به گزارش «نماینده»، حجتالاسلام یونسی در گفتوگویی با روزنامه اعتماد مورخه ۳۱ مردادماه جاری اذعان داشت:به هر حال مشکلات بزرگ اقتصادی در کشور وجود دارد از رکود گرفته تا بیکاری.
وی افزود: به باور من دولت باید به تلاشهایش سرعت ببخشد و به انتظارات جامعه در حوزه اقتصادی پاسخ بیشتری دهد. در همین فرصت باقیمانده دولت باید تحرکات مشهودی را انجام دهد، تحرکاتی که نتیجهاش برای مردم ملموستر باشد.
مشروح گفتگو با علی یونسی، دستیار ویژه رئیس جمهور به این شرح است:
شما به عنوان یکی از اعضای دولت روحانی مهمترین دستاورد این دولت را تا به امروز چه میدانید؟
روزنامه شما «اعتماد» نام دارد و من میخواهم از همین واژه شروع کنم. مهمترین موفقیت دولت در اوج انتخابات سال ٩٢ و بعد از آن در کسب اعتماد مردم بوده است. با وجود اینکه انتخابات در آن سال فوقالعاده رقابتی بود و رقیبان پیشتاز و تاثیرگذار و جدی هم مقابل آقای روحانی بود ولی او توانست اعتماد مردم را کسب کند و در همان مرحله اول انتخابات کار را به نفع خودش تمام کند. در واقع این نخستین کسب اعتماد بود که بزرگترین سرمایه دولت شمرده میشود و همچنان به آن احتیاج دارد. نکته دوم اینکه آقای روحانی در ادامه کار ثابت کرد که لیاقت این اعتماد را داشته است و جریانهای اصلی سیاسی و شخصیتهای سیاسی تاثیرگذار حامی ایشان همچنان این اعتماد را نسبت به دولت دارند، حتی میتوان گفت این اعتماد به آقای روحانی عمیقتر و بیشتر هم شده است. رقبای ایشان هم این موضوع را میدانند و نسبت به این موضوع که بتوان نظر این جریانهای سیاسی و شخصیتها و طبقه خواص حامی دولت را درمورد دولت تغییر داد کاملا مایوس هستند و تلاش میکنند تا بر تودههای اجتماعی و لایههای جامعه تاثیر بگذارند. بنابراین آقای روحانی باید از این اعتماد به خوبی استفاده کند، آن را مدیریت کند تا لایههای اجتماعی هم همچنان از ایشان حمایت کنند. اما مساله مهمتری که وجود دارد و بر مسائل داخلی نیز تاثیرگذار خواهد بود بحث اعتماد جهانی است. آقای روحانی توانست با مدیریت دیپلماسی به توافق هستهای و برجام با وجود همه پیشبینیها و پیش داوریها و تحلیلهای بدبینانه سیاسی، دست پیدا کند و سایه خطر بزرگی را از کشور کم کند. قطعنامهها به طور کامل لغو شد و جمهوری اسلامی از ذیل بند هفتم شورای امنیت که در حقیقت مفاد آن کاملا یک مفاد براندازانه است، همانگونه درباره عراق انجام شد، خارج شد و با وجود مخالفت و کارشکنی شدید اسراییل، سعودیها و امریکا در نهایت اجماع جهانی علیه ایران شکسته شد. فراموش نکنیم پیش از توافق حتی متحدانی همچون چین و روسیه هم علیه ما بودند اما برجام سبب شد تا این اجماع شکسته شود.
