شناسهٔ خبر: 110356 - سرویس فرهنگ

حجت الاسلام احمد رهدار تشریح کرد:

سفرای جمهوری اسلامی باید سفیر و الگوی گفتمان انقلاب اسلامی باشند نه کارمند اداری

رهدار43 نگاه جهانی داشتن به اندیشه انقلاب اسلامی یکی از پایه های فکری امام خمینی(ره) بود. جمله معروف حضرت امام مبنی بر اینکه «جنگ ما، جنگ عقیده است، مرز و جغرافیا نمی شناسد.» به خوبی مؤید اندیشه جهانی حضرت امام به صدور گفتمان انقلاب اسلامی است. مقام معظم رهبری نیز بارها تأکید کرده اند که اندیشه امام راحل، بازخوانی شود. به همین منظور به سراغ حجت الاسلام احمد رهدار رفتیم تا با وی درباره صدور گفتمان انقلاب اسلامی، موانع و راهکارها گفتگو کنیم. ایشان برای ما، دو رقیب برای صدور گفتمان اسلام متصورند، یکی اسلام تکفیری و دیگری اسلام لیبرال. وی یکی از الزامات لازم برای صدور انقلاب را تربیت افرادی می داند که الگوی اسلام ناب هستند. در طول گفتگو به موضوعات مختلف دیگری نیز اشاره شده است

به گزارش «نماینده»، متن کامل گفتگوی ما با ایشان در ادامه می آید.

  • الزامات نگاه جهانی داشتن برای صدور اندیشه انقلاب اسلامی چیست؟

اسلام برای شرایط مختلف آلترناتیوهای متعددی را در اختیار دارد و باید هم در اختیار داشته باشد، نباید فراموش بکنیم که آن برگ برنده و سلاح اصلی بحث اسلام و صدور اسلام قبل از هرچیزی، جوهره‌ی اسلام است. یعنی «اخلاق اسلامی». همچنان که در ابتدای صدور اسلام هم حسب گزارش و تأیید قرآن کریم، آن اخلاق حسنه‌ی پیامبر(ص) هست که توانست دشمنان اسلام را در برابر اسلام لین، نرم و خاضع بکند؛ آن خلق حسن پیغمبر خاتم(ص) نقش اول و عامل اصلی بود در دعوت مردم به اسلام بود. این البته مانع از این نشد که پیامبر اسلام(ص) در همان ۲۳ سال عمر مبارکشان پس از ظهور اسلام، دست به شمشیر نبرند و در جنگ‌ها و غزوات حضور پیدا نکنند. این جنگ‌ها وجود داشته‌اند، اما برگ برنده‌ی اصلی-در دعوت اسلام-شمشیر نبود. اینک هم به نظر می‌آید که بهترین و کارآمدترین راه صدور انقلاب و بحث اندیشه‌ی اسلامیِ ما در مقیاس جهانی، ارزش‌های نرم اسلام و انقلاب اسلامی است، یعنی اخلاق اسلامی، اخلاص و چیزهایی از این قبیل است.

  • پس سرمایه گذاری اصلی ما باید در حوزه نرم اسلام باشد و تمرکز از حوزه سخت افزاری برداشته شود؟

بله. اگر ما تمام تلاشمان را منحصر بکنیم به حوزه‌ی سخت اسلامی و حوزه‌ی سخت انقلاب اسلامی، چون معمولاً در حوزه‌های سخت، رقبای ما هم از توانمندی‌های قابل تحسینی برخوردار هستند. آنها امکانات، انگیزه‌‌ی کافی و عِده و عُده‌‌‌اش را دارند، و بسا بیشتر از ما ظرفیت‌های حقوقی، ظرفیت‌های رسانه‌ای و اینها در اختیار دارند. معلوم نیست از این رقابت فرهنگی در ساحت اندیشه‌ی جهانی ما برنده بشویم.

