هفته نامه «نماینده» / گپوگفت درباره دغدغههای ساده و روزمره زندگی شخصی چهرهای که همیشه در قاب شهرت، دستنیافتنی بهنظر میرسد، بیشک جذاب بهنظر میرسد. در کافه گپ این هفته سراغ «هرمز شجاعیمهر» مجری ۳دهه برنامه خانواده رفتیم و صحبت از ریزهکاریهای زندگی او، گپوگفتی خواندنی را رقم زد.
*بهعنوان اولین سؤال کمی از گذشتهها و کودکی خود بگویید.
پدرم کارمند وزارت کشاورزی بود و علیرغم شغلی که داشت، دیوان مولانا را بهطور کامل حفظ بود و از همان کودکی تأکید داشت بعد از غذا خوردن دستها را به سمت آسمان بالا ببریم و از خدا بهخاطر نعمتهایی که به ما داده و بعد مادرمان تشکر کنیم و این تبدیل به یک عادت در خانواده ما شد و بچههای من هم همین روند را پیش گرفتهاند.
*ورزش و بازی مورد علاقه شما چه بود؟
من در دوران کودکی بسکتبال بازی میکردم و دومیدانی هم از ورزشهای مورد علاقهام بود.
*دوران مدرسه چطور دانشآموزی بودید؟
واقعیت این است که در دوران مدرسه خیلی درسخوان نبودم ولی تا جایی که بهخاطر دارم و خانواده یاد میکنند، من بچه آرام و با اخلاقی بودم. بازیگوشی میکردم ولی اهل شیطنت و خرابکاری نبودم.
*بعد از مدرسه اولین شغل شما چه بود؟
از زمان دانشجویی معلم شدم. در واقع این اولین شغل من بود که در دبیرستان روشن در نظامآباد درس میدادم.
*چه شد که رادیو و تلویزیون را انتخاب کردید؟
برادر من در بابل نقاش بود و گریم تئاتر هم میکرد، آن زمان سن کمی داشتم و در یکی از تئاترها به بازیگر نقش پسربچه نیاز داشتند برای آن نقش از من استفاده کردند که اتفاقاً خیلی مورد استقبال قرار گرفت. تا اینکه سال ۵۴ دانشگاه تهران قبول شدم. عاشق کار در رادیو بودم بهخصوص اینکه همه از صدای من تعریف میکردند به همین دلیل به شبکه ۲ رادیو رفتم تست صدا دادم و همان بار اول قبول شدم که البته این موضوع هم زمان شد با انقلاب مردمی سال ۵۷. مدتی بعد لیسانس خود را گرفتم و به خدمت سربازی رفتم و پس از خدمت دوباره به رادیو برگشتم و تست صدا دادم و مجدد در رادیو مشغول به کار شدم.
*بعد از خدمت و کار در رادیو چه سالی ازدواج کردید و ملاک انتخاب همسر برای شما چه بود؟
سال ۶۵ ازدواج کردم. معتقدم در ازدواج نباید اختلاف فرهنگی وجود داشته باشد به همین دلیل اولین ملاک من این بود که همسرم از همشهریانمان بهخصوص همان بابل باشد که خدا خواست و همسرم از هم محلهایهای ما بود و دوتا در با هم فاصله داشتیم. همیشه میخواستم فرزندانی سالم و صالح داشته باشم که شکرخدا همسرم بسیار مقید به قوانین اخلاقی بود و تمام آنچه که فرزندانم آموختند به دلیل وجود همسرم بود. ایشان یک سید بسیار پاک و نازنین است و زنی بسیار با ایمان است که همه برکت زندگی من به خاطر وجود این زن است.
*راز دوام ۳۰ سال زندگی مشترک را چه میدانید؟
ما واقعی زندگی کردیم، به قول معروف در رؤیا نبودیم و روی ابرها پرواز نکردیم. همسرم همیشه با من همراه بود و من هم همیشه مخلص زنم بودم و همیشه از او حمایت کردم چرا که زندگی با من به واسطه شغلم سختیهای خودش را دارد ولی اجازه ندادم هیچ زمانی این سختیها وارد زندگی شود. او بهراحتی با مشکلات شغل من کنار میآید و در واقع بسیار گذشت میکند و همیشه از همه توقعاتی که خانمها دارند گذشت تا من در شغلم موفق باشم. من هم همیشه قدردان او بودهام.
*مهریه همسرتان چقدر است؟
مهریه همسرم ۱۴ سکه بود.
