به گزارش «نماینده»، جواد منصوری معاون اسبق وزیر امور خارجه و سفیر سابق ایران در چین و پاکستان ضمن واکاوی تاریخی سیاسی بیانیه الجزایر در خصوص اینکه چرا ایران در آن مقطع به پای میز مذاکره با آمریکا رفت و این بیانیه را پذیرفت میگوید: «در سال ۵۸ و بعد از تصرف سفارت آمریکا، حل مسئله گروگانها برای دولت ایالات متحده بسیار اهمیت داشت، آنها مطلقاً زیر بار اینکه ما از این فرصت استفاده کنیم نمیرفتند و تمام توان خود را برای اینکه بهنحوی بدون امتیاز دادن به ایران مسئله را حل کنند به کار گرفتند.»
همانطور که در بالا نیز اشاره شد، فروردین سال ۵۹ آمریکا رسما روابط خود با ایران را قطع و تمامی داراییهای ایران را بلوکه کرد، ۵ اردیبهشت همان سال عملیات پنجه عقاب را طرح ریزی کرد که در صحرای طبس شکست سختی خورد و تمامی تلاش خود را از جنگ تبلیغاتی، سیاسی، بینالملل و تهدید به جنگ نظامی برای آزاد سازی گروگانها به کار گرفت اما هیچکدام جواب نداد.
* ۲ طرف به دنبال حل موضوع گروگان ها بودند
منصوری در تشریح موقعیت آن دوران و ضرورت خروج دو کشور از بحران گروگان گیری توضیح میدهد: «جنگ شهریور ۵۹ آغاز شد، اینکه آمریکاییها چقدر در شروع جنگ نقش داشتند بحث جداگانهای است، قرار بود مسئله جنگ ظرف ۱۵-۱۰ روز تمام شود و کارتر در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا که ۱۵ آبان ۵۹ برگزار شد بهعنوان قهرمان شکست جمهوری اسلامی دوباره رأی آورد، اما چنین نشد.
آغاز جنگ و درگیری کشور با مشکلات داخلی خروج از این وضعیت را به یک ضرورت تبدیل کرده بود، به این ترتیب دو طرف نیاز به این داشتند که اتفاقی بیفتد و از وضعیت موجود خارج شوند.»
* ایران الجزایر را پیشنهاد کرد و آمریکا هم پذیرفت
سفیر اسبق ایران در پاکستان در پاسخ به این سوال که چه کسی برای نخستین بار پیشنهاد این مذاکره را داد گفت: «حل اولیه مساله را حضرت امام(ره) به مجلس واگذار کرد و مجلس چارچوبی را مشخص و آن را به دولت سپرد. دولت نیز با توجه به اینکه ما با آمریکا رابطه مستقیم نداریم، پیشنهاد داد کشور الجزایر بهعنوان میانجی قرار بگیرد و آمریکاییها هم پذیرفتند، الجزایر در سال ۱۳۵۳ نیز نقش میانجی را میان ایران و عراق بازی کرده بود.»
* چرا بیانیه؟
منصوری در میانه بحث گریزی به تفاوت «بیانیه» و «قرارداد» در حقوق بینالملل میزند: «در قرارداد، ما بهطور کامل با طرف مقابل مذاکره کرده و توافقات انجام شده در چارچوب قراردادی به تصویب مجلس میرسد. مانند قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر که خط مرزی ایران و عراق در آبهای اروندرود را تعیین کرده بود، اما در سال ۱۳۵۹ چون دولت مصمم بود به هر قیمتی مسئله حل شود و میدانست با توجه به شرایط مجلس و توافقات صورت گرفته امکان عدم تصویب قرارداد وجود دارد، عنوان «بیانیه» را برای آن انتخاب کرد. به عبارت دیگر عنوان بیانیه برای این بود که نه دولت آمریکا و نه دولت ایران نیاز نداشته باشند این توافقنامه در مجلس به تصویب برسد.»
به اعتقاد منصوری، اکثریت نمایندگان مجلس هم در دوره اول با این مسئله موافق بودند و مخالفت آن چنانی نبود اما اگر به مجلس میآمد باید متن باز و جزئیات گفته میشد و شاید در اینجا بعضی از جزئیات برای برخی قابل قبول نبود.
* کارشناس حقوق، اقتصاد و روابط بینالملل نداشتیم
معاون اسبق وزیر امور خارجه در ادامه به مساله انتخاب بهزاد نبوی به عنوان نماینده ایران در این مذاکرات اشاره میکند: «ایران در آن زمان و اوایل انقلاب، افرادی را که به حقوق، اقتصاد و روابط بینالملل تسلط کامل داشته باشند در اختیار نداشت، عمده کارشناسان حقوقی و بینالمللی از دایره حکومت خارج شده بودند. به دلیل کارشکنیهایی که بنیصدر در دولت شهید رجایی به وجود میآورد وزیر امور خارجهای هم وجود نداشت و سرپرستی این وزارتخانه به عهده شهید رجایی بود. بنابراین آقایان بهزاد نبوی و احمد عزیزی به عنوان مدیر و مذاکرهکننده اصلی انتخاب شدند، هرچند بهزاد نبوی به مسائل حقوق بینالمللی آشنایی نداشت اما معاون اجرایی نخست وزیر بود و کسی بود که تمام دستگاههای دولت به نوعی تحت مدیریتش قرار داشتند.»
