به گزارش «نماینده» گری وب روزنامهنگار شجاع و شریفی بود که در ۱۰ دسامبر ۲۰۰۴ جان خود را بر سر افشاگری طی گزارش موسوم به "اتحاد سیاه" که خبر از قاچاق سلاح سازمان سیا به گروه کنترا در اواسط دهه ۱۹۹۰ میداد، از دست داد. در واقع با همکاری سازمان سیا، مواد مخدر و کوکائین به کالیفرنیا وارد میشد و سود حاصل از فروش آن، هزینههای مبارزه شورشیان کنترا علیه دولت وقت نیکاراگوئه را تأمین میکرد. وی که زندگی پر فراز و نشیب و در عین حال حرفهای را در خطه روزنامهنگاری گذراند، در ۲۲ آگوست ۱۹۹۶ بخش اول گزارش جنجالی خود موسوم به "اتحاد سیاه" را در روزنامه "مرکوری نیوز" سن خوزه به چاپ رسانید. با این وصف، به سراغ گزارش مذکور میرویم:
گری وب در حال نشان دادن بخشی از گزارش اتحاد سیاه
خط تولید کوکائین در خدمت تغذیه شورشیان
حلقه فروش مواد مخدر در منطقه ساحلی سان فرانسیسکو در دهه ۱۹۸۰ را نمیتوان هیچگاه فراموش کرد. هزاران کیلو مواد مخدر فروخته میشد و میوه آن در جنگهای خیابانی اراذل و کاسبین مواد در لس آنجلس چیده میشد. سود این سودای مرگ، خرج فربه ساختن شورشیان "کنترا" توسط سازمان سیا میشد. جوانان یک کشور را در آتش اعتیاد سوزاندند تا در کشوری دیگر گروهی را برای سوزاندن آرزوی هزاران جوان تغذیه کنند.
این شبکه تولید مواد مخدر، اولین خط تولید بین کارتلهای کلمبیا و محلههای مواد فروشی در لس آنجلس را راه انداخت. شهری که آن را مرکز "کراک کوکائین" جهان میدانند. این ماده بسیار وحشتناک، کوچه و خیابان را از جوانان معتاد پر کرد و درآمد آن صرف خرید اسلحه از سوی باندهای خلافکار و تحویل آن به سازمان سیا جهت انتقال به نیکاراگوئه شد.
کراک کوکائین نوعی ماده مخدر با منشاء کوکائین میباشد و باور بر این است که از اوائل دهه ۸۰ میلادی ابداع شدهاست. کراک به صورت تکههای بلور است که به صورت تدخینی مصرف میشوند.
"انریکه برمودز" (Enrique Bermúdez) -رهبر شورشیان کنترا- از طریق واسطه خود یعنی "اسکار دانیلو بلندون" (Oscar Danilo Blandón) -قاچاقچی بزرگ اسلحه و مواد مخدر- با سازمان سیا ارتباط برقرار میکند. با هماهنگی سیا، برمودز به کمک بلندون مواد مخدر را از نیکاراگوئه وارد خاک آمریکا میکند و به دست مواد فروش رنگینپوست جوانی به نام "ریکی دانل راس" (Ricky Donnell Ross) معروف به "ریکی اتوبان" (به این علت که او صاحب املاک و اراضی اطراف اتوبان هاربور بود). به تمامی گروههای پخش مواد در لس آنجلس توزیع میشود. ریکی، هم کوکائین را پودر کرده و از آن کراک میسازد و به دست پخشکنندهگان میدهد.
ریکی راس (سمت راست)، اسکار بلندون (وسط) و انریکه برمودز (سمت چپ)
پول مواد مخدر در خدمت کنتراها
شواهد دادگاهی حاکی از اختصاص سود فروش مواد مخدر به "نیروی دموکراتیک نیکاراگوئه" (Fuerza Democratica Nicaraguense) یا همان کنترا اختصاص یافته است. اگر چه قضیه کنترا امروز دیگر به یک خاطره بدل شده، اما چگونه میتوان سیاههای آمریکایی را که امروز غرق در مصیبت وارده از مواد مخدر هستند، فراموش کرد؟ درست در دهه ۱۹۸۰ بود که عوامل سازمان سیا مواد مخدر و بخصوص کوکائین را در محلههای سیاهنشین پخش کردند. امروزه، بسیاری از جوانان سیاهپوست آمریکایی به علت فروش مواد مخدر روزگار خود را در زندانها سپری میکنند. خانوادههای بسیاری از هم پاشیدند و مرگهای بسیاری را شاهد بودیم. و چگونه میتوان گروههای مافیایی مواد مخدر در لس آنجلس که سرمایه عظیمی جهت خرید سلاح از جیب جوانان آمریکایی به دست آوردند را به فراموشی سپرد؟
هنوز صدای اسکار بلندون -رهبر سابق FDN و پدرخوانده مواد مخدر در مقابل قاضی دادگاه سن خوزه در گوشها طنینانداز است: "راستش عالیجناب، آقای "انریکه برمودز" (مامور سیا) در هندوراس تمام دستورات را به ما داد. یکی از آنها جمعآوری پول برای کمک به عملیات "انقلاب کنترا" یود.
