شنبه شب گذشته بود که شبکه فاکسنیوز آمریکا از ارسال نامه جمعی از عناصر ضد انقلاب به دونالد ترامپ خبر داد...
آن 30 نفر در این نامه از رئیسجمهور تازه برگزیده آمریکا خواسته بودند تا تحریمهای بیشتری را علیه جمهوری اسلامی ایران اِعمال کند.
در بخشی از این نامه آمده است: «ما از دولت آینده میخواهیم که یک رژیم جامع تحریم را علیه آن گروه از مقامات ایرانی که ناقض حقوق ایرانیان در 4 دههٔ گذشته بودهاند تدوین کند»!
در ادامه این نامه خطاب به ترامپ میخوانیم:«در زمان مبارزات انتخاباتی شما، ما و میلیونها ایرانی همعقیده در اعتراض صریح شما به توافق اتمی اوباما رییس جمهور کنونی با جمهوری اسلامی ایران بودیم. صمیمانه امیدواریم که با انتخاب دولت جدید و کنگره برای اولین بار فرصتی برای بازنگری نسبت به عواقب فاجعهبار این توافق و اجرای تعهدی که به رای دهندگان در این زمینه داده شد، فراهم شود.»
احمد باطبی، سیاوش صفوی، مجید محمدی، امیرحسین اعتمادی، علیرضا کیانی و چندتن دیگر در ادامه نامه سرگشاده خود تصریح کردهاند: «امیدواریم که تحت رهبری شما آمریکا به مردم ایران برای باز پسگیری کشور از اسلام گرایانی که برای چهار دهه است در رأس کشور هستند، کمک کند.»
آنها همچنین ضمن مقایسه ایران با داعش، حملات صورت گرفته در اروپا را هم به جمهوری اسلامی مرتبط کرده و نوشتهاند که اقدامات ایران آغازگر بحران تروریسم بوده است...
در همین راستا، علی صفوی از اعضای برجسته گروهک منافقین نیز در مصاحبه با فاکس نیوز محتوای نامه فوق را تکرار کرده و از ترامپ خواسته است تا با ادعای نقض حقوق بشر و حمایت از تروریسم، تحریمهای شدیدتری علیه ایران وضع کند.[1]
*آنان که تحریمها را بزرگنمایی کردند/«کاسبان تحریم» از کجا آمد؟
جریان سیاسی خاص و کسانی در ستاد دولت اعتدال، از چند سال قبل تاکنون، کلیدواژهای تحت عنوان«کاسبان تحریم» را در کنار بزرگنمایی تحریمها، علیه منتقدان خود به کار میبردند...
واژهای که معنای مصطلح آن «رواداری تحریم» بر مردم ایران و کسب منفعت از قِبَل آن بود.
آنها به تمام کسانی که مضارّ خوشبینی به آمریکا و تعجیل در انعقاد توافق با این کشور و متحدانش را هشدار میدادند؛ با کنایه از این میگفتند که شما کاسبان تحریم هستید و نمیخواهید فشارهای اقتصادی فلجکننده از گُرده مردم برداشته شود!
اما به نظر میرسد قضیه چیز دیگری بود و اصل قصه در جای دیگری جریان داشت.
قضیهای متفاوت که گویا قرار بود مثل یک عملیات فریب عمل کند و «کاسبان واقعی تحریم» را از دید مردم پنهان کند.
*روایتی از علاقه اسلافِ نامهنویسها به آمریکا/«بهار بغداد» چه چیزی را اثبات کرد؟!
ماجرای تمجید جریانات ضد انقلاب داخلی و خارجی از آمریکا، ابراز علاقه به کاخ سفید و سیاستهایش و همینطور طلبیدن استمداد از آمریکا سابقهای دراز دارد.
سابقهای که البته در پیرامون آن سؤالات بیپاسخی هم وجود دارد که یک جریان سیاسی خاص در داخل ایران باید به آنها پاسخ بدهد اما همواره از پاسخ طفره رفته است....
از قبیل اینکه چرا تمام این جریانات تمجیدگر و استمدادخواه ریشه در اردوگاه اصلاحات داشتهاند؟!
