به گزارش «نماینده»، در میان همه سخنرانی های رهبر معظم انقلاب در طول سال، دو سخنرانی جایگاه ویژه دارند؛ یکی سخنرانی آغاز سال نو در حرم رضوی و دیگری سخنرانی سالگرد ارتحال امام خمینی ـ سلام الله علیه ـ در حرم نورانی ایشان.
امسال موضوع اصلی سخنرانی حضرت آیت الله العظمی خامنه ای در حرم مطهر امام(ره)، انقلابی بودن و انقلابی گری بود. ایشان برای ورود به موضوع ابتدا فرمودند: «انقلاب، سرمایهی ممتاز و منحصربهفرد ملّت ما و کشور ما است.» سپس با اشاره به اینکه «برای بهدست آوردن انقلاب هزینه دادهایم؛ هزینههای سنگینی هم پرداخت شده است» فرمودند: «امّا صدها برابرِ آن هزینهها، منافع وجود دارد؛ این یک تجارت پرسود است برای ملّت.» ایشان پس از بیان هزینه های پرداخت شده افزودند: «از اوّل، این هزینهها و منافع با هم همراه بودهاند، منتها هرچه جلو آمدیم، هزینهها سبکتر و قابلتحمّلتر، امّا منافع کلانتر و بیشتر شده است. امروز روزی است که ما میتوانیم، ملّت ایران میتواند بدون اینکه هزینهی زیادی را متحمّل بشود، منافع بزرگی را از انقلاب بهدست بیاورد؛ امروز این توانایی وجود دارد.»
رهبر انقلاب موفقیت در مسیر پیش رو را مستلزم انقلابی ماندن و انقلاب حرکت کردن همه اقشار مردم دانستند و فرمودند: «این انقلاب بهوسیلهی مردم به وجود آمد؛ با عزم مردم، با نیروی انقلاب مردم، با ایمان مردم به وجود آمد؛ با همین نیرو از خود دفاع کرد، با همین نیرو هم باقی ماند و ریشه دواند. این مردم بودند که نترسیدند؛ این مردم ایران عزیز بودند که ایستادگی کردند.»
۳ برداشت اشتباه از انقلابی گری
رهبر انقلاب در ادامه به ۳ خطا در برداشت از انقلابی بودن اشاره کردند.
اشتباه اول؛ نباید انقلابی را منحصر کنیم به آنان که با امام بودند/ یک جوانِ امروز می تواند از من سابقهدار در انقلاب، انقلابیتر باشد
«این خطا است که گمان کنیم انقلابی فقط آن کسی است که در دوران امام بوده است، یا در دوران مبارزات در کنار امام بوده است؛ نه، بعضی کأنّه اینجور خیال میکنند که انقلابیّون آن کسانی هستند که در دوران امام یا در دوران مبارزات یا در دوران حکومت امام بزرگوار حضور داشتند، در کنار امام بودند؛ نه، اگر معنای انقلابی را این بگیریم، انقلابی همین ما پیروپاتالها خواهیم بود. انقلاب مال همه است؛ جوانها انقلابیاند و میتوانند انقلابی باشند، با آن معیارها و شاخصهایی که عرض خواهم کرد. میتواند یک جوانِ امروز از من سابقهدار در انقلاب، انقلابیتر باشد؛ همچنانکه در دوران دفاع مقدّس دیدیم کسانی بودند که جان خودشان را کف دست گرفتند در راه این انقلاب و در راه اِنفاذ(۸) فرمان امام به جبهه رفتند، جانشان را فدا کردند؛ انقلابیِ صددرصد، انقلابی کامل، آنها هستند؛ آنهایی که آمادهی فداکاریاند؛ پس ما نباید انقلابی را منحصر کنیم به یک عدّهای که در دوران مبارزات با امام بودند یا امام را میشناختند یا در کنار او بودند؛ نه، انقلاب یک شطّ جاری است و همهی کسانی که در طول تاریخ با این ممیّزات حضور دارند و تلاش میکنند انقلابیاند، ولو امام را ندیدند؛ مثل اغلب شما جوانها.»
اشتباه دوم؛ به کار بردن کلمه افراطی برای انقلابی ها خطاست/ بیگانه ها انقلابی را میگویند تندرو، غیر انقلابی را میگویند میانهرو!