درست قبل از اینکه بلندون -به عنوان بزرگترین توزیع کننده مواد مخدر در جونب کالیفرنیا- در حضور دادگاه شهادت دهد، وکلای وی که احتمال بسیار میرفت از نفوذ و سیطره سازمان سیا بر وی در دوران اتحاد سیاه اسنادی را رو کنند به شدت از سوی بازجویان و عوامل امنیتی تحت فشار قرار گرفتند. یکی از مهمترین آنها، سند سازماندهی و آموزش ۵ هزار نفر برای ورود به FDN در اواسط سال ۱۹۸۱ برای مبارزه با دولت سوسیالیست "ساندینیستا" به رهبری "دانیل اورتگا" (Daniel Ortega) بود. اورتگا که حمایت دولت کوبا را داشت، پس از به سرنگونی "آناستازیو سوموزا" (Anastasio Somoza) -دیکتاتور دستنشانده آمریکا- در سال ۱۹۷۹ به قدرت رسیده بود.
دانیل اورتگا
سوموزا
در بخشی از اعترافات بلندون، وی اذعان داشت که در سال ۱۹۸۱، حلقه توزیع مواد مخدر او موفق به کسب درآمد ۵۴ میلیون دلاری شده بود. مشخص نیست که چه مقدار از این درآمد هنگفت به FDN اختصاص یافته است، اما اعترافات بلندون حاکی از اختصاص کل درآمد بود.
پس از آزادی این سر حلقه قاچاق مواد مخدر در سال ۱۹۹۴، اداره مبارزه با مواد مخدر آمریکا در همکاری با وزارت دادگستری این کشور، از بلندون یک مخبر ۲۴ ساعته تمام عیار ساخت. طبق اسناد قضایی که گری وب به آنها دسترسی یافته بود، وزارت دادگستری وی را پس از ۲۸ ماه با پرداخت ۱۶۶ هزار دلار، به خاطر همکاریهای بینظیر مشروط عفو بدون نظارت بعدی اعلام کرد. "ال جی اونیل" (L. J. Oneal) -بازجوی پرونده- که پیشتر این شخص را "بزرگترین قاچاقچی نیکارگوئهای در خاک آمریکا" خوانده بود، در نامهای که به قاضی پرونده میدهد اینگونه مینویسد: "آقای برندون قویا به ما کمک کرده است".
طبق اسناد گری وب، بالادستی بلندون در عملیات قاچاق کوکائین از نیکاراگوئه، یعنی "خوآن نوروین منزس کانتاررو" (Juan Norwin Meneses Cantarero) که از سال ۱۹۷۴ پلیس از فعالیت وی خبر داشت، یک روز را هم در زندان نگذراند. وی که ناماش در رایانههای اداره مبارزه با مواد مخدر به عنوان قاچاقچی بینالمللی سلطنت میکند، برای سالها پایاش حداقل در ۴۵ فقره جرم مربوط به مواد مخدر در میان بود اما کوچکترین گزندی از سوی پلیس متوجهاش نشد و او و همپالگیهایاش در کمال آرامش اقدام به خرید خانه، کازینو، رستوران، و گاراژ کردند.
نوروین منزس
تهدیدات سازمان سیا علیه کارآگاهان
در طی قضیه اتحاد سیاه، مامورین ادارههای گمرک، مباره با مواد مخدر، پلیس لس انجلس، و شورای جرائم مربوط به مواد مخدر دادگستری، بارها به طرح گلهگی از سازمان سیا به جهت منع آنها از ادامه تحقیقات پرداختند. اما نهایتا هیئت تحقیقاتی اعزامی سنا، در سال ۱۹۸۸ با نفوذ به دادگستری آمریکا سر نخ فسادی بزرگ را به دست آورد. سوال این بود که چرا "جوزف راسونیهلو" (Joseph Russoniello) -دادستان وقت سان فرانسیسکو- باید ۳۶ هزار دلار پول در اختیار یک قاچاقچی مواد مخدر که توسط FBI دستگیر شده قرار بدهد؟ البته بعد از اینکه دو تن از رهبران گروه کنترا طی نامهای به قاضی، اذعان بر این کردند که قاچاقچی مواد این پول را برای خرید اسلحه در اختیار آنها قرار داده، این پول عودت داده شد.
راسونیهلو
زمانی که پلیس نیکاراگوئه در سال ۱۹۹۱ موفق به دستگیری منزس شد، قاضی دادگاه از اینکه این ابر قاچاقچی طی سالیان فعالیت خود در آمریکا آزادانه زندگی میکرده، دچار حیرت شد.