اگر ما در ساحات حوزه‌های سخت صرفاً بخواهیم سرمایه گذاری کنیم موفق نمی‌شویم. این درحالی است که اگر در حوزه‌های نرم اسلامی سرمایه گذاری کنیم به دلایل و قراین متعددی دست ما جلوتر است و برگ برنده داریم. تجربه‌ی تاریخی هم نشان داده کسانی که، چه در حوزه‌های علمی و مراکز آکادمیک دنیای اروپا و غرب و چه در فضای عمومی دنیای غرب و آمریکا، جذب و دعوت به اسلام شدند، بسیاری از آنها نه از طریق مطالعه بلکه در اثر یک تجربه زیستی با یک مسلمانِ دارای اخلاق حسنه جذب اسلام شدند.

  • در بحث صدور تفکر اسلامی آیا انقلاب اسلامی رقبای دیگری هم دارد؟

شیعیان انقلابی ایران اسلامی تنها بازیگران مسلمان در عرصه‌ی بین الملل و داعیه‌دار تبلیغ اسلامی و معرفی کردن چهره‌ی اسلام به غیر مسلمانها نیستیم. اسلام، بازیگران دیگر و مدعیان دیگر هم در این عرصه دارد. این واقعیت می‌تواند و باید روی نوع بازیگری ما تأثیر بگذارد. یعنی اگر تنها خود ما بودیم، یک مدل برنامه ریزی می‌کردیم. الآن تنها خود ما نیستیم. بلکه در این میدان ما هستیم، مسلمانان افراطی از جنس تفکر وهابیت و داعش هستند، همچنین مسلمانان کاملاً لیبرالی هم که در همان دنیای اروپا و آمریکا متولد شدند و رشد کردند هم هستند. حداقل در این سه گانه با قطع نظر از آن چند دستگی‌های مذهبی شیعه و سنی و اینجور حرف‌ها، می‌بینیم که چند دسته‌ی کاملاً متمایز در عرصه‌ی بین الملل حضور دارند. حالا که حضور دارند برنامه ریزی ما باید ناظر به برنامه‌های دو گفتمان رقیب ما هم باشد؛ نمی‌گویم نسبت به آنها منفعل باشیم، می‌گویم ناظر به برنامه‌های آنها باشیم. یعنی اینجور نباشد که ما عرصه‌ی کاملاً مستقل را پوشش بدهیم، آنها هم یک عرصه‌ی کاملاً مستقل را پوشش بدهند.

  • پس کار سختی برای تبلیغ و صدور اسلام به جهانیان در پیش داریم؟ رقیب مسلمان و غیر مسلمان در این مسیر وجود دارد؟

بله. ما باید در عرصه‌ی بین‌الملل به‌صورت توأمان دوتا کار را انجام بدهیم. یک کار را داریم انجام می‌دهیم برای معرفی اسلام که خروجی‌اش می‌شود دعوت و جذب غیرمسلمان‌ها به اسلام؛ یک کار دیگری را در ضمن این کار باید انجام بدهیم و آن خنثی کردن اندیشه‌ها، راه‌ها و افکار و اعمال کسانی است که به نام اسلام در عرصه‌ی غیر اسلامی دارند انجام می‌دهند. آنها را هم باید خنثی بکنیم. ما یک قاعده‌ای داریم که می‌گوید اگر مقتضی موجود باشد و موانع مفقود باشد به نتیجه می‌رسید. وگرنه اگر ما صرفاً مقتضی را موجود کردیم، موانع را برطرف نکردیم توفیقی پیدا نمی کنیم؛ اندیشه‌ها و اعمال آن گفتمان‌های رقیب ما در این عرضی که من داشتم بعنوان موانع تلقی می‌شوند. تلاش می‌کنیم اما موفق نمی شویم. باید به گفتمان‌های رقیب و نوع عملکرد و اثرگذاری و قلمرو تأثیر آن مخاطبین توجه بشود.

