«نماینده»/سیده آزاده امامی: آدم خواب را میتوان بیدار کرد، ولی با کسی که خودش را به خواب زده هیچ معاملهای نمیتوان کرد! این حکایت آقازاده بزرگزادهای است که پدر بزرگوارش شهید راه حق و حقیقت شد، اما خود دیریست چشم بر حقیقت پوشیده و وقایع را جور دیگری تفسیر میکند آنسان که اتفاقاً خوشایند آنانی است که آن شهید بزرگوار رسالت خویش را در مبارزه با آنان تعریف کرده بود.
علیرغم انکار و تجاهل بعضیها، تشت رسوایی فتنهگران در همان روزهای فتنه از بام افتاد و راه را بر هر انکار و تکذیبی مسدود داشت؛ آنگاه که حیوانی به نام نتانیاهو به حمایت از فتنهگران قد علم کرد و تزیپی لیونی همجنسباز نماد سبز بر دست بست و هیلاری کلینتون بی هیچ تعارف و رودربایستی صریحاً سخن از حمایت از فتنهگران گفت. همه چیز روشن بود و جایی برای هیچ تصور دیگری باقی نبود، با اینحال نظام ۸ ماه تمام با سعهصدری بیمانند به فتنهگران فرصت داد تا با مرزبندی روشن نسبت به دشمنانِ دندان تیز کرده، امید آنان را ناامید ساخته و راه را بر هرگونه شبهه و تصور وجود ارتباط پیدا و پنهان بین آنها و خود مسدود نمایند. راه سادهای پیش پای فتنهگران بود برای اثبات اینکه سر و سرّی با دشمنان قدیمی انقلاب ندارند، کافی بود قاطعانه از حمایت آنها ابراز انزجار کنند. آنان اما نهتنها حتی یکبار لب به رد این حمایتها نگشودند، که بی هیچ پردهپوشی تحقق مطالبات نامشروع خویش را به بیدادگاه طاغوت برده و از شیطان برای پیروزی در آن ماجرا استمداد طلبیدند و مهر تأییدی بر مدعای صهیونیستها زدند که به راستی سرمایه آنها در مقابله با نظام اسلامی به حساب میآیند! سرمایههایی که ارادت خود را با شعار «نه غزه، نه لبنان» به اثبات رساندند.
این ۸ ماه همچنین اتمام حجتی بود بر آنان که همچنان سادهاندیشانه میپنداشتند فتنهگران را با بیگانگان و دشمنان نشاندار انقلاب صنمی نیست، چه اینکه چه زحمتی داشت یک موضعگیری و مرزبندی صریح تا با ابراز انزجار ننگ خیانت را از پیشانی خود پاک کنند، اما فتنهگران چنین که نکردند هیچ، به همراهی با دشمن مباهات نیز کردند!
این خیانت البته امر دفعی و غیرمنتظرهای نبود در نظر آنان که از مدتها پیش رفتوآمدهای مشکوک و پیغام و پسغامهای دشمن و سرخطهای آشکار امپراتوری رسانهای او را رصد میکردند، چونان که از روزها قبل از انتخابات نسبت به آن هشدار داده بودند. در این میان بودند اما افرادی که یا آنقدر بیبصیرت و کوتهبین بودند و گستره میدان دیدشان از نوک بینیشان فراتر نمیرفت که باید ۶ سال بر ایشان میگذشت تا مقامات آمریکایی با افشای اسناد معتبر خود بیپرده بر ارتباط با فتنهگران و حمایت از آنها صحه بگذارند تا این جماعت سادهلوح به خود بیایند و تازه حساب کار دستشان بیاید که آنهمه هشدار که ۶ سال پیش ارتباط میان فتنهگران و دشمنان نظام را فریاد میکرد بیحساب و کتاب نبوده و این حضرات خواب تشریف داشتهاند که صدای این دهل ۶ سال دیرتر به ایشان رسیده است! یا خود را به خواب زده بودند و بر واقعیتهای فتنه چشم پوشیدند و حتی درصدد تطهیر فتنهگران و جعل متهمانی جدید برای واقعه برآمدند! تا آنجا که حتی پس از فروافتادن این آخرین پردههای باقیمانده بر اقدام خائنانه فتنهگران هنوز هم مذبوحانه بر مواضع متعصبانه خویش پای میفشارند و ناشیانه در انکار حقیقت تقلا میکنند!