منزس راه میرفت و میگفت گور پدر قانون. اوف برای مدت ۵ سال، تمامی گروههای سیاه قاچاقچی لس آنجلس را تغذیه کرد و خار هم در پایش فرو نرفت. اما، سرانجام یک شبه ورق برای او برگشت. در ۲۷ اکتبر ۱۹۸۶، گروهی از مامورین FBI به همراه پلیس لس آنجلس به دهها مرکز توزیع مواد مخدر تحت نظارت بلندون یورش برده و عوامل آن را دستگیر کردند. بلندون و همسرش به همراه یک جین از خویشاوندان دست بسته به اداره پلیس برای انجام بازجویی تحویل داده شدند. در طی بازجوییها و جلسات شهادت، مشخص شد که مامورین مبارزه با مواد مخدر تقریبا ده سال است که از همکاری این باند مخوف با سازمان CIA خبر داشتهاند اما جرات افشای آن را نداشتهاند.
گروهبان "تام گوردون" (Tom Gordon) -رییس پلیس وقت لس آنجلس- در سال ۱۹۸۶ طی یک کنفرانس خبری اینچنین ابراز داشت: "دانیلو بلندون، به اتهام توزیع کوکائین در سرتاسر کالیفرنیای جنوبی در توقیف به سر میبرد. پولهای حاصل از فروش کوکائین طی عملیات پولشویی توسط "اورلاندو موریلو" (Orlando Murillo) -از مقامات ارشد وقت بانکهای زنجیرهای فلوریدا موسوم به شرکت تدابیر دولتی- برای خرید اسلحه در اختیار شورشیان کنترا قرار میگرفت.
منزس و میراندا
اسناد FBI سخن از موردی جالب با خود دارد. "بردلی برونون" (Bradley Brunon) -وکیل مدافع بلندون- پس از دستگیری وی با رییس پلیس وقت لس انجلس تماس میگیرد و به عنوان برگ برنده برای ایجاد فشار بر پلیس، از مصوبه کنگره امریکا برای اعطای ۱۰۰ میلیون دلار جهت کمک به کنترا حرف به میان میآورد. اما همین شخص بعدا در گفتگو با وب، منکر هرگونه ایجاد ارتباط بین بلندون و سازمان سیا میشود.
یدترین اتفاق مربوط به دستگیری منزس در سال ۱۹۹۲ به اتهام ۷۵۰ کیلو کوکایین، به اظهارات رفیق شفیقاش برمیگردد. "انریکه میراندا" (Enrique Miranda) که نماینده وی در کارتل بوگوتا در کلمبیا بود، قبول کرد که در ازای کاهش مجازاتاش به ۷ سال حبس، نهایت همکاری با پلیس را داشته باشد. لذا، در مقابل هیئت داوران دادگاه عمیقترین اسرار مربوط به حلقه مواد مخدر منزس را فاش کرد و رییس قدیمیاش را در دامن یک حبس ۳۰ ساله انداخت: "منزس و برادرش لوئیز انریکه سالهاست که با سود ناشی از فروش کوکائین انقلاب کنترا را هدایت میکنند. یکبار به من گفت که عملیات فروش مواد و تبدیل آن به اسلحه را با همکاری ارتش ال سالوادور انجام میدهد. آنها با مقامات ارشد این ارتش که به کلمبیا گریخته بودند دیدار میکردند و سپس عازم فرودگاهی در تگزاس میشدند.
منزس که روابط بسیار عمیقی با فرمانده ارتش ال سالوادوریها و مامور اسبق سیا یعنی مارکوس آگوآدو داشت، وقتی در زندان شهر مانانگوآ از او پرسیده شد که آیا اظهارات میراندا را قبول دارد، از سخن گفتن امتناع کرد. طبق اسناد موجود در "دیوان محاسبات آمریکا"، ارتش السالوادور مامور تامین خدمات هوایی به کماندوهای نیکاراگوئهای سیا در اواسط دهه ۱۹۸۰ بوده است. وقتی همان روز، بعد از اظهارات میراندا، مرکوری نیوز درخواست ملاقات با وی را میکند، او به ناگهان ناپدید میشود. وقتی میراندا مرخصی آخر هفته میگیرد، دیگر به زندان بازنمیگردد. وقتی یکی از عوامل روزنامه مرکوری خبر بازنگشتن او به زندان را فاش کرد، زندانبانان که تا آن تاریخ خبر فرار وی را به پلیس نداده بودند، مجبور به اعلام فرار وی شدند. از آن زمان تاکنون هیچ کس خبری از میراندا ندارد.
