به گزارش «نماینده»، رابرت هایزر، ژنرال چهار ستاره آمریکایی با ماموریت تحکیم پایه های رژیم پهلوی در بحبوحه انقلاب اسلامی ایران به کشورمان سفر کرد. وی در خاطرات خود که به طور روزشمار از نحوه اجرای ماموریتش نگاشته شده است از علل شکست پروژه دیگر آمریکا برای سرکوب مخالفان رژیم پهلوی سخن گفته است. البته کتاب هایزر تا حدودی نیز به توجیه علت این ماموریت و همچنین علت شکست آن پرداخته است. در این میان نقش رسانههای غربی در بحبوبحه انقلاب نیز از قلم خاطرات هایزر نیفتاده است. این ژنرال آمریکایی که با نقشه کودتا به ایران سفر می کند از سخن پراکنی های بخش فارسی بی بی سی در ایران نیز سخن می گوید که حتی ژنرالهای شاه پرست را نیز عصبانی کرده است. هایزر به صراحت بیان می کند که پخش بی بی سی فارسی برای براندازی رژیم رضاخان تاسیس شده که با آلمان نازی هم پیمان شده بود و در اواخر عمر با بلند پروازی خاص خود بر خلاف خواسته غربی ها حکمرانی می کرد. وی بر همین اساس به نقش تفرقه افکنانه و شعار «تفرقه بینداز و حکومت کن» انگلیس که بی بی سی فارسی همواره عامل اجرای آن بوده است به طور تلویحی می پردازد و بیان می کند که نقش بی بی سی در بحبوحه انقلاب اسلامی مرموز بوده است و عدم جلوگیری از این وضعیت را پای آزادی بیان می نویسد.
از سوی دیگر در انقلاب اسلامی ایران رسانه های دیگر از جمله رسانه های شوروی سابق نیز با اهداف خاص خود عمل می کردند. هایزر با فریب خاصی سعی دارد موضوع آمریکا ستیزی ایرانیان در انقلاب اسلامی را به شوروی سابق نسبت دهد. موضوعی که در انقلاب اسلامی بسیاری از افراد از جمله شاه مخلوع را درباره آن دچار اشتباه فاحش شدند و تحلیل گران آمریکایی نیز عنصر اسلام و شخصیت کاریزمای امام خمینی را تا وقوع انقلاب نادیده گرفتند. به نظر می رسد رقابت بین المللی امریکا و شوروی سبب شد تا نگاه افرادی چون هایزر معطوف به این رقابت باشد که منافع آمریکا را تهدید می کرد. اما همین تحلیل های اشتباه سبب شد که شاه نیز به اشتباه بیفتد و تا روز مرگ حقایق واقعی انقلاب اسلامی را نبیند همواره دست کمونیست ها در پس پرده انقلاب اسلامی پر رنگ بداند درحالی که واقعیت امر چیز دیگری بود.
هایزر در بسیاری از موارد رسانه های شوروی را عامل امریکا ستیزی و تشکیل اپوزیسیون ضد امریکایی در اثنای انقلاب اسلامی معرفی می کند که این موضوع در کتاب خاطرات وی در نوع خود بسیار قابل توجه است. در ادامه به بخشی از خاطرات وی درباره ماموریتش در ایران می پردازیم.
آمریکا شاه را در سال ۱۳۳۲ به تخت شاهی اش برگرداند
فکر نمی کنم کسی بتواند احترام و تعهد شاه را نسبت به ایالات متحده زیر سئوال ببرد. او از هر نظر احساس رضایت و سپاسگذاری داشت. اگر امریکایی ها و کمک آنها در سال ۱۹۵۳ نبود، آیا شاه می توانست بار دیگر بر تخت سلطنت تکیه زند؟ در دهه ۱۹۶۰ آمریکا شاه را هدایت کرد تا ابزاری برای ادامه راهش به دست آورد و به محض اینکه ابزار لازم را کسب کرد، واشینگتن گام بعدی را برای تحقق آرزوهای وی برداشت.