«این هم خطا است که ما خیال کنیم اگر گفتیم فلانی انقلابی است، یعنی فلانی افراطی است؛ یا وقتی میخواهیم اشاره کنیم به انقلابیها و انقلابیّون، تعبیر افراطی را به کار ببریم؛ نه، این خطا است. انقلابیگری به معنای افراطی بودن نیست. این دوگانههایی که سوغات بیگانهها و حرف دشمنان ایران است، نباید در ایران و در فرهنگ سیاسی ما جا باز کند؛ آنها تقسیم میکنند مردم را به تندرو و میانهرو. بحث تندرو و کندرو نداریم. انقلابی را میگویند تندرو، غیر انقلابی را میگویند میانهرو! این یک دوگانهی بیگانه است، آنها اینها را در رادیوهایشان، در تبلیغاتشان، در اظهاراتشان تکرار میکنند، ما این را نباید تکرار بکنیم. انقلابی، انقلابی است.»
اشتباه سوم؛ توقع یک نوع عمل یا یک درجه انقلابی از همه انقلابی ها خطاست
«این هم خطا است که ما از همهی کسانی که انقلابی هستند، یک نوع عمل انقلابی توقّع داشته باشیم؛ یا یک درجهی از انقلابیگری توقّع داشته باشیم؛ نه. به قول ما طلبهها انقلابیگری مقول به تشکیک است. ممکن است یک نفر نسبت به مفاهیم انقلاب و عمل انقلابی بهتر حرکت کند، یک نفر به آن خوبی حرکت نکند امّا در همان راه دارد حرکت میکند. اینکه ما هرکسی خوب حرکت نکرد یا بهطور کامل حرکت نکرد را متّهم بکنیم به غیر انقلابی یا ضدّ انقلابی این هم خطا است؛ نه، ممکن است یک نفری صد درجه میزان حرکت او ارزش دارد، یک نفری کمتر ارزش دارد، یک نفری از او کمتر ارزش دارد امّا همه در این راه حرکت میکنند. مهم این است که آن شاخصها تطبیق بکند. مهم شاخصها است. مهم این است که آن کسی هم که با آن شدّت و با آن جدّیّت حرکت نمیکند، شاخصهای انقلابیگری را داشته باشد.»
۵ شاخص یک انقلابی واقعی
رهبر انقلاب سپس به تشریح ۵ شاخص مهم برای انقلابی بودن اشاره کردند و فرمودند: «من پنج شاخص را در اینجا ذکر میکنم. البتّه بیش از اینها میشود خصوصیّاتی را گفت لکن من فعلاً پنج شاخص برای انقلابیگری ذکر میکنم که ما باید سعی کنیم در خودمان این پنج شاخص را ایجاد کنیم و حفظ کنیم، هرجا هستیم؛ این شاخصها در همهی افراد ما ملّت ایران میتواند وجود داشته باشد.»
ایشان با شمردن این ۵ شاخص فرمودند: «این پنج شاخص اگر در کسی وجود داشته باشد، قطعاً انقلابی است؛ حالا درجات انقلابی بودن، همانطور که عرض کردیم، مختلف است. من برای هرکدام از اینها یک توضیح کوتاه و مختصری میدهم.»
شاخص اوّل، پایبندی به مبانی و ارزشهای اساسی انقلاب
ایشان با اشاره به سخنان شال گذشته خود در حرم امام فرمودند: «بنده در سال گذشته در همین جلسه راجع به مبانی امام صحبت کردم؛ مبانی اساسی ما اینها است.»
مبنای اول؛ پایبندی به اسلام ناب در مقابل اسلام آمریکایی
«اسلام ناب در مقابل اسلام آمریکایی است، اسلام آمریکایی هم دو شاخه دارد: یک شاخه اسلام متحجّر، یک شاخه اسلام سکولار؛ این اسلام آمریکایی است. استکبار و قدرتهای مادّی از هر دو شاخه پشتیبانی کردهاند و میکنند؛ یک جاهایی آنها را به وجود میآورند، یک جاهایی آنها را راهنمایی میکنند، یک جاهایی آنها را کمک میکنند؛ اسلام ناب در مقابل آنها است؛ اسلام ناب اسلامی است که همهجانبه است؛ از زندگی فردی و خلوت فردی تا تشکیل نظام اسلامی، همه را شامل میشود. اسلام ناب آن اسلامی است که هم تکلیف من و شما را در خانواده با خود و در خلوت شخصیمان معیّن میکند، هم تکلیف ما را در جامعه معیّن میکند، هم تکلیف ما را در قبال نظام اسلامی و ایجاد نظام اسلامی معیّن میکند؛ این اسلام ناب است. این یکی از مبانی است که باید به این پابند بود.»