ارتباط ارتش السالوادور با قاچاق هوایی کوکایین و کنترا
شواهد مستدلی برای ارتباط ارتش السالوادور با قاچاق کوکائین از طریق هواپیما، تحویل آن به ارتش کنترا و سپس تحویل آن به مواد فروشان بزرگی چون بلندون و منزس وجود دارد. به گفته منزس، یکی از قدیمیترین دوستان وی "مارکوس آگوآدو" (Marcos Aguado)-خلبان سابق کنترا- یکی از فعالترین اعضای ارتش السالوادور بوده است.
در طی شهادتهای دادگاه معروف ۱۹۸۷، مشخص شد که آگوآدو یکی از عوامل سازمان سیا است که شورشیان کنترا را در خرید اسلحه، هواپیما، و پول از یکی از پدر خواندههای مواد مخدر کلمبیا یعنی "خورخه مورالس" (George Morales) کمک کرده است. نهایتا، آگوآدو حقیقت این موضوع را در فیلم ضبطشده توسط یکی از کمیتههای سنای آمریکا تایید کرد. نام وی، بار دیگر در شهادتی از سوی سرهنگ دوم "اولیور نورث" (Oliver North) به عنوان خلبان کنترا تایید میشود.
"سلرینو کاستیلو" (Celerino Castillo) -مامور نفوذی اداره مبارزه با مواد مخدر در السالوادور- در گزارش سال ۱۹۸۵ خود به بارگیری مواد مخدر با هواپیما در پایگاه هوایی "ایلوپانگو" و پرواز به سمت آمریکا اشاره میکند. او منبع خبرش را مخبرهای بسیار معتمدش اعلام میدارد. وی، برای تکمیل و تثبیت ادعایش، در ژانویه ۱۹۸۶ اقدام به درج تمامی جزییات مربوط به نام، شماره، و تاریخ پروازها کرد. این مامور زبده در کتاب خاطرات خود رد سال ۱۹۹۴ مینویسد: "تنها پاسخ من این بود که اداره در اقدامی عجیب در مورد خود من تحقیق کرد و در سال ۱۹۹۱ به شکل کاملا اجباری به علت ناکارآمدی (!) بازنشسته شدم".
سلرینو کاستیلو
مثلث خلق بازار انبوه کوکائین در آمریکا
نوروین منزس، اسکار دانیلو بلندون، و ریک راس: اگر این سه نفر همانطور که خلق بازار انبوه کوکائین آمریکا شاهکار کردند، در کاری مشروع مانند تجارت سالم اینگونه عمل میکردند، سزاوار لقب نابغه بازار و اسطوره ملی میشدند.
اما معجون یک قاچاقچی، یک زد و بندچی، و یک جوان جاهطلب خلافکار، میشود حرفهای ترین و مخوفترین مثلث خط کوکائین آمریکا در دهه ۱۹۸۰. این مثلث، بازار انبوه کوکائین را خلق میکند و مشتریان از سراسر آمریکا حریصوار روانه خرید ماده جدید به نام "کراک کوکائین" میشوند. نکته حائز اهمیت اینکه اگر از قانونگذاران آمریکایی بپرسید که ریکی راس کیست، طومارنامه در مقابل شما قرار میدهند اما هیچ سخنی از دو نفری که وی را تبدیل به بزرگترین توزیعکننده کوکائین در آمریکا کردند نمیگویند. دو مرد پشت پرده سازمان سیا از محلههای سیاهنشین لس آنجلس تا سینسیناتی را در طاعون اعتیاد غرق کردند. آنها خوب میدانند که پیگیری سرنخ منزس و بلندون یعنی رسیدن به سازمان سیا، و این رویارویی اصلا مطلوب آنها نیست. به هر حال، بذر زمین نفرینشده آمریکای معتاد دهه ۱۹۸۰ را باید در تپههای آتشفشانی ماناگوآ -پایتخت نیکاراگوئه- یافت.
نمونهای از کوچکترین اثرگذاری کراک
از تبعیدی مستاصل تا تهدیدی مستعان
اسکار بلندون، زخم خورده انقلاب ساندینیستاها است. کسی که با لرزش پایههای حکومت سوموزای عزیزش، رحل اقامت بر بست و به یک تبعید اجباری به همراه خانواده و دوستان در خاک آمریکا تن داد. وقتی پایش به خاک آمریکا رسید، ۱۰۰ دلار بیشتر نداشت. در سال ۱۹۸۱، به عنوان فروشنده در نمایشگاه خودرو مشغول به کار شد و طی چند سال اقامت خود به همراه همپالگیهایش انواع حمایت را از گارد ملی نیکاراگوئه به امید بازگشت روزهای سوموزایی به عمل آوردند.