  • آنچه که ما باید انجام دهیم و شیوه جذب به گفتمان انقلاب اسلامی باید چگونه باشد؟

همچنان که اسلام وقتی در خود جزیره العرب آمد و بعد به جاهای دیگر هم رفت، در مقام جذب و دعوتِ نخستین، هم حداقلی و هم تدریجی عمل کرد؛ نوع عملکرد ما و برنامه‌ریزی ما برای جذب و دعوت غیرمسلمانها به اسلام و به انقلاب اسلامی هم باید حداقلی و تدریجی باشد. حداقلی بودن به این معناست که ما نمی‌توانیم در کشور خودمان که اسلام، اندیشه‌های اسلامی و انقلاب اسلامی در آن قلیان و نشاط دارد و حداکثری است کارهای حداقلی بکنیم و به آن راضی بشویم. مثلاً یک مسجد را بنا بکنیم با بانیانی که خود آن بانیان خلق و خوی اسلامی ندارند. مثلاً شرابخوارند، مثلا اهل نماز نیستند. و سوال این است که آیا ما در اروپا و آمریکا نمی‌توانیم کاری بکنیم؟ من می‌خواهم بگویم که اگر ما در فلان محله‌ی آمریکا که مصداق دارد و من در جریان هستم. مثلاً یک حسینیه‌ای را بگیریم و با پول یک مسلمان یا تازه مسلمان شرابخوار بنا بکنیم، آیا اگر شرایط اینگونه باشد باید این کار را بکنیم یا نکنیم؟ اصلاً حسینیه نداشته باشیم. من می‌گویم باید این کار را بکنیم. چون ما آنجا وضعیتمان وضعیت حداقلی است. صحنه‌ی جهانِ غیراسلام صحنه‌ی ما نیست. صحنه‌ی رقیب ماست که ما یک میهمان خوانده یا ناخوانده‌ای هستیم آنجا و می خواهیم در آن صحنه تصرف بکنیم. نه اینکه تمام صورت آن صحنه مدل ما بسته شده باشد. لذا باید از حداقل‌ها شروع بکنیم و از طریق آن استمرار و تدریجی که عرض کردم آن حداقل‌ها را در یک پروسه‌ای که در برخی موارد ممکن است طولانی هم بشود آنها را رشد بدهیم و حداکثری بکنیم. آنها را تعمیم بدهیم. لذا مثلاً شما اجازه ندارید که با معیارهای اسلامی ایرانی بیاید مثلاً فرآیندهای اسلامی و متمایل به اسلام را در جهان غیر مسلمان ارزیابی بکنید. نمی‌توانید با آن ارزیابی کنید. آن را باید در قالب خودش و در شرایط خودش ارزیابی کنید. توجه داشته باشیم به این که اسلام خودش هم در مقام عرضه و ارائه در جهانِ جزیره العرب، خودش را یکدفعه عرضه نکرد. تمام مطالبات خودش را یک دفعه مطالبه نکرد. ما هم برای رسیدن به هدف باید همین کار را بکنیم.

  • مخاطب و محل عرضه اندیشه های گفتمان انقلاب اسلامی باید چگونه انتخاب شود؟ سراغ فضای عمومی رفت یا فضای نخبگانی یا دولت­ها؟

