به گزارش «نماینده»، حمیدرضا مقدمفر کارشناس مسائل رسانه شب گذشته در برنامه زنده جهانآرا که از شبکه افق سیما و با موضوع بررسی عملکرد رسانهها در وفات آیتالله هاشمی رفسنجانی روی آنتن رفت، حضور یافت.
وی در این گفتگو در پاسخ به سؤالی راجع به عملکرد صداوسیما در این ماجرا، ضمن اشاره به اینکه اقدامات رسانه ملی دارای نقاط قوت و ضعف توأمان بود، خاطرنشان کرد: پس از درگذشت آقای هاشمی، چهرههای مختلفی از سلایق مختلف در صداوسیما حضور یافته و درباره شخصیت آیتالله هاشمی اظهارنظر و بر مبنای توصیههای دینی او را تکریم کردند. بالاخره آقای هاشمی شخصیت شاخص و برجستهای در کشور بود و وفات او اتفاق مهمی به شمار میرفت.
این کارشناس مسائل رسانه با بیان اینکه حضور چهرههای مختلف در رسانه ملی و اختصاص وقت بسیار قابل توجه در این رسانه برای پرداختن به موضوع آیتالله هاشمی از نقاط قوت صداوسیما بود، ادامه داد: این مسئله موجب شد که بسیاری از مردم برای آشنایی با شخصیت آیتالله هاشمی و اطلاع از نظرات سلایق مختلف درباره ایشان به رسانههای بیگانه مراجعه نکنند، لذا از این منظر نوعی مرجعیت رسانهای برای صداوسیما به وجود آمد.
مقدمفر تأکید کرد که با این حال، عملکرد صداوسیما در این موضوع از جهاتی نیز کاملاً قابل نقد است؛ بهویژه آنکه در همین صداوسیما بعضاً افرادی حاضر شده اظهاراتی به زبان راندند که مصداق ناواقعگویی و ظلم بود.
وی ادامه داد: برخی شخصیتها بهنوعی در صداوسیما راجع به شخصیت آقای هاشمی صحبت میکردند که از دل آن مظلوم واقع شدن آیتالله هاشمی بهسبب انتقادها و اعتراضات جبهه مؤمن انقلابی بیرون میآید؛ در حالی که ما معتقدیم بله، آقای هاشمی مظلوم هم واقع شده بود، اما نه از ناحیه جبهه مؤمنین، بلکه از ناحیه آنهایی که بعد از دوم خرداد ۷۶ چنان تهمتها و تخریبهایی علیه او انجام دادند.
این کارشناس مسائل فرهنگی و رسانهای تأکید کرد: آقای هاشمی زمانی مظلوم واقع شد که روزنامه صبح امروز بهمسئولیت آقای سعید حجاریان نوشت که در دوره آیتالله هاشمی هر ۴۰ روز یک قتل مشکوک سیاسی اتفاق افتاده است. اکبر گنجی هم که آن روز یک فعال سیاسی اصلاحطلب معرفی میشد در کتاب معروف عالیجناب سرخپوش که سراسر تهمت و اتهام و تخریب علیه هاشمی است نوشت که در دوره آقای هاشمی ۸۰ قتل مشکوک سیاسی اتفاق افتاده است. این روزنامهها و کتابها و مجلات سرجمع آقای هاشمی را در تمام این قتلها بهنوعی متهم میکردند و مینوشتند که قاتلان و آدمکشها در دوره صدارت او آزادنه فعالیت میکردند!
مقدمفر افزود: جالب اینجاست که بعضاً همین آقایانی که آیتالله هاشمی را تا اتهام قاتل بودن منکوب کردهاند و یا آنهایی که به این جریان سیاسی وابستگی دارند، امروز سینهچاک او شدهاند و میگویند جبهه مؤمنین به او ظلم کردند!
وی با بیان اینکه برخی از افرادی که در صداوسیما حاضر شدند هم متأسفانه از همین در وارد شده به جبهه مؤمنین ظلم کردند و این جزو نقاط ضعف صداوسیما در این موضوع بود.
