«نماینده»/مصطفی صادقی: حاجحسین صفارهرندی را نه از وقتی روزنامهنگار شدم، که از وقتی روزنامه خوان شدم میشناسم. خیلی خوب به یاد دارم که وقتی بازار روزنامههای اصلاحطلب داغ بود و برای خریدنشان مقابل دکهها صف میکشیدند چگونه تکسربازهای دست به قلم حامیان گفتمان انقلاب اسلامی، مقابل آنها که فشار از پایین و چانهزنی از بالا را تئوریزه میکردند، شجاعانه مدافع رهبرشان، نظامشان و انقلابشان بودند. اصلا سرباز انقلاب بودن یعنی همین! یعنی وقتی آنقدر رنگ و لعاب نفاق زیاد شده و همه سرتفنگشان را به سوی اصل انقلاب نشانه گرفتهاند تو مرد باشی و سینه سپرکنی تا تیر به تو بخورد نه اصل نظام! آنقدر مردباشی که از فحاشی و تخریب و عربدهکشی رقیب نترسی. آنها که نمیدانند یا نمیخواهند که بدانند بهتر است بدانند که حاجحسین همان موقع سر صف تکسربازهای دست به قلم بود. حالا چرا اینها را گفتم؟ برای اینکه گردش ایام اتفاقات عجیبی را رقم زده است. اگر روزی حسینصفار هرندی از امثال اکبرگنجی، باستانی و امثالهم فحش و ناسزا میشنید، حالا برخی سوپرانقلابیها این سرباز انقلاب را به گوشه رینگ بردهاند و آنچنان بیمهابا به او تهمتهای ناروا میزنند که تو گویی میخواهند یک اصلاحطلب بریده از نظام را سر جایش بنشانند!
یاللعجب! در همین شبکههای اجتماعی خودمان که رفقای ارزشی هستند و اخبار را تبادل میکنیم تقریبا روزی نیست که برخی از این سوپرانقلابیها و تازه روزنامهنگارشدههای جو زده، انواع اتیکتهای عجیب و غریب را به این فرد انقلابی الصاق نکنند! جرم آقای صفار هرندی از نگاه برخی دوستان نگاه واقعبینانه و منصفانه و شجاعانه به توافق هستهای است که خیلیها بهخاطر عافیتطلبی حاضر نیستند آن را بیان کنند.
اصلا اجازه بدهیم یک بخش از نامه سرگشاده یکی از همین دوستان سوپرانقلابیمان را با هم مرور کنیم: «شما اخیرا در جلسهای فرمودهاید: «اگر برخی خطوط ترسیم شده در مذاکرات رعایت نمیشد معظمله لحظهای تحمل نمیکردند و همینطور جامعه ایران نیز فهم درستی از آن داشتند و با شنیدن خبر توافق برخورد بامتانتی با آن داشتند.» سوال مشخص ما از جنابعالی این است که چگونه به این تحلیل درباره «میزان تحمل رهبری معظم» رسیدید؟ آیا اشراف کاملی بر متن تهیه شده هستهای دارید؟ یا اینکه حسب تجربه شخصی در سیاست خارجه یا انرژی هستهای درباره «رعایت شدن خط قرمزها» مطالبی را مطرح کردهاید؟ منظور شما از مردم کیست؟ همان چند صد نفری که بعد از اعلام توافقات وین پیش از آنکه متنی را دیده باشند به خیابانها ریختند و کوس شادی سر دادند؟ در واقع امروز بخش مهمی از بدنه جریان انقلابی وفادار به نظام که وقوف کامل بر متن و جزئیات «برجام» و قطعنامه را دارند، برایشان این سوال مطرح است که تحلیلهای جنابعالی که با واقعیتهای موجود در برجام و قطعنامه همخوانی ندارد؛ چرا بیان میشود که تنها موجبات عدم تحرک جریان انقلابی را فراهم میکند!؟ روزهای حساسی برای جمهوری اسلامی در پیش است و برخی در تلاشند با سادهسازی روابط پیچیده سیاسی و اجتماعی و خرد دیدن مسائل کلان از زیربار تکلیف سنگینی که برعهده آنهاست، شانه خالی کنند.»
فکر میکنم اگر پاسخهایی در مورد نکات مطرح شده در این نامه داشته باشیم آنوقت تکلیف خیلی مسائل روشن میشود:
۱- در برخی گروههای اجتماعی و مباحث خودمانی دوستان سوپرانقلابی دیدم که میگویند حضرت آقا بر اثر فشار دولت این توافق را پذیرفتهاند! یا مثلا گفتهاند به جهت اینکه در انتخابات، مردم به فلان فرد رای دادهاند، جو عمومی ایشان را مجبور به پذیرفتن کرده است یا برخی که با سرعت بالاتری جلوتر میدویدند! حتی تعابیری مانند جام زهر را هم به کار میبردند! من یک سوال ساده دارم و آن اینکه آیا شما میدانی که براساس اصل ۱۰۹ قانون اساسی جمهوری اسلامی، بینش صحیح سیاسی و اجتماعی، تدبیر، شجاعت، مدیریت و قدرت کافی برای رهبری از شاخصههای اصلی رهبری نظام است؟ آیا میدانید با این حرفتان البته ناخواسته و شاید از سر دلسوزی! خصوصیات مهم رهبر نظام ر ا زیر سوال بردهاید؟ اگر حضرت آقا شجاع نبودند و بنای عقبنشینی در برابر فشار هر دولت و جریانی را داشتند در ماجرای کوی دانشگاه، وقایع دوران دولت اصلاحات، انتخابات سال ۸۸ و قهر یازده روزه آقای احمدینژاد از موضعشان عدول میکردند. سوال مشخصم این است که آیا شما سوپرانقلابیها رهبر دورانتان را اینگونه شناختهاید؟
۲- چرا فکر کردهاید مساله به این مهمی بدون اجازه رهبری به این نتیجه رسیده است؟ آیا واقعا فکر میکنید حضرت آقا در مورد چیزی که اینقدر برای کشور و نظام پراهمیت است تقیه میکنند و عنان کار را به دیگران میسپارند؟ صد البته آنچه در این توافق بهدست آمده مطلوب و خالی از اشکال نیست اما حتما در آن درجهای بوده است که رهبر معظم انقلاب آن مضامین را در موردش در نماز عید فطر گفتهاند. لابد یادتان رفته که در گرماگرم همین مذاکرات بارها که ماجرا نزدیک به رسیدن به نتیجه بود چگونه ایشان مقابل عبور از خط قرمزها ایستادند و اجازه توافق ندادند. شما را ارجاع میدهم به سخنرانی ایشان در جمع فرماندهان نظامی!
