شناسهٔ خبر: 134552 - سرویس جامعه
منبع: همشهری

فقر مطلق به خاطر سومدیریت است/یک‌ساله به سوئد می رسیم

قالیباف البته من روستا زاده‌ام و طاقتم زیاد است اما در مدیریت کلان اجرایی هم اگر بخواهیم به خاطر کوچک‌ترین مشکلی از زیر بار مسئولیت شانه خالی کنیم و مسائل را به گردن دیگران بیندازیم، هیچ کاری به سرانجام نمی‌رسد.

به گزارش «نماینده»، گفت‌وگو با شهردار تهران در سالی که پر از فراز و نشیب بوده کار دشواری است. زمان محدود است و حرف بسیار. هم ما سؤال زیاد داریم و هم دکتر محمدباقرقالیباف حرف‌های بسیاری برای گفتن! و البته حرف‌هایی که فقط شنیدیم و دست و دلمان لرزید که روی کاغذ بیاوریم. دکتر قالیباف وضعیت کشور را محصول انتظار در اقتصاد می‌داند و معتقد است می‌توان با همین منابع موجود در کشور وضعیت به مراتب بهتری ایجاد کرد. وقتی نمونه‌های این اقدامات را در شهرداری تهران مثال می‌زند،   خوب درک می‌شود که او کاملا مسلط است به همه جزئیات این الگو که «دست را روی زانوی خود  بگذار و بلند شو»!
 
آقای دکتر قالیباف ممنون که در این روزهای شلوغ و پرکار آخر سال وقت‌تان را در اختیار ما قرار دادید.
بنده هم به شما و همه مردم ایران سلام عرض می‌کنم. خوشبختانه برنامه‌های امسال ما در شهرداری طبق زمانبندی قبلی به موقع پیش رفته است و مهم‌ترین کار همکاران بنده هم‌اکنون آماده‌سازی‌ شهر برای استقبال از نوروز است.

خیالمان راحت شد! آقای دکتر به‌عنوان نخستین سؤال، سال ۹۵ بر شما و بر شهر تهران چگونه گذشت؟ برای دکتر قالیباف مهم‌ترین خاطره امسال چه بود؟


سال ۹۵ برای بنده و همکارانم در شهرداری تهران، هم سال کار و تلاش بود و هم سال غم و اندوه. در طول این ۵۵ سال زندگی، اتفاقات و بحران‌های بزرگ زیادی را از نزدیک تجربه کرده‌ام که بسیاری از آنها نیز با غم‌های بزرگی همراه بوده‌اند. از زلزله طبس در سال ۵۷ گرفته تا زلزله‌های رودبار و منجیل در سال ۶۹ و زلزله بم در سال ۸۲، در کنار اینها ۸ سال دفاع‌مقدس را هم اضافه کنید. در آن زلزله‌ها خانواده‌های فراوانی را می‌دیدم که در غم عزیزانشان بی‌طاقت بودند. در طول ۸ سال دفاع‌مقدس هم هیچ سالی نبود که در آن تعداد زیادی از دوستان و همرزمانم را از دست نداده باشم. اما غم و اندوهی راکه در حادثه پلاسکو تجربه کردم در هیچ زمانی از زندگی تجربه نکرده بودم. سخت‌تر آنکه مجبور بودم به‌خاطر حفظ روحیه همکاران و مدیریت بحران، بر غم و اندوه خود غلبه کنم. تمام آن ۹ روزی که آواربرداری پلاسکو طول کشید و زمانی که پیکر بی‌جان فرزندان شهیدم یکی بعد از دیگری از زیر آوار بیرون می‌آمد، سخت‌ترین لحظات زندگی من بود، لحظاتی بسیار شبیه به لحظات بعد از آغاز یک عملیات یا بعد از یک حمله دشمن که پیکر شهیدانمان را یکی یکی به پشت جبهه بر می‌گرداندیم. امسال برای من سال از دست دادن ۱۶ فرزند فداکار و قهرمان بود.

فکر می‌کنم حادثه پلاسکو برای همه  مردم ایران یک حادثه بزرگ و غم انگیز بود. قرار نبود این مصاحبه رنگ و بوی غم به‌خود بگیرد. اما حالا که به پلاسکو اشاره کردید، این حادثه چرا چنین ابعاد مهم و بزرگی پیدا کرد؟

واقعه پلاسکو برای همه ما تجربه‌های جدیدی به همراه داشت. این حادثه به اندازه یک هزارم زلزله‌های منجیل و بم هم خسارت‌های جانی و مالی نداشت اما فضای عاطفی و اجتماعی آن هزاران برابر آن ۲ واقعه بود. بعد از واقعه پلاسکو، ملت ایران آنچنان واکنش عاطفی از خود نشان دادند که نظیر آن را فقط در دوران دفاع‌مقدس شاهد بوده‌ایم. شهادت مظلومانه فرزندان آتش‌نشان ما، روحیه ایثار و فداکاری و جوانمردی را بار دیگر در جامعه ما زنده کرد.