شما از بیشتر شدن اعتماد جامعه به روحانی سخن میگویید اما گفته میشود که حسن روحانی در سه سال گذشته ناکامیهایی در عرصه سیاست داخلی داشته است. مسائلی همچون وعدههای سیاسی و اجتماعی مثل رفع حصر، توفیق کم در کاهش میزان رد صلاحیتهای انتخابات گذشته مجلس، عدم توفیق در جلوگیری از اجرای کنسرتها، و برخی کاستیها در مهار رکود اقتصادی. به نظر شما این ناکامیها چقدر میتواند در حمایت مجدد بدنه اجتماعی اصلاحطلبان در انتخابات سال آینده تاثیرگذار باشد. من این نکته را میدانم که چهرههای سیاسی اصلاحطلب خیلی صریح گفتهاند که سال آینده هم از روحانی حمایت خواهند کرد اما منظور من به طور مشخص بدنه اجتماعی آنهاست نه رهبران و چهرههای شاخص این جریان. اصلا به طور کلی حسن روحانی از عملکرد خودش در عرصه سیاست داخلی رضایت دارد؟
آقای روحانی و همکارانشان به اندازه در این زمینهها پاسخ داده و نظرات خود را گفتهاند و با توجه به واقعیتها و همه ملاحظات جانبی، در عین حال روحانی همیشه تاکید کرده است که به اجرای وعدههای انتخاباتی همچنان، پایبند است اما زمان خود و موقعیت را میطلبد. اما در عین حال، شما خودتان پاسختان را دادید. سران و چهرههای حامی دولت، همچنان حامی روحانی هستند. آنها به خوبی میدانند که اگر روحانی در جایی موفق نشد باز هم اصلاحطلبان و حامیان دولت، راه و چاره دیگری برای حمایت ندارند. این یک واقعیت و ضرورت است که یک جریان سیاسی باید واقعبینانه عمل کند. اتفاقا آقای روحانی هم رییسجمهور واقعبینی است. بین اینکه ما دلمان چه میخواهد با اینکه در عمل چه اتفاقی رخ میدهد تفاوت بسیاری است. حسن روحانی به عنوان رییس قوه مجریه در داخل پیش از آنکه اعتماد را حفظ کند باید تعادل و امنیت را در جامعه برقرار کرده و حفظ کند. در دولت سابق سه قوه کشور مدام با هم درگیری داشتند. رییس دولت یا با مجلس درگیر بود یا با قوه قضاییه کشمکش داشت و در جایی این درگیری به جای بسیار بدی کشیده شد و سرانجام آقای احمدینژاد قهر کرد و برخلاف قانون و نظر مقام معظم رهبری و مصلحت کشور خانهنشین شد و تخاصم بین قوا به حدی بالا گرفت که در مجلس اتفاقات تلخی رخ داد، فیلمی پخش شد و رییس مجلس هم آن تعبیر معروف «به سلامت» را برای بدرقه رییس دولت به کار گرفت. اما امروز ما با چنین مسائلی رو به رو نیستیم. به نظر من یکی از مهمترین مسیرهایی که حسن روحانی باید در پیش بگیرد این است که اجازه ندهد در سطوح بالای سیاسی چنین دعواها و درگیریهایی بین دولت و دیگر قوا رخ دهد چرا که اینگونه دعواها میتواند آرامش جامعه را خدشهدار کند. جامعه ما امروز بیش از هر زمان نیاز به آرامش دارد. تشدید مخاصمات داخلی میان قوا خواست گروههای افراطی است. و روحانی در برقراری تعادل در جامعه موفق عمل کرده است. امروز دعواهای سیاسی میان یک اقلیت تندرو و اکثریت میانه رو خلاصه شده است. به نظر من آنچه که در جامعه جریان دارد خودش را در نتیجه انتخابات مجلس نشان داد. امروز مجلس متشکل است از یک فراکسیون قوی و تاثیرگذار اصلاحطلب و یک اکثریت اصولگرای میانه رو و یک اقلیت بسیار کوچک تندرو. من معتقدم اصلاحطلبان در فضای سیاسی امروز کشور باید با میانهروها و از جمله میانهروهای اصولگرا همکاری کنند. دولت در این زمینه که اجازه نداده دعواهای اقلیت افراطی که درصدد زمین زدن دولت هستند به سطح جامعه کشیده شود، موفق عمل کرده است. تندروها تلاش میکنند با ناموفق جلوه دادن دولت روحانی امید جامعه را ناامید کنند. نمونهاش انتخابات هفت اسفند و نتایج آن بود. دولت آرزویش همین مجلسی بود که تشکیل شد، مجلسی که صدای ملت در آن تبلور پیدا کند.
دولت برای مقابله با این تندروها که اتفاقا صدای بلندی هم دارند چه باید بکند؟
دولت باید رابطهاش را با طبقات و لایههای مختلف جامعه تقویت کند و مانع شود مخالفینش آنها را مدیریت کنند و جامعه را مایوس کنند. من معتقدم تندروها در این رقابت پیروز نخواهند شد. میخواهم بازگردم به خرداد ٩٢، در آن روزها جامعه ایران در اوج یاس و ناباوری، فشارهای مختلف و جنجالهای آقای احمدینژاد که از کاهی کوه میساخت به سر میبرد و شناخت چندانی روی حسن روحانی نداشت اما باز این آقای روحانی بود که رای آورد. دلیل این پیروزی در سال ٩٢ حمایت نخبگان کشور و طبقه متوسط از روحانی بود. در واقع همان طبقه متوسط و رایساز همچنان ارتباطش با تودهها و مردم و لایههای اجتماعی حفظ شده است، در واقع این گروه قدرت آن را دارند که در روزهای انتخابات به بهترین شکل نظر مردم را به سمت حمایت از دولت هدایت کنند و تمام تبلیغات سوء و تخریبهایی را که این روزها علیه دولت صورت میگیرد را خنثی کنند و مردم را متوجه این واقعیت کنند که اگر دولت در تحقق برخی وعدهها موفق نبوده به خاطر این نیست که نخواهد بلکه به خاطر سنگاندازیهای یک گروه اقلیت است که در برخی کلونیهای قدرت نفوذ بالایی دارد. در واقع دلیل این سنگاندازیها در مقابل سیاستهای داخلی حسن روحانی برای این است که حامیان او را از انتخابات سال آینده دلسرد کنند.