تکلیف همکاریها، دفاعهای آنها از یکدیگر و علایق مشترکشان در سالیان نه چندان دور چه میشود؟! و دهها سؤال دیگر بویژه در ماجرای تراژدی «کاسبان تحریم» که باید منتظر پاسخ آنها از جانب ستاد جریان خاص، ماند.
در اشاره به ماجرای استمدادطلبی آنها و علاقهشان به برقراری رابطه با آمریکا، شاید بد نباشد اشارهای به ماجرای مشهور «بهار بغداد» داشته باشیم.
«دفتر تحکیم وحدت» (طیف تندرو!) در روزهای حمله آمریکا به کشور عراق در زمان ریاستجمهوری جورج بوش، بیانیهای را صادر کرد که در آن نوشته بود: «خدای محول الحول و الاحول دعای حول حالنای ملت عراق را زودتر از دیگر ملل در ابتدای بهار، مستجاب کرده و در بهار طبیعت، بهار بغداد را نیز فرا رساند و فرصت را در اختیار ملت قرار داد.»
این نامه که بیش از ادبیات آن ممکن نبود کسی بتواند سر به آستان رئیسجمهور آمریکا بساید مورد انتقادات فراوانی واقع شد و برای همیشه بر پیشانی طیف تندروی دفتر تحکیم وحدت حک شد.
این نامه همچنین این سؤال را پدید آورد که تحکیموحدتیهای تندرو نسبت به کشتار میلیونی مردم آمریکا و ددمنشیهای مختلف آمریکا در کشور عراق چه نظری داشتند؟!
سؤالی که البته تاکنون بیپاسخ مانده است...
*وقتی رویترز هم متوجه «وطنفروشی» شد/درخواست تحریم فتنهگران از آمریکا؛ نامهای که کاخ سفید افشا کرد
این پرونده، سوابق دیگری هم دارد...
شیرین عبادی، از فعالان اصلاحطلب که بنا به جرائم مختلف امنیتی و اقتصادی در ایران تحت تعقیب بوده است، در سال 90 طی اظهاراتی در همایش اتحادیه اروپا در شهر لندن گفته بود: «اتحادیه اروپا نباید با نظامهای استبدادی و نظامهایی مثل نظام ایران که قوانین مربوط به حقوق بشر را نقض میکنند همکاری کند. من از اتحادیه اروپا میخواهم با کشورهای غیر دموکراتیک روابط تجاری برقرار نکند و با آنها قراردادهای تجاری شرمآور منعقد نکند».[2]
خبرگزاری رویترز هم چند سال قبل طی گزارشی نوشت: متخصصین مسائل ایران می گویند تعدادی از گروه های اپوزیسیون از فکر تشدید تحریمهای غرب علیه جمهوری اسلامی استقبال کرده ولی گفته اند فعالیت دوباره آنها در این شرایط آسان نخواهد بود.[3]
رویترز در همان گزارش نیز به نقل از «اکبر گنجی»، اصلاحطلب نامی اپوزسیوننشین آورده بود: برای اینکه تحریمها اثر داشته باشد آمریکا باید به ایرانیها بگوید آنها را درک میکند و شرایط دشوار زندگی آنها را میشناسد!
(منظور گنجی راههای تأثیرگذاری تحریمها بر ساختار حکومت ایران و نه بر مردم است. همان که در نامه اخیر عناصر ضد انقلاب نیز مورد تأکید قرار دارد. گزارهای سفیهانه و غیر ممکن که مدعیان بر اساس آن میگویند باید به روشی تحریمها را اعمال کرد که فقط ساختار حکومت آسیب ببیند و نه مردم!
آنها در حالی از این مقوله حرف میزنند که متوجه پیوستگی سرنوشت مردم و حاکمیت نیستند و از طرفی حتی بر مبنای ماجرای «بهار بغداد» که در بالا به آن اشاره شد نیز میتوان دریافت که آنها به لیسیدن دشنه خونآلود آمریکایی عادت دارند و دلی در سینه آنها برای مردم نمیتپد.)
در فتنه سال 88 نیز پالسهایی از سوی سران فتنه مبنی بر ضرورت تحریم ایران به غرب فرستاده شد.
