شناسهٔ خبر: 104375 - سرویس سیاست
منبع: دفتر حفظ و نشر آثار آيت‌الله خامنه‌ای

پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، منتشر کرد؛

راز منطق «مذاکره؛ مبارزه» از دیدگاه رهبری

رهبری پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، به بررسی منطق مذاکره همزمان با مبارزه و استکبارستیزی، از دیدگاه رهبر معظم انقلاب پرداخت.

به گزارش «نماینده» همزمان با پایان یافتن مذاکرات هسته‌ای ایران با مجموعه‌ی موسوم به ۱+۵ و به‌صورت مشخص نمایندگان دولت آمریکا، پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR با استفاده از ۲۴ سخنرانی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای از سال‌های ۱۳۸۶ تا ۱۳۹۴ به تبیین منطق و اهداف مذاکرات هسته‌ای جمهوری اسلامی از نگاه رهبر انقلاب اسلامی می‌پردازد.

سؤالات مهم یک مذاکره

مذاکرات هسته‌ای ایران با مجموعه‌ی موسوم به ۱+۵ و به‌صورت مشخص نمایندگان دولت آمریکا و متن جمع‌بندی به‌دست‌آمده از آن تحت عنوان برجام (برنامه‌ی جامع اقدام مشترک) از جمله رویدادهایی است که به صورت پررنگی در فضای سیاسی، اجتماعی و رسانه‌ای ایران و دنیا محل توجه قرار گرفت. علاوه بر نظرات مختلف درباره‌ی متن به‌دست‌آمده، مسئله‌ای که به شدت در فضای افکار عمومی محل سؤال قرار گرفت اجازه یافتن هیأت مذاکره‌کننده‌ی ایرانی برای مذاکره با نمایندگان دولت آمریکا است. این موضوع از آنجایی در کانون توجهات قرار می‌گیرد که «اصل مذاکره» با آمریکا در دوره‌ها و بُرهه‌های گوناگون از سوی رهبر معظم انقلاب اسلامی رد شده و بر مُضر بودن این مذاکره از سوی ایشان تأکید شده است.

هرچند مذاکرات موردی مانند مذاکره درباره‌ی موضوع عراق از سوی دولت‌ها و با مجوز رهبر انقلاب در بعضی مقاطعِ گذشته نیز سابقه داشته است اما سطح و محتوای مذاکرات مرتبط با بحث هسته‌ای آن را به صورت مشخصی متمایز و خاص می‌کند. این موضوع و ابعاد گوناگون آن سؤالات مختلفی را در بین مردم و به خصوص قشر جوان و فعالین فرهنگی و سیاسی به وجود آورده است که این مسئله ضرورتِ مراجعه‌ی جامع و روش‌مند به بیانات رهبر انقلاب را برای بررسی دقیق‌تر مسئله و تبیین ابعاد گوناگون آن را دوچندان می‌کند.

در ادامه براساس بیانات رهبر انقلاب به ۲سؤال مهم درباره‌ی این موضوع پاسخ می‌دهیم. اول آنکه مذاکره‌ی موردی با آمریکا در موضوع هسته‌ای چگونه با جهت‌گیری کلانِ انقلاب اسلامی در عرصه‌ی سیاست خارجی یعنی «استکبارستیزی» و «عدم پذیرش نظام سلطه» قابل جمع است؟ و سؤال دوم اینکه دوطرف چه اهدافی را در این چالش چندین ساله دنبال می‌کردند و چرا رهبر انقلاب مجوز مذاکره‌ی موردی با آمریکا را در موضوع هسته‌ای دادند؟

سؤال اول: آیا مذاکره‌ی هسته‌ای با آمریکا با استکبارستیزی قابل جمع است؟

برای فهم دقیق‌تر موضوع ابتدا باید تعریفی اجمالی از استکبار و استکبارستیزی در اختیار داشته باشیم. این دو واژه با پیروزی انقلاب اسلامی وارد ادبیات سیاسی دنیا شد. در «معناشناسی استکبار» زورگویی و دخالت در امور انسان‌ها اهمیت ویژه‌ای دارد:

«استکبار یعنی چه؟ استکبار یک تعبیر قرآنی است؛ در قرآن کلمه‌ی استکبار به کار رفته است؛ آدم مستکبر، دولت مستکبر، گروه مستکبر، یعنی آن کسانی و آن دولتی که قصد دخالت در امور انسانها و ملّتهای دیگر را دارد، در همه‌ی کارهای آنها مداخله میکند برای حفظ منافع خود؛ خود را آزاد میداند، حقّ تحمیل بر ملّتها را برای خود قائل است، حقّ دخالت در امور کشورها را برای خود قائل است، پاسخگو هم به هیچ‌کس نیست؛ این معنای مستکبر است».

در مقابل چنین موجودیتی استکبارستیزی معنا پیدا می‌کند:

«مبارزه‌ی با استکبار یعنی چه؟ یعنی در درجه‌ی اوّل زیر بار این زورگویی نرفتن؛ معنای استکبارستیزی یک چیز پیچ‌وخم‌دارِ پیچیده‌ای نیست؛ استکبارستیزی یعنی یک ملّتی زیر بار مداخله‌جویی و تحمیل قدرت استکبارگر یا انسان مستکبر یا دولت مستکبر نرود؛ این معنای استکبارستیزی است».

بنابراین اولین نکته‌ی مهم در معنای درست استکبارستیزی «زیر بار تحمیل مستکبرین» نرفتن است. در واقع اگر بر اصول و منافع خود ایستادگی به خرج داده و تحمیل استکبار را نپذیریم «استکبارستیزانه» عمل کرده‌ایم. البته علاوه بر این می‌توان سطح بالاتری از موضوع را نیز در نظر داشت که «مقابله با نظام سلطه» در سطح جهانی و ارائه‌ی نظم جدیدی به بشریت است و این همان بُعد جهانی انقلاب اسلامی است:

«چالش اساسی انقلاب عبارت است از اینکه انقلاب یک نظم جدیدی را برای بشریّت ارائه کرده... یک مفهوم جهانی، یک حقیقت جهانی، یک حقیقت بشری به وسیله‌ی انقلاب پیام داده شد که هر کسی در دنیا آن را بشنود احساس میکند که به این پیام دلبسته است. آن پیام چیست؟ اگر بخواهیم آن پیام را در شکل اجتماعی و انسانی آن در یک جمله بیان بکنیم: مقابله‌ی با نظام سلطه است؛ این پیام انقلاب است. نظام سلطه، نظام تقسیم دنیا به ظالم و به مظلوم است؛ منطق انقلاب که منطق اسلام است، «لا تَظلِمونَ وَ لا تُظلَمون» است؛ نباید ظلم کنید و نباید بگذارید به شما ظلم بشود».

تا اینجا روشن شد معیار قابل جمع‌دانستن مذاکره‌ی هسته‌ای با گفتمان و جهت‌گیری استکبارستیزی به این نکته برمی‌گردد که آیا در این موضوع نظام زیر بارِ تحمیل مستکبرین رفته است یا خیر؟

پاسخ صحیح به سؤال طرح‌شده موکول به بررسی کامل‌تر جوانب مسئله و روند طی‌شده براساس این «مبنا و معیار» است. اگر چنانچه توانسته باشیم با ایستادگی بر سر اهداف خود بر خواست دشمن غلبه کنیم این مذاکره در چارچوب گفتمان استکبارستیزی و با حفظ این اصل اعتقادی پیش رفته است و اگر چنانچه دشمن توانسته باشد حرف زور خود را بر ما تحمیل کند مذاکره‌ی هسته‌ای در تضاد با اصل استکبارستیزی بوده است.

در ادامه با طرح دقیق‌تر اهداف دوطرفِ ماجرا به صورت مشخص، براساس بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی به تبیین ابعاد مختلف چالش دوازده ساله‌ی هسته‌ای جمهوری اسلامی با قدرت‌های مستکبر و به خصوص آمریکا می‌پردازیم.