پس شما معتقدید بدنه اجتماعی اصلاحطلب با وجود همه این ناکامیها همچنان حامی روحانی باقی خواهند ماند؟
بله و مهمتر از آن، من معتقدم حسن روحانی در انتخابات سال آینده نه تنها موفق خواهد شد بلکه رای بیشتری از سال ٩٢ هم کسب خواهد کرد. در حقیقت در رقابت سال آینده اهرم حامیان دولت و طبقهای که از روحانی حمایت میکند بسیار تاثیرگذارتر از اهرمهای مخالفان روحانی است. ما این توفیق ملی و نمایش قدرت را در هفتم اسفند و به ویژه تهران به خوبی دیدیم. همان اهرمی که یک لیست را به طور کامل برنده تهران کرد در سال آینده هم روحانی را با رای بیشتر رییسجمهور میکند. البته مخالفان روحانی هم اهرمهای دیگری دارند و شاید بخواهند به آنها فکر کنند اما چیزی که روشن است آنها اهرمی به اسم حمایت اجتماعی ندارند و همین موضوع شکست آنها را قطعی خواهد کرد. عاقلانهترین کار این است که مخالفان دولت تلاش کنند با روحانی کنار بیایند و در فکر مطرح کردن یک نامزدی جدی برای رقابت نباشند، مثل سال ٨٠ و دور دوم آقای خاتمی که اصولگرایان به طور جدی وارد عرصه انتخابات نشدند زیرا به خوبی میدانستند که اهرم بدنه اجتماعی در دست خاتمی است و همین امر سبب شد تا خاتمی از دور اول خودش هم بیشتر رای بیاورد. به نظر من بد نیست که روحانی نگرانیهای عقلای اصولگرا را مورد توجه قرار دهد و سعی کند در برخی مسائل نظرات آنها را نیز تامین کند، که البته ایشان در بسیاری موارد به این نگرانی هم توجه دارند. آنها هم نگرانیهای بینالمللی و اقتصادی دارند که تا یک حدی نگرانیهایشان قابل درک است. دولت باید به آنها اطمینان دهد که به خواستههای آنها بیتوجه نیست. راحت بگویم، بهتر است در سال ٩٦ دور دوم خاتمی تکرار شود. به هیچ عنوان به صلاح کشور نیست فضای انتخاباتی سال آینده به سمت دو قطبی شدن برود. انتخابات باید در کمال آرامش و دور از جنجال و تخریب و بیاخلاقی برگزار شود و خدایی نکرده با روش بگم بگمهای آقای احمدینژاد فضا را دو قطبی نکنیم و مردم را مقابل یکدیگر قرار ندهیم. در واقع تقابل و تخاصم در سطح جامعه به صلاح کشور نیست.
به اهرمهای دیگر مخالفان دولت اشاره کردید. مخالفان دولت یک جمله را ماههاست که تکرار میکنند و میگویند دولت حسن روحانی نخستین دولت تکدورهای جمهوری اسلامی خواهد شد. در چندین ماه گذشته هم شاهد توهینها و تخریبهایی از تریبونهای رسمی کشور بودهایم که زمزمه رد صلاحیت حسن روحانی را جدی جلوه میدهد. فکر میکنید چنین اهرمهایی چقدر احتمال دارد از سوی مخالفان به کار گرفته شود؟
تردیدی نیست که بسیاری از مخالفان دولت تمایل دارند که از هر اهرمی علیه دولت استفاده کنند اما شکر خدا کشور ما هم رهبری هوشمند دارد و هم قانون که اجازه نمیدهد دیگران به میل خود عمل کنند و هر کاری که دوست دارند بکنند. در دور دوم آقای خاتمی هم برخی دوست داشتند و تلاش کردند تا آقای خاتمی رد صلاحیت شوند ولی رهبر معظم انقلاب مانع شدند. بسیاری از اصولگرایان هم در سال ٨٨ تمایل داشتند آقای احمدینژاد وارد عرصه انتخابات نشود. حتی آقای هاشمی هم در دور دوم خود برخی مخالفانی داشت که مایل بودند او تکدورهای شود. به نظر من این استراتژی است که رهبری تا امروز داشته است و اجازه نمیدهند تا به دلایل واهی و زیر فشار، رییسجمهوری در دور دوم خود از رقابت در میدان انتخابات باز بماند و استراتژی درستی هم بوده و برای همه هم عمل شده است، هم اصولگرایان و هم اصلاحطلبان. من معتقدم این روش ادامه خواهد داشت.
