در کافه گپ این هفته سراغ «بیژن نوباوه وطن» رفتیم و صحبت از ریزهکاریهای زندگی این خبرنگار نام آشنا و نمایندۀ دو دورۀ مجلس شورای اسلامی، گپوگفتی خواندنی را رقم زد.
*شما چند خواهر و برادر دارید و در چه خانوادهای بزرگ شدهاید؟
من در یک خانوادۀ مذهبی سنتی بزرگ شدهام. ۷فرزند، ۵ برادر و ۲ خواهر هستیم. در منطقۀ جنوب شهر تهران زندگی میکردیم. هنوز هم بعد از فوت پدر و مادرم خانهشان را حفظ کردیم و به کانون آموزش قرآن تبدیل کردیم و هر هفته سهشنبهها هیئت برگزار میکنیم.
*در دوران کودکیتان بیشتر چه تفریح و سرگرمی داشتید؟
زمان ما بازیها بیشتر فیزیکی بود. در کودکی من فیزیک پر قدرتی داشتم و تحرکم بسیار زیاد بود. «خرپلیس»، «هفت سنگ» و ... بازی میکردیم. کمی که بزرگتر شدیم بازیهایمان جدّیتر شد. تور میبستیم و والیبال بازی میکردیم. چند خانۀ قدیمی خراب شده بود آنجا را چندین بار صاف کرده بودیم و بدمینتون، پرش طول میکردیم به معنای واقع با هیچ چیز همۀ این کارها را انجام میدادیم.
*چطور با همسرتان آشنا شدید و به چه وسیلهای ازدواجتان صورت گرفت؟
همسرم خواهر یکی از همرزمها و دوستان خوبم بود. پس از عملیات بیتالمقدس که آزادی خرمشهر بود به خواستگاری رفتیم و ازدواج سادهای کردیم. دوران آشنایی به آن صورت نداشتیم، روی خانوادۀ ایشان شناخت داشتم و میدانستم که آدمهای خوبی هستند. همسرم لباس عروس نپوشید و یک مهمانی در خانۀ پدریشان با حدود ۷۰ مهمان گرفتیم. کل هزینههای من برای عروسی حدود ۳۰ هزارتومان شد.
*در آن زمان شما چند سال داشتید و همسرتان چند ساله بودند؟
من ۲۳ و همسرم ۱۹ سال داشت.
*مهریۀ همسرتان چقدر بود؟
مهریۀ همسرم و هر دو دخترهایم ۱۴ سکه بهار آزادی است.
*اوایل ازدواج و زندگی مشترک وضع زندگیتان به چه شکل بود؟
من آن زمان در صداوسیما خبرنگار بودم. پدربزرگ همسرم خانهای داشت که از ایشان اجاره کردیم. آن زمان حقوقم ۲۷۰۰ تومان بود که ۲ هزارتومانش را اجاره خانه میدادیم و با ۷۰۰ تومان در ماه زندگی میکردیم. حدود ۲۰۰ تومان هم فقط پول بنزین موتوری که داشتم میشد ولی بالاخره زندگی را سپری میکردیم و راضی بودیم.
*شما چند فرزند دارید؟ به چه کاری مشغول هستند؟
من ۲ دختر دارم. دختر بزرگم سارا ۱۳۶۲ به دنیا آمده است، دانشجوی دکترای رسانه است. داماد اولم نیز از تهیهکنندههای تلویزیون است.
سعیده دختر دومم ۱۳۷۱ به دنیا آمده است، دانشجوی فوق لیسانس رشتۀ حقوق بینالملل است. لیسانس خود را از دانشگاه شهید بهشتی گرفته است و در حال تحصیل در مقطع فوق لیسانس در خارج از کشور است. دامادم نیز دکترا دارد و درحال تحصیل در فوق دکترا است.
* آیا مراسم عروسی دخترهایتان نیز ساده برگزار شد؟
سعی کردیم که اساس مراسمشان ساده و اسلامی باشد بدون مسائل موسیقی و این گونه مسائل بود.
*نوه هم دارید؟
بله دو نوۀ پسر دارم. سیدمحمد یوسف که ۵ سالش است و سیدمحمد یاسین که چند ماهه است.