مبنای دوم؛ محور بودن مردم
«وقتی ما مردمی بودن را و محور بودن مردم را با اسلام همراه میکنیم، ترکیب آن میشود جمهوری اسلامی؛ جمهوری اسلامی یعنی این؛ مردم محورند، مقاصد برای مردم است، هدفها متعلّق به مردم است، منافع مال و مِلک مردم است، اختیار در دست مردم است؛ اینها مردمی بودن است: رأی مردم، خواست مردم، حرکت مردم، عمل مردم، حضور مردم و شرافت مردم در نظام جمهوری اسلامی. این یکی از آن مبانی است و بهمعنای واقعی کلمه باید به این معتقد بود.»
مبنای سوم؛ اعتقاد به پیشرفت و تعامل با محیط با پرهیز انحرافها
«یکی از آن مبانی اساسی و ارزشهای اساسی عبارت است از اعتقاد به پیشرفت، اعتقاد به تحوّل، به تکامل، و تعامل با محیط، البتّه با پرهیز از انحرافها و خطاهایی که در این راه ممکن است وجود داشته باشد. تحوّل و تکامل؛ هم فقه ما، هم جامعهشناسی ما، هم علوم انسانی ما، هم سیاست ما، هم روشهای گوناگون ما باید روزبهروز بهتر بشود، منتها به دست آدمهای خبره، به دست آدمهای وارد، به دست انسانهای اهل تعمّق و کسانی که اهلیّت ایجاد راههای نو را دارند؛ نیمهسوادها و آدمهای ناوارد و مدّعی نمیتوانند کاری انجام بدهند. به این باید توجّه داشت؛ اینها همه یک صراطی است که چپ و راست دارد؛ از وسط جادّه باید حرکت کرد.»
مبنای چهارم؛ حمایت از محرومان
«حمایت از محرومان؛ یکی از مبانی اساسی و ارزشهای اساسی نظام اسلامی عبارت است از حمایت از محرومان. یکی دیگر حمایت از مظلومان است در هر نقطهی عالم. اینها ارزشهای اساسی انقلاب است؛ از اینها نمیشود صرفِنظر کرد. اگر کسی، کسانی یا جریانی نسبت به محرومین بیتفاوت باشد، یا نسبت به مظلومان عالم بیتفاوت باشد، این شاخص در او وجود ندارد.»
شاخص دوّم، هدفگیری آرمانهای انقلاب و همّت بلند برای رسیدن به آنها
«همّت بلند برای رسیدن به آرمانها، صرفِنظر نکردن از آرمانها و منصرف نشدن از هدفهای بزرگ [است]. نقطهی مقابل آن، تنبلی و محافظهکاری و ناامیدی است. بعضی سعی میکنند جامعه را و جوانهای ما را دچار ناامیدی کنند، بگویند «آقا فایدهای ندارد، نمیشود، نمیرسیم؛ چهجوری ممکن است با اینهمه مخالفت، با اینهمه دشمنی»؛ این نقطهی مقابل آن شاخص دوّم است. شاخص دوّم این است که هرگز منصرف نشویم از رسیدن به آن اهداف بلند و آرمانهای بلند؛ تسلیم نشویم در مقابل فشارها. البتّه شما وقتیکه در یک راهی میروید که دشمنی بر سر آن راه هست، برای شما مانع ایجاد میکند؛ [امّا] این مانع بایستی مانع نشود از رفتن شما، از ادامهی حرکت شما؛ تسلیم فشارها نشویم، رضایت به وضع موجود ندهیم، که اگر رضایت به وضع موجود دادیم نتیجهاش عقبگرد است. بنده بارها تکرار کردهام؛ جوانها باید به سمت پیشرفت حرکت کنند؛ به سمت تحوّل مثبت حرکت کنند؛ اینکه ما به همان چیزی که داریم قانع بشویم -فرض کنید ما در زمینهی علمی به یک پیشرفتهایی رسیدهایم که البتّه مورد قبول همهی دنیا است؛ قبول دارند که ما پیشرفت کردهایم- اگر به همین اندازه قانع شدیم، عقب خواهیم ماند؛ عقب خواهیم رفت؛ نه، راه پیشرفت تمامشدنی نیست؛ باید رفت تا رسید به آرمانهای بلند.»