شما در دولت اصلاحات در یک مسوولیت مهم امنیتی حضور داشتید و عضو دولت فعلی هم هستید. دولت آقای خاتمی هم تحت فشارهای زیادی بود و بسیاری معتقدند دولت روحانی هم تحت فشارهای زیادی قرار دارد. با توجه به اینکه شما در هر دو دولت حضور داشتید فکر میکنید فشار بر روی کدام دولت بیشتر بود؟
من معتقدم دولت آقای روحانی فشار بیشتری را نسبت به دولت آقای خاتمی تحمل میکند. البته همه دولتها به نوعی تحت فشار بودهاند. دولت آقای احمدینژاد هم تحت فشار مخالفانش بود و آقای هاشمی هم در دور اولش بسیار تحت فشار تبلیغات مخالفانش بود که در آن زمان به عنوان جناح چپ شناخته میشدند و بعدها شدند همین جریان اصلاحطلب که با آقای هاشمی هم مصالحه و آشتی کردند اما این را میخواهم بگویم که فشار مخالفان هاشمی به قدری بود که او مدام از تریبون نمازجمعه پاسخ آنها را میداد و کار خود را پیش میبرد. آقای خاتمی هم تحت فشار شدید تندروهای جناح راست بود که مساله فرهنگ در دولت اصلاحات را بهانه فشار قرار میدادند و خاتمی را متهم میکردند که لیبرالیسم را در فرهنگ و سیاست دنبال میکند اما با همه فشارها دوره آقای خاتمی از نظر من جزو دوران طلایی جمهوری اسلامی شمرده میشود. اما در مورد دولت روحانی باید بگویم دوره بسیار سختی را پشت سر میگذاریم. من معتقدم فشار روی احمدینژاد هم کم نبود. از یک سو اصلاحطلبان با توجه به پایگاه اجتماعی گسترده مدام از احمدینژاد انتقاد میکردند و از یک سو اصولگرایان هم او را تحت فشار قرار داده بودند و دو قوه دیگر رابطه خوبی با او نداشتند البته من منکر این نیستم که اشتباهات و خطاهای احمدینژاد سبب این فشارها میشد، او میتوانست به گونهای عمل کند که کمتر تحت فشار قرار بگیرد.
چرا در هر دوره این موضوع تحت فشار قرار دادن دولتها تکرار میشود و چرا رقیب به جای همکاری دولت را تحت فشار قرار میدهد؟
علل مختلف دارد و برخی از آنها به فرهنگ سیاسی جامعه و به ضعفهای دولت پیروز بر میگردد و دولتها باید با جذب مخالفان و انتخاب یک گفتمان مسالمتآمیز و اتخاذ روشهای عملی بیشتر ملی و پرهیز از جناحی عمل کردن، مخالفان خود را جذب و تعدیل کنند و دوم اینکه متاسفانه بسیاری از گروهها و جریانهای سیاسی فعال در جامعه ما، هنوز به بلوغ سیاسی لازم و کافی نرسیدهاند و نتیجه این عدم بلوغ سیاسی، ترجیح منافع حزبی بر منافع ملی است. سوم اینکه در خیلی از موارد گروههای سیاسی تقوای اسلامی ندارند و از ارزشهای اسلامی و دینی به صورت ابزاری استفاده میکنند. و دیگر اینکه پس از موفقیت هر گروه و هر جریان سیاسی در یک انتخابات، جریان ناکام و بازنده، از گروههای افراطی به عنوان گروه فشار استفاده میکند و این خوشایند و به نفع منافع ملی کشور نیست. همچنین، بخشهایی از حاکمیت، مانند نهادهای ملی باید در فرآیند اداره کشور، از سیاسی عمل کردن پرهیز کنند و جناحی رفتار نکنند. احزاب و جریان سیاسی ما از ناپختگی سیاسی برخوردارند و بیشتر منافع کوتاهمدت را در نظر میگیرند، در حالی شکست یا پیروزی در عمل سیاسی طبیعی است و شکست دایمی یا پیروزی دایمی نیست و لذا باید از اتخاذ عمل سیاسی صرف جناحی پرهیز کنند.