*چقدر اهل خرید هدیه برای همسرتان هستید؟ فکر میکنید چه هدیهای ایشان را خوشحال میکند؟
من خرید هدیه را خیلی قبول دارم. به ویژه که خانمها هم هدیه گرفتن را دوست دارند. خوشبختانه خانم من اخلاق بسیار خوبی که دارد همه چیز دوست دارد تا به حال از چیزهایی که برایشان خریدهام انتقاد نکرده است. از گل تا لباس و ... همه را میگوید خیلی عالی است. من سفر زیاد میروم و معمولاً برای بچههایم زیاد خرید میکنم. سعی میکنم بهترین چیزهایی که میتوانم و برایم امکانپذیر است، برایشان تهیه کنم. آنها هم همیشه راضیاند چرا که میدانند در حد مقدوراتم همیشه بهترینها را برایشان خریدهام.
*با توجه به مشغلههایی که دارید، در کارهای منزل به همسرتان کمک میکنید؟
خیلی زیاد. همه کار میکنم. سعی میکنم آدم تمیزی باشم و ریخت و پاش زیاد نداشته باشم چرا که خیلی از کارها برخواسته از بینظمی مردها یا بچههاست. سعی میکنم وسایلم منظم باشد. تمام خریدها جز موارد خاصی که باید سلیقۀ خودشان باشد، من انجام میدهم. پختن بعضی از غذاها که برای خانمها سخت است یا اگر که مسافرت باشیم این کارها را من انجام میدهم.
* آشپزیتان خوب است؟
خیلی خوب است. همه چیز بلد هستم. همسرم نگران غذای من نیست چرا که آدمی بیدست و پایی نیستم که گرسنه بمانم.
*اهل ورزش کردن هم هستید؟
من دوندۀ دو میدانی بود. شنا میکردم. تقریباً ورزشی نبود که من سمتش نرفته باشم. از بوکس و ورزشهای رزمی تا فوتبال و والیبال. اما بعداً از مریضیها و مشکلاتی که برایم پیش آمد، نتوانستم مثل سابق ادامه بدهم و درحال حاضر بیشتر نرمش انجام میدهم.
*همسرتان هیچ وقت از اینکه شما زیاد کار میکنید و ممکن است به خانواده کمتر برسید، ناراضی نبودند، گلهای نکردهاند؟
این موضوع بر میگردد به اینکه فرد چگونه برخورد و مدیریت کند. من اینگونه نیستم که به خانه نرسیده باشم. من در خانه فعال هستم و هیچ وقت هم نگذاشتهام کارهای خانه بماند. در خانه گلکاری و کشاورزی میکنم. اما اگر هم کمبودی بوده است، همسرم هیچ وقت مشکلی نداشتهاند و سازگار بودهاند.
*هر دو نفر در اوج تفاهم هم که باشند، در زندگی مشترکشان اختلافنظر و دعوا پیش میآید. شما عموماً چگونه این اختلافات را حل میکنید؟
گاهی وقتها ۱۸۰ درجه اختلاف سلیقه بین ما وجود دارد، اینها زندگی را دچار مشکل نمیکند بلکه اختلاف در اصول زندگی است که موجب دعوا میشود. از این نوع دعواها ما نداریم. اما بر سر اختلاف سلیقههایمان بالاخره یک طرف کوتاه میآید و با هم کنار میآییم. قدیم من زودتر عصبانی میشدم و شاید داد میزدم و صدایم بالا میرفت اما الان بیشتر سکوت میکنم، صلوات میفرستم، تمام میشود. نباید فکر کرد که دعوای معمولی زن و شوهری عامل تفرقه شود. آدم باید بعد از مدتی با همسرش دوست شود تا بتواند زندگی خوبی داشته باشد.
*در خانه چقدر اهل عصبانیت هستید و اگر عصبانی شوید برای آرام کردن خودتان چه میکنید؟
یکی از اشکالات بنده این است که مقداری عصبانی هستم. یعنی ممکن است زود جوش بیارم اما هرگز کینهای نیستم و ممکن است بعد از چند لحظه خشمم فروکش کند. اما نسبت به یک سری اصول اینگونه هستم و نه به هر چیزی. نسبت به رفتارها و نفرات و رعایت برخی ارزشهای اخلاقی، انسانی خیلی حساس هستم. کلاً سعی میکنم سکوت کنم و صبر کنم.