به گزارش «نماینده»، میگویند «تئوریسین اصلاحطلبان» است. حتی برخی اصلاحطلبان ستادی بیان میکنند که او را «معلّم سیاسی» خود میدانند.
«سعید حجاریان» که ضمیر مرجع تمام این صحبتهاست اما در حوالی ۶۲ سالگی خود، چند وقتیست که سخنانی را بر زبان میآورد که گاهی در آنها رد پای تناقضات بزرگ دیده میشود.
تناقضهایی که مشخص نیست روشن شدن آنها به دست خود حجاریان خواهد بود یا اینکه مثل همیشه این تاریخ است که باید وارد عمل شود...!؟
***
آغاز: حجاریان به تازگی در یک مصاحبه پیرامون تئوری معروف خود موسوم به «فتح سنگر به سنگر» اظهار کرده است:
«فتح سنگر به سنگر یعنی اینکه از طُرُق قانونی و از راه صندوق رأی، اصلاحطلبان ابتدا به شوراها و بعد از آن به ریاستجمهوری برسند. بالاخره ما حزب بودیم و حق داشتیم که این موضوع را تا رسیدن به هدف پیش ببریم. البته نه فقط ما، بلکه همه حق دارند به این مساله فکر و برای رسیدن به آن تلاش کنند؛ اصلاً قاعده سیاسی در تمام دنیا همین است، مگر این جرم است؟»[۱]
او در ادامه و در پاسخ به این سؤال که «پس شما همچنان معتقدید که باید به فکر فتح سنگر به سنگر باشید؟» نیز تصریح میکند:
بله، ما همین الان هم به فکر این هستیم که در دوره بعد، انتخابات شوراها و ریاستجمهوری را ببریم. این را به صراحت میگویم!
این سخن حجاریان در توشیح و توضیح منظورش از عبارت «فتح سنگر به سنگر» اگر دروغ نباشد اما با واقعیت هم منطبق نیست...
بر اساس اطلاعات موجود، حجاریان، تئوری فتح سنگر به سنگر را نخستین بار در سال ۱۳۷۷ به زبان آورده است.
مقطعی که در آن اصلاحطلبان در قدرت بودهاند و نتیجه انتخابات ریاست جمهوری سال ۷۶ را از آن خود کرده بودند.
پس قاعدتا منظور حجاریان از فتح سنگر به سنگر نمیتوانسته در آن مقطع چیزی به نام انتخابات ریاست جمهوری باشد.
در آن دوران همچنین خبری هم از شورای شهر نبوده است و اساساً سنگری با عنوان شورای شهر وجود نداشته که اصلاحطلبان بخواهند برای بیرون آوردن آن از چنگ رقبای سیاسی خویش تئوریپردازی کنند!
این در حالی است که اگرچه بر اساس خوانشهای ما، انتخابات نخستین دوره شوراهای اسلامی شهر و روستا ۳ ماه پس از صحبتهای حجاریان در زمینه فتح سنگر به سنگر برگزار شده است اما همانطور که در ماجرای انتخابات ریاست جمهوری هم دیدیم، دلایلی فراوانی وجود دارد که نشان میدهد منظور حجاریان از این تئوری نه طرُق قانونی بوده است و نه مجامع دموکراتیک نظام همچون مجلس و شورای شهر و...
جالب آنکه سند دیگری هم از گفتههای یک عضو حزب منحلّه مشارکت وجود دارد که در همان روزگاران طی سخنانی در دانشگاه تهران میگوید:
«ما به دنبال حاکمیت یکپارچه هستیم و فتح سنگر به سنگر تا رسیدن به سنگر فرماندهی را در دستور کار قرار دادهایم. ما برای فتح قوه قضائیه هم برنامه داریم، اما اولویت فعلی ما فتح مجلس ششم است.»[۲]
*از تلاش برای فتح سنگر وزارت اطلاعات تا راه میانبر برای فتح سنگر فرماندهی نظام!
اینکه منظور حجاریان از «سنگر» و «فتح» حکماً مجامع دموکراتیک و طرُق قانونی نبوده است، جای هیچ تردیدی ندارد اما سؤال اینجاست که منظور «معلم سیاسی اصلاحطلبان» از این عبارتها چه بوده و او چرا در مقطع کنونی که حدود ۱۸ سال از آن روزها میگذرد قصد لاپوشانی اظهارات خود را دارد!؟
نگاهی به حوادث مهم دولت اول اصلاحات در سالهای ۷۶ تا ۸۰ و بویژه رخدادهایی که پای عناصر جریان سیاسی خاص در آن بوضوح دیده میشود، نشان میدهد که مصداق سنگر و فتح را باید در جای دیگری جستجو کرد.