استاد فلسفه دانشگاه تهران گوئی التفات نداشتهاند نامهای که حدادعادل در نطقش از آن سخن گفته – و پیشتر مقامات آمریکایی آن را افشا کرده بودند- در «پاسخ» به یک نامه نگاشته شده است، ازاینرو اولاً وقتی «پاسخ»ی داده میشود که پیش از آن «پیام» و مضمونی در میان بوده باشد. ثانیاً «کسی پاسخ میدهد» که «پیامی دریافت کرده باشد» و نمیتوان تصور کرد فردی خارج از این ماجرا «تصادفاً» نامهای به فرستنده آن پیام نوشته و اتفاقاً «پاسخ» آن شخص سوم درخور «پیام» و خواسته شخص اول بوده است! ثالثاً مفاد پاسخ بایستی با مضمون پیام «تناسب» داشته باشد و کسی که پیامی را فرستاده آنقدر برخوردار از عقل بوده که به سنخیت پاسخی که دریافت کرده با پیامی که فرستاده توجه داشته باشد. رابعاً کسی که برای فرد دیگری چنین پیامی داشته و «راه» و «واسطه» انتقال آن پیام را یافته است، همو خیلی خوب میدانسته به چه طریق پاسخ این پیام را نیز از «مخاطب» خاص آن «دریافت کند» و آنگونه که برخی پنداشتهاند فرستنده پیام آنقدر سفیه و نادان نبوده که این پاسخ را ولو بی اسم و امضاء- که اتفاقاً بی اسم و امضاء بودن آن اقتضای چنین عمل خیانتآمیزی است برای اجتناب از افشای آن و رفتن آبروی خیانتکاران و ثبت در تاریخ- از «هر کسی» دریافت کند و کودکانه بر پاسخ فردی که اساساً مخاطب او نبوده دل ببندد و محاسبهای انجام دهد! ضمن آنکه فردی که در این میان نقش «واسطه» را داشته است نیز حتماً آن اندازه شعور داشته که پاسخ پیامی را که آورده از کسی «غیر از» مخاطب اصلی آن مطالبه نکند! (که عنایت به چنین مواردی ضرورت بازی در چنان زمینی است و حیرتآور اندیشه آنانی است که حتی از درک این بدهیات هم عاجزند!) و خامساً وقتی تصریح شده این پیام از سوی مقام عالی وزارت خارجه آمریکا بوده، عقل اقتضاء میکند چنین پیامی در چنین سطحی برای کسانی ارسال شده باشد که جایگاهی در رهبری و هدایت جریان فتنه داشتهاند و نه عناصر دست چندمی که در این ماجرا اساساً به حساب نمیآمدهاند! با این حساب اتفاقاً دریافتکنندگان آن پیام و فرستندگان این پاسخ همانهایی هستند که مردم بابصیرت ما به درستی میپندارند و در این تشخیص راه به خطا نبردهاند.
گذشته از همه اینها حدادعادل عبارت «فعالان فتنه» را برای نویسندگان نامه بکار برده بود و نه «سران فتنه»! البته با اینکه افکار و اعمال مصادیق این دو مفهوم به لحاظ فکر و اندیشه با هم در تضاد نیستند، بااینحال استدلال آقای مطهری کاملاً بیانگر شتابزدگی ایشان در قضاوت و عدم تأمل در اصل نطق حدادعادل میباشد.
بنابراین پرواضح است آسمان ریسمان به هم بافتنهای این آقازاده فلسفهخوانده برای تطهیر فتنهگران تا چه حد مخدوش و بیاعتبار و بسا مضحک و تأسفآور است، آنگاه که به خیال خویش میخواهد با توسل به مغالطه «مسموم کردن چاه» راه استدلال طرف مقابل را مسدود کند!
ضمن آنکه مصداق «خبر فاسق» دانستن اعتراف صریح آمریکائیها مبنی بر ارتباط با فتنهگران درست به این میماند که اعتراف مشابه آنها را در دست داشتن در کودتای ۲۸ مرداد مصداق «خبر فاسق» به حساب بیاوریم و برای اثبات صحتوسقم آن در جستجوی ادله برآییم! پس نهتنها این نیست، اتفاقاً واقعه ارتباط فتنهگران با دشمنان مسلمّ اسلام و انقلاب مصداق این آیه شریفه است که «وَلَن تَرضی عَنكَ اليَهودُ وَلاالنَّصارى حَتّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم قُل إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الهُدى وَلَئِنِ اتَّبَعتَ أَهواءَهُم بَعدَ الَّذي جاءَكَ مِنَ العِلمِ ما لَكَ مِنَ اللَّهِ مِن وَلِيٍّ وَلا نَصيرٍ»، که در این فقره حتی کار از «رضایت» هم گذشته و به «حمایت» رسیده است!
گذشته از این آقای مطهری در شرایطی اظهارات حدادعادل را مستحق «پیگرد قانونی» میداند، که ۶ سال است بر اتهامات واهی و اثباتنشده فتنهگران و حامیان آنها علیه نظام مظلوم اسلامی چشم بسته و دم برنمیآورد!
تنها بهعنوان یک نمونه ۶ سال است آقای هاشمی در اظهاراتی عجیب و تأسفآور در آتش تشکیک در سلامت انتخابات دمیده و حتی آنجا که نتیجه مطابق میلش بوده (انتخابات ۹۲) با استعانت از «علم غیب» خویش نیتخوانی کرده و گفته است اینجا هم میخواستند در انتخابات دست ببرند اما نتوانستند! درواقع بیهیچ سند و مدرکی نهادهای قانونی نظام را به تلاش برای تغییر نتیجه انتخابات متهم کرده و آب در آسیاب دشمنان این انقلاب ریخته است! یا اینکه مدتی است ایشان به نقل خاطراتی مشکوک و معارض صریح سیره حضرت روحالله(ره) روی آورده است، و در آخرین فاز از مواضع جدیدش صریحاً حکم دستگاه قضا را علیه نورچشمی زیر سؤال برده و آن را «ظالمانه» دانسته است! بهزعم آقای مطهری که داعیه اخلاق و عدالت دارد این اظهارات و مواضع آقای هاشمی مصداق آن مواردی نیست که ایشان مستحق «پیگرد قانونی» میداند!؟ یا قضیه چیز دیگری است و تنها هرگاه چیزی با منظومه تصورات و باورهای ایشان در تعارض است بایستی سراغی از حق و قانون گرفت!؟
متأسفانه دوگانگی مواضع آقای مطهری در مواردی نظیر مواجهه با نابسامانیهای این دولت در قیاس با کاستیهای دولت قبل، یا تبعیت و تأیید محض آقای هاشمی، یا افراط در جانبداری از فتنهگران و تلاش ناموجه در نادیدهگرفتن واقعیتهای فتنه و ... بیش از آن بوده است که بتوان وجهی از صداقت و دغدغه برای این مواضع ایشان قائل شد و چه بسا بایستی گفت ادعای اخلاق و عدالت جامهای است که بیشازاندازه بر تن ایشان ناراست است!