«نماینده»؛ دكتر سيد سعيد زاهد/ يکي از راه هاي نفوذ دشمن به کشور عزيز ما راه دانشگاه است. از ابتداي تأسيس دانشگاه در کشور ما، بنا بر وجود يک دانشگاه وابسته گذاشته شد. تا قبل از انقلاب اسلامي اين جريان به قوت ادامه يافت. دوره هاي آموزشي تأسيس شده بيشتر تا حد ليسانس بود، و فوق ليسانس در واقع آخرين حدي از تحصيلات عالي بود که دانشجويان ايراني مي توانستند از آن استفاده کنند. مؤسسه پژوهشي درخوري هم غير از آن نوع که در خدمت برنامه هاي غرب و يا براي توليد محصولات غربي بود وجود نداشت. هر يک از دانشگاه هاي ما مفتخربه وابستگي به يک دانشگاه عمدتاً آمريکايي بود که برنامه هاي خود را از آن مي گرفت. به عبارت ديگر بر اساس برنامه ريزي آن دانشگاه مادر که به آن مثلاً خواهر خوانده مي گفتند، اداره مي شد.
هيچ يک از دانشگاه هايمان حق گذر از برنامه هاي دانشگاه اصلي خود را نداشتند. حتي اگر مي خواستند درسي اضافه کنند و يا بخشي به درسي بيفزايند بايد با اجازه دانشگاه مادر باشد. يکي از همکاران دانشگاهي مي گفت: براي اضافه کردن يک درس مجبور شده بود به آمريکا برود و پس از تصويب آن دانشگاه موفق به ارائه آن درس در ايران گرديده بود. اين دانشگاه ها براي تربيت تکنسين، براي انجام امور مربوط به اداره سرمايه گذاري هاي خارجي در کشور ايجاد شده بودند؛ از اين رو وسواس زيادي براي فراگيري استاندارد هاي
آنان در اين دانشگاه ها اعمال مي شد. اگر افراد مستعدي هم وجود داشتند که مي توانستند به توليد علم بپردازند براي ادامه تحصيل به خارج و آسان تر، به همان دانشگاه مادر مي رفتندو به اين ترتيب در زمره خيل نوآوران دوره هاي دکتراي آن دانشگاه قرار مي گرفتند. دوره هاي
دکترا در کشور به ندرت وجود داشت. اگر هم چنين دوره اي
تأسيس مي شد براي تربيت نيروي انساني کارشناس عالي رتبه براي کارخانه يا واحد اقتصادي بود که با سرمايه گذاري خارجي در ايران تأسيس شده بود.
بعد از انقلاب اسلامي بحمداله اين يوغ وابستگي از پاي دانشگاه هاي
ما باز شد. در ابتدا به نظر مي رسيد که قطع رابطه سازماني با دانشگاه هاي خارج موجب قطع شريان حياتي ورود علم به ايران خواهد شد. عده اي از اين بابت ابراز نگراني مي کردند. جريان انقلاب فرهنگي و تعطيلي موقت دانشگاه ها هم به اين احساس دامن زد. آنان انقلاب و انقلابيون را سرزنش مي کردند و آنان را ضد علم و پيشرفت کشور مي خواندند. اما به تدريج معلوم شد که اين احساس شديد وابستگي، القائي دروغين است و ايراني مي تواند خود به کسب و توليد علم بپردازد و نيازي به وابستگي فکري و سازماني به
هيچ يک از مراکز غربي ندارد. بعد از چندي که دانشگاهيان ما خود را پيدا کردند، دوره هاي دکتري در کشور تأسيس شد. اين جريان به طوري پيش رفت که هم اکنون در همه دانشگاه هاي عمده کشور دوره هاي مختلف دکتري وجود دارد و در دانشگاههاي با سابقه هيچ گروهي نيست که دوره دکتري نداشته باشد. اين دوره ها
موجب نوآوري هاي علمي شدند. مراکز تحقيقي و پژوهشکده و پژوهشگاه هايي نيز تأسيس شد. اين جريان در برخي از رشته ها به گونه اي پيش رفت که نوآوري هاي علمي چشم جهانيان را خيره نمودو به همين علت براي پيش گيري از اين پيشرفت ها که توليدات آن جنبه استراتژيک و راهبردي در علم و تجارت جهاني دارد، به دست و پا افتادند.
به بهانه هاي واهي تحريم هاي مختلف را به کشور تحميل کردند. ورود کالاهايي که در افزايش اين علوم و دستاورد هاي آن مؤثر بود را مانع شدند. و بالاخره اين پيشرفت ها قدرت مندترين کشور هاي جهان، که با حق وتو و ديگر رانت هاي قدرتي، به اداره جهان مشغولند را وادار به مذاکره با دولت مردان ايران کرد تا به هر نحو شده جلوي اين پيشرفت هاي علمي را بگيرند.
هم اکنون اين پيشرفت ها و کما بيش در همه رشته ها، در شرايطي که بيشترين تنگنا ها بر دانشگاه هاي ما وارد شد حاصل شده است. دانشگاه هاي ما راه پيشرفت را يافته و تجربه کرده اند. مي توانند با استفاده از اين تجربيات راه خود را ادامه دهند و با استفاده از دستاورد هاي اين علوم در زمره پيشرفته ترين کشور هاي جهان قرار گيرند. اين امر در صورتي خواهد شد که جهت گيري توليدات علمي، به فرموده مقام معظم رهبري، در جهت رفع نياز هاي حقيقي جامعه و حل مسائل آن قرار گيرد.
اما دشمن مي خواهد مجدداً شرايط را به نفع خود تغيير دهد و با رخنه در دانشگاه ها و مراکز علمي ما همان دوران وابستگي را تجديد کند. افزايش مراودات و آمدن هيئت هاي علمي از دانشگاه هاي مختلف جهان و وعده همکاري هاي علمي، ضمن اين که مي تواند بسيار خوب باشد، اما خطر افتادن به دام همان شرايط قبل از انقلاب را نيز دارد. مديران محترم دانشگاه ها
مي بايد در مقابل وابستگي فکري و به خصوص سازماني به دانشگاه هاي
غرب مقاومت کنند. آنان مي بايد در مقابل القائات: ما
نمي توانيم، و خود کم بيني ها، ايستادگي مردانه کنند. همکاري با دانشگاه هاي ديگر جهان در صورتي براي ما مفيد خواهد بود که: اولاً استقلال فکري و برنامه اي را از ما نگيرد؛ و در ثاني در موضوعاتي اين همکاري صورت پذيرد که به حل مسائل داخلي ما بپردازد نه رفع نياز هاي علمي خارج از کشور.
علاوه بر اين، پيشرفت هاي علمي ما مي بايد در راستاي مسائلي که بر اساس برنامه ريزي هاي اقتصاد مقاومتي ايجاد مي شود به پيش رود نه مسائل ناشي از اقتصاد وابسته ليبرال سرمايه داري.
در اين مورد ان شاالله باز هم مطالبي به عرض خوانندگان گرامي خواهيم رساند.