۳- چرا فکر میکنید فقط همان به قول شما چند صدنفری که به خیابانها آمدند از توافق خشنود شدهاند؟ اگر گرهای از کار مملکت باز شود، مشکلات حل شود و وضع رفاهی و اقتصادی و معیتشی مردم بهبود یابد آیا فقط همین چند صدنفر خشنود میشوند؟ آیا خود شما از این مساله خشنود نمیشوی؟
۴- راستی از عدم تحرک جریان انقلابی گفتهاید؟ توجه شما را به این فرمایشات رهبر انقلاب جلب میکنم: ملت ایران باید متحد باشد و قضایای هستهای نباید زمینهساز دو دستگی در کشور شود زیرا موضوع هستهای بهوسیله مسئولان مربوطه خود در حال پیگیری است و مسئولان بهدنبال منافع ملی هستند.(۲۷ تیر ۹۴). شما که از عدم تحرک جریان انقلابی گفتهاید دقیقا چه چیزی در سر دارید؛ نکند به فکر مطالبات کف خیابانی افتادهاید؟! چه شده است که به این نتیجه رسیدهاید که شناخت شما از مسئولان نظام خدای نکرده بهتر از حضرت آقا شده است؟
۵- راستی از تکلیف سنگین هم سخن به میان آوردهاید! تکلیف همه ما را رهبر معظم انقلاب در سخنرانی نماز عیدفطر مشخص کردهاند. بدون هیچ نکته اضافهای در مورد همین بحث شما را ارجاع میدهم به بیانات معظمله.
۶ – قسالی هذا...!
در این مورد گفتنیها فراوان است که شاید اگر ادامه دهیم موجبات دشمن شادکنی را فراهم آورد اما در جمعبندی اگر این دو موضوع را ننویسم حتما مطلبم ناتمام میماند و سنگینیاش مرا آزار خواهد داد! اول اینکه در عجبم برای پیاده کردن این سرباز انقلاب از قطار انقلاب چه شتابی گرفتهاید! لابد یادتان نیست و یا شاید نمیخواهید یادتان بیاید در کوران حوادث سال ۸۸ آن روز را که آن لنگه کفش در دانشگاه به سمت حاج حسینصفار هرندی پرتاب شد تا او زبان در کام گرفته از انقلاب و نظام و رهبر زمانهاش دفاع نکند. ما آن عکس را بازنشر میکنیم تا برخی تازهروزنامهنگارشدههای جوزده و سوپرانقلابی که آن زمان احتمالا در مدرسه درس حساب و هندسه میخواندند بدانند به چه کسی تهمتهای اینچنینی میزنند! شما نادانسته کاری میکنید (پیاده کردن امثال ایشان از قطار انقلاب که نشدنی است) که آن اصلاحطلبان بریده از نظام نتواستند در این سالهایی که گذشته انجام دهند! مصداق همان شعر معروف: یکی بر سر شاخ، بن میبرید، دست مریزاد!
آقای صفارهرندی در وقایع سیاسی دوران اصلاحات، در غائله قهر ۱۱ روزه رئیسجمهور، ماجرای انتخابات سال ۸۸ و همین پرونده هستهای زبان گویا و شجاع دلسوزان انقلاب اسلامی و نزدیک به مرکزیت نظام بوده و حتما مورد اعتماد رهبر معظم انقلاب بودهاند که از جانب حضرت آقا به عضویت مجمع تشخیص مصلحت نظام درآمدهاند. به این کهنهسرباز انقلاب که روزگاری لباس سبز رنگ و مقدس پاسداری را بر تن داشته رحم کنید!
دست آخر اینکه وقتی این موارد را کنار هم میگذارم و علت مساله را جستوجو میکنم متاسفانه به یک نتیجه ناراحتکننده میرسم و آن اینکه برخی سوپرانقلابیهای ما رهبر شناسیشان ضعیف شده است!
این مطلب را نه از سر مداهنه و چاپلوسی بلکه از سر دلسوزی نوشتهام، برای دوستانی که حتما عاشق انقلابند و نظام و حضرت آقا. برای جماعتی که میدانم اگر روزی خطری انقلاب را تهدید کند، جلوتر از همه میدوند. آنها اما حتما در برخی مسائل دچار خطایی شدهاند که اصلاح آن حتما به عاقبت نظام و انقلاب کمک شایانی خواهد کرد. اللهاعلم!