حوادث مشابه حادثه پلاسکو حتی با ابعاد بیشتر در سایر کشورها بسیار رخ داده است اما هیچ‌گاه چنین همدلی و همبستگی ملی را در آن کشورها ایجاد نکرده است. فضای حزن و اندوه حاکم بر شهر تهران و همه کشور طی روزهای گذشته و نیز امواج گسترده ابراز همدردی با آتش‌نشانان از سوی همه اقشار مردم از کسبه و بازاریان گرفته تا هنرمندان و ورزشکاران بار دیگر نشان داد که ملت ایران، بزرگ‌ترین، مهربان‌ترین و سربلندترین ملت دنیاست و خدمت به چنین ملتی باید برای همه مسئولان این کشور یک افتخار بزرگ باشد.
این واقعه همانگونه که رهبر معظم انقلاب هم در پیامشان گفتند یک «امتحان خطیر» بود. برندگان این امتحان بزرگ، هم آتش‌نشانان قهرمان و هم آن ملت بزرگی است که این قهرمانان را پرورش داده است.

البته این امتحان بزرگ، همانند همه امتحان‌های دنیا، مردودین و بازندگانی هم داشت که اگر عمری بود در فرصت‌های دیگر به آن خواهم پرداخت.

حالا که کنجکاوی ما را تحریک کرده‌اید، بهتر است وارد شوید!  

ببینید من معتقدم بازنده‌های این جریان چند دسته بودند؛ اول از همه، تروریست‌های جنایتکار داعش بودند که از ریختن خون هم میهنان ما ابراز خوشحالی کردند. سعودی‌ها را نیز باید در همین ردیف به‌حساب آورد که اعلام کردند از ریخته شدن خون مجوس‌ها خوشحالند. دسته بعدی منافقین و ضدانقلاب‌ها و طرفداران رسانه‌ای آنها بودند که سقوط پلاسکو را بهانه‌ای برای حمله  به‌نظام قرار دادند. اما دسته آخر این مردودین، سیاست‌بازانی بودند که نقش ستون پنجم را در این واقعه ایفا کردند. همان افراد، جریان‌ها و رسانه‌هایی که از پشت جبهه، آتش‌نشانان ما را هدف قرار دادند.

۳ دسته اول جزو دشمنان شناخته شده ملت ایران هستند و ابراز خوشحالی و سوءاستفاده‌شان از این واقعه طبیعی است، اما دسته آخر را جزو نیروهای خودی محسوب می‌کردیم؛ هر چند اشتباه می‌کردیم. رفتار اینها در واقعه پلاسکو، مصداق بارز خیانت است. خیانت یعنی اینکه وقتی سربازان یک ملت در میدان نبرد مشغول مبارزه‌اند، روحیه آنها را ضعیف کنید. خیانت یعنی اینکه به‌دنبال سوءاستفاده سیاسی و جناحی از یک فاجعه غم‌انگیز ملی باشید. خیانت یعنی اینکه اندوه بزرگ یک ملت را به بهانه‌ای برای یک انتقام سیاسی تبدیل کنید.

اختلاف‌نظرها و اختلاف سلایق سیاسی یک امر طبیعی است، مبارزه و رقابت سیاسی هم یک امر طبیعی است، اما آیا مبارزه و رقابت سیاسی به هر قیمتی مجاز است؟ آیا ما حق داریم از هر وسیله‌ای برای مقابله با رقیبان سیاسی استفاده کنیم؟ آیا برای حذف رقیب باید تا پای حرمت‌شکنی خون شهیدان و قهرمانان این ملت هم پیش برویم؟ آیا برای حذف رقیب باید تا پای نابودی منافع و مصالح ملی هم پیش برویم؟

ای کاش این دوستان لااقل به اندازه آن کودکی که برای آتش‌نشان‌ها صبحانه درست می‌کرد، غیرت ملی داشتند، لااقل به حرمت گریه‌های مادران، پدران، همسران و فرزندان شهیدان آتش‌نشان هم که شده یک هفته صبر می‌کردند تا حداقل پیکر فرزندان ما از زیر آوار بیرون می‌آمد.