یک روز، یکی از دوستان گرمابه و گلستان بلندون که همدانشگاهی و هماتاقی قدیمیاش بود، با او تماس میگیرد و از وی میخواهد که به فرودگاه بینالمللی لس آنجلس رفته و با شخصی به نام نوروین منزس آشنا شود (بعدها بلندون در اعترافات خود گفت که با اینکه منزس از خویشاوندان وی بود اما هرگز او را تا پیش از آن نمیشناخت). به گفته بلندون، هر دو با خودروی او راهی میشوند و در بین راه، منزس از ارسال پول به هندوراس برای وی میگوید. سپس به نزد شخصی به نام سرهنگ انریکه برمودز که از دوستان قدیمی منزس بود میروند. طبق مستندات و گزارش روزنامهها، برمودز تا سال ۱۹۹۱، حقوق خود را از طریق دریافت چک از سازمان سیا دریافت میکرد.
چراغ سبز ریگان به عملیات مخفیانه سیا
سوابق و اسناد کاخ سفید نشان میدهد که رونالد ریگان -رییس جمهور وقت آمریکا- اجازه فعالیت شبهنظامی علیه دولت ساندینیستای نیکاراگوئه را برای سازمان سیا صادر کرد. اما در عین حال در دستور محرمانه ۱ دسامبر ۱۹۸۱ بودجه این پروژه را فقط ۱۹.۹ میلیون دلار تعیین کرد. روسای سازمان هم در پاسخ اعلام کردند که این بودجه اصلا برای تشکیل یک جنبش و ارتش ضد "دانیل اورتگا" (رهبر حکومت ساندینیستا) کافی نیست. به همین دلیل، سازمان سیا به سراغ تامین بودجه از جای دیگر میرود. دوست گمنام بلندون که از عوامل سیا بود، وی را به منزس معرفی کرد و اتحاد سیاه رسما آغاز گردید.
با اتمام جلسه دیدار بلندون، منزس، و برمودز، حلقه اتحاد سیاه شکل میگیرد. برمودز که از قدرت کوکائین در تامین بودجه چندان خبری نداشت، به طور کامل از نیت منزس بیخبر بود. منزسی که در آن زمان تمامی رسانههای نیکاراگوئه او را "سلطان مخدر" مینامیدند، سالها بعد در اداره مواد مخدر و سازمان FBI به به جرم قاچاق مواد مخدر به سیل سوالات مامورین پاسخ میداد.
برمودز که از قدرت خانواده منزس خبر داشت و در ارتش تحت فرمان برادران قلدر وی به نامهای "فرمین" و "ادموندو" که ژنرال ارتش سوموزا بودند قرار داشت، چارهای جز اطاعت نداشت. منزس که عصاره خلافکاری در زمینه مواد مخدر بود، با خیال راحت به عنوان پناهنده سیاسی در سال ۱۹۷۹ وارد خاک آمریکا شد. در نزدیکی سواحل سان فرانسیسکو اقامت گزید و برای ۶ سال بعد هزاران کیلو مواد مخدر وارد خاک آمریکا میکرد. به هر حال، در آن جلسه مقرر میشود که منزس به عنوان مسئول اطلاعات و امنیت FDN در آمریکا فعالیت کند. بلندون هم مسئول جمعآوری پول در لس آنجلس میگردد. او، ۲ کیلوگرم کوکائین از منزس تحویل میگیرد و رهسپار لس انجلس میگردد. او در اعترافاتش میگوید: "منزس هر هفته فشار بیشتری بر من وارد میکرد. سه تا چهار ماه طول کشید تا بتوانم آن ۲ کیلو را بفروشم. چرا که من اینکاره نبودم". لذا، هموطنان تبعیدی بلندون به داد او رسیده و حلقه موادفروشان لس انجلس به رهبری او شکل میگیرد.
اما استراتژی تعریف شده برای بلندون این بود که وی و عواملاش باید این گرانترین مواد مخدر خیابانی جهان را در فقیرترین محلههای کالیفرنیا به فروش برسانند. شاید این سوال بوجود میآمد که محلههای فقیرنشین را چه کاری است با یکی از گرانترین موادهای مخدر جهان؟ اما پاسخ این سوال توسط وی و همقطاراناش داده شد: تبدیل کوکائین گرانقیمت به کراک ارزانقیمت.
تولد کراک
کراک، کوکائین را به قله شهرت رساند. این فرزند نوظهور که از دل مادرش کوکائین بیرون آمده بود، تا ده برابر نسبت به کوکائین قدرت نشئهگی را در فرد مستولی میکرد. و از آنجایی که قیمت آن فقط ۲۰ دلار بود، به راحتی در دست همه اقشار دیده میشد.
دکتر "رابرت بیک" (Robert Byck) -استاد دانشگاه ییل- در سال ۱۹۸۶ در جریان آن دادگاه جنجالی جمله جالبی گفت: "کراک را ساختهاند تا مردم را به خود وابسته کنند. امپراتوری امروز کراک و نسبت آن با اعتیاد مردم مثل امپراتوری "ری کراک" (Ray Kroc) -موسس فست فود زنجیرهای مک دونالد- و نسبت آن با ذائقه مردم است".
