هفته نامه «نماینده» ؛ حسین شیخالاسلام*/ واقعیت این است، درگیری بین جبهه حق و باطل در طول تاریخ بود اما با پیروزی انقلاب اسلامی، جبهه حق و جناح مستضعفین، رهبری شایسته و با تدبیر پیدا کرده است که ساختار پایدار و منسجمی را در برابر ساختار استکباری ایجاد کرده است.
نگارنده مطلب براین باور است، امروز دو نگاه و تمدن در مقابل هم قرار گرفتهاند که یک طرف این تمدن، تمدن غربی است که براساس ظلم، تجاوز و سلطه بر تمدن غیر غربی و اسلامی شکل گرفته است که در رأس آن انگلیس قرار داشت و سپس آمریکا در رأس این تمدن قرار گرفت.
انگلیسیها در سال ۱۹۷۰ شرق سوئز را ترک کردند زیرا یک نیروی قوی در منطقه حضور یافته بود و از مرداد ۱۳۳۲ همکاری مشترک بین این دو (انگلیس و آمریکا) در منطقه شدت یافته بود تا بهواسطه حکومت پهلوی ساختار استکباری را در منطقه خاورمیانه که قلب جهان است تحکیم و تثبیت بخشند و به این ترتیب انگلیسیها به تدریج حضور خود را در شرق سوئز پایان بخشیدند.
اما آنچه که انگلیسیها تصور نمیکردند و برای آنها قابل پیشبینی هم نبود، پیروزی انقلاب اسلامی در اواخر دهه ۷۰ در این منطقه حیاتی بود که به خیال خود اسرائیل را در آن منطقه مستقر کرده بودند و فکر میکردند که اسرائیل از نیل تا فرات گسترش مییابد و آقایی استکبار در منطقه، تثبیت میشود. اما باید به این نکته اذعان داشت پیروزی انقلاب اسلامی بهعقبنشینیهای جدی آمریکا و غرب منجر شد، هرچند جبهه استکبار سعی کرد با جنگ، کودتا، ترور و تحریم موانعی در مقابل حرکت انقلاب اسلامی ایجاد کند اما در نهایت نیروی انقلاب اسلامی توانست در یک گستره عظیم جغرافیایی پیام خود را برساند و نقطه نیل تا فرات را به عنوان منطقه حیاتی اسرائیل به چالش کشید و حرکتهای آزادیبخش و مقاومت را در منطقه ایجاد کند که اوج آن در آزادی جنوب لبنان و پیروزی در نبرد غزه رقم خورد و علیرغم تمام فشارها و توطئهها، استکبار نتوانست طرحهای خود را پیش ببرد.
از این رو پیر استعمار مجدداً به این احساس رسیده که بازسازی جبهه استکبار در منطقه با حضور خود او امکانپذیر است؛ انتخاب ترامپ نیز در آمریکا مزید بر علت شده است و پیوند انگلیس و آمریکا را مستحکمتر کرده است. علاوه بر سیاستهای انگلیس در قبال ایران، دولت جدید در آمریکا هم روی کار آمد. با توجه به مواضع ترامپ علیه ایران و سیاستهایی که در این دوره در پیش گرفته است باید به چند اصل پرداخت.
نخست آنکه آمریکا دشمنی با اسلام و انقلاب ایران را سرلوحه کار خود قرار داده است. مشاور امنیت ملی ترامپ به همراه «مایکل لدین» کتابی به نام «میدان و جنگ» نگاشته که خلاصه آن، این است «برای نابودی اسلام رادیکال نباید اجازه دهیم ایران پیروز شود.»
ضدیتهای با ایران، ضدیت با اسلام انقلابی است که اعتقاد دارد دین و سیاست یکی است، مردم باید در مقابل مستکبرین آزادی و استقلال خود را حفظ کنند و مسئله فلسطین در رأس امور است. اما آنها در مقابل این امر موضع گرفتهاند که البته امری واضح و روشن است.
نکته دوم، استمرار تحریمهای آمریکا علیه ایران است. باید توجه داشت «تحریمها تأثیری ندارد» اما بدعهدی و بیاعتمادی نظام استکباری آمریکا را اثبات میکند و از سوی دیگر این پیام را منتقل میکند که اوباما و ترامپ با وجود ادبیات متفاوت، اهداف یکسانی دارند. نمونه آن فشار به ایران و سوریه است.
اقدام ترامپ تکرار همان اشتباه اوباما است، اقدام او دخالت در امور داخلی سوریه است. او میگوید: «میخواهد در آنجا، منطقه امن ایجاد کند درحالیکه به او هیچ ربطی ندارد برای سوریه تصمیم بگیرد.»
قبل از «ترامپ»، «اوباما» نیز برخلاف همه موازین بینالمللی در امور سوریه دخالت کرد، او تلاش زیادی کرد که حکومت جدیدی در سوریه برقرار کند و حکومت «اسد» ساقط شود اما موفق نشد و حکومت سوریه همچنان پابرجاست.
*مشاور وزیر امورخارجه