به دلیل اینکه ما معتقدیم، چگالی معرفت و اندیشه در عصر اسلامی سنگین است، آموزه‌های اسلامی از توان بیشتری برای ارضاء پرسش‌ها و شبهات و نیازمندی‌های انسان عصر مدرن برخوردار هست. به همین دلیل پیشنهاد می‌کنم که ما تبلیغ اسلام و دعوت به اسلام را از عرصه‌هایی که در آن عرصه‌ها، چگالی فهم و چگالی اراده سنگین‌تر است، مثل مراکز دانشگاهی و مراکز علمی در دنیای اروپا و آمریکا شروع بکنیم. یا لااقل آن عرصه‌ها را هیچ وقت مورد غفلت قرار ندهیم. این واضح است، آدم‌هایی که اهل معرفت نیستند نتوانند با متن اسلامیِ ما، یعنی قرآن و روایات، که ما معتقد هستیم چگالی معرفت در آن سنگین است، ارتباط شایسته‌ای برقرار کنند. بهتر این است که متون غنی را ما با آدم‌هایی دارای فهم برتر در دنیایِ اروپا و آمریکا عرضه بکنیم. اگر فرهیختگان علمی دنیایِ غیرمسلمان جذب به عالم اسلامی بشوند، در نهایت تأثیرش بر روی غیر فرهیختگان آن جهان‌ها هم زیادتر خواهد بود. خوشبختانه در سده‌ی اخیر و مشخصاً در دهه‌های اخیر تعداد قابل توجه از سرشناسان علمی مراکز آکادمیک دنیای اروپا و آمریکا جذب به اسلام شدند. دعوت اسلام را لبیک گفتند. این جدای از اینکه به این معناست که اسلام توانسته است ذهنیت علمی و پرسشگر این اصحاب فهم و اندیشه را قانع بکند، خودش نوید بخش این است که جذب این آدم‌ها به عالم اسلام مقدمه‌ای می‌شود برای به حیرت رفتن و یا حداقل به تأمل کشیده شدن بسیاری از آدم‌های دارای فهم متوسط و همین اتفاق هم دارد می‌افتد.

  • پس دنیای غرب حق دارد که نگران رشد اسلام در فضای نخبگانی باشد؟

بله. همین فرآیند و همین نتایجی که عرض کردم، باعث شده دنیای اروپا و آمریکا در دهه‌های اخیر دچار نوعی اسلام هراسی بشوند. یک سوی اسلام هراسی، یک روی اسلام هراسی آن پدرسوخته بازی‌های سیاسی و غیر اخلاقی و غیر انسانی سیاستمداران غربی است، یک روی دیگر هم دارد و آن روی دیگر اتفاقی است که در دنیای غرب دارد می‌افتد؛ آن اتفاق این است که واقعاً به‌صورت خیلی طبیعی جمعی از فرهیختگان علمی و به تبع آن توده‌ی غیر مسلمان اروپا و آمریکا در دهه‌های اخیر به صورت خیلی آرام و البته با یک شیبی که فزاینده است و رو به رشد است، دارند جذب به اسلام می‌شوند. اینها وقتی جذب به اسلام می‌شوند خیلی واضح است که برای مدیران غربی، برای سیاستمداران آنها و برای مدیران مذهبیِ آنها (برای آن آدم‌‌هایی که نوعی دیانت مثلاً ارتدکسی دارند) به اصطلاح احساسِ نگرانی درست بکند. من فکر می‌کنم این هم نکته دیگری است.

  • ملزومات جهانی کردن اندیشه انقلاب اسلامی چیست؟

ما در پی این هستیم که بخواهیم اسلام و اندیشه‌ی انقلابی خودمان را در مقیاس جهانی بسط بدهیم و بقبولانیم. برای تحقق این امر دو اتفاق باید بیافتد یکی اینکه خود ما به­عنوان بازیگران این پروژه، مسئله‌هایمان را و دیدمان را از ساحت اسلام، جهانی بکنیم. با کمال تأسف تعداد قابل توجهی از کسانی که انتظار می‌رود اینها مبلغان اسلام و مجریان اسلام در عرصه‌های جهانی باشند، دید جهانی ندارند. پاسخ‌هایی که به مسئله‌ها دارند می‌دهند الزامات وضعیت جهانی را در این پاسخ‌ها ضرب نکرده اند. حال اینکه ضروری است حتی برای بومی‌ترین مسائل خودشان هم پاسخ‌هایی را عرضه بکنند که الزامات جهانی را در آنها دیده باشند. ما باید دیدی جهانی اول پیدا بکنیم که این البته مقدمات دنیاست. یکی از این مقدمات فرض کنید ما باید ارتباطات جهانی داشته باشیم. کسانی که می‌خواهند جهانی فکر کنند واقعا باید جهانی سیر بکنند. یعنی بروند دنیا را ببینند، بگردند، واقعا مسئله‌هایی را رصد بکنند و حالا بیایند داخلِ قم، تهران، الازهر، نجف و هرجای دیگری که امکان تولید اندیشه و فکر اسلامی هست، آنجا بنشینند تولید اندیشه و فکر کنند. این یک مسئله که ما باید دیدمان را جهانی بکنیم، مسئله‌های­مان را جهانی بکنیم و الزامات این قضیه را در بیاوریم و عمل بکنیم.

