شناسهٔ خبر: 123910 - سرویس فرهنگ
منبع: مهر

به بهانه سالروز تولد قیصر امین پور/

شاعر فرداهای روشن/درگذشت او آرزوهایی را خاک کرد ...

قیصر امین پور دوم اردیبهشت، سالروز تولد قیصر شعر ایران است.اگرچه او اکنون در بین ما نیست، اما یادش و اشعار منحصر به فردش، همیشه در اذهان و خاطره ها خواهد ماند.

به گزارش «نماینده»  دوم اردیبهشت، سالروز تولد قیصر شعر ایران است.اگرچه او اکنون در بین ما نیست، اما یادش و اشعار منحصر به فردش، همیشه در اذهان و خاطره ها خواهد ماند؛ چراکه او بدون تردید یکی از سه رأس مثلث شعر انقلاب در ایران است در کنار مرحوم سید حسن حسینی و مرحوم سلمان هراتی.

از استاد دکتر قیصر امین پور زیاد گفته اند و زیاد شنیده ایم؛ اما پرسش مهم این است که راز جاودانگی او چه بود؟

امین پور همیشه دردمند و دغدغه مدار بود و البته حرف دل می زد:

"دردهای من

جامه نیستند

تا از تن در آوَرَم

دردهای من

گرچه درد مردم زمانه نیست

درد مردم زمانه است

دردهای پوستی کجا؟

درد دوستی کجا؟

کُجاست یادداشت های درد جاودانگی؟

...

درد، حرف نیست

درد، نام دیگر من است

من چگونه خویش را صدا کنم؟"

و بخشی از سروده دیگر او نیز می گوید:

"الفبای درد از لبم می تراود

نه شبنم، که خون از شبم می تراود

اگر داغ دل بود، ما دیده ایم

اگر خون دل بود، ما خورده ایم"

در جای دیگری از او می خوانیم:

"با گل زخم سر راه تو آذین بستیم

داغ های دل ما، جای چراغانی ها."

دلش خون بود و به راستی درد را چشیده بود که نوشت:

"نه از مِهر و نه از کین می نویسم

نه از کفر و نه از دین می نویسم

دلم خون است، می دانی برادر

دلم خون است، از این می نویسم."

 قیصر اما با این همه دردمندی، همواره به آینده امیدوار بود و برای پیشرفت تلاش می کرد و دیگران را هم به پشتکار می خواند؛ او برای شاگردانش هم فردایی روشن را ترسیم می کند:

"سراپا اگر زرد و پژمرده ایم

ولی دل به پاییز نسپرده ایم."

در جایی دیگر، برخاستن از پشت پنجره و رفتن به کوچه را سر می دهد:

"از پشت پنجره برخیز تا به کوچه رویم

برای دیدن تصویر، قاب لازم نیست."

شعر قیصر، سرشار از مفهوم و فرهنگ انتظار نیز هست:

"ای روز آفتابی

ای مثل چشم های خدا، آبی

ای روز آمدن

ای مثل روزِ آمدنت، روشن

این روزها که می گذرد هر روز

در انتظار آمدنت هستم

اما

با من بگو که آیا من نیز

در روزگار آمدنت هستم؟"

در شعر دیگری می سراید:

"وقتی تو نیستی

نه هست های ما

چونان که بایدند

نه بایدها ...

هر روز بی تو

روز مباداست!"

امین پور با همه دردمندی و داغ فراق، آرام بود و آرامش از نگاهش می بارید. شعر و کلامش، کلام دغدغه ها و آزادگی بود؛ اما در عین حال، سادگی و ساده گویی را فراموش نمی کرد. او به قدری روان و ساده سخن گفته و می گوید که گویی پذیرفته است که خود نیز در این مکتب، شاگردی بیش نیست.

او امّا بزرگ بود و با تمام افق های باز نسبت داشت. هرکه فقط یک بار او را می دید، شیفته اش می شد؛ چراکه دلداده بود و حرف دل می سرود:

"بیا ای دل از اینجا پر بگیریم

ره کاشانه دیگر بگیریم

بیا گم کرده ی دیرین خود را

سراغ از لاله ی پرپر بگیریم."

همین اشعار بود که در دوران هشت سال دفاع مقدس، شور و شعفی در رزمندگان پدید می آورد و البته نوای عرفانی سیدحسام الدین سراج هم با او همراه می شد تا "باغ ارغوان" را تداعی کند.

اکنون که سه رأس مثلث سترگ شعر انقلاب و از بنیانگذاران اندیشه و هنر اسلامی، همه به دیدار معبود شتافته اند؛ اما اذعان داریم که راه آنان، جاری است و شعر انقلاب این روزها با حضور شاگردان جوان قیصر، سید حسن و سلمان، پله های ترقی را طی می کند و به آینده امیدوار است.

چراغِ راه این آینده، البته آثار و گفتار این سه بزرگ است؛ به ویژه آثار قیصر شعر ایران که در یادگارهایی مانند "تنفس صبح"، "آینه های ناگهان" و "گل ها همه آفتابگردانند" نمایان است.

او همچنین جملات نابی را در نشست ها و کلاس های خود برای شاگردان گفته است که هر کدام می تواند، تلنگری باشد و چراغی برفروزد.

شایسته است تا این نوشتار با برخی از همین جملات ناب و رهنمودهای راهبردی، حُسن اختتام یابد:

امروز، نخستین روز از روزهای باقیمانده عمر ماست که می توانیم دوباره آن را بیاغازیم.

عصر امروز، دوران تردید، بدگمانی و بی ایمانی است. در این فضا باید از معنویت دفاع کرد و البته راه دفاع درست از حقیقت را فراگرفت.

باید دریابیم که با چه زبانی با جهان معاصر ارتباط برقرار کنیم تا بتوانیم تاثیرگذاری بیشتری داشته باشیم.

ما باید با زبان ادبیات و هنر بگوییم که این جهان، معنا و هدف دارد و به سمت و سویی روان است.

همه  ۱۲۴ هزار پیامبر خدا آمده اند تا یک حقیقت را بگویند و آن حقیقت این است: "خدایش بیامرزاد آنکه برخیزد و قدمی فراپیش نهد."

قیصر که رفت، پیام تسلیت حضرت آقا، هم تسلّای قلوب هنرمندان انقلاب شد و هم آتشمان زد، آنجا که فرمودند: "... درگذشت او آرزوهایی را خاک کرد ... ."