البته بنده سال‌هاست که به چنین بداخلاقی‌ها و تخریب‌ها  عادت کرده‌ام اما همکاران من که چنین تجربه‌ای نداشته‌اند. همکاران بنده در شرایطی کار می‌کردند که پیکرهای ده‌ها تن از بهترین دوستانشان زیرآوار مانده بود. در شرایطی که یکجا دمای زیرآوار به ۴۸۰ درجه می‌رسید و در یک جای دیگر تا زانو زیرآب بودند. در شرایطی کار می‌کردند که دودسفید خفه‌کننده‌ای تمام فضا را گرفته بود و نفس‌کشیدن عادی هم سخت بود چه برسد به‌کار کردن در چنین فضایی. در شرایطی که هر لحظه امکان داشت بار لودرها و جرثقیل‌ها بر رویشان بیفتد و فاجعه دیگری رقم بخورد. در شرایط خستگی، کم‌خوابی، دلهره و اندوه شدید. در چنین شرایطی یک عده در خانه‌های گرم و راحت خودشان پشت کامپیوتر نشسته بودند و دائما از طریق رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی پیغام می‌دادند که فلان کار آتش‌نشانان اشتباه بوده است، مدیریت بحران دروغ می‌گوید، آمارها اشتباه است یا فلانی باید استعفا بدهد. فرمانده قهرمان و شهید آتش‌نشان ما  را که فرمانده میدان بود،   هنوز پیکر مطهرش زیرآوار  مانده،   موردانتقاد  قرار می‌دادند و می‌گفتند که چرا این کار را کرد و آن کار را نکرد. در ظرف یک روز همه یکباره  متخصص آتش‌نشانی و مدیریت بحران شده بودند و عملکرد شهیدان قهرمان ما را زیر سؤال می‌بردند. درحالی‌که از هیچ‌کدام از جزئیات ماجرا باخبر نبودند و هنوز هم نیستند به‌خود حق می‌دهند که از پشت میز و پشت کامپیوتر در مورد همه‌چیز نظر بدهند.

دل پردردی دارید آقای دکتر!
اتفاقا خیلی اهل درد دل و شکایت نیستم. به این قبیل کارشکنی‌ها و سیاست‌بازی‌ها هم عادت کرده‌ام. در طول این ۱۲ سال عادت کرده‌ایم که این قبیل تخریب‌ها و توطئه‌ها خللی در کار ما ایجاد نکند. اگر قرار بود اهل شکایت و سیاسی کاری باشیم در طول این ۱۲ سال هیچ کاری در تهران انجام نمی‌شد.

البته من روستا زاده‌ام و طاقتم  زیاد است اما در مدیریت کلان اجرایی هم اگر بخواهیم به خاطر کوچک‌ترین مشکلی از زیر بار مسئولیت شانه خالی کنیم و مسائل را به گردن دیگران بیندازیم، هیچ کاری به سرانجام نمی‌رسد. اما به هر حال هر قدر هم طاقتمان زیاد باشد نامردی و خیانت که ببینیم طبیعی است ناراحت شویم. برای بنده که با حال و هوای خالص و بی‌ریای دفاع‌مقدس وارد کار اجرایی شده‌ام، چنین نامردی‌هایی خیلی ناراحت‌کننده و ناامیدکننده است. ببینید قبلا هم اشاره کردم که پیش از پلاسکو، در حوادث خیلی بزرگی از نزدیک حضور داشته‌ام اما مهم‌ترین تفاوت آنها با پلاسکو این بود که در آنجا خبری از نامردی و خیانت نبود.

به یاد دارم در سال ۶۹ که زلزله منجیل آمد و تمام راه‌های ارتباطی بسته بود لشکر ۲۵ کربلا را ۱۵ کیلومتر پیاده از رشت به منجیل رساندم و نخستین گروه امدادی بودیم که وارد منطقه شدیم. در آن زمان تنها دغدغه ما این بود که زودتر مردم را از زیر آوار نجات دهیم و تا حدی که می‌توانیم درد و رنج مردم را کمتر کنیم. آن روزها تمام مردم و تمام مسئولان یکدل و یکصدا همین دغدغه را داشتند. هیچ‌کس دنبال هیچ حرف و هدف دیگری نبود. هنوز همان یکرنگی و خلوص و صداقت دوران دفاع‌مقدس در فضای کشور وجود داشت.

در واقعه زلزله بم در دی‌ماه ۸۲، با حدود ۷۰۰۰ نفر از پرسنل ناجا در بم مستقر شدیم. چندین شب را به همراه سردار شهید کاظمی روی باند فرودگاه بم می‌خوابیدیم. در آن روزها هم با آنکه به‌شدت دچار کمبود امکانات و فشار مشکلات بودیم اما همه مردم و مسئولان فقط یک هدف داشتند و آن هم کمک به مردم بم و بازماندگان آن زلزله وحشتناک بود.

نه در دوران دفاع‌مقدس، نه در زلزله منجیل و رودبار و نه در زلزله بم هیچ‌وقت نگران پشت جبهه نبودیم. زیرا فرقی میان جبهه و پشت جبهه نبود. در چنین اتفاقات ملی بزرگی همه مردم و مسئولان و جریان‌های سیاسی با هم یکی می‌شدند.

در زلزله بم و رودبار هیچ‌کس به فکر این نبود که حالا از این فرصت برای تضعیف دولت استفاده کنیم. بیاییم از این فرصت برای تخریب رقیبان سیاسی‌مان استفاده کنیم. در آن دوران هیچ فرد، حزب و جریانی به‌خودش اجازه نمی‌داد که به رزمندگان خط مقدم جبهه از پشت خنجر بزند. در منجیل و بم همه مردم و مسئولان در یک جبهه می‌جنگیدند و هیچ‌وقت نگران توطئه‌های پشت سرمان نبودیم. در آنجا هیچ وقت دل‌نگران دسیسه‌های سیاست بازان نبودیم. آن موقع هیچ‌وقت فکر نمی‌کردیم که در یک جامعه دینی و انقلابی عده‌ای از یک فاجعه ملی به‌دنبال ماهیگیری سیاسی باشند.