 سؤال دوم: اهداف دوطرف در مذاکرات چه بود و چرا اجازه‌ی مذاکره با آمریکا داده شد؟

تبیین شد که تحلیل مذاکره‌ی هسته‌ای جمهوری اسلامی با مجموعه‌ی ۱+۵ و به‌خصوص آمریکا براساس جهت‌گیری و گفتمان «استکبارستیزی» و معیار «زیربار تحمیل نرفتن» مستلزم بررسی ابعاد گوناگون موضوع، اهداف دوطرفِ ماجرا و روند طی‌شده در این مناقشه‌ی طولانی‌مدت است.

برای فهم صحیح از دلیل اجازه‌ی رهبر انقلاب به هیأت مذاکره‌کننده‌ی ایرانی برای مذاکره با دولت آمریکا در موضوع هسته‌ای و رسیدن به پاسخی منطقی در رابطه با نسبت این مذاکرات با «اصل استکبارستیزی نظام اسلامی» در ادامه‌ موضوع را از رهگذر بررسی اهداف دوطرف این مناقشه مورد تحلیل قرار می‌دهیم:

۱. اهداف کلانِ دوطرف در چالش هسته‌ای:

در تحلیل کلانِ موضوع می‌توان بنیادی‌ترین هدف و خواست طرف مستکبر در این چالش و مذاکرات مربوط به آن را «ریشه‌کنی صنعت هسته‌ای ایران» دانست:

«هدف اینها [آمریکایی‌ها] ریشه‌کن کردن و از بین بردن صنعت هسته‌ای در کشور است؛ هدف این است، دنبال این هستند؛ قصدشان این است که ماهیّت هسته‌ای کشور را از بین ببرند... اینها قصد دارند که نگذارند این حرکت هسته‌ای کشور، صنعت هسته‌ای یک کشور با اهدافی که نظام جمهوری اسلامی دارد تحقّق پیدا کند».

با این نگاه مهم‌ترین هدف آمریکا دست برداشتن جمهوری اسلامی از غنی‌سازی بوده است:

«[در حرفهای آمریکایی‌ها] این معنا کاملاً خودش را نشان میدهد: بیائیم بنشینیم تا ایران را قانع کنیم که از غنی‌سازی دست بردارد؛ از انرژی هسته‌ای دست بردارد».

و از سوی دیگر هدف اصلی جمهوری اسلامی حفظ حقوق مشروع خود در زمینه‌ی صنعت و فناوری هسته‌ای و به‌خصوص حفظ حق غنی‌سازی در داخل خاک و انجام آن توسط دانشمندان ایرانی بوده است:

«ایران در مسئله‌ی هسته‌ای، فقط میخواهد حق غنی‌سازیِ او ــ که حق طبیعی‌اش است ــ از طرف دنیا شناخته شود؛ مسئولان کشورهائی که مدعی هستند، اعتراف کنند که ملت ایران حق دارد غنی‌سازی هسته‌ای را برای اهداف صلح‌آمیز در کشورِ خودش و به دست خودش انجام دهد».

حال می‌توان با نگاهی به «روند ماجرا» نسبت به موفقیت هریک از دوطرف در رسیدن به هدف و خواستِ اصلی خود به ارزیابی و قضاوت پرداخت. رهبر انقلاب پس از پایان مذاکرات در تحلیلِ کلان مسئله طرف مقابل را در رسیدن به خواست نامشروع و مستکبرانه‌ی خود شکست‌خورده ارزیابی می‌کنند:

«ده سال، دوازده سال است که شش دولت بزرگ جهانى - که از لحاظ ثروت اقتصادى و غیره، جزو کشورهاى مقتدر دنیا محسوب میشوند - اینها نشسته‌اند در مقابل ایران، با هدف اینکه ایران را از پیگیرى صنعت هسته‌اى خودش باز بدارند؛ این را صریحاً گفته‌اند. هدف واقعى آنها این است که پیچ‌ومهره‌هاى صنعت هسته‌اى بکلّى باز بشود؛ این را سالها پیش هم به مسئولین ما صریحاً بیان کردند، الان هم در همین آرزو هستند. ده سال، دوازده سال کشمکش با جمهورى اسلامى، نتیجه‌[اش] این شد که این شش قدرت، امروز ناچار شدند که گردش چند هزار سانتریفیوژ را در کشور تحمّل کنند؛ ناچار شدند ادامه‌ى این صنعت را در کشور تحمّل کنند؛ ناچار شدند ادامه‌ى تحقیقات و توسعه‌ى این صنعت را تحمّل کنند. تحقیق و توسعه‌ى صنعت هسته‌اى ادامه خواهد یافت؛ گردش صنعت هسته‌اى ادامه خواهد یافت؛ این چیزى است که آنها سالها تلاش کردند، [ولى] امروز روى کاغذ آوردند و امضا دارند میکنند که حرفى ندارند. این معنایش چیست جز اقتدار ملّت ایران؟ این بر اثر ایستادگى ملّت، مقاومت ملّت، و بر اثر شهامت و ابتکار دانشمندان عزیز ما است».

۲.هدف‌گذاری جمهوری اسلامی برای مذاکرات هسته‌ای:

براساس بیانات رهبر انقلاب، جمهوری اسلامی علاوه بر هدف کلانِ حفظ حقوق هسته‌ای و حق غنی‌سازی در رأس آن، به دنبال رسیدن به اهداف و دستاوردهایی نیز بوده است که رسیدن به آنها در بستر مذاکرات میسر می‌شده است. «لغو تحریم‌های ظالمانه»، «شکست فضاسازی دشمن در سطح افکار عمومی دنیا» و «آشکارتر شدن ماهیت استکباری آمریکا» را می‌توان از جمله مهم‌ترین هدف‌گذاری‌های جمهوری اسلامی در این عرصه دانست.

لغو تحریم‌ها و خارج کردن سلاح تحریم از دست دشمن یکی از اهداف نظام در پیگیری مذاکرات بود:

«ما دنبال از بین بردن و برداشتن تحریمها هستیم؛ هدف ما از این مذاکرات لغو تحریمها است؛ جدّاً دنبال این هستیم که این تحریمها لغو بشود».

علاوه بر اینها در عرصه‌ی افکار عمومیِ دنیا نیز جمهوری اسلامی به دنبال شکست توطئه‌ی دشمن و گرفتن ابتکار عمل از طرف مقابل بود:

«یکی دیگر از ترفندهای جبهه استکبار در مقابل نظام اسلامی، ایجاد فضای بین‌المللی بر ضد جمهوری اسلامی، با بهانه های عامه پسند برای افکار عمومی است. موضوع هسته‌ای، یک نمونه از مسائلی است که تلاش کردند، به بهانه آن، بر ضد نظام اسلامی فضاسازی و دروغ پردازی کنند... هدف آنها این است که با این بهانه، فضای بین المللی را بر ضد ایران حفظ کنند و بر همین اساس بود که با طراحی جدید دولت برای مذاکره درخصوص موضوع هسته‌ای موافقت شد تا این جوّ جهانی شکسته و ابتکار عمل از طرف مقابل گرفته شود و حقیقت نیز برای افکار عمومی دنیا مشخص شود».

از سوی دیگر، غیرمنطقی و غیرقابل اعتماد بودن آمریکایی‌ها همواره یکی از نکات مورد توجه و تأکید رهبر انقلاب بوده است. ایشان در مسائل گوناگون و از جمله مسئله‌ی هسته‌ای اصرار داشته و دارند که روحیه‌ی استکباری دولتمردان آمریکایی و دشمنی آنها با ایران برای عموم مردم و به خصوص نسل جوان بیش از پیش روشن شود. اتفاقی که طی مراحل مختلف مذاکره و با دبه کردن‌ها و بدعهدی‌های آمریکایی‌ها روی داد:

«یکی از برکات همین مذاکرات اخیر این بود که دشمنی آمریکایی‌ها و مسئولین دولت ایالات متّحده‌ی آمریکا با ایران و ایرانی، با اسلام و مسلمین آشکار شد، برای همه مدلّل شد، همه این را فهمیدند».

