به گزارش «نماینده»، شرق نوشت: فعالان سیاسی و نظریهپردازان اصلاحطلب چندی است به تکاپو افتادهاند تا با تعابیر و خلق مفاهیم تازه وضعیت جامعه را بازتعریف کنند. گفتههای آن دسته از فعالان سیاسی که در دولت اصلاحات و سازندگی در قدرت بودهاند، بیشتر نقد دولت احمدینژاد و گاه نقد گذشته اصلاحات است. نقدهایی که بیشتر جنبه بازگویی تجربیات و خاطرات موفق یا ناموفق اجرایی و مدیریتی را دارند و در اندک موارد نیز خودستایانه و تبلیغی میشوند که آن هم در آستانه انتخابات پیش روی مجلس چندان هم غیرطبیعی نیست. این فعالان سیاسی اصلاحطلب نگاهی خوشبینانه به حال و آینده دارند و این خوشبینی بیش از آنکه ریشه در واقعیت داشته باشد، حامل نگاهی نوستالژیک به دورهای تمام شده است که گویا تمام شدنش را باور ندارند.
شرق افزود: آنها راهحل بیشتر مشکلات را ماندن یا به دست آوردن اختیارات بیشتر میدانند، تا اینکه تجربیات ناتمام را تمام، یا اشتباهات گذشته را جبران کنند. این نگاه معطوف به بازپسگیری قدرت، موجب شده تا آنها نگاهی سرخوشانه به سیاست داشته باشند. اما تئوریسینها و نظریهپردازان اصلاحطلب آنقدرها خوشبین نیستند که ندانند بازگشت به دوران اصلاحات و در یک کلام، نواختن سمفونی ۷ و ۸ دولتهای اصلاحطلب، حتی اگر ناممکن نباشد، برانگیختن آن نیاز به دم مسیحایی دارد.
نویسنده ادامه میدهد: در پس ذهن حجاریان و تاجیک و همفکرانشان هنوز اعاده قدرت است و آنچه حجاریان را نگران میکند سیاستهای دولت روحانی است... از همینجا میتوان مواضع حزب کارگزاران سازندگی را به روشنی درک کرد. اینکه آنها چه هدفی را دنبال میکنند و چرا بر طبل محافظهکاری مدرن میکوبند و چرا زمانی از ناطقنوری دوری میجستند و اکنون به دنبالش هستند. حتی اگر ناطق نوری در آزمون انتخابات ورود نکند، برای آنها تا همین حد نیز کارایی دارد که با منش سیاسی او اعلام موضع کنند و پاساژی تدارک ببینند که حدفاصل اصلاحطلبان و اصولگرایان باشد. نه این و نه آن. و در موقع لزوم هم این و هم آن، تحلیل اینان از لایهبندی نیروهای سیاسی موجود به نحوی است که ناگزیر خود را در همسایگی راست سنتی میبینند. کارگزاران سازندگی به دنبال تحلیل و تغییر در وضعیت موجود نیستند، که بیشتر در پی سازگاری و ترسیم نقشه راه برای دستیابی به قدرت و ماندگاری در آنند. از همینجا وجه افتراق فعالان سیاسی و تحلیلگران کارگزاران با سعید حجاریان و محمدرضا تاجیک روشن میشود و اینکه تئوریسینهای اصلاحطلب چه مایه تلخکام و رنججانانه به سیاست میاندیشند و چه راه پرفراز و نشیبی بر سر راه اندیشههای آنان است. به همین دلیل است که در نظریات حجاریان تغییر جدی روی داده است.
محمدرضا تاجیک اما، اصلاحطلبی نوستالژیک را به بنبست رسیده میداند و به دنبال پروژه نواصلاحطلبی است در زمانهای که زمینه آن وجود ندارد.