به‌نظر شما حوادثی مثل پلاسکو سوای از غم و اندوهی که به همراه دارند می‌توانند درس‌هایی هم برای ما داشته باشند؟  
مطمئنا درس‌های بزرگی برای ما داشت. برای شخص بنده هم درس‌های بزرگی داشت؛ همچنان‌که زلزله بم و منجیل درس‌های بزرگی داشت. تجارب مدیریت بحران در آن ۲ زلزله بود که باعث شد بتوانیم آواربرداری از پلاسکو را ۹ روزه تمام کنیم وگرنه حتی با استانداردهای جهانی چنین حجم عظیمی از آواربرداری باید حداقل ۲ ماه طول می‌کشید. اما در سطح ملی هم مطمئنا درس‌های آموزنده‌ای برای همه ما به همراه داشته است.

برای تبدیل کردن واقعه پلاسکو به یک فرصت باید نگاهی فراتر از ابعاد ظاهری به این ماجرا داشت. باید به‌دنبال شناسایی ریشه‌های واقعی مشکلات کشور و حل بنیادین این مسائل بود.
از منظر چنین تحلیلی، واقعه پلاسکو برای بنده به‌عنوان شهردار و برای همه نهادهای نظام این تجربه را به همراه داشت که «مدیریت واحد شهری» یک ضرورت حتمی برای ایران است. بدون مدیریت واحد شهری، شهرداران هیچ‌گونه مسئولیت و اختیاری برای پیشگیری از بحران‌ها و حوادث شهری ندارند. بدون مدیریت واحد شهری، هر حادثه کوچک شهری در این کشور می‌تواند به یک فاجعه بزرگ تبدیل شود.

شهرهای دیگر ایران حتی بیش از تهران به مدیریت واحد شهری نیازمندند. شهرهای دیگر به‌واسطه کمبود امکانات مالی و مادی بسیار بیش از تهران نیازمند توجه مسئولان هستند. اختیارات شهرداران در تمام ایران از تمام مقامات محلی کمتر است. در یک شهرستان فرمانده نیروی انتظامی یا دادستان یا خیلی از مقامات اداری و اجرایی دیگر اختیارات بسیار بیشتری از شهردار دارند.

وقتی بنده به‌عنوان شهردار تهران به لحاظ قانونی اختیار بستن یک خیابان را ندارم و برای پلمب یک مغازه باید از چندین نهاد مجوز بگیرم، مدیریت بحران در شهری مثل تهران یک طنز مدیریتی خواهد بود.

گفت‌وگوی ما خیلی رنگ و بوی پلاسکو به‌خود گرفت. از پلاسکو که بگذریم سال ۹۵ همچنان با ترافیک و آلودگی هوا هم روبه‌رو بودیم.
دقیقا همینطور است. مسئله تهران و مسئله اختیارات و وظایف شهرداری فقط مسئله پلاسکو و آتش‌نشانی نیست. تهران مسائل بزرگی مثل آلودگی هوا و ترافیک هم دارد. آلودگی هوا در تهران هر روز به اندازه تلفات پلاسکو از ما قربانی می‌گیرد. برای بنده مایه تعجب و تأسف است که چرا آلودگی هوای تهران و سایر شهرهای کشور دغدغه دولت و سایر مسئولان نیست.
آلودگی هوا هم مانند ترافیک و واقعه پلاسکو و زلزله احتمالی تهران یک واقعیت است که تنها از پشت میز و کامپیوتر حل نمی‌شود. تا مستقیما وارد میدان نشویم و مشکلات و مسائل را از نزدیک نبینیم نمی‌توانیم برای آنها راه‌حلی بدهیم. بنده به‌عنوان شهردار هر قدر هم مترو و بزرگراه و تونل بسازم باز هم نمی‌توانم مشکل ترافیک و آلودگی هوای شهر بزرگی مثل تهران را حل کنم. چنین کاری نیاز به اقدامات دولتی دارد. بنده هیچ کنترلی بر تولید خودروهای بی‌کیفیت ندارم. بنده هیچ اختیاری درباره جمع‌آوری خودروها و موتورسیکلت‌های فرسوده که بار اصلی آلودگی هوای تهران بر دوش آنها است، ندارم. اما با وجود این اگر مسئولیت حل آلودگی هوای تهران و سایر کلانشهرهای کشور با اختیارات مربوطه به بنده واگذار می‌شد، در کمترین زمان ممکن این مشکل را حل می‌کردیم.

