«نماینده» / گره روسری اش را سفت می کند و پشت تریبون قرار می گیرد؛ حالا از روزی که از زندان آزاده شده و ایران را به مقصد پاریس ترک کرده کمتر خبری از او منتشر می شود.
شاید دلیل این کاهش اطلاع رسانی درباره وضعیتش، نه آزادی از زندان، که افشا شدن ماهیت او باشد؛ این روزها شبنم مددزاده که ۶ سال بازیگر نقش اول خبرهای بند نسوان اوین بود، دیگر به ظاهر دانشجوی معترض زندانی نیست؛ او حالا عضو سازمان مجاهدین خلق است.
ماجرای شبنم مددزاده از سال ۸۷ تا آزادی اش در سال ۹۲ و خروجش از کشور در تاریخی نامعلوم (احتمالا سال ۹۴)، کلید واژه های مختلفی داشت؛ دانشجوی معترض، جوان ترین زندانی سیاسی، دختر زندانی با اتهامات دروغین و ... تنها بخشی از کلیدواژه هایی بود که می خواست مددزاده را بی گناه نشان دهد.
حضور مددزاده در نشست روز گذشته سازمان منافقین در پاریس، پایان همه ادعاهایی بود که فقط یک هدف داشت؛ «اثبات بی گناهی مددزاده»
اما شبنم مددزاده کیست که توانست چندین سال خود را به سوژه چهره های اصلاح طلب و حقوق بشری داخلی و همچنین ضدانقلاب خارج کشور تبدیل کند.
مددزاده؛ از عضویت در انجمن اسلامی و دفتر تحکیم تا عبور از دروازه های «اشرف»
شبنم مددزاده، متولد ۱۳۶۷، نائب دبیر تهران دفتر تحکیم وحدت و عضو انجمن اسلامی دانشگاه تربیت معلم کرج، بازداشت از سال ۸۷ به دلایل نامعلوم؛ این تمام اطلاعاتی است که ویکی پدیا از وی نشان می دهد.
اینها اما تمام اطلاعات موجود درباره مددزاده نیست؛ عضویت ۴ تن از اعضای درجه یک خانواده وی در سازمان منافقین یکی از زوایای خاص زندگی اوست؛ زاویه ای که البته عاملی برای جلوگیری از قبولی وی در دانشگاه تربیت مدرس نشد.
مددزاده اما پس از ورود به دانشگاه به سرعت به عضویت انجمن اسلامی دانشگاهش موسوم به انجمن ۴۹ درآمد و خیلی زود به دبیری سیاسی انجمن رسید.
در این میان سامان دهی یک تجمع و تحصن به ظاهر صنفی و اعتراض به غذای تهیه شده در سلف سرویس دانشگاه در خردادماه سال ۸۷، پرده ای از فعالیت های مددزاده و چند دانشجوی دیگر در دانشگاه تربیت مدرس کرج را آشکار کرد؛ هنوز دقایقی از شکل گیری تجمع صنفی نگذشته بود که فیلم ها و تصاویر آن از خروجی پایگاه خبری وابسته به سازمان منافقین به صورت گسترده پخش می شد.
پخش تصاویر و اخبار یک تجمع ساده صنفی که در اعتراض به غذای سلف دانشگاه شکل گرفته بود، از رسانه سازمان منافقین موضوعی تامل برانگیز بود، چون همین اتفاق در برخی دانشگاه های مطرح کشور در طول سال بارها رخ می دهد اما چنین بازتاب گسترده ای در رسانه های ضدانقلاب ندارد.
بعد از پایان این تحصن ظاهرا صنفی و انحلال انجمن اسلامی دانشگاه تربیت معلم کرج موسوم به انجمن ۴۹، شبنم مددزاده فعالیت های زیرزمینی خود را بیشتر کرد و از مهرماه ۸۷ تا اسفند همان سال چندین بیانیه از طرف اعضای این انجمن منحل شده منتشر شد که محوریت آن تاکید بر خواسته های فمنیستی بود.
نکته اوج اقدامات مددزاده در این دوره در بهمن ماه سال ۸۷ رخ داد؛ مددزاده در خوابگاه دختران اقدام به جمع آوری امضا از بین دانشجویان برای تغییر در وعده های غذایی دانشگاه کرده بود ولی در ادامه مشخص شد که با تغییر سربرگ نامه قصد داشته تا این نامه را با عنوان «طومار امضای درخواست دانشجویان تربیت معلم برای حذف نام منافقین از لیست گروههای تروریستی» برای بان کی مون دبیرکل سازمان ملل متحد ارسال کند.
همین اقدام مددزاده نهادهای نظارتی را که پیشتر اقدامات وی را زیر نظر داشتند، حساس و سرنخ انتشار اخبار تجمع خرداد سال ۸۷ در سایت منافقین را آشکارتر کرد.
مددزاده اول اسفند سال ۸۷ به اتهام همکاری با سازمان منافقین دستگیر و روانه بازداشتگاه می شود و چند روز بعد برادر وی نیز با همین اتهام دستگیر می شود.
جمشیدی سخنگوی وقت قوه قضائیه هم در نشست خبری با خبرنگاران، اتهام اصلی مددزاده و برادرش را همکاری با سازمان منافقین عنوان کرد؛ اما دستگیری مددزاده، شروع اجرای سناریو مظلوم نمایی برای وی و برادرش با محوریت تکذیب اتهام آنها یعنی همکاری با سازمان منافقین بود.
