شناسهٔ خبر: 112777 - سرویس سیاست
منبع: فارس

«فاجعه منا»،«محمدجواد ظریف»و سوالاتی که بی‌پاسخ مانده‌اند

ظریف با وجود آنکه فاجعه منا و «وظایف شخص وزیر امور خارجه» در قبال آن پشت دستی که با اوباما داده شد، پنهان ماند و از یادها رفت اما هنوز سوالاتی در برخی اذهان مانده‌اند که پاسخی برای آنها وجود ندارد.

به گزارش «نماینده»، فاجعه‌ای که در منا رخ داد از ابعاد مختلف قابل بررسی است. عملکرد ضعیف سعودی‌ها در جریان این ماجرا چه از جهت مدیریت خود مراسم حج و چه از جهت مدیریت حواشی حادثه ناگوار مزبور به کرات مورد بررسی قرار گرفته و لازم است که این نقدها ادامه یابند.  
 
در ایران نیز بسیاری به تلاش برای تعیین تکلیف حادثه‌دیده‌گان مبادرت ورزیدند و تلاش کردند در حد توان آلام خانواده‌های داغ‌دیده و دیگر هموطنان را کاهش دهند. معاونت عربی و آفریقای وزارت امور خارجه از جمله نهادهایی بود که در این مسیر تلاش زیادی کرد و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و سازمان حج و زیارت نیز به نوبه خود تلاش‌هایی را صورت دادند.  
 
این فاجعه در حالی رخ داد که رئیس‌جمهوری اسلامی ایران و وزیر امور خارجه در سفر نیویورک به سر می‌بردند تا طبق سنتی که محمود احمدی‌نژاد از خود باقی گذاشت، رئیس‌جمهور فعلی ایران نیز در تمام جلسات مجمع عمومی دوره ریاست‌جمهوری خود – تا به این لحظه – شرکت داشته باشد.  
 
همچون بار قبلی شرکت تیم روحانی در اجلاس مجمع عمومی که تماس تلفنی وی با باراک اوباما، رئیس دولت آمریکا انتقادهایی جدی را در تهران برانگیخته بود، این بار نیز برخی محافل در تهران و بالاخص در مجلس شورای اسلامی از دست دادن ظریف، رئیس دستگاه دیپلماسی روحانی با رئیس‌جمهور ایالات متحده به تندی انتقاد کردند. برخی از نمایندگان مجلس غیرت وزیر خارجه روحانی را کمتر از «جوجه خروس» دانستند و برخی دیگر اذعان کردند که غیرت ظریف از آنها کمتر نیست. در شبکه‌های اجتماعی هم این مساله بازتاب بسیار گسترده‌ای داشت. حامیان دولت در این شبکه‌ها برای توجیه اقدام ظریف بعضا به «ادب» متوسل شدند و گاهی به «روایات»، صادق زیباکلام هم معتقد بود که اصلا اتفاقی نیفتاده، مگر ظریف مرتکب قتل شده است و در همین حال مخالفان نیز اقدام ظریف را مورد نقدهای بسیار تند قرار دادند. گروهی از این منتقدین عکس‌هایی از «صدام حسین، معمر قذافی و محمد مرسی» را در حین دست دادن با مقامات آمریکایی منتشر کردند و سرنوشت آنها را به محمدجواد ظریف و رئیس وی در پاستور یادآوری کردند. تمام این اتفاقات در حالی می‌افتاد که روحانی به‌خاطر نیمه‌تمام نگذاشتن سفرش – که برخی می‌گویند نیمه‌تمام مانده – در پی فاجعه منا مورد انتقاد قرار می‌گرفت و رفتارش با رفتار «فرانسوا اولاند» پس از حمله به دفتر نشریه هتاک «شارلی ابدو» مقایسه می‌شد. گفتنی است که اولاند در جریان آن فقره، از خیر یک سفر خارجی گذشت. با این وصف، فاجعه منا و «وظایف شخص وزیر امور خارجه» در قبال آن پشت دستی که با اوباما داده شد، پنهان ماند و از یادها رفت.  
 
با تمام این اوصاف، برخی سوالات را نمی‌توان از اذهان به دور نگه داشت. شاید اولین سوال این باشد که آیا لازم بود هم آقای ظریف و هم آقای روحانی در نیویورک باقی بمانند؟ نمی‌شد در شرایطی که قرار است روحانی مجبور است بدون اسم آوردن از جنایات عربستان سعودی در یمن در مجمع عمومی سازمان ملل متحد سخنرانی کند، دست‌کم ظریف به تهران برگردد و حداقل به پیگیری این موضوع بپردازد که چرا سعودی‌ها به همتایش در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی روادید نمی‌دهند؟  
 
از این گذشته، در شرایطی که ظریف در نیویورک حضور داشت، آیا نمی‌توانست با وزاری امور خارجه برخی کشورهای آسیب دیده دیگر رایزنی یا نامه‌نگاری کند و دست‌کم فضا را برای عادل الجبیر قدری مه‌آلود سازد؟ وقتی الجبیر، وزیر امور خارجه عربستان صراحتا به رئیس دولت یازدهم اهانت کرد، آیا این تکلیف ظریف نبود که پاسخ همتای خود را با لحن مشابه بدهد؟ آقای ظریف که در جریان مذاکراتی که فرجام آن حصول برجام شد، بارها در نشریات خارجی یادداشت نوشت، نمی‌توانست در خصوص مدیریت حج و حق تمام مسلمین در اداره آن یادداشتی تهیه و برای دوستانش در نشریات خارجی ارسال نماید؟ آیا نمی‌توانست در نامه‌ای خواستار جلسه فوق‌العاده سازمان همکاری‌های اسلامی شود، ولو اینکه چنین جلسه‌ای هرگز تشکیل نگردد؟  
 
سوالاتی از این دست شاید در اذهان برخی دیگر از شهروندان ایرانی هم وجود داشته باشند و شاید اینها که گفته شد تمام سوالات قابل طرح نباشند. اگرچه با سخنرانی تند رهبر انقلاب در تاریخ ۸ مهرماه در نوشهر، اعتبار تا حدودی به پاسپورت ایرانی بازگشته و سعودی‌ها تا حدی حاضر به همکاری شده‌اند تا آنجا که بالاخره سرنوشت یک دیپلمات ایرانی روشن‌شده به نظر می‌رسد اما شاید تذکار این نکته به برخی خالی از لطف نباشد که افکار عمومی ایران برای همیشه در ۲۳ تیر و در وین باقی نخواهند ماند، کمااینکه برای همیشه در «سعدآباد» باقی نماند.