منظور من از فشار، فشارهایی است که مانع اجرای برنامهها و سیاستهای دولت میشود. فشارهایی که به دولت احمدینژاد وارد بود خیلی مانع اجرای برنامههایش که بسیاری هم معتقد بودند اشتباه است نشد. اصلا بهتر است مقایسهای نگاه کنیم. مثلا دولت اصلاحات با بحرانهای عدیدهای که در اینجا نمیخواهم بار دیگر به آن بحرانها اشاره مستقیم داشته باشم رو به رو بود، دولت آقای روحانی هم با مسائلی همچون فیشهای حقوقی و حاشیهسازی درمورد نزدیکان ایشان و مسائلی از این دست روبه رو بود. فکر نمیکنید دولت آقای خاتمی با وجود اینکه با بحرانهای بزرگتر و امنیتیتری رو به رو بود خیلی بهتر از پس این بحرانها برمیآمد؟ واضحتر بگویم به نظر شما بخشی از این بحرانها ناشی از ضعف در بخشهایی از کابینه و مسائلی همچون ضعف در تیم رسانهای دولت نیست؟ بسیاری معتقدند حسن روحانی کابینه چندان همراهی ندارد و به تنهایی بار سیاسی دولتش را به دوش میکشد؟
بله قبول دارم که بحرانهای دولت اصلاحات راحتتر حل میشد زیرا آقای خاتمی اهرمهای امنیتی بیشتری در اختیار داشت که در حل مسائل و از سر گذراندن بحرانها به کمکش میآمد. از طرف دیگر دولت اصلاحات یک جریان قوی سیاسی را به طور کامل پشت سر خود داشت که در مجلس هم حضور داشتند که به کمک دولت میآمدند، در واقع دولت روحانی فاقد این دو عنصر است. در واقع خاتمی حمایت قاطع یک جریان پرقدرت سیاسی کشور را داشت و در واقع جریان اصلاحطلب از روی ناچاری از او حمایت نمیکرد بلکه آن دولت را برآمده و متعلق به خود میدانست و چنین عنصری میتواند یک رییسجمهور را در مقابل بحرانها قویتر کند. اما روحانی فاقد چنین فاکتوری است. روحانی هرگز یک چهره اصلاحطلب نبوده و ادعای اصلاحطلبی نداشته است و همیشه به عنوان یک نیروی میانه و معتدل در فضای سیاسی کشور حضور داشته و اصلاحطلبان هم به دلیل فضای سیاسی که در چند سال اخیر بر کشور حاکم شد و اتفاقاتی که رخ داد و به اقتضای زمان، حامی روحانی شدند. در واقع روحانی از ابتدا گزینه اول اصلاحطلبان نبود و این جریان سیاسی برای اینکه خود را در فضای سخت سیاسی کشور زنده نگه دارد و به خاطر منافع ملی و نجات کشور از برخی بحرانهای اقتصادی و سیاسی و بینالمللی، از روحانی حمایت کرد و به عقیده من به همین دو دلیل این حمایت همچنان ادامه خواهد داشت و همین حمایت برگ برنده روحانی در سال آینده خواهد بود چرا که ملت ایران ثابت کرده است که در شرایط عادی تمایلش به اصلاحطلبی همواره بیشتر از تندروی است و روحانی نیز شخصیتی معتدل و بسیار باتجربه و مرد دورانهای سخت است. در واقع رمز موفقیت اصلاحطلبان در این است که میدانند خواست و میل مردم به چه چیزی است. شاید اصلاحطلبان بیشتر از روی ناچاری و برای مصلحت و منافع ملی و بینالمللی کشور، حامی روحانی شدند. اگرچه گفتمان روحانی اصلاحطلبانه است اما ملاحظاتی دارد که همین ملاحظات است که در واقع تفاوت دولت روحانی و خاتمی را در نگاه اصلاحطلبان، رقم میزند. روحانی ناچار است آرامش و تعادل را در کشور حفظ کند. فراموش نکنیم در چند سال گذشته چه اتفاقهایی رخ داده است و چه هزینههایی به مردم و حاکمیت تحمیل شده. روحانی حق دارد ملاحظاتی داشته باشد تا آرامش کشور را حفظ کند هرچند این ملاحظات برای برخی حامیانش خوشایند نباشد. واضحتر از این نمیتوانم بگویم اما روحانی نباید سیاستی را در پیش بگیرد که بخشهایی از حاکمیت و نیروهای مسلح نگران شوند. این ملاحظات هم نقطه قوت روحانی است و شاید از منظر کسانی، نقطه ضعف او. توجه به این ملاحظات، ممکن است یک مقدار از آرای او را کاهش دهد، اما از سوی دیگر به طرف مقابل نشان میدهد که دولت با توجه به منافع و امنیت ملی، همواره جانب اعتدال را رعایت میکند ولو به قیمت اینکه بخشی از پایگاه اجتماعیاش را از دست بدهد. اما این پایگاه اجتماعی که به خاطر ملاحظهکاریاش ممکن است از دست برود، آنقدر نیست که موقعیت او را در انتخابات آینده متزلزل کند زیرا جریان حامی روحانی این قابلیت را دارد که مردم را برای حمایت از او بسیج کند.