۷ ماه پس از اظهارات حجاریان درباره ضرورت «فتح سنگر به سنگر» و توضیحاتی که همکار مشارکتی وی در دانشگاه تهران مبنی بر «رسیدن تا سنگر فرماندهی» به این صحبتها افزود؛ «فتنه کوی دانشگاه» رخ میدهد.
فتنهای که اگرچه به بهانه تعطیل شدن یک روزنامه و اعتراضات دانشجویی آغاز شد اما همانند فتنه سال ۸۸ به خیابانهای پایتخت ایران منتقل و شعارهایی علیه نظام اسلامی از آن شنیده شد.
در این رخداد نیز همانند اتفاقات سال ۸۸، عکسها و فیلمهای چهرههای مبرّز جریان سیاسی خاص که در میان اغتشاشگران میلولیدند دست به دست چرخید و این ظن را بیش از پیش تقویت کرد که دوستان سعید حجاریان و شخص او با این رخدادها چه ارتباطی داشتهاند.
آیا قصد شعارها و حرکات اغتشاشگران فتنه کوی دانشگاه علیه اصل نظام، برای یافتن یک راه میانبُر به منظور فتح سنگر فرماندهی نظام بود یا اینکه همه چیز اتفاقی رخ داد؟
ماجرای بعدی رخدادهای مربوط به «قتلهای زنجیرهای» و شکلگیری هجمههای جریان خاص علیه وزارت اطلاعات بود.
رخدادی که به بهانه چند قتل ناجوانمردانه، وزارت اطلاعات را در سیبل حملات اصلاحطلبان قرار داد و آگاهان امر از تلاش عدهای برای شکلدهی به این حملات به منظور فروپاشی سنگر امنیتی نظام خبر میدادند.
حجتالاسلام مصطفی پورمحمدی، وزیر دادگستری فعلی و از مقامات وقت وزارت اطلاعات در این رابطه پرده از رازی بزرگ برداشته است.
او در فروردین سال ۹۱ طی مصاحبهای به مسلک سیاسی عاملان قتلهای زنجیرهای اشاره کرد و گفت:
«این داستان جزء پروپاگانداها و جوّ سازیهایی است که جریان چپ در کشور راه انداخت؛ این جریان، وقتی میخواست کسی را بکوبد باید یک بهانه و اتهامی برایش مطرح میکرد. یک عده را میگفتند تندرو است، یک عده ای راهم گفتند چماقدار است و بعدش هم داستان قتلهای زنجیرهای درست شد.
افراد اصلیای که در این قتلها مسئول مستقیم بودند، مشهورترین نیروهای چپ وزارت اطلاعات بودند و آدمهایش هم موجودند. افرادی که اعتراف کردند چهرههای مشهور چپ در وزارت اطلاعات بودند.»[۳]
تاریخ آیا هیچگاه به این مسئله خواهد پرداخت که ارتباط این چهرههای چپ با معلم سیاسی جریان چپ یعنی سعید حجاریان چه بوده است!؟
و سؤال مهمتر اینکه سنگرهای بعدی کدام سنگرها بودند؟
*حرفهای عجیب معلم جریان خاص درباره عاشورا.../حجاریان علیه حجاریان
سعید حجاریان اما در ایام کهولت سنی خود فقط درباره تئوری فتح سنگر به سنگر نیست که سخنانی غیر قابل باور و متناقض را بر زبان میآورد.
او در سال ۹۳ و طی مقالهای با عنوان «فرهنگ عاشورا، فرهنگ اربعین» در روزنامه اصلاحطلب آرمان امروز نوشت:
«آیا ما مکلف به حفظ محمل مادی نیستیم؟ تا زمانی که حفظ اندیشه اوجب واجبات بود و این یعنی فرهنگ عاشورایی. از زمانی دیگر به این نتیجه رسیدیم که باید نظام را حفظ کنیم و این ظرف باید باشد تا آن مظروف باقی بماند. آن مظروف بدون ظرف کاری از پیش نمیبرد. فکر میکنم در پایان جنگ ما به این نتیجه رسیدیم؛ پذیرش قطعنامه ۵۹۸ در این زمینه یک نقطه عطف مهم است. در فرهنگ اربعین حفظ نظام اصل است و دیدگاههای معتقد به بقا و توسعه نظام رشد میکند و گسترش مییابد. بعد از شهادت خود امام حسین(ع) در تشیع هم همین اتفاق افتاد. یعنی بعد از اربعین، ائمه به تربیت شاگرد و تدارکات سیاسی پرداختند و جهتگیری حرکتها بر مبنای محاسبات عقلانی صورت گرفت. استراتژی بقا ملزومات خویش را دارد. امام تا قبل از انقلاب حرکتهای عاشوراگونه زیاد داشت. امام(ره) عارف پس از انقلاب کمکم در یک تحول فرهنگی فقیهی پیشتاز میشود و فقاهت او دوباره قدرت میگیرد و ولایت مطلقه فقیه مطرح میشود.»[۴]
او در این گفتار مدعی میشود که عملکرد ائمه اطهار(س) پس از عاشورا و با عبرت از رخدادهای این واقعه، عملکردی عقلانی میشود و طرفدار بقای نفس میشود!