۳. منطق دیپلماسی و تاکتیک نرمش قهرمانانه

از سوی دیگر توجه به نگاه رهبر انقلاب نسبت به مقوله‌ی دیپلماسی برای فهم صحیحِ این رویکرد ضروری است. رهبر معظم انقلاب به «دیپلماسی» در معنای درست خود که به نتایج عادلانه و منصفانه‌ منجر شود معتقد بوده‌ و این موضوع را از سالیان پیش به صراحت اعلام کرده‌اند. در این نگاه به خدمت گرفتن دیپلماسی در جهت «اهداف کلان» و برای از بین بردن موانع و حربه‌های دشمن بدون عدول از اصول و منافع ملی امری مثبت است:

«ما از اول هم اهل تعامل با دنیا بودیم؛ منتها در تعامل، طرف مقابل را باید شناخت؛ شگردهای او را باید دانست؛ هدفهای اساسی و کلان را باید در مدّ نظر داشت. ممکن است دشمنی سر راه شما را بگیرد، بگوید از اینجا نباید جلو بروید. سازش با او به این صورت نیست که شما قبول کنید، برگردید؛ هنر این است که شما کاری کنید که راهتان را ادامه دهید، او هم مانع کار شما نشود؛ والّا اگر چنانچه توافق و تفاهم به این معنا بود که او بگوید شما باید از این راه برگردید، شما هم بگوئید خیلی خوب، این که خسارت است».

از همین منظر منطقِ مجوز رهبر انقلاب به هیأت مذاکره‌کننده برای مذاکره‌ پیرامون موضوع هسته‌ای با آمریکایی‌ها در چارچوب اهداف کلان و برای تأمین منافع ملت روشن می‌گردد:

«با وجود اینکه من خوش‌بین نبودم به مذاکره‌ی با آمریکا، با این مذاکرات موردی، مخالفت نکردم، موافقت کردم؛ از مذاکره‌کنندگان هم با همه‌ی وجود حمایت کردم... اگر کسی بگوید که ما مثلاً با توافق یا با رسیدن به یک نقطه مخالفیم، نه، خلاف حق و خلاف واقع گفته است. اگر یک توافقی انجام بگیرد که این توافق توافقی باشد که منافع ملّت را، منافع کشور را تأمین بکند، بنده کاملاً با آن موافقت خواهم کرد».

این مسئله با اطلاع از «تاریخچه‌ی مذاکره با آمریکایی‌ها در موضوع هسته‌ای» و توجه به این نکته که اولاً درخواست مذاکره از طرف دشمن مطرح شده و ثانیاً با به رسمیت شناخته شدن حق و قدرت ایران اسلامی همراه شده دقیق‌تر فهم می‌شود:

«این مذاکراتی که در واقع فراتر از مذاکرات ما با پنج به علاوه‌ی یک است؛ مذاکره‌ی با آمریکایی‌ها است. متقاضیِ این مذاکرات آمریکایی‌ها بودند. مربوط به زمان دولت دهم هم هست. قبل از آمدن این دولت این مذاکرات شروع شد. آنها درخواست کردند، واسطه‌ای قرار دادند و یکی از محترمینِ منطقه، آمد اینجا با من ملاقات کرد، گفت که رئیس‌جمهور آمریکا با او تماس گرفته و از او خواهش کرده و گفته است که ما میخواهیم مسئله‌ی هسته‌ای را با ایران حلّ‌وفصل کنیم و تحریمها را هم میخواهیم برداریم. دو نقطه‌ی اساسی در حرف او وجود داشت: یکی اینکه گفت ما ایران را به‌عنوان یک قدرت هسته‌ای خواهیم شناخت؛ دوّم اینکه گفت ما تحریمها را در ظرف شش‌ماه بتدریج برمیداریم. بیایید بنشینید مذاکره کنید، این کار انجام بگیرد».

در چنین چارچوبی تاکتیک اسلامی «نرمش قهرمانانه» مطرح می‌شود:

«نرمش قهرمانانه به معنای مانور هنرمندانه برای دست یافتن به مقصود است».