از ترافیک که صحبت می‌شود همه تهرانی‌ها به یاد مترو می‌افتند؛ به‌عنوان تنها راه فرار! شما خودتان هم از مترو استفاده می‌کنید؟
بله، بنده هم به‌عنوان راه فرار استفاده می‌کنم! خیلی وقت‌ها که در ترافیک می‌مانم و عجله هم دارم یا از موتور استفاده می‌کنم یا از مترو. بیشترین تمرکز ما در شهرداری طی این سال‌ها توسعه مترو بوده است که هم سریع و پاک است و هم ارزان. امروز از شرقی‌ترین نقطه تهران تا غربی‌ترین نقطه و از جنوبی‌ترین نقطه تا شمالی‌ترین نقطه فقط با یک بلیت مترو می‌توانید در یک زمان بسیار اندک سفر کنید.

این نقشه فرار تهران بالاخره کی تکمیل می‌شود؟
هم‌اکنون مجموعا ۵ خط مترو در حال بهره‌برداری است و در کنار آن احداث ۳ خط مترو دیگر را نیز با اولویت دنبال کرده‌ایم. با تمام مشکلات مالی و اقتصادی که طی ۲ سال گذشته داشتیم، توانسته‌ایم خط متروی فرودگاه امام خمینی (ره) را هم به اتمام برسانیم و این خط به‌یاری خدا  از ۱۵ فروردین آماده خدمت رسانی به شهروندان تهرانی است. در فروردین ۹۶ خط هفت مترو تهران هم مورد بهره‌برداری قرار می‌گیرد. با تکمیل خطوط ۶ و ۷ مترو تهران و خط متروی فرودگاه امام‌خمینی‌(ره)، ۷ خط مترو به‌صورت کامل بهره‌برداری شده و ۱۰۰ کیلومتر دیگر به طول خطوط مترو تهران اضافه می‌شود که ازجمله کارهای ماندگار خواهد بود.

هم‌اکنون با اطمینان می‌توانم بگویم پروژه متروی تهران بزرگ‌ترین پروژه عمرانی کشور است، بگونه‌ای که بین ۲۰ تا ۳۰ هزار نفر به‌صورت شبانه روزی در این کارگاه بزرگ مشغول به‌کار هستند. بسیاری از مقامات خارجی که از تهران دیدار داشته‌اند متروی تهران را یکی از پیشرفته‌ترین متروهای جهان عنوان کرده و آن را یکی از افتخارات بزرگ ایران در سطح جهانی می‌دانند.

می گفتند ساخت‌وساز که کم شده بودجه شهرداری هم کم شده. با بی‌پولی چه کردید؟
راستش بی‌پولی‌مان را فقط خودمان فهمیدیم و اجازه ندادیم این بی‌پولی در اداره شهر خللی ایجاد کند. ظرفیت‌های اقتصادی زیادی هم در تهران و هم در کل ایران وجود دارد که اگر آنها را به‌درستی مدیریت کنیم، هیچ بهانه‌ای برای کم کاری و غر زدن نخواهیم داشت. واقعیت آن است که هیچ وقت پیشرفت و افتخار را به کشوری هدیه نمی‌کنند بلکه برای رسیدن به آنها باید با تمام توان با مشکلات و کمبودها جنگید. دنیای امروز و آینده جایی برای ملت‌ها و دولت‌های تنبل و پرمدعا ندارد و تنها کار و تلاش است که حرف اول را خواهد زد.

مهم‌ترین درس دوران کودکی‌ام این بود که هیچ‌وقت پدرم به ما پول مفت نمی‌داد. از همان دوران کودکی پدرمان به ما آموخته بود که به تنبلی و مفت خوری عادت نکنیم. همیشه می‌گفت اگر پول می‌خواهید باید خودتان برایش کار کنید. همیشه می‌گفت اگر می‌خواهید عزت و آبرویتان محفوظ بماند، باید بر خودتان تکیه کنید و چشم به‌دست دیگران نداشته باشید. به ما می‌گفت که «کار بزرگ مایه عزت است، نه نام بزرگ».

در تمام سال‌های قبل که کشور به‌خاطر تحریم‌ها و البته تعطیلی برخی از ارکان دولت در تعطیلی کامل بود و هیچ اقدام مهمی در کشور صورت نمی‌گرفت، فعالیت‌های عمرانی و زیربنایی در تهران حتی برای لحظه‌ای متوقف نشد. ما در اوج تحریم‌ها و بی‌پولی، بزرگ‌ترین پروژه‌های شهری را در تهران اجرا کردیم؛ به‌طوری که هر که در این سال‌ها وارد تهران شده  آن را شبیه به یک کارگاه بزرگ دیده است. به اعتقاد بنده آنقدر ظرفیت‌های بزرگ در این کشور وجود دارد که اگر کمی همت،   انگیزه و تدبیر داشته باشیم باز هم می‌توانیم کارهای بزرگ انجام دهیم.

اگر به مالزی، اندونزی، کره‌جنوبی، سنگاپور، برزیل و ده‌ها کشور دیگر که زمانی حتی از ما هم عقب تر بودند اما امروز جزو کشورهای پیشرفته و مرفه دنیا هستند نگاه کنید می‌بینید که در همه آنها عامل کار و تلاش در کنار مدیریت کارآمد اقتصادی نقش مهمی در توسعه کشور ایفا کرده است.