  • نکته دومی که باید رعایت شود تا بتوانیم اندیشه انقلاب اسلامی را جهانی کنیم چیست؟

نکته‌ی دوم مربوط به خودمان می‌شود. ما درصورتی می‌توانیم در مقیاس جهانی دعوت کننده به اسلام باشیم که واقعا خودِ ما، اندیشه و عملِ ما، تبلوری از اندیشه‌های اسلامی باشد. یعنی ما باید بتوانیم چهره‌هایی را به جهان غیر مسلمان به نام مسلمان عرضه بکنیم که با طیب خاطر مطمئن باشیم که اگر اسلام در قرن بیست و یکم یک انسان تیپیکال تولید بکند این انسان این آقا می‌شد. متأسفانه ما از این آدم‌ها کم داریم. شما ببینید مثلاً شخصیت حضرت امام(ره) را ببینید. شیعه، سنی، همه و همه افتخار می‌کنند که حضرت امام(ره) یک مسلمان است. هیچ معاندی حتی اهل سنت در جهان غیر اسلامی نمی‌توانند بگویند که آیت‌الله خمینی(ره) نسبتی با اسلام ندارد. احتمالاً همه پذیرفته‌اند اگر اسلام در قرن بیستم می‌خواست یک مولودی بدهد، یک انسان تیپیکالی را تولید بکند، انسانی تولید کند و بعد بگوید که اگر به من عمل کنید نتیجه‌اش این می‌شود، مصداق این قضیه حضرت امام(ره) است. ما در صورتی می‌توانیم دعوت کننده باشیم که آدم‌هایی از جنس حضرت امام(ره)، از جنس حضرت آقا، از جنس بزرگوارانی که در بین شیعه و سنی در عالم اسلام حضور دارند و خود آنها به معتقدات خودشان عمل کردند و خود آنها تبلور اندیشه اسلامی باشند را تولید کنیم. اگر از اینها نتوانیم تولید بکنیم اسلامی و انقلابی ارائه می‌کنیم که یک اسلام و انقلاب انتزاعی خواهد بود و قدرت دعوتی همچون اسلام و انقلاب حداقلی خواهد داشت، در بحث انقلاب اسلامی هم مسئله همینجور است.

سفرای ما در کشورهای دیگر اینها سفیران انقلاب اسلامی هستند و سفیر تنها در صورتی می‌تواند واقعاً سفیر باشد که با انقلاب اسلامی، با حقِ انقلاب اسلامی یک پیوندِ وجودی داشته باشد، نه یک پیوندِ اداری. پیوند اداری به این معنا که بله چون من سفیر جمهوری اسلامی هستم و یک‌سری آقایان بالاسر دارم و آنها بخشنامه کردند که من این کار را بکنم باید بکنم. اگر این اتفاق هم بیافتد انقلاب اسلامی هم صادر نخواهد شد. سفیر انقلاب اسلامی ما در کشورهای دیگر باید کسی باشد که او هم تبلور و تجسم انقلاب اسلامی باشد. در آن صورت امید داریم که انقلاب اسلامی ما بسط پیدا می‌کند. انقلاب اسلامی ما نشر پیدا می‌کند و در مقیاس جهانی طرح می‌شود.