اشک های مصنوعی به سبک متهمان امنیتی!
از همان روزهای ابتدایی دستگیری مددزاده، برخی دانشجویان همفکر وی در انجمن اسلامی و دفتر تحکیم اقدام به انتشار چندین بیانیه در دفاع از وی کردند؛ یکی از بیانیه های انجمن اسلامی دانشگاه تربیت معلم تاکید شده بود که دستگیری مددزاده و اتهام ارتباط وی با سازمان منافقین تنها بهانه ای برای برخورد با وی به دلیل اقدامات حق طلبانهاش، است.
یکی ازدوستان وی در روایتی که درباره روز دستگیری وی در رادیو زمانه (رسانه ضدانقلاب) منتشر کرده، می نویسد: «تابستان گذشته هم که تعدادی از بچه ها را دستگیر کرده بودند، به چند نفری از آنان، اتهام همکاری با گروههای مخالف کرد (کومله، پژاک و…) زده بودند. اما چون خانم مددزاده کرد نیست و همینطور اخبار مربوط به سازمان مجاهدین خلق، الان در بورس است، بهترین وسیلهای است که میتوانستند با آن خانم مددزاده را تهدید کنند، چه بسا اگر اسم گروه یا سازمان دیگری در این مقطع مطرح بود، حتما ایشان را به همکاری با آنها متهم میکردند.»
در همین راستا مادر شبنم مددزاده هم به دانشگاه محل تحصیل مددزاده آورده شد و با ایجاد فضایی احساسی خواستار آزادی فرزندش شد؛ اتفاق جالب رخ داده در زمان مادر مددزاده در دانشگاه این بود که وی که تاکید داشت دخترش ارتباطی با سازمان ندارد، به سبک اعضای این سازمان تهدید به خودسوزی کرد.
تمام این صحنه سازی ها اما با انتشار مقاله یکی از اعضای سازمان منافقین در نشریه ای اروپایی برملا می شود؛ یکی از اعضای سازمان در مقاله خود می نویسد: قبلاً دستگیری و اعدامها در شهرهای مرزی ایران بود، اما الان توجه کنید دستگیری مددزاده در سیستان یا کردستان نبوده، بلکه در تهران است و این نشانگر این است که ما تا تهران نفوذ کردیم و در تهران نیز نیرو داریم!»
در این میان، بهره برداری از پروژه مددزاده با فرا رسیدن انتخابات سال ۸۸ و روی دادن وقایع پس از انتخابات شکل جدیدتری به خود گرفت و رسانه های هماهنگ به فتنه گران نیز سعی می کردند همواره نام وی را به عنوان کم سن ترین زندانی سیاسی، پررنگ تر از دیگران نمایش دهند.
در این میان پیوند سیاسی اصلاح طلبان و حامیانشان با شبنم مددزاده به مرور آشکار می شود؛ ارتباطی که در حین بازداشت مددزاده و حتی پس از پایان محکومیت ۵ ساله وی در سال ۹۲ به خوبی آشکار می شود.
در زمان بازداشت مددزاده در زندان، مهسا امرآبادی روزنامه نگار اصلاح طلب و همسر مسعود باستانی نیز با وی و چند زندانی دیگر هم بند می شود؛ امرآبادی پس از آزادی در نامه ای به دفاع از مددزاده و البته هم بند های بهایی خود پرداخته و مددزاده را به صبر و استقامت بیشتر در برابر جمهوری اسلامی دعوت می کند.
پس از آزادی مددزاده از زندان تعدادی از چهره های اصلاح طلب به همراه برخی زندانیان بهایی و خانواده اعضای سازمان منافقین به دیدار وی می روند؛ ژیلا بنی یعقوب فعال فمنیست، مهدیه گلرو (از اعضای سازمان)، ژیلا کرم زاده مکوندی فعال فمنیست، نازیلا دشتی از خانواده اعضای منافقین، عالیه اقدم دوست فعال فمنیست و... از جمله افرادی بودند که به دیدار مددزاده رفتند.
پایان «مظلوم نمایی»
سال ۹۴؛ نشست سازمان منافقین در پاریس؛ جوانی پشت تریبون قرار می گیرد؛ فرزاد مددزاده برادر شبنم مددزاده حالا به عنوان یکی از اعضای سازمان منافقین پس از خروج از ایران در کنفرانس سازمان سخنرانی می کند؛ رسانه های نزدیک به طیف مدعیان حقوق بشر که تا چند روز پیش اخبار این دو خواهر و برادر را شدیدا پوشش می دادند در برابر این اتفاق سکوت می کنند.
اما کمتر از یک سال زمان نیاز بود تا تمام ادعاهای این فعالان حقوق بشری و رسانه های آنها که حدود ۹ سال بر روی آن پافشاری می کردند، با علامت سوال های بزرگی مواجه شود.
شنبه گذشته شبنم مددزاده درست مثل اعضای با سابقه سازمان لباس پوشیده بود؛ روسری و لباس فرم سازمان نشان می داد که او مدت هاست مانند برادرش فرزاد و البته دیگر اعضای خانواده اش، عضو سازمان منافقین است.
این روزها اما هیچ خبری از حامیان دیروز شبنم مددزاده نیست؛ شاید آنها هم می دانند که با علنی شدن عضویت مددزاده در سازمان منافقین، هرگونه دفاعی از او، هزینه سنگینی دارد؛ هزینه ای که می تواند موارد بیشتری از این دست را افشا کند.