تا چند روز دیگر سال ۹۶ آغاز می‌شود. نظرتان راجع به سال آینده چیست؟
سال ۹۶  سال سرنوشت‌سازی‌ برای همه ملت ایران است. در ۲۹ اردیبهشت ۲  انتخابات بزرگ پیش رو داریم که نتایج آن می‌تواند هم در عرصه مدیریت شهری و هم در عرصه مدیریت کلان اجرایی کشور تأثیرات زیادی داشته باشد. به برکت انقلاب اسلامی و مجاهدت شهیدان گرانقدر ما، این فرصت برای ملت ایران وجود دارد که هر ۴ سال یک‌بار سرنوشت خود را تغییر دهد و اگر مسیر اداره کشور را مسیر درستی نمی‌بیند به‌دنبال اصلاح آن باشد. ملت ایران باید حتما از این فرصت برای تعیین سرنوشت خود و تغییر روند امور استفاده کند تا فرصت‌های بی‌نظیری که برای پیشرفت و آبادانی ایران عزیز در اختیار ما قرار دارد به راحتی از دست نرود. سرنوشت ما امری محتوم و از قبل تعیین شده نیست بلکه کاملا به انتخاب‌های ما بستگی دارد. بسیاری از ملت‌های پیشرفته امروز دنیا فقط با انتخاب‌های درست به چنین سرنوشتی رسیده‌اند. زندگی در یک کشور آباد و پیشرفته و مرفه حق همه مردم ایران است و امیدوارم انتخابات آینده صحنه حق‌طلبی ملت ایران باشد.

یکی از مهم‌ترین مطالبات مردم و به‌ویژه اقشار آسیب‌پذیر کاهش قدرت خرید مردم و وضعیت اقتصادی است. جنابعالی چه تحلیلی از این وضعیت دارید؟
ما متأسفانه نتوانسته‌ایم منابع کشورمان را به‌درستی مدیریت کنیم. یک درصد جمعیت دنیا  در ایران است  اما ۷ درصد  ذخایر کشف‌شده معدنی جهان را در اختیار داریم. کشورهای زیادی که عکس این نسبت را دارند توانسته‌اند با مدیریت بهینه منابع به پیشرفت و رفاه اقتصادی برسند.  
 
ممکن است ایراد بگیرند که همه این منابع معدنی نقد نیستند و نیاز به اکتشاف و استخراج دارند. من عرض می‌کنم که اگر این نسبت را هم درنظر نگیریم، فقط و فقط با مدیریت و توزیع مناسب ثروت‌های نقدی کشور نباید معضلی به نام فقر مطلق داشته باشیم. به عبارتی هیچ بهانه ای در کشور ما برای رفع فقر و تنگناهای اقتصادی نباید وجود داشته باشد. شاید باورتان نشود که در حوزه تأمین حداقل معاش برای زندگی، فاصله ایران تا کشورهایی مانند سوئد یک سال بیشتر نیست؛ واقعا این امر در دسترس است فقط باید این حوزه را درست مدیریت کرد.
اینکه برای رسیدن به این مرحله ما نیاز به سرمایه گذاری خارجی، رفع همه تحریم ها و... داریم یک آدرس غلط است. آدرس واقعی معضل ریشه ای عرصه توزیع است نه تولید. این البته به معنای بی توجهی به معضلات عرصه تولید ثروت نیست اما مشکلات تأمین حداقل معاش و حاشیه‌های آن که چندین دهه است مسئولان گرفتار آن هستند وابسته به این حوزه نیست که البته این موضوع بحث مفصلی دارد و اینجا جای آن نیست؛ به عنوان نمونه درخصوص  حمایت از اقشار کم‌درآمد مردم حرف حقی دارند که ارزش یارانه‌ای که در سال ۸۹ به مردم داده شد، الان در آستانه سال ۹۶ به یک‌سوم کاهش پیدا کرده؛ درحالی‌که هزینه‌ها سرسام‌آور شده است. مردم حق دارند بگویند که حداقل باید ارزش یارانه نقدی مطابق با تورم افزایش پیدا می‌کرد و من معتقدم با مدیریت بهینه منابع مالی و هزینه‌های دولت می‌توان یارانه نقدی را تا ۳ برابر افزایش داد.

ممکن است بگویند که الان پول نداریم؛ بله، چون درست مدیریت نکردیم؛ چون در اقتصاد به شیوه منتظران منفعل عمل کردیم؛ زلف همه معضلات را به حل و فصل چالش‌های بین‌المللی گره زدیم و سفره دولت را از سفره مردم بزرگ‌تر کردیم. من معتقدم بیشتر از آنکه باید به فکر بردن نفت به سر سفره مردم باشیم  باید به فکر حذف نفت از سفره دولت باشیم.