شاخص سوّم، پایبندی به استقلال همهجانبهی کشور (استقلال سیاسی، استقلال اقتصادی، استقلال فرهنگی و استقلال امنیّتی)
این استقلال خیلی مهم است؛ استقلال داخلی، استقلال منطقهای، استقلال جهانی و بینالمللی؛ در همهی این مسائل استقلال کشور و استقلال نظام را حفظ کردن.
استقلال سیاسی
«معنایش این است که ما در زمینهی سیاسی فریب نخوریم؛ دشمنی که هدفش این است که دولتها و ملّتها را بهدنبال خود بکشاند، به شیوههای مختلفی توسّل میجویَد. اینجور نیست که همیشه با تهدید حرف بزنند؛ نه، گاهی هم با تملّق حرف میزنند؛ گاهی به انسان نامه مینویسند که شما بیایید -با ما که آمریکا هستیم- مسائل جهانی را با مشارکت یکدیگر حل کنیم؛ در این قالب با انسان حرف میزنند؛ انسان در اینجا ممکن است دچار وسوسه بشود که برویم با یک ابرقدرتی در حلّ مسائل بینالمللی همکاری کنیم؛ در ادبیّات نامهنگاری رسمی دیپلماتیک، اینجوری حرفزده میشود امّا باطن قضیّه این نیست؛ باطن قضیّه این است که او یک نقشهای دارد؛ میگوید شما بیا در نقشهی من، بیا در آن میدانی که من ترسیم کردهام بازی کن؛ نوع بازی را هم او معیّن میکند. شما بیا این کار را انجام بده تا آن هدفی که برای آن نقشه کشیده شده است، تحقّق پیدا بکند. اینکه ما در قضایای منطقه، در قضیّهی سوریه، در قضایای شبیه سوریه حاضر نشدیم در ائتلاف بهاصطلاح آمریکایی وارد بشویم -با اینکه بارها گفتند، تکرار کردند، خواستند- علّت این است. آنها یک نقشهای دارند، یک هدفهایی را ترسیم کردهاند، مایلند به آن هدفها برسند و البتّه مایلند که از قدرت و نیرو و نفوذ هر کشوری استفاده کنند، ازجمله جمهوری اسلامی؛ اگر جمهوری اسلامی اینجا خام بشود، وارد بازی آنها بشود، معنایش این است که جدول کاری آنها را پُر کرده است؛ معنایش این است که نقشهی آنها را کامل کرده است. این خلاف استقلال است؛ این بظاهر چیزی نیست که دولتی یا کسی بیاید بر کشور حکومت بکند که بگوییم استقلال کشور از بین رفت امّا ضدّ استقلال سیاسی است.»
استقلال فرهنگی
«استقلال فرهنگی به اعتقاد بنده از همهی اینها مهمتر است. استقلال فرهنگی در این است که سبک زندگی را، سبک زندگی اسلامی - ایرانی انتخاب بکنیم. بنده در باب سبک زندگی دو سه سال قبل از این مفصّل صحبت کردم؛ سبک زندگی از معماری، از زندگی شهری، از زیستِ انسانی، از پیوندهای اجتماعی تا همهی مسائل گوناگون را شامل میشود. تقلید از غرب و از بیگانه در سبک زندگی، درست نقطهی مقابل استقلال فرهنگی است. امروز نظام سلطه بر روی این مسئله دارد کار میکند؛ همین مسئلهی مهندسی اطّلاعات، این ابزارهای جدیدی که وارد میدان شده است، اینها همه ابزارهایی هستند برای تسلّط بر فرهنگ یک کشور. بنده با این حرف نمیخواهم بگویم این ابزارها را از زندگی خودمان خارج کنیم؛ نه، اینها ابزارهایی هستند که میتوانند مفید واقع بشوند امّا سلطهی دشمن را از این ابزارها بایستی سلب کرد. نمیتوانید شما برای اینکه مثلاً فرض بفرمایید رادیو و تلویزیون داشته باشید، رادیو تلویزیونتان را بدهید در اختیار دشمن؛ اینترنت هم همینجور است، فضای مجازی هم همینجور است، دستگاههای اطّلاعاتی و ابزارهای اطّلاعاتی هم همینجور است، اینها را نمیشود در اختیار دشمن قرار داد؛ امروز در اختیار دشمن است؛ وسیله و ابزار نفوذ فرهنگی است؛ ابزار سلطهی فرهنگی دشمن است.»
