کتابی که جدیداً دوباره به سراغ آن رفتهام «دشمن مردم» نمایشنامهای شاهکار از «هنریک ایبسن» نویسندۀ نروژی است. این نمایشنامه با اینکه در قرن ۱۹ نوشته شده است ولی بسیار به حیات اجتماعی ما نزدیک است. برای همین هم قصد دارم نیمۀ دوم سال آن را به روی صحنه ببرم و دلیل آنکه دوباره این نمایشنامه را خواندم این بود که ببینم آیا این نوشته هنوز زنده هست یا خیر.
موضوع نمایش راجع به دکتری است که با چالش آبهای آلوده مواجه میشود و سعی میکند مردم را از این خطر آگاه کند اما مورد اتهام قرار میگیرد.
در ادامه قسمتی از این نمایشنامه را میخوانید:
با ترغیب هاوستاد روزنامهنگار و اسلاکسن نمایندۀ اصناف، دکتر استوکمان به این نتیجه میرسد که پرچمدار اصلاح در شهر است و همۀ شهر از او حمایت میکنند. پس فردا قاطعانه در برابر شهردار میایستد و حتی او را تهدید میکند. شهردار نگران عواقب اعلام این خبر و هزینههای بالای اصلاح حمامهاست.
«دکتر استوکمان: برو پی کارت! خیال میکنی شیر بیدار شدۀ افکار عمومی از یک کلاه فزرتی میترسد؟ پس بگذار به اطلاع جنابعالی برسانم که ما فردا دست به یک انقلاب بزرگ میزنیم. تو تهدید میکردی که مرا اخراج میکنی، بله؟ پس حالا نوبت من است که تو را اخراج کنم ... پیتر! قدرت شکستناپذیر انقلابی طرف من است. قدرت مردم بیدار شده! همین هاوستاد و بیلینگ در پیک مردم توفان میکنند! همین آقای اسلاکسن جلو میافتد و کل اتحادیۀ صاحبان مستغلات پشت سرش... »
شهردار نگران ولی مأیوس از برادر، دست به تهدید هاوستاد روزنامهنگار، دستیارش و اسلاکسن چاپخانهدار میزند. کسانی که همراهیشان با دکتر صرفاً از سر حفظ منافع شخصی بوده است. از جمله تمایل هاوستاد به پترا دختر دکتر استوکمان. ماحصل تنهایی دکتر استوکمان در افشای این خبر است. تا آنجا که حتی یک سالن هم برای سخنرانی و افشای آن پیدا نمیکند. ناخدا هوستر دوست قدیمی دکتر تنها کسی است که خانۀ خود را برای سخنرانی استوکمان دراختیارش میگذارد.
«دکتر استوکمان: ... دوستان من! من امشب میخواهم با شما دربارۀ کشفی صحبت کنم که خیلی مهم است. خیلی خیلی مهمتر از این حقیقت کوچک و بیاهمیت که آب شهرمان آلوده است و حمامهای طبیمان چیزی جز چاه فاضلاب نیست!»
صداهای بسیار (فریاد میکشند) : به حمامها کاری نداشته باش! از حمامها صحبت نکن! ما گوش نمیکنیم!