مهم‌ترین اولویت دولت آینده را چه می‌دانید؟
مردم انتظار دارند که دولت آینده حتما دغدغه اقتصادی داشته باشد. مهم‌ترین اولویت دولت آینده باید تلاش در جهت حل مسائل جدی مردم در حوزه اقتصادی باشد. امروز ما با یک بحران اقتصادی در کشور روبه‌رو هستیم که معیشت مردم را با سختی زیادی روبه‌رو کرده است. بحران بیکاری به سطح خطرناکی رسیده است بگونه‌ای‌که بنده به‌عنوان شهردار به هر جای شهر که سر می‌زنم همه خانواده‌ها از بنده انتظار دارند که برای جوانان بیکارشان، اشتغال ایجاد کنم. این بحران اقتصادی به عرصه اجتماعی هم سرایت کرده است و ما شاهد بحرانی شدن وضعیت آسیب‌های اجتماعی در کشور هستیم. مشکل گرانی، بیکاری و رکود اقتصادی یکی از مهم‌ترین عوامل افزایش طلاق، اعتیاد، افسردگی، خودکشی و... در کشور هم بوده است.

مطابق با آمار دولت امروزه مناطقی در کشور ما وجود دارند که نرخ بیکاری در آنها بیش از ۶۰ درصد است. هم‌اکنون حدود ۲ میلیون نفر معتاد در کشور زندگی می‌کنند که اعتیاد اکثر آنها از مواد سنتی به سمت مواد صنعتی و پرخطر رفته است. ۶۰ درصد از تعداد زندانی‌های موجود در کشور به‌طور مستقیم و غیرمستقیم با اعتیاد و موادمخدر در ارتباط هستند؛ همچنین عامل ۵۰ درصد از طلاق‌ها اعتیاد است. مطابق با آمار رسمی امروز ۳۶ درصد از ازدواج‌ها منجر به طلاق می‌شود که این تعداد در شهرهای بزرگ بیشتر است و هم‌اکنون حدود ۲.۵ میلیون نفر زن سرپرست خانوار در کشور زندگی می‌کنند. به‌خاطر همین مشکلات اقتصادی و اجتماعی هر سال ۶۰۰ هزار نفر عازم زندان‌ها می‌شوند که از این تعداد ۲۰۰ هزار نفر در زندان‌ها باقی می‌مانند. در همین تهران ما هرشب ۱۵ هزار کارتن‌خواب را ساماندهی می‌کنیم.

وزیر بهداشت در همین مردادماه اعلام کرد که هم‌اکنون ۳۰ درصد مردم کشور گرسنه‌اند و در حقیقت امنیت غذایی ندارند که این آمار را وزارت رفاه هم تأیید می‌کند. متأسفانه آمار خودکشی هم در کشور افزایش یافته است و آمار مربوط در این زمینه بسیار نگران‌کننده است؛ در سال گذشته بیش از ۴ هزار نفر در اثر خودکشی در کشور فوت کردند و این آمار نشان می‌دهد که وضعیت سلامت روانی جامعه مطلوب نیست.

همه این آمارها نشان می‌دهند که ما با یک وضعیت بحرانی در حوزه اقتصادی و اجتماعی روبه‌رو هستیم و دولت آینده باید عزم و توان جدی برای حل این مشکلات داشته باشد. در کنار این مسائل، مشکلات زیست‌محیطی هم به‌شدت کشور را تهدید می‌کند. آلودگی هوا و بحران گردوغبار در برخی از مناطق کشور به حد خطرناکی رسیده است و دولت آینده باید حتما با یک برنامه و مدیریت دلسوزانه به‌دنبال رفع مشکلات مردم در این زمینه باشد.

از این مسائل بسیاری از مردم با خبر هستند و در رسانه‌ها هم دائما تکرار می شوند اما راه‌حل چیست آقای دکتر؟

به اعتقاد بنده این مسائل را نمی توان با راه‌حل‌های سطحی و اصلاحات جزیی مدیریتی حل کرد. با راه‌حل‌های ساده و پیش پا افتاده و با مدیران بی‌تجربه و بی انگیزه نمی‌توان به جنگ مسائل بزرگ رفت. حل مسائل بزرگ نیازمند راه حل‌های بزرگ، مدیران بزرگ و همت‌های بزرگ است. برای حل این مسائل ما نیازمند یک انقلاب بزرگ اقتصادی هستیم که مهمترین گام آن نیز تامین معیشت اولیه مردم است. در همه دنیا، مهمترین وظیفه همه دولتها، تامین معیشت اولیه مردم آن کشور است. برنامه بسیاری از کشورهای پیشرفت دنیا مثل سوییس، آمریکا، آلمان، فرانسه و... و. را مطالعه کرده ام و با اطمینان می گویم که مهمترین اولویت یک دولت تامین معیشت اولیه مردم است و سایر برنامه‌های دولت در اولویت‌های بعدی قرار می گیرند. در کشوری که مردم در تامین معاش اولیه خود مشکل دارند، هیچ برنامه سیاسی و اقتصادی و فرهنگی قابل اجرا نیست. تا معیشت اولیه مردم یک کشور تأمین نشده است هیچ دولتی حق ندارد منابع اقتصادی خود را در جای دیگری هزینه کند. هر دولتی در گام اول خود باید جامعه را بگونه ای قوی کندکه امکان تداوم داشته باشد. باید معیشت مردم را به‌گونه ای تامین کنیم که بتوانند در برابر بحران‌ها مقاومت کنند. آن خانواده ای که امروز در آستانه طلاق و فروپاشی است نمی تواند صبر کند تا چند سال دیگر که برنامه‌های اقتصادی ما به نتیجه برسد. آن خانواده ای که همین امروز جوانانش دچار افسردگی، و ناامیدی و اعتیاد ناشی از بیکاری هستند نمی تواند تا چند سال دیگر صبر کند که برنامه‌های اشتغال ما به نتیجه برسد. آن خانواده ای که همین امروز کودک معلول و بیمار در خانه دارد نمی تواند منتظر نتیجه گرفتن رونق اقتصادی بماند.