اما ریکی راس که یک تازه جوان ۱۹ ساله و تنیسباز بود، در همان سن از مربی خود شنید که به کار درس خواندن نمیآید. لذا، به سمت ورزش رفت. در همان ایام، یکی از معلمان وی که دستی بر آتش مصرف کوکائین داشت، دست وی را در دست یک نیکاراگوئهای به نام "هنری مورالس" (Henry Corrales) گذاشت. مورالس هم مقداری زیادی کوکائین کم کیفیت را در اختیار وی و یکی از دوستاناش به نام "اولی نول" ملقب به "اولی بیاعصاب" قرار داد. پس از مدتی که خود را مورالس ثابت کردند، آنها را به رییس یعنی بلندون معرفی کرد. همین شد که در طی یک سال و تا اواخر سال ۱۹۸۳، ریکی سلطان بلامنازع معتادان لس آنجلس شد؛ و به قول خودش "دیگر کسب ۲ الی ۳ میلیون دلار در روز برایم عادی شده بود". سپس اقدام به خرید و ساخت متل، ملک، و تفریحگاه که عموما در حاشیه "اتوبان هاربور" بودند کرد و لقب "ریکی اتوبان" را به خود گرفت. خود ریکی جمله عبرتآمیزی در اعترافات خود دارد: "اولاش ۵ هزار چوق فروختیم، بعد سریع با خودمان گفتیم وقتی ۲۰ هزار چوق بشود یک خانه میخریم و کنار میکشیم. اما وقتی ۲۰ هزار دلار شد، تا مزه پول را احساس کردیم و ...".
بنا بر گفتگوی ۱۹۹۲ "خاکینتو تورس" (Jacinto Torres) -یکی از عناصر نیکاراگوئهای تولید و فروش مواد که با بلندون و راس همکاری داشت- با ماموران اداره مبارزه با مواد مخدر، تجارت بلندون شروع آهستهای داشت اما قدرتمندانه پیش رفت. منزس، روزی ۲۰۰ تا ۴۰۰ کیلو کوکائین را از میامی به سواحل غربی کالیفرنیا انتقال داده و در اختیار بلندون قرار میداد.
طبق اعتراف بلندون، وی هفتهای یکصد کیلوگرم کوکائین در اختیار ریکی راس قرار میداد. سود حاصل از فروش کوکائین در لس آنجلس از ۶۵ میلیون دلار تا ۱۳۰ میلیون دلار در سال برای ریکی راس و ارباباناش جهش داشت. "استیو پولاک" (Steve Polak) از مامورین پلیس لس آنجلس که در دستگیری ریکی نقش مهمی داشت وی را قاتل روح و جان دهها هزار نفر میداند.
"چیکو براون" (Chico Brown) -یکی از مواد فروشان آن دوره- میگوید: "ریک، خیلی زیرک بود و نبض بازار در دست او قرار داشت. قیمت کف بازار را ریکی اتوبان تعیین میکرد. اگر یکی از بچهها هر بسته کراک را ۳۰ دلار در اختیار مردم قرار میداد، او آن را ۲۰ دلار میداد، و اگر ۲۰ چوق میداد، او ۱۰ چوق تعیین میکرد و حتی بعضی اوقات مجانی در میان مردم پخش میکرد". ریکی راس هیچوقت نفهمید که بلندون چگونه اینقدر کوکائین را ارزان میخرد و ذائقه مردم را میشناسد. فقط یکبار در اعترافاتاش گفت: "او دماش به جایهایی وصل بود". راس، در واقع اربابان بالادستی را نمیشناخت. او نمیدانست منزس و سازمان سیا در بالای سر بلندون قرار دارند. وی، از قاچاق کوکائین از طریق راه هوایی خبر نداشت. او برای ده سال تمام فقط بلندون را میشناخت.
اما کراک در سال ۱۹۷۴ در منطقه ساحلی سانفرانسیسکو متولد شد. وقتی "ریچارد پریور" (Richard Pryor) -کمدین معروف- جان خود را بر سر مصرف کوکائین از دست داد، اداره مبارزه با مواد مخدر متخصصی به نام "رونالد سیگل" (Ronald Siegel) را مامور تحقیق در این مورد کرد.
ریچارد پریور
سیگل، در پایان تحقیقات متوجه شد که در فرهنگ آمریکای جنوبی و بخصوص کلمبیاییهای خلافکار مادهای نام BASE وجود دارد و موادفروشان سانفرانسیسکو به تقلید از آن سعی در ساخت آن کردند. BASE، در حقیقت همان پودر کوکائین است که در طی عملیات تفکیک، از نمک آن جدا شده و به شکلی درمیآید که قابل کشیدن باشد. اما موادسازان آمریکایی راه را عمدی یا غیرعمدی به اشتباه رفته و مادهای بسیار خطرناک تولید کردند که در روی کره خاکی خدا هیچکس تا به آن زمان آن را مصرف نکرده بود: "کراک".