این گفتههای حجاریان با واکنش گسترده علما و سیاسیون کشور مواجه شد...
و معلم سیاسی جریان خاص شاید بخاطر عقبنشینی در مقابل همین واکنشهای شدید بود که چند مدت بعد و در مهرماه سال ۹۴ طی گفتوگو با یک خبرگزاری در این باره اظهار کرد:
«ابداً حرف من این نبود که عاشورا مغایر عقل بود. شما این روایت را شنیدهاید که ائمه "مصابیح الدجی و سفن النجاه"(ائمه چراغ های هدایت و کشتیهای نجات هستند). ولی درباره امام حسین فرمودهاند سفینه ایشان هم اسرع است و هم اوسع. یعنی سفینه ایشان هم سریعتر است و هم گستردهتر. همه ائمه چراغ هدایت و سفینه نجات هستند ولی سفینه حسین علیه السلام اسرع و اوسع است. چرا سریعتر از بقیه می رود؟ چرا جادارتر است و بیشتر جا می گیرد؟ جمعیت بیشتری جا میگیرد.
بخاطر ظرفیتش. بخاطر اینکه محرک این سفینه عشق است. رانهاش عشق است. عشق محال است که بدون "معرفت" باشد. مگر میشود امام حسین بدون معرفت باشد و عاشق خدا شود؟ یک عشقهایی هست که مادون معرفت است، اینها عشقهای مجازی است. ولی عشق حقیقی مابعد معرفت است. بالاتر از معرفت است. امام حسین علیه السلام عارف به حق خدا بود. حق معرفت. عشق امام حسین فوق معرفت است. لذا بحث من این بود که از این نظر امام حسین علیه السلام عاشق بود.
یک عده گفتند که حرف من به این معناست که کار امام حسین مغایر عقل است. کجا مغایر عقل بود؟ ما میگوییم. اَشٌهَدُاَنَّکَ قَدٌ اَقَمٌتَ الصَّلاة وَ اتَیٌتَ الزَکاة وَ اَمَرٌتَ بآلمَعروف ونَهَیـٌتَ عَنِ المُنکر و جاهَدٌتَ فی اللهِ حَقَّ جِهادِهِ وَاَطَعٌتَ الله حتّی اَتَیکَ الیَقینِ بهمرحله یقین رسیده است امام حسین. پردهها از جلوی چشمان ایشان کاملاً رفع شده است. لذا عاشق هم بوده است. رابطه امام حسین علیه السلام با خدا رابطه محب با محبوب بوده است. لذا میخواهم بگویم سفینه امام حسین(ع) هم اوسع است و هم اسرع. نسبت به بقیه ائمه.»[۵]
حجاریان البته این سخنان را هم در حالی ارائه کرد که به لحاظ انطباق دو گفتار؛ از توضیحات وی معنای تکذیب استخراج نمیشود و احتجاج مدللی هم برای بیان و توشیح سخنان قبلی وی به دست نمیآید.
کما اینکه شواهدی وجود دارد که نشان میدهد گویا او قصد نداشت دست از این سخنان عجیب و غریب بردارد.
