به گزارش «نماینده»، ماهیت فکری تشکیلاتهای فرقهای که البته ماهیت تروریستی نیز دارند نهایتا به افکار التقاطی و البته اجبار رهبر فرقه ختم می شود. نکته مهم در بررسی جریان های فرقه ای در این است که آنها پس از مرگ مدیر و رهبرشان هیچگاه بصورت یکپارچه در نیامده و به شاخههای مختلفی تقسیم می شوند چرا که سودای ریاست و قدرت در فرقه ها نکته ای قابل تاملی است. در عین حال مدیران فرقه ها همواره تلاش می کنند افرادی را در کنار خود نگه دارند که ضمن بی خطر بودن برای ایشان، برای اهداف مد نظر مدیر دست به هر کاری بزنند، از قتل و ترور گرفته تا شکنجه و تجاوز. گروهک منافقین نیز بعنوان یک تشکیلات فرقه ای همواره از این حیث خارج نبوده و ضمن اینکه رجوی هر بلایی را که اراده می کرد بر سر اعضای گروه می آورد. مهدی ابریشمچی از جمله این افراد به حساب می اید که با پذیرش ننگ ازدواج تشکیلاتی همسرش را به رجوی تقدیم می کند و پس از آن رفتار خشونت باری را در درون سازمان به نمایش گذاشت.
در نمایش شخصیتی همچون ابریشمچی باید به پای سخنان جداشده های منافقین نشست، متن زیر به یادداشت یکی از جداشده های منافقین درباره ابریشمچی اختصاص دارد:
در کنار مسعود و مریم رجوی تعداد زیادی از مسئولان و فرماندهان سازمان هستند که حقیقتا جرمشان از رجوی ها کمتر نیست و در بعضی از موارد بیشتر هم هست! این جمله من به این مفهوم نیست که بخواهم از بار گناه مریم و مسعود رجوی ذره ای کم کنم اتفاقا برعکس منظور من اینست که دست پرورده های رجوی میتوانند در بعضی نقاط از خود آنها هم منافق تر و بد ذات تر شوند!
یکی از این افراد مهدی ابریشمچی با نام مستعار شریف است. مهدی ابریشمچی از مسئولین قدیمی سازمان است که فعالیت خودش را در این سازمان از زمان شاه آغاز کرده بود. او اصالتا اهل آذربایجان ولی بزرگ شده تهران است و اگر اشتباه نکنم متولد ۱۳۲۶ است یعنی یک سال از رجوی بزرگتر است. اوهمیشه از نفرات اصلی و دست راست رجوی محسوب می شد و در تمامی تصمیمات سازمان بصورت مستقیم حضور داشت! او شوهر اول مریم رجوی است و از مریم یک دختر بنام اشرف دارد. مسئول تمامی روابط سازمان با دولت عراق مهدی ابریشمچی بود که در سازمان به آن مسئول روابط گفته می شد! تمامی اطلاعات ایران در دوران جنگ با عراق توسط مهدی ابریشمچی و تیمی که باو کار می کردند در اختیار عراق و ارگان های امنیتی آن کشور گذارده می شد! مهدی ابریشمچی شخصیتا آدمی بسیار لات و بددهان بود و کسی بود که نخستین بار گفت که خانواده کانون فساد است و اگر روزی به قدرت برسیم تمامی بنیاد خانواده را از بین خواهیم برد! مهدی ابریشمچی یکی از شکنجه گران سازمان بود.
بعد از سال ۱۳۷۲ و اینکه بحث های طلاق اجباری در سازمان عمومی شده بود و تناقضات در بین حتی مسئولین سازمان بالا گرفته بود سازمان یک طرحی را اجرایی کرد و آن این بود که هرکس که بر سر مسائل انقلاب درونی سازمان مشکل داشت و در یک کلام مریم را قبول نداشت به او انگ نفوذی زدند و او را در قرنطینه ای که بچه ها به آنجا خروس آباد می گفتند جمع کردند و مورد شدیدترین شکنجه های جسمی و روحی قرار دادند و آنچنان شکنجه می کردند که طرف بصورت سوری هم که شده اعتراف کند که نفوذی است و وقتی کتبا می نوشت که نفوذی بوده دیگر با دست بازتری اورا می زدنند و شکنجه می کردند بطوریکه نزدیک به ده تن از بچه ها در خروس آباد زیر شکنجه کسانی چون مهدی ابریشمچی از بین رفتند ودر بیابانهای اشرف دفن شدند!
مهدی ابریشمچی بعد از طلاق از مریم رجوی با خواهر موسی خیابانی، مینا ازدواج کرد. در زمان ازدواج آنها مهدی ابریشمچی نزدیک به ۴۳ سال و مینا فقط ۱۹ سالش بود! او تجسم همانی بودکه بعدها در نشستها ورد زبانش شده بود. (نرینه وحشی و متجاوز)! او آنچنان از زشتی ازدواج و داشتن زن و زندگی حرف می زد که پنداری خودش بادمجان یا گوجه فرنگی بوده و از زیر بوته عمل آمده است و هرگز در زندگی دور و بر زن و ازدواج نرفته است. در صورتیکه شخص او بعد از اینکه دیگر از مریم زده شده بود و جذابیتی برایش نداشت اورا به دوست خود پاس داد و رفت یکی دیگر را گرفت که بیش از ۲۰ سال هم از خودش کوچکتر بود.