استقلال اقتصادی
«و استقلال اقتصادی -بهطور خلاصه- هضم نشدن در هاضمهی اقتصاد جامعهی جهانی است. ببینید، آنها خودشان -آمریکاییها- در همین قضایای بعد از مذاکرات هستهای گفتند معاملهی هستهای باید موجب بشود که اقتصاد ایران در اقتصاد جامعهی جهانی ادغام بشود؛ ادغام! ادغام یعنی چه؟ اقتصاد جامعهی جهانی چیست؟ آیا اقتصاد جامعهی جهانی یک نظم عادلانه و منطقی و عقلائی است؟ ابدا. اقتصادی که نقشهی آن را جامعهی جهانی کشیده است و مظاهر گوناگون آن در همهی دنیا گسترده است، عبارت است از نقشهای و نظامی که سرمایهداران عمدتاً صهیونیستی و بعضاً غیر صهیونیستی برای تصرّف منابع مالی همهی دنیا طراحی کردهاند. این نظم جامعهی جهانی و اقتصاد جهانی است. اینکه یک کشوری اقتصادش را ادغام کند در اقتصاد جهانی، افتخار نیست؛ این خسارت است، این ضرر است، این شکست است. در تحریم هم مقصود آنها یک هدف اقتصادی بود؛ تحریم هم که کردند ما را، خود آمریکاییها تصریح کردند که این تحریم برای فلج کردن اقتصاد ایران است. حالا مذاکرات هستهای هم که انجام گرفته است، به یک نتایجی منتهی شده است، اینجا هم باز هدفشان اقتصادی است؛ یعنی ازجملهی اهدافشان اقتصاد است؛ یعنی بلعیدن اقتصاد ایران بهوسیلهی هاضمهی اقتصاد بینالمللی و جهانی که سردمدار آن هم آمریکا است. استقلال اقتصادی تنها با اقتصاد مقاومتی بهدست میآید؛ که امسال ما گفتیم: «اقتصاد مقاومتی، اقدام و عمل».»
شاخص چهارم، حسّاسیّت در برابر دشمن
رهبر انقلاب در تشریح شاخص چهارم فرمودند: «دشمن را بشناسیم، در برابر حرکات دشمن حسّاسیّت داشته باشیم. آن کسانی که در دوران دفاع مقدّس در جبهه بودند میدانند که آنجا کسانی در قرارگاهها بودند که بهوسیلهی عوامل خودشان هر حرکت کوچک دشمن را دنبال میکردند، رویش حسّاس میشدند: فرض بفرمایید امروز دشمن این جابهجایی را انجام داده است؛ این برای چیست، چرا انجام داده است؛ علّتیابی میکردند. حسّاس در مقابل حرکات دشمن. دشمن را بشناسیم، نقشههای او را تشخیص بدهیم، بر روی کارهای او، حرفهای او، اظهارات او حسّاس باشیم؛ و در مقابل زهری که او احتمالاً خواهد ریخت، پادزهر فراهم بکنیم و آماده باشیم برای اینکه حرکت او را خنثی بکنیم. این، حسّاسیّت در مقابل دشمن است.»
انکار دشمن، نقطه مقابل حساسیت در برابر آن
ایشان با اشاره به اینکه نقطه مقابل حساسیت در برابر دشمن انکار اوست فرمودند: «وقتی ما میگوییم دشمن داریم، میگویند «آقا، شما دچار توهّمید؛ توهّم توطئه». خود این مطرح کردن توهّم توطئه، بهنظر ما یک توطئه است؛ برای اینکه حسّاسیّتها را کم کنند [میگویند] : «آقا، دشمن چیست، کدام دشمنی؟» واضحترین چیزها را انکار میکنند. میگوییم آمریکا دشمن انقلاب است، ذات نظام سلطه اقتضا میکند که با نظامی مثل نظام جمهوری اسلامی دشمن باشد؛ منافعشان ۱۸۰ درجه با یکدیگر اختلاف دارد. نظام سلطه اهل خیانت است، اهل جنگافروزی است، اهل ایجاد و سازماندهی گروههای تروریست است، اهل سرکوب کردن گروههای آزادیخواه است، اهل فشار آوردن بر مظلومین -مثل فلسطین و امثال فلسطین- است؛ این طبیعت نظام سلطه است.»