بحث اصلاحطلبان را مطرح کردید. به عنوان کسی که در دولت حسن روحانی هستید، با توجه به اینکه در سال ٩٢ چهرههای برجسته اصلاحات از روحانی حمایت کردند و قطع به یقین این روند حمایت در سال آینده هم ادامه پیدا میکند، به طور کلی حسن روحانی دولتش را وامدار اصلاحطلبان میداند؟
ممکن است حسن روحانی هرگز این مساله را بر زبان نیاورد اما عملکردش نشان میدهد که او کاملا متوجه این قضیه است. گفتمان حسن روحانی بیش از هر گروه جناحی به اصلاحطلبان نزدیک است و همین مساله نشان میدهد که او بهخوبی میداند حمایت اصلاحطلبان و پایگاه اجتماعیشان نقش بسیار مهمی در پیروزی او داشته و در سال آینده هم نقش مهمی خواهند داشت.
با توجه به اینکه کمتر از یک سال تا انتخابات باقی مانده است فکر میکنید بیشترین برنامهریزی مخالفان دولت برای حمله به او در کدام بخش خواهد بود؟
نمیتوان بهطور دقیق گفت که حمله به کدام بخش خواهد بود اما احتمال بالایی وجود دارد که تمرکز مخالفان روی مشکلات و رکود اقتصادی باشد. مخالفان تلاش خواهند کرد بار دیگر جنگ فقیر و غنی را زنده کنند. به هر حال مشکلات بزرگ اقتصادی در کشور وجود دارد از رکود گرفته تا بیکاری و نمیتوان از این مساله چشمپوشی کرد که بسیاری از این مشکلات میراث دولت پیشین است و با توجه به اینکه بخشی از وعدههای اقتصادی روحانی محقق نشده است آنها به این مسائل دامن خواهند زد تا به جامعه بقبولانند شخص دیگری را باید سر کار آورد. به باور من دولت باید به تلاشهایش سرعت ببخشد و به انتظارات جامعه در حوزه اقتصادی پاسخ بیشتری دهد. در همین فرصت باقیمانده دولت باید تحرکات مشهودی را انجام دهد، تحرکاتی که نتیجهاش برای مردم ملموستر باشد. انتظار دیگری از دولت میرود و آن در خصوص تغییرات مدیریت سیستم اجرایی است. رییسجمهوری باید مدیران ناموفق و ناهماهنگ خود را کنار بگذارد و دولت را فدای این مدیران ناموفق نکند. در واقع این توصیه من به دولت است و این ترمیم نباید دامنهاش تنها منحصر به کابینه باشد، بلکه باید در رده مدیران عالی هم این ترمیم صورت بگیرد. این مدیران ناموفق، ممکن است استاندار یا فرماندار باشند یا یک وزیر باشد. در واقع مدیرانی که نتوانستند حداقل انتظارات مردم را برآورده کنند باید برایشان جایگزین تعیین شود. از سوی دیگر من معتقدم شخص رییسجمهور و وزرایش باید ارتباط خود را با جامعه و مردم بیشتر کنند. به باور من در فضای فعلی کشور مردم توقع دارند تا رییسجمهور در مورد مشکلات و موانعی که بر سر راه برنامهها و تحقق وعدههایش وجود دارد به مردم توضیح روشن و شفافتری بدهد. متاسفانه تمام بار عملکرد دولت بر دوش شخص رییسجمهور است کابینه باید در این مورد یاریکننده رییس دولت تدبیر و امید باشد. اگر عملکرد دولت موفق باشد جریان اصلی حامی هم از او همچنان، حمایت خواهد کرد و با صدایی رسا خواهد گفت که از یک عملکرد موفق حمایت میکند و تاثیر چنین حمایتی بیشک چند برابر خواهد بود.