تنها تصویر موجود از دکتر رونالد سیگل
سلاطین سفید در امان و قربانیهای سیاه در دادگاه
اما جریان دادگاههای پس از افشای اتحاد سیاه حائز نکته جالبی است. سازمان سیا، نهایت هنر خود را برای حفظ اجیرشدگان سفیدپوستاش در جریان دادگاههای مربوط به این پرونده به خرج داد. تمامی کسانی که در این دادگاهها به حبس و جریمه محکوم شدند، سیاهپوست بودند و سفیدپوستان تحت بازجویی و دادگاهی همچون بلندون و منزس که همان سلاطین سفیدپوست اتحاد سیاه بودند، در پایان بدون سر و صدا به طریقی آزاد شدند.
این قضیه، صدای برخی از قاضیان عالیرتبه دستگاه قضایی آمریکا را درآورد. حال اینکه چرا باید کوکائین در محلههای سیاهپوستنشین لس آنجلس و کالیفرنیا پخش شود، سوالی است که پاسخ آن را شخص بلندون میداند. بلندون، این عامل سازمان سیا را باید "جان چاپمن" (John Chapman - معروف به "جانی سیبکار" که یک باغبان آمریکایی بود که در حرکتی بزرگ اقدام به کاشت درختهای سیب در چندین ایالت آمریکا کرد و به اسطوره مهربانی، تلاش، سخاوتمندی و مدیریت معروف شد)، ماده کراک خواند. چاپمن، کالیفرنیا را غرق سیب کرد، و بلندون غرق کراک. گویی یک تونل عظیم از کارتلهای کلمبیا به تگزاس و لس آنجلس وصل بود و میلیونها کیلو کوکائین انتقال مییافت.
سیاهپوستان جاهطلب جوان آن زمان که مواد میفروختند، در حبسهای طولانی مدت به سر بردند و بلندون به مدد سازمان سیا و به پاس خوشخدمتیاش، خانهای در نیکاراگوئه در اختیار او قرار گرفت و به تجارت چوب مرغوب پرداخت. علاوه بر این، این قاتل جان انسانها و بنیانبرانداز خانوادهها، بخاطر ۱۸ ماه همکاری با اداره مبارزه با مواد مخدر، ۱۶۶ هزار دلار جایزه دریافت کرد.
سازمان سیا در انتخاب افراد برای انجام خلافهای بزرگ خود، استاد است. اول به سراغ بلندون که استعداد ناب تجارت و یک فرد کاملا ضد کمونیست است میرود و او ره به منزس که یک قاچاقچی و مواد فروش خبره بینالمللی است گره میزند. سپس ریکی راس جوان و جاهطلب را که آرزوی بزرگ شدن و ارتباط گسترده با گروههای خلافکار خیابانی دارد، به تطمیع در زیر مجموعه بلندون قرار میدهد. بلندون، در اولین اعترافات خود عنوان کرد که اولین کیلو از کوکائین را که فروخت، پول آن را خرج ارتش کنترای سازمان سیا کرد. "استفن پولاک" -مامور پلیس لس انجلس- جایی در یک مصاحبه گفت: "ما و بچههای اداره مبارزه با مواد مخدر، مانده بودیم که این حجم وسیع از کوکائین و کراک از کجا میآید؟ لعنتی تمامی نداشت".
مستندی کوتاه در مورد سیاهپوستان گانگستر دهه ۱۹۸۰ لس آنجلس (تاثیر کراک)
تا ژانویه ۱۹۸۷ که "گروه ویژه ریکی اتوبان" در DEA به منظور خارج کردن ریکی از دور تشکیل شود، کراک بر بازارمواد مخدر و در کوچه و خیابان کالیفرنیا حکومت میکرد. هر حرکت ریک راس حتی زمانی که برای رد گم کنی موقت مقیم سینسیناتی شد، توسط این تیم نظارت میگردید. بلندون هم مانند راس جهت رد گم کنی با یک میلیون و ۶۰۰ هزار دلار ثروت مقیم میامی شد و در چند تجارت دیگر سرمایهگذاری کرد. اما دیری نپایید که ریکی اتوبان، جوانان سینسیناتی را مستعد مصرف کراک دانست. پس نتوانست جلوی اغوای خویش را بگیرد و اکثر شهرهای این ایالت را از دم تیغ گذراند. پس از آن دادگاهیهای معروف، یک بار رابرت انوک -افسر پلیس سینسیناتی- گفت: "شکی ندارم که عامل اعتیاد به کراک در این ایالت، کسی نیست جز ریکی راس".
