به گزارش «نماینده» تحرک اجتماعی را حرکت عمودی افراد بین موقعیت ها و مشاغل یک جامعه گویند که بالا بودن میزان آن نشان از باز بودن جامعه و نبودش انسداد اجتماعی است. تحرک سیاسی را هم به تبع همین مفهوم تعریف می کنند و به عنوان امکان حرکت میان موقعیت های سیاسی در درون هر ساختار سیاسی مطرح می شود. تحرک سیاسی را می توان هم در سطح ساختار سیاسی یک کشور مطرح کرد و بررسی نمود و هم می شود در درون ساختارهای سیاسی کوچکتر به بررسی آن پرداخت. این مهم که گردش نخبگان در یک ساختار سیاسی به چه شکلی صورت می گیرد بهترین راه برای بررسی میزان تحرک سیاسی در آن است.
در ایران پس از انقلاب این امکان برای بسیاری از افراد جامعه فراهم شد که بدون توجه به جایگاه طبقاتی خود، بتوانند به مناصب و فرصت های سیاسی دست پیدا کنند یعنی در قانون اساسی و سایر قوانین موضوعه کشور این امکان برای همه فراهم است. ولی صرف وجود قوانین کفایت نمی کند و تحرک سیاسی به مقدار زیادی به بسترهای رشد و نمو سیاسی در کشور وابسته است. سوال اساسی که در اینجا می شود مطرح کرد این است که یک شهروند ایرانی چه سیری را می تواند برای خود به منظور مثلا رسیدن به مقام ریاست جمهوری ترسیم کند؟
به طور مثال در زمینه مناصب علمی کلان این سیر از ابتدا اینگونه ترسیم می شود که شخص می باید تحصیلات مقدماتی خود را طی کند و سپس به دانشگاه وارد شده و مدارج لیسانس، فوق لیسانس و دکتری را طی کند و اگر در این مراحل موفق باشد و حد نصاب های علمی و تخصصی لازم را داشته باشد آنگاه می تواند به عنوان هیات علمی به استخدام دانشگاه ها در بیاید. این راهی است که با اندکی تفاوت توسط آنهایی که هم اکنون در این مناصب و مشاغل مشغول هستند طی شده است و تفاوت ها به میزان رقابتی که در دوره های مختلف برای تصدی این مناصب وجود داشته است بر می گردد و نکته مهم اینجاست که هر فرد از ابتدا می تواند این روند را ترسیم کند و موفقیت در آن هم به میزان توانایی و استعداد و تلاش فرد بر می گردد. سوال اساسی اما هنوز باقی مانده است و آن اینکه آیا ترسیم این روند برای مثلا رسیدن به مقام ریاست جمهوری هم ممکن است؟
به نظر می رسد در این زمینه پیچیدگی های بیشتری حکمفرما باشد و نمی توان چنین روند کلی را برای رسیدن به این موقعیت ترسیم کرد. البته کلیاتی می شود بیان کرد و آن هم اینکه فرد می بایست به یک کانال سیاسی وارد شده و درون این کانال و با توجه به ویژگی های خاص آن کانال به پیشرفت خود ادامه بدهد و وارد سلسله مراتب مدیریت و رهبری آن شود و از آنجا به بعد و پس از شناخته شدن در سطح کلان کشور به رقابت انتخاباتی وارد شود و در صورت اقبال مردم به وی بر کرسی ریاست جمهور بنشیند.
همانگونه که می بینید آنچه در این زمینه گفتیم بسیار کلی است و به میزان بسیار زیادی به ویژگی های کانال سیاسی مزبور بستگی دارد. نکته مهم اینکه بسیاری از این کانالها در ایران مسدود هستند و این همان چیزی است که انسداد سیاسی نامیده می شود. این کانالهای سیاسی همان احزاب و گروه های سیاسی هستند که ویژگی اساسی بسیاری از آنها خاص بودن و بی قاعده بودن شرایط رشد در آنهاست که آن روی دیگر انسداد سیاسی است. رشد سیاسی در بعضی از این کانالها فقط تا مراتب خاصی امکان پذیر است و در سطح کلان و مرکزیت آنها نوعی انسداد سیاسی حکمفرماست. انسدادی که به ویژگی اساسی آنها برمیگردد.