یعنی شما دولت را موفق نمیدانید؟
نه بهعکس، من چنین باوری ندارم. من معتقدم دولت در برخی زمینهها موفقیت کامل و برخی دیگر موفقیت نسبی داشته است، منتها دولت نتوانسته این موفقیت را بهخوبی به مردم منتقل و درباره آن، اطلاعرسانی کافی کند. دولت نمیتواند این توقع را از صدا و سیما داشته باشد که به بیان موفقیتهای او بپردازد و نحوه تعامل صدا و سیما با دولت کاملا روشن است و نیازی به توضیح اضافی نیست. به نظر من دولت اهرمهای زیادی دارد تا موفقیتهای خودش را به گوش مردم برساند و جامعه را نسبت به اقدامات مفیدش آگاه سازد. معتقدم انتخابات سال ٩٤ به خوبی نشان داد که مردم از چه رسانه و ابزارهایی برای کسب اطلاع استفاده میکنند. دولت میتواند از همین ابزارها استفاده کند و اتفاقا بسیار هم کارساز است. در این میان اما دولت ابتدا باید حامیان خودش را مخاطب قرار دهد، نخبگان سیاسی جریان اصلاحطلب که مهمترین جریان حامی روحانی هستند باید مورد مخاطب قرار گیرند و دولت اقدامات و فعالیتهایش را در اختیار آنها بگذارد تا آنها این مسائل را به بدنه اجتماعی خود و جامعه منتقل کنند.
فکر میکنید در این چند ماه باقیمانده تا انتخابات چه اتفاقات و مسائلی میتواند دولت را متضرر کند؟
به نظر من مسالهای که نهتنها برای دولت بلکه برای کشور هم خطرناک خواهد بود، این است که در این چند ماه تا انتخابات، فضای کشور به سمت دوقطبی شدن پیش برود. دولت باید آرامش و امنیت روانی کشور را حفظ کند و آن را در راس همه امور خود قرار دهد. این موضوع حتی در مساله سیاستهای خارجی ایران در منطقه هم صادق است. سیاست ایران باید حفظ آرامش در منطقه باشد و بر همین اساس باید تلاش کرد تا رابطه دوستی با کشورهای منطقه بیشتر تقویت شود و با سعودیها هم به سمت تنشزدایی پیش برویم.
به نظر شما مهمترین اولویت دولت در این چند ماه باقیمانده تا انتخابات در عرصه سیاست داخلی چه میتواند باشد؟ آیا در این مورد حرفی از رییسجمهور شنیدهاید؟
بی شک مهمترین اولویت دولت بیش از هر چیز خروج از رکود اقتصادی خواهد بود. با توجه به اینکه هرچه به انتخابات نزدیک شویم فضای سیاسی کشور هیجانیتر خواهد شد و عدهای هم به این موضوع دامن خواهند زد قطعا مهمترین اولویت دولت در حوزه سیاسی حفظ آرامش جامعه خواهد بود. مخالفان دولت دوست دارند فضای سیاسی کشور ملتهب باشد و دولت نباید در این دام قرار بگیرد. به باور من در فضای امروز دم زدن از یکسری مسائل هر چند هم مهم و اساسی میتواند دمیدن در شعلهای باشد که مخالفان برای ملتهب کردن فضا برپا کردهاند. سیاست دولت باید حفظ آرامش و دوری از التهاب باشد. دولت در گفتار و عملکردش مراقب باشد تا برای جامعه دینی، حاکمیت و نیروهای امنیتی نگرانی ایجاد نشود.