حجاریان بعدها و در مصاحبهای با نشریه اصلاحطلب «نسیم بیداری»، مسئله شهادت را به «کیش مرگ» تشبیه کرده و میگوید:
«تا جایی که به ادبیات و متون سازمان (مجاهدین خلق) برمیگردد، پایهگذاران این تشکیلات قصد داشتند وجه اخلاقی مبارزه را برای خودشان حل کنند؛ یعنی شهادتطلبی و کیش مرگ را توجیه کنند...انسان هیچوقت با محاسبه هزینه و فایده هر عملی(و در اینجا مبارزه)، به نقطه مرگ نمیرسد! سازمان در هنگام تأسیس باید این مسائل را حل میکرد. نواب صفوی و افرادی مانند او یک راه حل مذهبی داشتهاند که معادی داریم و حور و قصوری هست و ملائک به استقبال شهیدان میآیند و مانند اینها. این راه حلی بوده که روحانیت در برابر مبارزه مسلحانه، مطرح و آنرا توجیه میکرده است.»[۶]
صحبتهایی که به هر دلیلی، همانند مقاله قبلی حجاریان درباره عقلانی شدن عملکرد ائمه! چندان در افکار عمومی دیده و شنیده نشدند و هنوز مشخص نیست که آیا تئوریسین جریان اصلاحات این سخنان خود که مزاجی تقبیحگر نسبت به مسئله جهاد و شهادت دارد را نیز بعدها در مصاحبهای دیگر تکذیب خواهد کرد یا اینکه ترجیح میدهد این حرفها از او به یادگار در حافظه تاریخ بمانند...!؟
*تغییر بدون عذرخواهی! /در سال ۸۸ تقلّب نشد... تدلیس سیستماتیک رخ داد
رخدادهای مهم فتنه سال ۸۸ و مسئله «تقلّب» بعنوان اسم رمز آشوبهای اصلاحطلبان در آن سال یکی دیگر از منصههای مهم زیست تئوریسین جریان اصلاحات محسوب میشود.
او که عملاً جزو حامیان جریان القاگر تقلّب در انتخابات سال ۸۸ به شمار میرفت و در همان سال نیز دستگیر شد، به زندان رفت و سخنانی اعترافگونه هم از وی در آن سال از رسانه ملی جمهوری اسلامی ایران پخش شد؛ در طول تمام سالهای گذشته همچنان در نقش حامیان تئوری تقلّب در انتخابات سال ۸۸ باقی ماند.
تا اینکه نوستالژی تلوّن مواضع باز هم تکرار شد...
سعید حجاریان در مردادماه سال ۹۲ و در مصاحبه با یک خبرگزاری پیرامون انتخابات سال ۸۸ به طرز غیر منتظرهای بیان کرد:
«بنده میگویم نه تقلب بوده و نه تخلف، بلکه یک اسم قانونی دارد با عنوان تدلیس سیستماتیک.»[۷]
این تغییر موضع معلم سیاسی جریان اصلاحات که البته بدون هرگونه «عذرخواهی» بیان شد اگرچه منطبق با واقعیت بود اما نه تنها در رسانهها و تریبونهای اصلاحطلب پژواک چندانی نیافت بلکه به تغییر خاصی هم در میان شاگردان و رفقای حجاریان منجر نشد.
آنها پس از شنیدن این صحبتها هم نه تنها از کردههای خود در فتنه سال ۸۸ از کسی عذر نخواستند بلکه همچنان و هنوز بر آزادی فتنهگران محصور، تأکید میورزند!
*حرف آخر
اینها تمام تغییراتی نیستند که در پرونده حجاریان میتوان یافت.
چه اینکه هماو بود که در سال ۹۲ به صحنه آمد و با بزرگنمایی خطر تحریمها عبارت «و ما ادریک مالتحریم...» را به درون رسانههای اصلاحطلب پمپاژ کرد و البته مدتی بعد هم در یک مصاحبه از این گفت که «تحریمها ابزار فشار آمریکا هستند»!
و این در حالی بود که او هرگز توضیح نداد اگر تحریمها ابزار فشار آمریکا هستند (که هستند!) پس چرا او و شاگردانش به پر زورتر شدن این ابزار و آه و فغان گسترده درباره تأثیرات آن کمک میکنند!؟
«ابنالوقتی» یکی از آفتهای بزرگ سیاستورزی است.
مقولهای که نمیتوان لزوماً از این گفت که عامل وقوع و حادث شدن آن نفسانی است یا به رخدادهای سیاسی و انزوای مزمن یک جریان سیاسی ربط دارد.
ضمن اینکه نباید تبعات آن مثل گریختن از چنگ نهادهای امنیتی نظام را نیز نادیده بگیریم و قضاوت درباره آنرا به عهده کارشناسان امنیتی میگذاریم.
اما هرچه هست، نمیتوان منکر این حقیقت شد که آنچه در رفتار و مشی برخی سیاسیون، برائت افکار عمومی و قشرهای مختلف مردم را برمیانگیزد همین خصلت ابنالوقتی و تغییر رِیل است که موجب میشود مردم تصمیمات آتی خود را در قبال جریانات سیاسی بر مبنای همانها استوار سازند.
و شاید بر همین مبناست که میتوان نتیجه گرفت شخصی به نام سعید حجاریان حکماً در شکلگیری فضای پیرامونی امروز اصلاحطلبان و تألمات محرز آن، نقشی بسزا دارد.