هفته نامه «نماینده»؛ احمد بخشایش*/ پیش از انقلاب اسلامی براساس سیاست «نیکسون»، ایران ستون نظامی و ژاندارم منطقه بود و بهعبارت دیگر ابرقدرت منطقه محسوب میشد، اما پس از انقلاب اسلامی دنیای غرب به رهبری آمریکا و کشورهای عربی سه مرحلۀ برخورد با ایران را پشت سر گذاشتند.
مرحلۀ اول: آنها بهدنبال براندازی و ساقط کردن نظام جمهوری اسلامی بودند، ابایی هم نداشتند که برای این اقدام در کنگره بودجه اختصاص دهند. وقوع جنگ تحمیلی، درگیریها در مناطق مرزی و اقلیتنشین از نمونۀ بارز تحرکات آنها در جهت براندازی نظام بود.
مرحلۀ دوم: آنها انزوای جهانی ایران را در پیش گرفتند که این اقدام را در چهار مبحث: ۱-حقوق بشر، ۲-تروریسم، ۳-دموکراسی و ۴-انرژی هستهای دنبال کردند، اما بعد از ۱۰ سال به این نتیجه دست یافتند که نمیتوانند از این طریق ایران را اذیت کنند.
مرحلۀ سوم: غربیها منفعل کردن «ایران» را در پیش گرفتند. علت در پیش گرفتن این طرح نیز، حضور ایران بهعنوان ابرقدرت منطقه از طریق رهبری جبهۀ مقاومت است. حضور ایران در جبهۀ مقاومت بهزعم غربیها و برخی کشورهای عربی، بهمعنای نفوذ ایران در سوریه، عراق، یمن، بحرین و لبنان است و این مسئله آمریکایی را آزار میدهد و آن هم نه به خاطر حضور ایران در این کشورها بلکه به خاطر گسترش تفکر و روحیۀ استکبارستیزی و آمریکاستیزی در منطقه است.
جبههای که آنها در مقابل ایران ایجاد کردهاند امروز به بنبست رسیده علت آن هم به دلیل تفکر و حرف نویی است که ایران به ملتهای منطقه ارائه کرده است. ازاینرو مدعی میشوند ایران در امور کشورهای منطقه دخالت میکند درحالیکه این تفکر استکبارستیزانۀ انقلاب است که موجب جذب ملتها به انقلاب اسلامی شده و آنها را به ایران نزدیک کرده است.
در همین راستا باید به مواضع اخیر انگلیس و همچنین عملکرد رئیس جدید آمریکا علیه ایران اشاره کرد. به اعتقاد نگارنده، انگلستان، سیاست روباه صفتی دارد، اکنون هم این کشور با خروج از اتحادیۀ اروپا، خود را به «ترامپ» نزدیک کرده و از سوی دیگر اروپاییها از نزدیکی انگلیس به آمریکا ناراحت شدهاند زیرا سیاست آمریکا در دورۀ اوباما نزدیکی به آلمان و اتحادیه اروپا بود، اما آمریکا در دورۀ «ترامپ» با بیفایده خواندن اتحادیه اروپا از یکسو و خروج انگلیس از اتحادیه اروپا از سوی دیگر، به هم نزدیک شدهاند.
ترامپ فرمان لغو موقت ویزای شهروندان ۷ کشور را صادر کرد، پیرامون این موضوع هم باید به این مهم اشاره کرد: «آمریکا شاید در درازمدت بتواند اروپاییها را از طریق ترساندن آنها با خود همراه کند چون اروپا بدون رهبری آمریکا تقریباً هیچ است اما در کوتاهمدت این اقدامات ترامپ به ضرر خود در سطح بینالمللی خواهد بود.»
نکتۀ دیگر آنکه هر چند این اقدام در ظاهر به نفع مردم آمریکا باشد، زیرا بیان میدارد «ما نمیخواهیم تروریستها وارد کشورمان شوند.» اما باید این پرسش مطرح شود «تروریستها از کجا وارد میشوند؟» تروریستها از کشورهایی که در آنجا بیثباتی و ناامنی وجود دارد و این تفکرات در آنها ریشه میگیرد وارد میشوند که هیچ یک از این شاخصها شامل ایران نمیشود، اما میبینیم، نام ایران در کنار کشورهایی مانند: «سودان و سومالی» قرار میگیرد اما نامی از عربستان برده نمیشود و این نشان میدهد جلوگیری از ورود تروریستها واقعیت ندارد.
نگارندۀ مطلب معتقد است، ترامپ در حال ایجاد یک چالش در فضای بینالمللی است؛ او میخواهد با این چالشها، فرصتهایی را برای آمریکا ایجاد کند و هزینۀ کنفرانسها و پیمانهای بینالمللی را روی دوش اروپاییها بگذارد. از آنجا که ترامپ یک تاجر با تفکر سود و زیان است، با ایران وارد چالش نمیشود بلکه تزاحم ایجاد کرده و سروصدا درست میکند تا دیگران را از ایران بترساند و امتیازات جدید خود را بگیرد.
از آن سو نیز «ترزامی» به دنبال پیدا کردن یک دشمن است و این یکی از خاصیتهای نظامهای لیبرال دموکراسی غربی است، به همین جهت برای اینکه از نفت کشورهای عربی استفاده کنند و اسلحۀ خود را به آنها(عربها) بفروشند تا آنان را در خدمت خود داشته باشند و ایران را هم خطر مشترک در منطقه معرفی کنند؛ این نشان میدهد ایران قدرت زیادی دارد و آنان از این قدرت هراس دارند.
باید به این نکته اشاره کرد «ایرانهراسی، شمشیر دولبه است»، براین مبنا ایرانهراسی هم تهدید و هم فرصت است. باید بدانیم معنای ترساندن دیگران از ایران این است که ایران خیلی قدرتمند است. البته ایران اگر بتواند انسجام داخلی خود را حفظ، توان اقتصادی خود را افزایش و مشکلات اقتصادی را حل کند، ایرانهراسی کارآیی خود را از دست خواهد داد.
*کارشناس مسائل سیاسی