مهمترین اهرم قدرت دولت حسن روحانی را در چه میبینید؟ و نظر شما دراینباره که به نظر برخی، در مورد برجام کمی بزرگنمایی شده و دولت باید کمی سنجیدهتر عمل کند، چیست؟
خب برجام و موفقیت در آن، یکی از بزرگترین اهرمهای موفقیت دولت است. اما باید بدانیم که تحریم و فشارهای اقتصادی ناشی از آن، یک دفعه نیامده که یک دفعه هم برود. قطعا اگر برجام به طور کامل محقق شده و به اجرا درآید، بسیاری از وعدههای دولت محقق خواهد شد و البته تحقق این وعدهها هم کمی زمانبر است. همچنین، برگزاری انتخابات خوب، همچون انتخابات مجلسین خبرگان و شورای اسلامی، در هفتم اسفند، تلاش وافر برای برقراری آشتی ملی، استقرار تعادل در کشور و رابطه خوب سه قوه اصلی کشور، یعنی قوای مجریه و مقننه و قضاییه و از همه مهمتر، کسب اعتماد حاکمیت و مقام معظم رهبری و اعتماد مردم، از دیگر اهرمهای قدرت دولت تدبیر و امید است. شاید بهتر باشد اینگونه بگویم که بزرگترین اهرم قدرت روحانی چه میتوانست باشد؟ اهرمی که به نوعی از دولت گرفته شد. آقای روحانی مهمترین دستاوردش موفقیت در برجام و توافق با قدرتهای جهانی و شکستن تحریمها بود و قصد داشت پس از آن اقداماتی هم در داخل کشور انجام دهد، اقداماتی که برخی از آن با عنوان برجام٢ یاد میکردند اما متاسفانه برنامهریزیهای دولت بنا به برخی دلایل، آنگونه که شاید انتظار میرفت، پیش نرفت. حسن روحانی به دنبال طرح آشتی ملی میان جناحهای سیاسی بود که اگر این اتفاق رخ میداد بیشک مهمترین اهرم قدرت او محسوب میشد. در واقع آقای روحانی به دنبال حفظ تعادل سیاسی در کشور است و اقداماتش همه در این راستا بوده و همین مساله میتواند مهمترین اهرم قدرتش محسوب شود.
منظورتان از برقراری کامل برجام این است که طرف غربی اجازه اجرای کامل را نمیدهد یا مسائل داخلی مدنظرتان است؟
قطعا بخشی از آن، همانطوریکه مقام معظم رهبری اشاره داشتهاند، مربوط به کارشکنی امریکاییهاست، و ایشان به خوبی به این نکته توجه داشتهاند، و دولت هم باید به این امر توجه جدی داشته باشد. اما با این حال، با وجود این کارشکنیها هم ما میتوانیم به نتایج بسیار خوب و سازندهای برسیم. به هر حال تحریمهای امریکا علیه ایران بسیار سابقه دارتر از این حرفهاست و از سه دهه پیش وضع شده است ولی با وجود تحریمهای امریکا هم ما میتوانیم موفق باشیم. چیزی که اقتصاد کشور را فلج کرد تحریمهای این چند سال اخیر شورای امنیت بود که با برجام در هم شکسته شد. به هر حال این تحریمها یکجا نیامدهاند که یکجا بروند، به همین دلیل میشد کمی جامعه را نسبت به این مساله آمادهتر و صبر بیشتری از جامعه طلب کرد. باید به جامعه گفته میشد هدف اصلی فعلا جلوگیری از تحریم بیشتر و دور کردن سایه جنگ از سر کشور بود، مسیری که پیش از دولت روحانی طی میشد بیشک مسیر جنگ بود. دولت روحانی در قدم اول از این دو مساله جلوگیری کرد که واقعا دستاورد بزرگی شمرده میشود و برای حسن روحانی همین مساله کافی است تا به آن افتخار کند.
بزرگترین مشکل کشور را در حال حاضر در چه میبینید؟
من میخواهم به این سوال اینگونه پاسخ دهم که بهترین اتفاق برای کشور چه میتواند باشد. به عقیده من اگر پس از برجام به دولت اجازه داده میشد تا طرح آشتی ملی یا برجام ٢ را پیش ببرد بسیاری از موانع توسعه و پیشرفت از سر راه کشور کنار میرفت. پس از برجام اگر آشتی ملی در کشور انجام میشد بیشک، با وجود همه موانع طبیعی که پس از رفع هر تحریم بینالمللی وجود دارد، اقتصاد به سرعت رونق میگرفت. امروز دلیل اینکه برجام تاثیرات خود را نشان نمیدهد این است که عدهای به خاطر دعواهای سیاسی سنگ اندازیهایی میکنند تا بگویند دولت روحانی موفق نبوده است. اگر آشتی ملی در کشور رخ میداد این مسائل حل میشد و به نفع همه مردم و نظام بود و تنها کسانی ناراحت بودند که نانشان در این دعواهای سیاسی است. آشتی ملی چیزی بود که دولت به دنبالش بود تا فضای پسا برجام را برای توسعه کشور کامل کند که متاسفانه تا این زمان نشده است.