به آنهایی که دچار فقر مطلق هستند نمی شود وعده داد که صبر کنید قرار است ۴ سال دیگر یا ۸ سال دیگر ما مشکلات کشور را حل می کنیم. این افراد به کمک اورژانسی دولت نیازمندند. در همه جای دنیا، دولت‌ها موظف هستند که به این افراد کمک کنند.

وقتی که مشکلات اولیه معیشتی مردم را حل کردیم آن‌وقت باید با اقدامات جدی به‌دنبال ایجاد تحول در حوزه‌های تولید، اشتغال، مسکن، بهداشت و درمان، کشاورزی و اصلاح نظام بانکداری و مالیاتی باشیم تا مردم ایران به رفاه پایداری که شایسته آن هستند دست پیدا کنند.

آقای دکتر. به ایام نوروز نزدیک می شویم. حال و هوای عید نوروز در این سال‌ها چه تفاوتی با حال و هوای عیدهای قدیم دارد؟
عید نوروز همیشه برای ملت ایران یادآور نشاط و شادی و تازگی بوده است و به جرأت می توانم بگویم که نوروز ما یکی از زیباترین و پرمعناترین اعیاد جهان است و باید فرصتی برای شادی هر چه بیشتر خانواده‌های ایرانی باشد. اما به نظر بنده اگر چه امکانات این روزهای مردم ما و کشور ما از گذشته بیشتر شده است اما شادی‌های ما کمتر شده و نگرانی‌ها و دغدغه‌هایمان بیشتر شده است که البته فکر می کنم باز هم ریشه در مسائل اقتصادی دارد. خانواده‌های ما دچار ناپایداری اقتصادی‌ شده‌اند و همین ناپایداری و تزلزل اقتصادی، اجازه شادی و خوشحالی عمیق را به آنها نمی دهد. به‌عنوان یک نمونه، قبلا مشکل بیکاری فقط مخصوص جوانان و فارغ التحصیلان بود، اما امروز مشکل بیکاری گریبانگیر همه مردم است. بسیاری از مردم امروز نگران آنند که کارشان را از دست بدهند. هر روز عده ای را می‌بینیم که به علت رکود اقتصادی، ورشکسته شده‌اند و کارشان را از دست داده اند و به بیکاران اضافه شده‌اند. قبلا مردم فقط از بیکاری می ترسیدند، امروز از بیکارشدن هم می‌ترسند. کارگرها می ترسند که کارگاه و کارخانه‌شان تعطیل شود، کارمندها می ترسند که تعدیل نیرو شوند، کاسب‌ها می ترسند که ورشکسته شوند و حتی کارخانه‌داران و تاجرهای بزرگ هم از آینده می‌ترسند. این ترس وقتی بیشتر می شود که خیل عظیم کارتن‌خواب‌ها و گورخواب‌هایی را می بینیم که خیلی از آنها قبلا آدم‌های معمولی جامعه ما بودند. خیلی از این کارتن خواب‌ها قبلا انسان‌های معمولی و حتی معتبری بودند. خیلی از اینها کارگر، کاسب و کارمند بودند و بر اثر بیکاری و ورشکستگی به این روز افتاده اند. باید این ترس و دلهره‌های بزرگ را از خانواده‌های ایرانی دور کنیم تا شادی پایدار به خانواده‌های ما برگردد و ان‌شالله همه خانواده‌های ایرانی نه تنها نوروز بلکه همه سال و همه عمرشان را با شادی و نشاطی که حق همه آنهاست سپری کنند.  

آقای دکتر ممنون که وقتتان را در اختیار ما قرار دادید.
بنده هم از شما تشکر می کنم و فرا رسیدن سال جدید را به همه ملت ایران تبریک می گویم. برای همه هموطنان عزیزم سالی پر از خیر و برکت و سلامتی آرزو می کنم. امید به اینکه سال آینده، سرآغاز اتفاقات خوب و بزرگ برای این ملت بزرگ و صبور و شریف باشد.