«مایکل لدین»، عضو ارشد نومحافظه کاران امریکایی و مسئول پرونده سیاست داخلی ایران در بنیاد دفاع از دموکراسی (FDD) در واشینگتن، روز 20 مرداد 1388 در سایت «فوربس» نامهای منتشر کرد که گفت نامه سران جریان معترض در ایران(سران فتنه) به هیلاری کلینتون است. لدین می گوید این نامه به واسطه یکی از دوستان «چاک شومر»، سناتور آمریکایی که در «وال استریت» کار می کرده و با طرفهای ایرانی مرتبط بوده، به واشنگتن فرستاده شده است. این نامه در پاسخ به 2 سوال طرف امریکایی نوشته شده که از جریان فتنه خواسته بودند روشن کند دقیقا برای دفاع از فتنه 88 چه باید بکنند و چه نباید بکنند.[4]
مدتی پس از افشای همین نامه بود که، جان بولتون، نماینده وقت آمریکا در سازمان ملل طی اظهاراتی گفت: «این ناآرامی های ایران در سال 88 بود که گزینه تحریم ایران را که بیش از دو سال از دستور کار خارج شده بود، مجددا به روی میز برگرداند».
*مهدی هاشمی هم از قافله «کاسبان تحریم» عقب نماند/وظیفهای که برایش تعریف شده بود!
در ادامه ورق زدن این پرونده قطور به یک نام آشنای دیگر هم میرسیم.
«مهدی هاشمی» فرزند جنجالی آقای هاشمی رفسنجانی که اتهامات مختلف امنیتی و اقتصادی متوجه او بوده و هماکنون نیز چند سالی است که در زندان به سر میبرد.
نیکآهنگ کوثر از چهرههای اپوزسیون خارجنشین چند سال قبل (سال 93) طی مقالهای در سایت ضد انقلاب خودنویس در همین باره نوشت:
«من شخصاً در سال 1389، شاهد تلاش حامی موسوی (مهدی هاشمی) برای تشدید تحریمها بودهام.
اتفاقاً او را زیر سؤال بردم که چطور میتواند با وجود اینکه پدرش رئیس مجلس خبرگان و یکی از پایههای نظام است، به دنبال ارتباط با وزارت خزانهداری آمریکا برای این کار باشد. درست در همان محدوده زمانی هم یکی از دوستان ایرانی عضو یک اتاق فکر معتبر واشنگتن به من گفت که فرزند رئیس وقت مجلس خبرگان با او تماس گرفته تا عاملی برای انتقال اطلاعات به دولت اوباما علیه احمدینژاد برای اعمال تحریم شود. او هم تعجب کرده بود.»[5]
نیکآهنگ کوثر البته بعدها نیز در ادامه همین افشاگری یک فایل صوتی از فرزند آقای هاشمی رفسنجانی منتشر کرد که مهدی طی آن در اشاره به برخی فعالیتهای سیاسی خود بیان کرده بود: من وظیفهای برایم تعریف شده که آن را انجام میدهم.
*برگه آخر!/شاهدی که از غیب رسید...
... در واقع کسی نمیداند آغاز و انجام دقیق ماجرای تحریمخواهی عناصر ضد انقلاب داخلی و خارجی از آمریکا و عرض ارادت آنها به آستان کاخ سفید کجاست؟!
اما هرچه هست و هرکجا هست؛ میتوان گفت که ماجرای اخیر نامهنگاری 30 نفر از آنها با رئیسجمهور تازه وارد آمریکاییها برگ دیگری است که بر قطر پرونده کاسبان تحریم اضافه شد.
پروندهای که اگرچه خشم و تنفّر دوستان و حتی دشمنان را هم از اینهمه وطنفروشی و خیانت برانگیخته است اما بیش از همه آشکار کننده چهره «کاسبان تحریم» برای تمام مردم ایران بود.
مردم حالا در مقابل دروغی سه و نیم ساله قرار دارند که شاهد کذب بودنش از غیب رسیده و قضاوت را درباره «تغییر در وضعیت موجود» به خودشان سپرده است.
خبرگزاری دولتی ایرنا اخیراً در گزارشی به دستاوردهای مذاکرات هستهای دولت یازدهم با کشورهای 1+5 اشاره کرد و «رسوا شدن کاسبان تحریم» را یکی از دستاوردهای «برجام روحانی» برشمرد...