ایشان سپس با بیان مثال های متعددی از جنایت ها و خیانت های آمریکا افزودند: «هر فردی و هر جریانی که برای اسلام و به نام اسلام کار میکند، اگر به آمریکا اعتماد کرد، خطای بزرگی مرتکب شده و سیلیاش را خواهد خورد؛ کمااینکه خوردند. در همین چند سال اخیر جریانهای اسلامی، بهخاطر مصلحتاندیشی، بهخاطر عقل سیاسی -اسمش را میگذارند عقل- بهخاطر تاکتیک که میگفتند این حرکت تاکتیکی است، با آمریکاییها رفیق شدند، به آنها اعتماد کردند، چوبش را خوردند، سیلیاش را خوردند و حالا دارند مصیبتهایش را تحمّل میکنند. هرکسی با نام اسلام در جهت اسلام حرکت میکند، اگر به آمریکا اعتماد بکند، خطای بزرگی مرتکب شده. ما البتّه دشمنهای ریزودرشت زیادی داریم؛ دشمنهای کوچک هم داریم، دشمنهای حقیر هم داریم امّا عمدهی دشمنیها از سوی آمریکا و از سوی انگلیس خبیث -انگلیسِ واقعاً خبیث؛ هم در گذشته، از دوران اوایل رژیم طاغوت تا دوران انقلاب، [هم] بعد از دوران شروع انقلاب و پیروزی انقلاب تا امروز، همواره انگلیس با ما دشمنی کرده است.»
ایشان در پایان تشریح این شاخص فرمودند: «طبعاً این حسّاسیّت وقتی بود، دیگر تبعیّت [از دشمن] نخواهد بود، و عرض کردیم که عدم تبعیّت همان جهاد کبیر است.»
شاخص پنجم، تقوای دینی و سیاسی
رهبر انقلاب، با بیان اینکه تقوای دینی و سیاسی غیر از تقوای فردی است فرمودند: «یک تقوای فردی داریم که من و شما خودمان از گناه پرهیز کنیم، خودمان را حفظ کنیم؛ قُوا اَنفُسَکُم وَ اَهلیکُم نارًا وَقودُهَا النّاسُ وَ الحِجارَة؛ (۱۳) خودمان را از آتش دوزخ الهی، از آتش غضب الهی دور کنیم؛ این تقوای فردی است.»
ایشان در تشریح تقوای اجتماعی گفتند: «تقوای اجتماعی -تقوای اسلامی مربوط به اجتماع- این است که در راه تحقّق این چیزهایی که اسلام از ما مطالبه کرده است، تلاش کنیم. همهی آن آرمانهایی که عرض کردیم، آرمانهای اسلامی است؛ یعنی مسئله، فقط مسئلهی یک محاسبهی عقلائی نیست؛ اینکه ما عرض کردیم باید به آن آرمانها پابند بود، باید دنبال عدالت اجتماعی بود، دنبال حمایت از محرومین بود، دنبال حمایت از مظلوم بود، با ظالم و مستکبر باید مقابله کرد، زیر بار او نرفت، اینها همه مطالبات اسلامی است، اسلام اینها را از ما خواسته است؛ اینجور نیست که فقط یک محاسبهی عقلائی و انسانی باشد؛ تکلیف دینی است. هرکسی این چیزها را از اسلام جدا کند، اسلام را نشناخته است؛ هرکسی حوزهی معرفتی اسلام را و حوزهی عملی اسلام را از محیط زندگی اجتماعی مردم و سیاسی مردم دور کند، بلاشک اسلام را نشناخته است. قرآن به ما میگوید: اُعبُدُوا اللهَ وَ اجتَنِبُوا الطّاغوت؛ عبودیّت خدا -یعنی تسلیم در مقابل خدا بودن- و اجتناب از طاغوت، و در آیهی دیگر [میگوید] : اَلَّذینَ ءامَنوا یُقاتِلونَ فی سَبیلِ اللهِ وَ الَّذینَ کَفَرُوا یُقاتِلونَ فی سَبیلِ الطّاغوتِ فَقاتِلُوا اَولِیآءَ الشََّیطٰنِ اِنَّ کَیدَ الشََّیطٰنِ کانَ ضَعیفًا»؛ اینها دستور قرآن است. اینکه ما خودمان را و مردممان را و جوانانمان را و مسئولینمان را به احساس مسئولیّت در مقابل این حرفها فرا میخوانیم، فقط یک توصیهی عقلائی نیست، یک توصیهی سیاسی نیست؛ این یک خواست دینی است؛ رعایت آن، تقوای دینی است. این تقوای دینی است؛ تقوای سیاسی هم در داخل همین مندرج است؛ اگرچنانچه این تقوای دینی تحقّق پیدا کرد، تقوای سیاسی هم همراه همین است. تقوای سیاسی یعنی انسان از لغزشگاههایی که دشمن میتواند از آن استفاده کند، پرهیز بکند.»