* تفسیرپذیری اصطلاحات؛ وجه تشابه برجام و بیانیه الجزایر
منصوری در ادامه به برشماری ضعفهای بیانیه الجزایر که در برجام نیز مشاهده میشود پرداخت: «اولین ضعف بیانیه الجزایر این بود که اصطلاحات و فرمولهای متعدد و پیچیدهای داشت که قابل تفسیر بود و طرف آمریکایی به هر شکل که تمایل داشت آن را تفسیر میکرد، زمانی که ما این بیانیه را امضا میکردیم، اطلاعی از اینکه چنین پدیدهای در بیانیه وجود دارد نداشتیم و نمیدانستیم این اصطلاحات به چه وجوهی میتواند تفسیر شود. این واقعیتی است که در طول سالهای گذشته سبب دعواهای شدیدی بین طرف ایرانی و آمریکایی در لاهه شد. این ضعف در برجام نیز وجود دارد و متاسفانه اصطلاحات تفسیرپذیر بسیاری در آن به چشم میخورد.»
* از همه اموال و قراردادهای ایران خبر نداشتیم
وی میافزاید: «ضعف دوم بیانیه الجزایر این است که بسیاری از اسناد و مدارک در اختیار آمریکا بود و ایرانیها از آن اطلاعی نداشتند. ما اطلاعاتی در مورد بخشی از قراردادهای نظامی، کالاهای ایران در آمریکا و موجودی دقیق حسابهای بانکی نداشتیم. ایران در آمریکا ۱۱۸ حساب بانکی داشت که اطلاع دقیقی از موجودی تک تک آنها وجود نداشت زیرا بسیاری از روابط آمریکا با شاه «شخصی» بود.
به عنوان مثال اردشیر زاهدی با یک سناتور آمریکایی حساب مشترک داشت یا مثلاً برخی شرکتهای ایرانی در آمریکا حساب داشتند و ما از آن شرکت اطلاعات نداشتیم. ایران کالاهای نظامی را خریداری کرده که آمریکا هنوز آنها را تحویل نداده بود، همچنین در روزهای انقلاب مقدار زیادی از اسناد ارتش، اسناد مربوط به وزارت نفت و ساواک به خارج از کشور انتقال داده شد و به همین دلیل است که ایران نمیتوانست در بخشی از اموال ادعایی داشته باشد چون سندی وجود نداشت.»
سفیر اسبق ایران در چین چندان با این نظر که در بیانیه الجزایر، ایران به طور کامل مقهور آمریکا شد را قبول ندارد و معتقد است: «صورت تمام موجودیهایی که از طرف ایران در این مذاکرات عنوان شد توسط آمریکا پرداخت گردید، بیش از ۸ میلیارد دلار در زمان آزادی گروگانها به حساب ایران پرداخت شد و از آن زمان تا به حال ۱۲.۵ میلیارد دیگر نیز وصول شد، مواردی که سند داشتیم بازپس گرفتیم.»
* آمریکا ۱۰۰ سال دیگر هم دست از سر ایران برنمیدارد
وی اما در ادامه به برخی از بندهای این بیانیه اشاره میکند که در همان زمان امضا، «اجرایی نشدن» آنها برای همگان مشخص بود: «آمریکاییها در بیانیه الجزایر مینویسند ما دیگر در امور داخلی ایران مداخله نمیکنیم، همان موقع که آقایان امضا میکردند باید میفهمیدند این شرط قابل باور نیست و ۱۰۰ سال دیگر هم امکان تحقق چنین بندی وجود ندارد.»
جواد منصوری دلایل عقلانی عدم تحقق این شرط را چنین عنوان میکند: «ایران بر سر چهارراه ۳ قاره قرار گرفته است، تسلط بر ایران یعنی دسترسی به روسیه و آسیا و آفریقا. تسلط بر ایران یعنی تسلط بر چند میلیارد بشکه نفت، چندین میلیارد مکعب گاز، خاک، معدن و جمعیت. تسلط بر ایران یعنی براندازی جمهوری اسلامی و آمریکا از این موضوع دست برنمیدارد. اگر کسی بگوید آمریکا دست از براندازی جمهوری اسلامی برمیدارد یا آمریکا را نمیشناسد و نمیفهمد یا نمیداند جمهوری اسلامی یعنی چه.»
* اعتراض بنیصدر به خاطر دشمنی با رجایی بود
معاون اسبق وزیر امور خارجه در ادامه، اعتراض بنیصدر به بیانیه الجزایر و خائنانه دانستن آن را تقابل شدید او با شهید رجایی عنوان کرد: «بنی صدر به دلایل مختلف یک خائن به انقلاب بود، ادعای او هیچ استدلال و منطقی نداشت و تنها به دلیل دشمنی با شهید رجایی بود، اگر برای این ادعا دلیلی داشت آن را به دیوان عالی میبرد و میگفت به این دلایل این قرارداد خائنانه است ولی این کار را نکرد.»