ویژگی که وجود این ساختارها را به بنیانگذاران و اعضای ابتدائی آنها گره زده است و آنها را به محافل دوستانی بدل کرده است که علائق و منافع سیاسی نیز دارند. نکته اساسی تر اما این است که بسیاری از کانالهای سیاسی در ایران ویژگی های غیر فکری و سیاسی نیز دارند و قرب و بعدهای خانوادگی و دوستانه و به اصطلاح دیگر الیگارشیک نیز در رشد و نمو در آنها بسیار موثر است. به بعضی از کانالهای فعال سیاسی در ایران به صرف هم فکر بودن نمی شود وارد شد و در صورت ورود هم پیشرفت کلانی منتظر فرد نخواهد بود.
همین ویژگی هاست که تعدادی از احزاب و گروه های سیاسی کشور را به مجامع پیر مردان و چهره های ثابت تبدیل کرده است. مثال بارز این نکته هم در اصولگرایان هست و هم در اصلاح طلبان. احزابی که سالهاست در رده های مدیریتی و کلان خود تحرک خاصی را نشان نداده است و هر روز هم بیشتر به حاشیه جریانات سیاسی ایران رانده می شود.
تعداد دیگری از گروه های سیاسی هم همان جمع دوستان قدرتمند سیاسی هستند که در بازه های انتخاباتی البته به تلاش هایی برای سر و شکل دادن به خود نیز دست می زنند و پس از اتمام انتخابات ها هم این تلاش ها را رها می کنند.
اما در میان این گروه ها و به عنوان یک جمعیت فعال سیاسی می توان از رهپویان انقلاب اسلامی ایران یاد کرد. جمعیتی که یکی از ویژگی های آن قابلیت تشخیص یک مبنای فکری و سیاسی برای آن است و با توجه به ترکیب مرکزیت آن می توان اینگونه گفت که این گروه سیاسی از شکل جمع های قدرتمند سیاسی محدود فاصله گرفته است و می توان تحرک سیاسی و حیات حزبی را در آن مشاهده کرد. حضور چهره های جدید در این جمعیت نشانه خوبی برای وجود تحرک سیاسی در آن است. تحرکی که می شود آن را از اشکالِ دیگر بازی دادن به نیروهای جوانتر متمایز کرد. اشکالی که در آن با ورود به جریان سیاسی با توجه به همان پارامترهای خانوادگی، دوستانه و ... و مصادف شدن با بعضی شرایط خاص مثل بعضی انتخاباتها(که البته عنصر شانس هم در آن نقش زیادی بازی می کند) می توان یک شبه ره چندین ساله را رفت و در اولین تجربه های سیاسی حتی به نمایندگی مجلس و یا مدیر کلی رسید!. اما در مورد رهپویان انقلاب وضعیت متفاوت است و شاهد حضور نیروهایی در مرکزیت آن هستیم که علاوه بر جوان و جدید بودن سوابق مناسبی در فعالیتهای سیاسی و رسانه ای هم دارند. به ویژه این وقتی مهم تر است که بدانیم در سالهای اخیر بیشترین پتانسیل نیروهای سیاسی جوان اصولگرا و انقلابی در رسانه های نسل جدید متمرکز بوده اند و توجه به این بستر فعالیت سیاسی در مرکزیت این جمعیت خود نشانه بسیار مثبتی از وجود تحرک مثبت سیاسی است.
اما از آن طرف در میان گروه ها و جریانات اصلاح طلب هم وضعیت انسداد سیاسی تا حدود زیادی وجود دارد. یکی از ویژگی های بسیاری از این گروه ها وجود تحرک سیاسی تا مراحل قبل از مرکزیت است و خب این نیز به نوعی انسداد سیاسی ختم می شود. یک ویژگی دیگر که بارها در جریان اصلاح طلبی مشاهده شده است همان چیزی است که پیشتر نیز به آن اشاره کردیم. برکشیده شدن ناگهانی و عموما شانسی تا مناصب بالا مثل نمایندگی مجلس و مدیر کلی. نمونه دم دست و بارز آن همین انتخابات اخیر مجلس است که افرادی از لیست امید در تهران به مجلس راه پیدا کردند که سوابق حداقلی سیاسی نیز نداشتند و صرف نزدیکی و خویشاوندی با چهره های اصلاح طلب بسیاری از آنان را در موقعیت جهش سیاسی قرار داد. موقعیتی که عملکرد و اظهار نظرها و بی عملی سیاسی تعدادی از آنها به شکلی دیگر تایید کننده نبود توانایی های حداقلی سیاسی در آنها نیز هست.