*اگر بین شما و همسرتان اختلافنظر یا مشکلی پیش آید چطور آن را برطرف میکنید؟
از روز اول ازدواج قرار گذاشتیم که هر وقت بین ما حرفی پیش آمد با گویش محلی مازندرانی با هم دعوا کنیم ولی به محض اینکه با زبان محلی بحث میکنیم میزنیم زیر خنده و همه چیز بین ما با همین خندهها حل میشود البته بعد از اینکه فرزندانمان بزرگ شدند قرار شد اگر با هم به مشکل خوردیم به دستشویی برویم و تا میتوانیم آنجا با هم دعوا کنیم و محل دعوا و اختلاف آنجا باشد و هیچ وقت نخواستیم که به دستشویی برویم و دعوا کنیم. این فرمول بسیار خوبی است البته خیلی کم پیش آمده که مشکلی داشته باشیم و این به دلیل بزرگواری همسرم است.
*اهل عصبانی شدن هم هستید؟
خیلی کم ولی وقتی عصبانی میشوم سکوت میکنم و مثل زهر مار تلخ میشوم.
*چند فرزند دارید؟ مجرد هستند یا متأهل؟
دخترم ندا ازدواج کردهاند ولی پسرم امین هنوز مجرد هستند.
*چه ملاکی برای ازدواج دخترتان و انتخاب داماد مدنظر داشتید؟
موقع ازدواج ندا به او گفتم اول درباره سلامت روح این آدم فکر کن و خوشبختانه یک سید پاک هم داماد من شد که شکرخدا از ایمان بالایی برخوردار است و همین ایمان یکی از مهمترین مواردی بود که برای ازدواج دخترم مدنظر داشتیم.
*شما نزدیک به ۳دهه برنامهساز و مجری برنامه خانواده بودید. سالهای زیادی هم صاحب امتیاز مجله خانواده سبز هستید، چرا در تمام سالهای حرفهای خود نهاد و موضوع خانواده برای شما اهمیت پیدا کرده است؟
اعتقاد من این است که تمام هویت و شخصیت افراد در خانواده کسب میشود و به قول شاعر: «تو اول بگو با کیان زیستی من آنگه بگویم که تو کیستی» پس خانواده نهاد بسیار مهمی است که در آن زندگی و آینده افراد رقم میخورد. جامعه از مجموع خانوادهها تشکیل میشود و آن زمان هم که من با همین دغدغه به فکر ساخت برنامه خانواده افتادم مثل الان در تلویزیون برنامهای با مضمون و محتوای خانواده وجود نداشت به همین دلیل این برنامه مورد توجه قرار گرفت.
*این روزها ارتباط شما با فضای مجازی چگونه است؟
خیلی در این شبکههای مجازی حضور ندارم چون معتقدم که در دنیای واقعی زندگی میکنم. در دنیای مجازی ممکن است که از همه اخبار مطلع شویم اما چیزی یاد نمیگیریم. من مدتی در این شبکهها بودم ولی چیزی یاد نگرفتم و فقط وقت مرا گرفت به همین دلیل روزی ۲۰ یا ۳۰ صفحه مجله میخوانم که برای من خیلی مفیدتر بوده است.
*شما صاحب صدا و شخصیتی آرام هستید، خشم را در فضای مجازی چطور ارزیابی میکنید؟
به قول معروف «جز راست نباید گفت هر راست نشاید گفت» به این معنی است که طبیعتاً صداقت و راستگویی امر بسیار نکویی است و صداقت یکی از عوامل موفقیت در رسانه است ولی در همین رسانه هم هر حرف راستی را نباید زد. متأسفانه فضای مجازی هیچ حساب و کتاب و کنترلی ندارد. هیچ جامعهشناس، روانشناس یا استاد اخلاقی بر آن نظارت ندارد و عکسها و مطالب بدون هیچ دقت نظری منتشر میشود و مردم در این فضا خیلی زود عصبانی میشوند و اغلب به بدترین شکل ممکن به هم ناسزا میگویند و آبرو هم زیر سؤال میبرند.
*و کلام آخر
این روزها وقتی کسی ازدواج میکند و تشکیل خانواده میدهد باید به او تبریک گفت چرا که در این دنیای آشفته توانسته مسئولیت یک خانواده را برعهده گیرد. همواره یکی از نعمتهایی که خداوند به ما داد، آرامش است و این آرامش با ازدواج بیشتر میشود چون عشق بعد از ازدواج گل میکند و شکوفا میشود وقتی همسر و شریک زندگی بعد از مدتی پدر یا مادر فرزندانت میشود این شکل دیگری از عشق است و این عشق و آرامش را برای همه جوانان آرزومندم.