* برجام دوای درد ما نیست
منصوری با ورود به بحثهای جاری و روز کشور به دلایل بدعهدی آمریکا اشاره کرد و گفت: «برجام دوای درد تحریم ما نیست، اینها هر کاری که بخواهند انجام میدهند.»
معاون اسبق وزیر امور خارجه یکی از خطراتی که جمهوری اسلامی را تهدید میکند سخت نگرفتن مسئولان به مردم در اجرای قانون میداند: «مسئولان نباید احساساتی، شعارگونه و تحت تاثیر حرفهای مردم عمل کنند. اگر امام قطعنامه ۵۹۸ را نمیپذیرفت ما نمیدانیم چه بلایی سر مملکت میآمد. مسئولان باید مطابق با مصالح مملکت، نظام و مردم تصمیم بگیرند ولو مردم خوششان نیاید. مگر حاکمیت قانون در کشور به نفع مردم و مملکت نیست؟ اما مردم خوششان نمیآید که عدالت در حقشان اجرا شود. یک فرد مسئول باید با تلخی اینکار را انجام دهد که متاسفانه در این قضیه سهلانگاری میشود.
* یک اشتباه بزرگ
از اول انقلاب یک اشتباه بزرگ کردیم و هنوز هم داریم خسارت آن را میدهیم و آن اشتباه این بود که به مردم گفتیم دولت مسئول همه چیز شما از نان، ازدواج، کار، خانه، درس، بهداشت و... است. دائم وعده دادیم و انتظارات را زیاد کردیم، در صورتی که در هیچ کجای دنیا اینگونه نیست.
من ۴ سال در پاکستان سفیر بودم و در آنجا هر سال به دلیل موقعیت جغرافیایی یکی دو بار سیلهای شدید میآید اما شما اصلاً و ابداً از یک پاکستانی نمیشنوید که بگوید دولت به ما سیل زدهها نان نداد، چادر نداد. کار دولت این نیست. دولت باید مملکت را نگاه دارد. دولتهای اروپایی و آمریکایی نیز در حوادث و بلایای طبیعی کمتری کمک را به افراد آسیب دیده میکنند. این بیمهها، سازمانهای امدادی، خدماتی و تشکلهای مردمی مسئول هستند. چند سال پیش در آمریکا طوفان بزرگی آمد و هنوز بعضی از آوارههای آنجا بیخانمان هستند و زیر چادرند.»
* افراطی خطاب کردن منتقدان دلسوز؛ خطای بزرگ دولت
منصوری در پایان گفتگو از بها ندادن دولت یازدهم به نیروها، استعدادها و امکانات داخلی به شدت انتقاد میکند و میگوید: «دولت نیروهای انقلابی، دلسوز و زحمتکش را به عنوان تندرو و افراطی معرفی میکند. این خلاف بسیار بزرگی است. دولت باید در بسیج همه امکانات کشور در جهت «تولید» کار کند ولی در عمل این صورت نمیگیرد و با سیاستهای نابجا عملا تولید کشور به بنبست میخورد.
* عدم توجه دولت به ظرفیت داخل زمینه ساز تسلیم در برابر آمریکاست
اینها زمینه تسلیم و انفعال ما را در مقابل خارجیها فراهم میکند و خارجیها این را میدانند و میفهمند و هر چه میخواهند به ما تحمیل میکنند.»
* نیروهای مولد، علمی و زحمتکش در حال بیکار شدن هستند
وی می گوید: «از ابتدای انقلاب تاکنون هر دولتی که بر سر کار آمده نشسته است که ببیند قیمت نفت چه میزان است و چقدر از نفت پول در میآورد و مملکت را با نفت اداره کند و این بزرگترین مصیبت کشور است.
انتظار داشتیم آقای روحانی لااقل سالی ۵ درصد وابستگی به نفت را کم میکرد، سالی ۱۰ درصد واردات به کشور را کم میکرد، سالی ۱۵ درصد به صادرات کشور اضافه میکرد، سالی ۲۰ درصد به تولیدات صنعتی کشاورزی کمک میکرد ولی هیچ کدام از این اتفاقات نیفتاد و امروز نیروهای انقلاب، نیروهای مولد، علمی و زحمتکش در حال بیکار شدن هستند، آقای روحانی باید مصیبت یارانهها را در کشور حل میکرد اما با ملاحظات غیرمنطقی اینکار را انجام نداد.»
* روحانی اشتباه میکند
معاون اسبق وزیر امورخارجه معضلات برشمرده را زمینهساز تسلیم در برابر برجام میداند و رفتار دولت و نظر رئیس جمهور در برخورد با آمریکا را تائید نمیکند: «آقای روحانی اشتباه میکند که اگر هر چه به طرف آمریکا برویم مشکلاتمان حل میشود؛ بلکه بر عکس آن اتفاق میافتد، آنها چون میدانند به چه دلیل ما از موضع ضعف برخورد میکنیم. فشار خود را بیشتر میکنند.»