شاه از اینکه آمریکا مستقیما به سراغ [امام] خمینی نرفته تا وی را به توقف درگیریها متقاعد کند، به شدت اظهار تاسف می کرد و می گفت اگر [امام] خمینی از دولت بختیار حمایت نکند، هیچ شانسی برای پیشرفت و موفقت وجود نخواهد داشت. وی نمی توانست نگرش [امام] خمینی را در این خصوص درک کند؛ زیرا بختیار از جناح اپوزیسیون بود. اما شاه معتقد بود که روش برخورد با [امام] خمینی نباید مستقیم باشد. او نیز مثل من و سولیوان (سفیر آمریکا) خواستار ابتکار عمل شفاف آمریکا بود.
نقش بی بی سی فارسی در انقلاب اسلامی
طوفانیان از من پرسید چرا ایالات متحده بزرگ نمی تواند [امام] خمینی را ساکت کند؟ سئوالی کهدر هفته بعد به طور مکرر شنیدم. دیگر اینکه آیا امریکا نمی تواند صدای پخش فارسی بی بی سی را خفه کند؟ به من می گفت همه ایرانیان، ا پیرو و جوان رادیوی ترانزیستوری با خود دارند. از زمان از زمانی که نیروهای مخالف ایستگاه های رادیویی ایران را از کار انداخته اند، تنها راه کسب خبر شبکه فارسی بی بی سی بود که از جزیره «مسیره» در ساحل عمان مخابره می شد. به اعتقاد وی این شکبه از کمونیست ها و [امام] خمینی حمایت می کرد و کاملا مخالف شاه و حکومت بود.
سرویس فارسی بی بی سی در جریان جنگ جهانی دوم به منظور بی ثباتی رژیم شاه پدر که روابط دوستانه ای با آلمان نازی داشت، آغاز به کار کرد. شاید وقتی خود شاه و رهبران نظامی ایران از نقش بی بی سی در دوران حساس اواخر دهه ۱۹۷۰ صحبت می کردند، آن خاطره را در ذهن داشتند. دولتهای خاورمیانه کنترل شدیدیبر رسانه های خود اعمال می کردند؛ از این رو معتقد بودند که دولت بریتانیا نیز در پوشش بی بی سی تبانی کرده است. یقینا خود مردم ایران فکر می کردند که بی بی سی نماینده موضع رسمی انگلیس است. اما بی بی سی چندان هم با رژیم شاه مخالف نبود، به طوری که هم با مخالفان شاه مصاحبه می کرد و هم با موافقان او. بی بی سی حوادثی را گزارش می کرد که رژیم ترجیح می داد این اخبار مسکوت بماند؛ از این رو ژنرال ها حق داشتند درباره خرات این سخن پراکنی ها هشدار بدهند.
حالا دیگر مشکل بی بی سی حادتر از همیشه شده بود و همه به این نتیجه رسیده بودیم که باید اقدامی صورت بگیرد. به دلایلی نمی توانستم آنها را به ایجاد پارازیت ترغیب کنم. این یک اشتباه بود، زیرا اپراتورهای تلفن امن در سفارت قبلا به من گفته بودند که ایران می تواند بسیار از این صداها را قطع کند.
رسانه های شوروی و نگرانی هایزر
از شبکه های مختلف رادیو شوروی مدام اخبار نیشدار پخش می شد. فعالیت آنها هر روز در حال افزایش بود. آنها موج هایی رادیویی شان را روی مناطق حساس ایران متمرکز کرده و آمریکایی ها را به باد انتقاد می گرفتند. لحن شان تند بود: «اینک که شاه رفته، نوبت آمریکایی هاست. امپریالیسم آمریکا باید از کشور بیرون انداخته شده و به درک واصل شود.» وزارت خارجه به این تبلیغات اعتراض کرده بود، اما رسانه های شوروی به کار خود ادامه می دادند. باز هم از من به عنوان عامل خشونت و نماینده شاه و امریکا انتقاد شده بود.