«نماینده»؛ عبدالله عبداللهی/ زمزمههایی به گوش میرسد که علی لاریجانی مناسبات جدیدی در سیاستورزی آغاز کرده. گفته میشود وی از سویی با ائتلاف همهجانبه طیفهای مختلف اصولگرایی از پایداری تا موتلفه، به دلیل حضور برخی منتقدان اصولگرایش در این سامانه وحدت از سر ناسازگاری درآمده و حتی قصد آن دارد که این بار از دری دیگر وارد عرصه انتخابات شود و ائتلاف با جریانهای سیاسی همسو با دولت را به وحدت با طیفهای مختلف اصولگرایان ترجیح داده است.
هرچند تمام آنچه در بالا ذکر شد شایعاتی است که صحت قطعی آنها پیش از تحقق عملی چنین تصمیم مهمی قابل تایید نیست با این حال مسئله آن حدی از اهمیت را دارد که از هماکنون به تحلیل و تفسیر آن پرداخت.
اما در صورت تحقق عملی چنین شایعاتی، وضعیت علی لاریجانی در سپهر سیاسی ایران چه تغییری خواهد کرد و چه آوردهای برای این چهره شناخته شده جریان اصولگرایی خواهد داشت؟ آنچه این یادداشت قصد دارد بدان بپردازد، همین مسئله است.
«عقل دوراندیش» و «هدفمحور» و پرهیز از اقدامات احساسی و غریزی و از سوی دیگر «برخورداری از یک پایگاه اجتماعی ایدئولوژیک» و «بدنه اجتماعی فعال» ۲ رکن اساسی سیاستورزی یک سیاستمدار سطح اول و درجه یک در هر کشوری است. و به عبارت دیگر هر سیاستمدار راهبردی با اندیشههای استراتژیک، پیش و بیش از هر اقدامی باید نسبت کنش سیاسی خود را با این دو رکن اساسی محاسبه و پس از آن اقدام کند.
علی لاریجانی سیاستمداری باهوش و به تعبیر یکی از صاحبنظران، از سویی «قهرمان تاکتیک» در امر سیاست و در عین حال «مغلوب استراتژیک» است و ویژگی مهم دیگرش آن است که سیاست را از بالا بازی میکند. لذا -اگر شایعات صحت داشته باشد-باید اینگونه تحلیل کرد که رئیس فعلی مجلس با این تصور-صحیح- که در شرایط و وضعیت سیاسی کنونی، ائتلاف با جریان نزدیک به دولت و قول و قرارهای تضمین ریاست مجلس آتی تا حد قابل توجهی میتواند وی را حداکثر یک دوره دیگر بر مسند ریاست ساختمان بهارستان نگهدارد، خروج از ائتلاف اصولگرایان و ورود به دایره وحدت با جریان نزدیک به دولت را برای خود از نظر تاکتیکی مناسبتر یافته است.
با این حال عدم ویژگی دوم لاریجانی-ضعف استراتژیک- مانع از نگاه دوراندیشانهتر وی به عرصه سیاست شده است.
ادعای اصلی این متن آن است که در صورت اتخاذ چنین تصمیمی توسط جناب آقای لاریجانی و خروج از دایره سیاست ورزی در جرگه اصولگرایان، بعد از دوره کوتاهی ایشان اساساً موضوعیتی در سطح اول سیاست در ایران نخواهد شد و بدین سبب خسارتی بس بزرگ خواهد دید. چرایی این مسئله را باید در رکن "پایگاه و بدنه اجتماعی فعال و ایدئولوژیک" که بدان در سطور اول این یادداشت اشاره کردیم، جستجو کرد.
یک سیاستمدار بدون داشتن بدنه اجتماعی فعال، هیچگاه در زمره بازیگران درجه اول و تاثیرگذار محسوب نخواهد شد. بدنه فعال اجتماعی است که اولاً در دفاع و حمایت از سیاستمدار محبوب خود حاضر به پرداخت هزینه است و ثانیاً در بزنگاههای سیاسی که مهمترین مصداق آن "انتخابات" است، وظیفه موجسازی و گسترش پایگاه اجتماعی را به منظور پیروزی و غلبه سیاستمدار خود برعهده میگیرد. لذا "اتخاذ راهبردهای تثبیت و تقویت یک پایگاه اجتماعی ایدئولوژیک" یکی از مهمترین دستورکارهای سیاستورزان ماهر است.
نمونه و مثال واضح برای بدنه اجتماعی فعال، آرای بیش از ۴ میلیونی سعید جلیلی در انتخابات ۹۲ است. وی به اعتقاد برخی صاحبنظران نتوانست سیاستورزی ماهرانهای در انتخابات ۹۲ از خود به منصه ظهور برساند، با این حال بیش از ۴ میلیون رای کسب کرد و این میزان رای، پایگاه قابل توجهی برای یک شخصیت سیاسی است که در صورت بهرهگیری صحیح و فعال ساختن آن میتوان به دستاوردهای مهمی در عرصه سیاسی رسید.
اندیشه و گذشته علی لاریجانی به گونهای است که پایگاه اجتماعیاش را جز در بدنه نیروهای وفادار به انقلاب اسلامی و متدینان و اصولگرایان نمیتواند بجوید. لذا در صورتی که با نگاه کوتاه مدت به انتخابات مجلس آتی، از جریان اصولگرایی کوچ و به محفل دیگری رجوع کند، هرچند احتمال آن هست که ثمره مثبتی در مجلس دهم برای خود دست و پا کند اما پس از گذشت مدت زمانی نه چندان طولانی و با حذف بخش اعظم پایگاه اجتماعی خود در بدنه اصولگرایان به طور کلی از سطح سیاستمداران درجه یک کشور حذف شده و به شخصیتی درجه دوم در سپهر سیاست تبدیل میشود.
این اشتباه تاحد زیادی از جنس همانی است که احمدینژاد پس از سال ۸۸ و بویژه در جریان خانهنشینی ۱۱ روزه مرتکب شد. رئیسجمهور سابق پس از سال ۸۸ و به توصیه برخی مشاوران خود، با یک برآوردتاکتیکی غلط و با اتخاذ ادا و اطوارهای شبهروشنفکری، در پی جلب آرای مخالفان خود و تثبیت هرچه بیشتر در قدرت شد. با این حال به دلیل عدم یک سنجش صحیح در امر سیاستورزی، نه تنها موفق به جلب نظر پایگاه مخالفان خود نشد، بلکه بدنه اجتماعی فعال سابق خود را نیز تا حد بسیار زیادی از دست داد و همین امر موجب شد که بخش بسیار عظیمی از آن پایگاهی که روزگاری هزینههای دفاع از احمدینژاد در برابر حملات مخالفانش را برعهده میگرفتند، امروز حاضر به هیچگونه دفاعی از وی نشوند.
وجه تشبیه آن اشتباه بزرگ احمدینژاد با اشتباه احتمالی علی لاریجانی در از دست دادن پایگاه اجتماعی است. امروز یک پیچ تاریخی برای علی لاریجانی است.