محمد درویش، رئیس دفتر آموزش و مشارکت مردمی سازمان محیط زیست، در هفته نامه «نماینده» نوشت:
همواره از آتشسوزی و تغییر کاربری به عنوان دو دلیل عمدة آسیبرسانی به جنگلهای کشور یاد میشود. آن هم در شرایطی که یکی از دلایل مهم آتشسوزی طمعکاری برخی افراد است که تلاش میکنند، با سوزاندن درختان طبیعی منطقة قلمرو خود را وسعت دهند. به عنوان مثال جایی که درختان بلوط داشته باشیم آنجا قلمرو منابع طبیعی محسوب میشود و فردی نمیتواند وارد این محدوده شود، با این وجود اگر به نحوی این درختان از بین برود، ممکن است بتوانند آن محدوده را تصرف کنند. البته متولیان امر در منابع طبیعی اجازة این کار را نمیدهند، اما به هر حال سودجوییها باعث شده است تا به عمد شاهد تخریب برخی از جنگلها باشیم. بنابراین عامل مهم در آتشسوزی همان تغییر کاربری است. از سوی دیگر در مواردی شاهد هستیم که سودجویان به تدریج داخل جنگلها شده و در آنها شروع به کشاورزی میکنند، در قدم بعدی آرام آرام اراضی کشاورزی را گسترش میدهند، بعد از اینکه به نزدیکی سکونتگاههای انسانی میرسند، قیمت آنها افزایش خواهد یافت. در ادامة این روند، اراضی کشاورزی تبدیل به ویلا شده و سکونتگاههای صنعتی در کنار آنها ایجاد، همچنین جاده از کنار آنها رد خواهد شد. متأسفانه ما حدود 4 میلیون هکتار از رویشگاههای منابع طبیعی، جنگلها و مراتع کشور را در طول 2 دهة گذشته به همین شکل از دست دادهایم. از سوی دیگر برخی افراد معتقدند بخشی از این تغییر کاربریها اقدامات عمرانی دولتها است. این درحالی است که یکی از مشکلات ارزیابی محیط زیستی در برگیرندة این مطلب بود که به طور معمول ما ارزیابیهای محیط زیستی را به خود کارفرما واگذار میکنیم، کارفرما نیز به شرکت مهندسی مشاور اعلام میکند؛ من در صورتی میتوانم پول شما را بپردازم که ارزیابی مثبت باشد. تا این پروژه کلنگ احداثش به زمین بخورد و از محل درآمدها بتوان پول ارزیاب را پرداخت. در نتیجه به صورت ناخواسته همه میل به مثبت بودن ارزیابی دارند. بنابراین این روند نمیتواند شکل مؤثری داشته باشد.
براین اساس پیشنهاد ما این است که یک نهاد بیطرف و مستقل و علمی ارزیابی را بر عهده بگیرد و دولت نیز در واقع موظف شود؛ فارغ از نتیجه، اعتبارات لازم را در اختیار نهاد بیطرف علمی قرار دهد تا به این ترتیب ارزیابیها به سمت واقعیتر شدن میل پیدا کند. موضوع دیگری که میتوان در این مجال به آن اشاره کرد، این است که ما شاهد مشارکت بینظیر مردم در دفع حریق جنگلها هستیم. به عبارتی در حال حاضر تعداد «NGO»ها در کشور رشد خوبی داشته است و به طور تقریبی حدود 40 درصد تعداد این سازمانهای مردمی در سالهای اخیر افزایش یافته است. آنها اثر بخشی خوبی داشته و آموزشهای خوبی نیز در پایگاههای اطفاي حریق میبینند. علاوه براین فعالیتهایی که رسانهها برای حفظ محیط زیست و مشارکت مردمی دارند که از آن به بیداری محیط زیست یاد میشود هم در این زمینه به ما کمک زیادی کرده است. ضمن اینکه مردم دیگر به شرایط محیط زیست خود بیتفاوت نیستند. به طور مثال میتوان به حضور مردم در اطفای حریق جنگلها یا بازخوردهای کشته شدن محیطبانان در هرمزگان اشاره کرد که بازخورد رسانهای و مردمی بسیاری داشت.
براین اساس سیاست اصولی ما این است که تلاش کنیم تا جامعة محلی دریابد که حفاظت از منابع طبیعی و عرصههای حفاظت شده نه تنها به نفع محیطزیست بوده، بلکه به نفع معیشت خودشان نیز است. بنابراین سعی میکنیم که ملاحظات زیست محیطی با ملاحظات اقتصادی پیوند بخورد. به عنوان مثال در منطقة حفاظت شدة «هلن» در استان چهارمحالوبختیاری یکی از معضلات جدّی ما تبدیل درختان بلوط به ذغال بود. در این محدوده روستایی به نام گل سفید وجود داشت که به صورت سنتی سالها بود؛ در آن بلوطها را تبدیل به ذغال میکردند. تا به آنجا که در استان مورد نظر 4 هزار هکتار از جنگلها در اثر این امر از دست میرفت، براین اساس با کمک سازمانهای مردم نهاد محیط زیستی برای ساکنان این منطقه از کشور جایگزین معیشتی تعریف کردیم. تولید عروسک توسط زنان، دختران و بازیابی حرفههای رایج در روستا به کمک «NGO»ها از جمله این موارد بود تا مردم درآمد پایدار داشته باشند و در مقابل از بریدن درختان خودداری کنند. البته اطلاعاتی را نیز در اختیار آنها قرار دادیم مبنی براینکه این درختان چه مزایایی برای آنها و ارتقاي کیفی زندگیشان دارند.