  • روحانیون زیادی برای تبلیغ به خارج می‌روند، ما از این ظرفیت چگونه می‌توانیم برای صدور تفکر اسلامی و انقلابی استفاده کنیم؟

واقعیت قضیه این است که بسیاری از فضلای حوزوی ما زبان دان نیستند، بسیاری از زبان‌‌دانان حوزوی ما فاضل نیستند. مشکل کار هم اینجاست که اولاً حوزه‌ی علمیه‌ی ما تا چند سال قبل به صورت جدی تربیت طلبه‌ی تراز جهانی را در دستور خودش قرار نداده بود و به همین علت در آموزش‌ها و در برنامه‌های جنبی و تبلیغی، الزامات حضور تبلیغ در مقیاس جهانی را لحاظ نکرده بود.

از طرف دیگر کسانی هستند که به صورت فردی یا به هر انگیزه و دلیلی، خودشان رفته بودند به سمت اینکه الزامات ارتباط جهانی از جمله زبان را برای خودشان فراهم بکنند. بخاطر رویکرد غلط آموزش زبان دوم در کشور ما-این ربطی به حوزه ندارد- اینها برای آموزش و مهارت پیدا کردن در یک زبان دوم، معمولاً یک پروسه‌ی زمانی طولانی را طی می‌کردند. گاهی اوقات ۱۰سال ۱۵ سال. شما می‌دانید در بسیاری از کشورهای دیگر پروسه‌ی آموزش زبان دوم را ۵-۶ ماهه می‌بندند و بعد هم طرف را وارد ماجرای کار می‌کنند و در ضمن کار تقویت می‌کنند. در کشورمان ما در راهنمایی زبان انگلیسی می‌خوانیم، در دبیرستان می‌خوانیم، در کارشناسی می‌خوانیم، در ارشد می‌خوانیم، در دکتری می‌خوانیم، صادقانه بگویم وقتی دکتری‌مان را می‌گیریم بازهم زبان یاد نداریم. چرا؟ چون اصلاً رویکرد غلطی در آموزش زبان دوم در کشور ما هست. این بلا شامل حال دوستان طلبه زبان آموز نیز شده است. آقای قرائتی بزرگوار در همایش زبان دانان حوزوی که چند ماه قبل در قم برگزار شد، نکته قشنگی را گفت. گفتند که سر کچل شانه نمی‌خواهد. گفتند اگر طلبه‌ای فضل نداشته باشد زبان دوم به چه دردش می‌خورد؟ مثل یک کچلی است که دستش شانه داده‌اید. صرف زبان به درد نمی‌خورد. ما در هر حال محضوراتی داریم برای تبلیغ در جهان بیرون از ایران. البته به رغم همه این محضورات و محدودیت‌ها، بزرگوارانی احساس وظیفه کردند، رفتند زبان‌دان شدند، اهل فضل شدند، دارند می‌روند تبلیغ هم می‌کنند، خوشبختانه فضای بیرون برای تبلیغ اسلام بسیار مستعد است، بسیار مستعد است (تکرار و تاکید می‌کنند). یعنی در اکثر قریب به اتفاق مواردی که ما طلبه‌هایِ فاضلِ با تقوایِ زبان‌دان می‌شناسیم در خارج کشور معمولاً موفق بودند، جهد کردند و این فرآیند رو به رشد هم هست. در کشورهای آمریکای لاتین، در آسیای جنوب شرقی، در بلادی قفقاز، در شبهه قاره، در خیلی جاهای دیگر که عزیزان ما در اروپا و آمریکا حضور پیدا کردند به میزان داشته‌های خودشان به همین میزان موفقیت آمیز بوده. یک حرکتی است که در حال شدن است دیگر. حالا امیدوار هستیم که تشدید پیدا کند.