این کارشناس مسائل رسانه برخی اغراقهایی را که درباره آیتالله هاشمی طی چند روز اخیر در صداوسیما صورت گرفت نیز جزو اشکالات و نقدهای وارد بر رسانه ملی در این موضوع عنوان کرد و گفت: آیتالله هاشمی اشتباهات مختلفی نیز در دوره حیات سیاسی خود داشته است و این بر هیچکس پوشیده نیست، اما بر اساس توصیههای دینی در این برهه وظیفه داریم ایشان را تکریم کنیم، با وجود این، طی چند روز اخیر بعضاً غلوهایی درباره آقای هاشمی گفته شد که بعید میدانم روح ایشان هم به آن راضی باشد. با این اغراقهای بیجهت کار به جایی رسیده است که شنیدهام یک شخصیتی گفته است "در فکر بودم آیتالله هاشمی را با کدام آیه قرآن تطبیق دهم، دیدم او با همه قرآن منطبق است"!، آیا چنین تعابیری درباره ایشان مصداق اغراق نیست؟ و آیا روح ایشان به آن راضی است؟
مقدمفر در بخش دیگری از این گفتوگو به بررسی عملکرد رسانههای بیگانه و بهویژه بیبیسی فارسی درباره آیتالله هاشمی پرداخت و گفت: این رسانهها از بدو اعلام خبر درگذشت آقای هاشمی مدام بر این دمیدند که او پایگاه مهمی برای مخالفان انقلاب بوده و یک شخصیت بسیار کمنظیر و بزرگ بوده است؛ در خلال این مهندسی پیام، مردم را نیز دعوت میکردند تا از مراسم تشییع ایشان نهایت بهرهبرداری را برای اعلام مخالفت با نظام انجام داده و شعارهای ساختارشکنانه سر بدهند، با این حال شاهد آن بودیم که رویکرد این رسانهها و بهویژه بیبیسی یکی دو ساعت بعد از پایان مراسم تشییع و آنگاه که مشخص شد این عملیات روانی جواب نداده و مراسم تشییع ایشان آورده مهمی برای ضدانقلاب نداشته است، بلافاصله رویکرد و جهتگیری عوض شده و مجدداً اتهام افکنی علیه آقای هاشمی آغاز میشود.
وی خاطرنشان کرد: در پی این تغییر رویکرد بیبیسی فارسی، آش آنقدر شور میشود که حتی صدای امثال کرباسچی هم در میآید و او به بیبیسی اعتراض میکند که "چرا اینقدر آیتالله را تخریب و به او توهین میکنید!؟ ".
این کارشناس مسائل رسانه تأکید کرد: ما سالها آرزو داشتیم چهره رسانههایی مانند بیبیسی برای افرادی مثل آقای کرباسچی شفاف و آشکار شود؛ البته آقای کرباسچی و امثال ایشان باید سالها پیش از این به این نتیجه میرسیدند، اما متأسفانه حقایق را نادیده گرفتند، با این حال وقتی مسئله بر سر آقای هاشمی شد و آن عملکرد بیبیسی برای اینها پیش آمد، چنین موضعی گرفتند که البته هرچند با تأخیر بود، اما شایسته توجه است.
مقدمفر با ابراز اینکه آقای کرباسچی و امثال ایشان باید بدانند که این نوع نگاه ابزاری به انسانها در بیبیسی متداول و مرسوم و مسبوق به سابقه است، افزود: درباره همین آقای هاشمی، بیبیسی فارسی در برهه انتخابات خبرگان اخیر، در یک برهه از ایشان بسیار تمجید و حتی لیست انتخاباتی آقای هاشمی برای خبرگان را بهشدت تبلیغ و رقبایش را منکوب و برای رأی نیاوردن رقبا فرمول ارائه میکرد، اما بعد از انتخابات رئیس مجلس خبرگان رهبری و آنگاه که فرد دیگری غیر از آیتالله هاشمی رئیس خبرگان شد، بیبیسی آرزوهای خود برای بهرهگیری از هاشمی علیه انقلاب را بر باد رفته دید و تیتر جسارتآمیز "چرا نباید هاشمی را جدی گرفت؟ " را بر عنوان یکی از مقالات خود ثبت کرد.
وی در پایان گفت: بیبیسی در آن مقاله که اخیراً هم مجدداً بازنشر داده تلویحاً نوشته است که نه به زنده و نه به پیکر آقای هاشمی نباید برای پیشبرد اهداف تقابلی علیه انقلاب اسلامی دل بست!