و رهبر انقلاب سازش‌کار دانستن هیأت مذاکره‌کننده را نهی می‌کنند:

«هیچ‌کس نباید این مجموعه‌ی مذاکره‌کنندگان ما را با مجموعه‌ی شامل آمریکا - همان شش دولت، به‌اصطلاح پنج بعلاوه‌ی یک - سازش‌کار بداند؛ این غلط است؛ اینها مأموران دولت جمهوری اسلامی ایران هستند، اینها بچّه‌های خودمان هستند، بچّه‌های انقلابند؛ یک مأموریّتی را دارند انجام میدهند».

نکته‌ مهم دیگر اینکه از نگاه رهبر انقلاب عرصه‌ی دیپلماسی «عرصه‌ی جنگ» است. پیروزی در این عرصه به سادگی به‌دست نمی‌آید و دو شرط مهم برای موفقیت در این حوزه وجود دارد. شرط اول «ایمان و اعتقاد راسخ به اهداف» است:

«عرصه‌ی دیپلماسی مانند میدان جنگ است. واقعیت این است که میدان دیپلماسی عرصه‌ی پنجه انداختن است و اگر کسی بدون اعتقاد راسخ به هدف، به این کار اقدام کند یا در همان موقعیت و یا در نهایت شکست خواهد خورد».

علاوه بر این باید در صحنه‌ی دیپلماسی به «دارایی‌ها و دستاوردهای قابل توجه داخلی» متکی بود تا به پیروزی رسید:

«در هماوردی‌های جهانی، منطقِ هماوردیِ جهانی ایجاب میکند که ما دو میدان را مورد نظر داشته باشیم. یک میدان میدان واقعیّت و عمل است؛ که این میدان میدان اصلى است. در میدان واقعیّت و در میدان عمل، مسئولی که دنبال فعّالیّت است، دارایی‌هایی را در میدان عمل ایجاد میکند، تولید میکند؛ این یک میدان. یک میدان میدان دیپلماسی و سیاست است که دارایی‌ها را در این میدان دیپلماسی و سیاست و مذاکره، تبدیل میکند به امتیاز برای کشور، تبدیل میکند به منفعت ملّی. اگر در آن میدانِ اوّل دست انسان خالی باشد، در میدان دوّم کاری از انسان ساخته نیست؛ باید در میدان اوّل - یعنی میدان عمل، میدان واقعیّت، روی زمین - دستاورد داشته باشد، دارایی داشته باشد».

بنابراین طبق منطقِ دیپلماسی بده‌بستان با طرف مقابل در این فرآیند مذاکراتی با حفظ اصول و برای رسیدن به اهداف پذیرفته شده است:

«ما از اوّل، منطقی وارد شدیم، منطقی حرف زدیم، زیاده‌خواهی نکردیم؛ ما گفتیم طرف، یک تحریم ظالمانه‌ای را تحمیل کرده است، ما میخواهیم این تحریم برداشته بشود؛ خیلی خب، این یک بده‌بستان است، حرفی نداریم که در این زمینه یک چیزی بدهیم، یک چیزی بستانیم تا تحریمها برداشته بشود؛ امّا صنعت هسته‌ای متوقّف نباید بشود، لطمه نباید بخورد؛ این حرف اوّل است؛ از اوّل این حرف را زدیم و دنبال کردیم».

۴. ایستادگی جواب داد

چنانکه اشاره شد «سازش» با دشمن مستکبر در گفتمان استکبارستیزی در صورتی اتفاق افتاده است که جبهه‌ی حق از اصول و اهداف اصلی خود عقب‌نشینی کرده و تحمیل و زورگویی طرف مقابل را بپذیرد. در این مذاکرات جمهوری اسلامی با دستاوردها و دارایی‌های ناشی از «ایستادگی و مقاومت» و «مجاهدت‌های فرزندان غیور ملّت» و در حالی که دشمن زیاده‌خواه از توانمندی‌هایش «مات» شده بود وارد صحنه‌ی مذاکرات شد. این «دست برترِ جمهوری اسلامی» و «استیصال دشمن» شروط پیروزی در این عرصه را تضمین کرد:

«ما آن روزی که وارد این مذاکرات شدیم، دستاورد قابل قبول و مهمّی داشتیم؛ احساس کردیم با دست قوی داریم وارد میشویم. دستاورد آن روز ما از جمله این بود که ما توانسته بودیم درحالی‌که همه‌ی قدرتهای هسته‌ای دنیا امتناع کردند که به ما سوخت بیست درصد را برای مرکز [تحقیقاتی] تهران بدهند ما خودمان توانستیم در شرایط تحریم، سوخت بیست درصد را تولید کنیم، [بعد] این سوخت بیست درصد را تبدیل کنیم به صفحه‌ی سوخت و از آن استفاده کنیم. طرف مقابل مات شد!... ما با این روحیّه وارد مذاکره شدیم. راهبرد ایستادگی و تاب‌آوری در مقابل فشارها جواب داد. آمریکایی‌ها اذعان کردند که تحریم اثری ندارد... ما هم با این منطق، توکّل کردیم و وارد مذاکره شدیم».

مقایسه‌‌ی این فضا با فضای سال ۸۲ تفاوت قدرتِ نظام اسلامی و برتری آن بر مستکبرین در میز مذاکره را شفاف‌تر می‌کند:

«امروز وضعیّت جمهوری اسلامی با سال ۸۲، زمین تا آسمان فرق کرده؛ آن روز ما چانه میزدیم سرِ دو، سه سانتریفیوژ، [در حالی که] امروز چندین هزار سانتریفیوژ مشغول کارند. جوانهای ما، دانشمندان ما، محقّقین ما، مسئولین ما همّت کردند، کارها را پیش بردند».

به سوی پیروزی نهایی

در جمع‌بندی موضوع می‌توان گفت این مذاکرات موردی ذیل جهت‌گیریِ استکبارستیزانه و با توجه به دستاوردهای ایستادگی هسته‌ای و برای رسیدن به اهداف مدنظر نظام و «رفع شرّ شیطان» بوده است:

«ما قبلاً هم اعلان کردیم، قبل از این حرفها هم ما گفتیم [که] نظام جمهوری اسلامی درباره‌ی موضوعات خاصّی که مصلحت بداند، با این شیطان برای رفع شرّ او و برای حلّ مشکل، مذاکره میکند».

استکبارستیزی به تصریح رهبر انقلاب اصل قطعی نظام اسلامی بوده است و بعد از مذاکرات هسته‌ای سیاست‌های کشور در مقابل دولت مستکبر آمریکا تغییری نخواهد کرد. نشانه‌های قدرت روزافزون ایران اسلامی و افول قدرت مادی و نامشروع مستکبران در این مناقشه‌ی چندساله به وضوح دیده شد و این نویدبخش «پیروزی نهاییِ جریان حق» در افق پیش‌روست:

«ما یقین داریم که در این کارزاری که بین حق و باطل، امروز راه افتاده است - کارزار بین اسلام و معارف اسلامی و بیداری اسلامی از یک سو، و طمع‌ورزیهای استکباری سیاستهای شیاطین عالم و در رأس آنها شیطان بزرگ یعنی دولت امریکا از یک طرف دیگر - پیروزی با ماست؛ پیروزی با طرف حق است. در این، هیچ تردیدی وجود ندارد... جمهوری اسلامی در همه‌ی ابعاد پیشرفتهای محیرالعقولی کرده است؛ از جهت علمی، از جهت فناوری، از جهت سیاسی، از جهت مدیریتی، کارآمدی بیشتری پیدا کرده است؛ قوت بیشتری پیدا کرده است... از آن طرف هم امریکای امروز از امریکای بیست سال قبل بمراتب ضعیف‌تر است. امریکای امروز ابهت آن امریکا را ندارد، قدرت آن امریکا را هم ندارد. شکستهائی را هم تحمل کرده که روزبه‌روز ضعف او را بیشتر کرده است. »