اما بالاخره به مثابه مثل "آخر به دستی ملخک"، یک روز در ایام خوش سال ۱۹۸۸ در سینسیناتی، یکی از بارهای کامیونی ریک در طی یک ایست بازرسی توسط سگهای موادیاب کشف میشود و نهایتا ریکی راس به ۱۰ سال حبس محکوم میگردد که از ۱۹۹۰ لازم الاجرا شد. بلندون هم در تجارت خود توفیق نیافت و با بازگشت به سانفرانسیسکو تبدیل به دلال مواد مخدر شد. در همان ایام که خدمت او به ارتش کنترای سازمان سیا به شدت بالا گرفته بود، با محاصره خانهاش، او چهار مرتبه دستگیر میشود. دفعه اول همراه با ۱۱۷ هزار دلار در زمان تحویل به یک فروشنده کوکائین، مرتبه دوم به همراه ۳۵۰ هزار دلار، و دفعه سوم با ۱۴ هزار دلار؛ هر سه مرتبه سریعا آزاد میشود. اما مرتبه چهارم با پافشاری ال. جی. اونیل -دادستان وقت- قرار بازداشت وی صادر شده و با کمک و فشار از سوی سازمان سیا و وکیل انتخاب شده به نام "خوآنیتا بروکس" (Juanita Brooks) آزاد میشود. او در شهادت ۱۹۹۰ و ۱۹۹۱ خود اذعان به فروش ۴۲۵ کیلو کوکائین به ارزش ۱۰ میلیون و ۵۰۰ هزار دلار در کالیفرنیای شمالی کرد.
به گفته اونیل، وی و دادستانهای دیگر تمامی تلاش خود را برای حکم حبس ابد و جریمه ۴ میلیون دلاری برای وی کردند. اما میل دولت (به تحریک سازمان سیا) بر این بود که سر و هم قضیه با حبس ۴۸ ماهه و عدم پرداخت جریمه بسته شود. یک سال بعد، او به نیل به این نتیجه که اتفاقا بلندون با استخدام در DEA (اداره مبارزه با مواد مخدر) میتواند کمک بزرگی به آمریکا باشد، پیشنهاد آزادی وی را به قاضی پرونده داد. لذا، پس از ۲۸ ماه حبس و بازجویی، بلندون با اخذ گرین کارت به عنوان مامور جدید DEA عازم نقاط هدف شد.
پلیس و چالشهایش در دهه ۱۹۸۰ لس آنجلس (پیامدهای کراک)
به ریکی راس هم گفته میشود که در صورت ارائه شهادت علیه پلیس لس آنجلس و "گروه ویژه ریکی اتوبان" دوره حبس وی به ۵ سال تقلیل مییابد. در اکتبر ۱۹۹۴، در همان روزهایی که ریکی وثیقه گذاشته بود و خبر از مامور بودن بلندون نداشت، یکبار که در حال گفتگو با وی بوده، بلندون صدایش را ضبط میکند. در این نوار صوتی، بلندون به راس میگوید که اوضاعاش بد به هم ریخته و فقط ۱۰۰ کیلو کوکائین برایش مانده که به دنبال مشتری است. ریکی به او دلداری میدهد که با فروش آن صد کیلو دوباره رئیساش را سراپا میکند.
در روز ۲ مارس ۱۹۹۵، یکی از محمولههای ریکی با همکاری بلندون لو میرود. محموله در بلیزر جاسازی شده بود. ریکی که اوضاع را پس میبیند، بلافاصله با وانت خود متواری میشود اما از آنجایی که طبق اعتراف خود قصد خودکشی و راحتشدن از دست بازجویان را داشته، با سرعت به طرف دیوار میراند و اتفاقا از بخت بد به میان ردیف بوتههای پرچین وارد میشود و توسط مامورین پلیس دستگیر میگردد. طبق اسناد بدست آمده گری وب، بازداشت راس در سر بزنگاه، ۴۵ هزار و ۵۰۰ دلار به عنوان جایزه دولتی روانه جیب بلندون میکند. برگ دیگر رفاقت بلندون در شهادت او علیه ریکی راس رو میشود: ریکی و دو تن از همدستاناش به ترتیب به حبس ابد و ۲۰ و ۱۰ سال حبس محکوم میشوند. چندی بعد، خبرنگاران وی را در نیکاراگوئه در یک رستوران در حال خوشگذرانی با دوستان گرمابه و گلستاناش میبینند. بلندون آزاد شد چون سفید پوستی بود که تا خرخره غرق رذالت و آلوده به خیانت به دوستاناش بود؛ و ریکی راس حبس ابد بدون هر گونه قبول وثیقه نصیباش شد چرا که کاکاسیاه پاپتی غرق کثافت و آلوده به طمع بود.
همیشه پای سیا در میان است
شهادت بسیار جنجالی توماس گوردون -مامور وقت پلیس لس آنجلس- بسیاری از نهادهای اطلاعاتی و پلیسی آمریکا را درگیر کرد. گوردون، در جلسه دادگاه سوگند یاد کرد که هم FBI و DEA با اعزام مامور نفوذی از حلقه مواد مخدر بلندون و فعالیت آن کاملا خبر داشتند اما چون دست سازمان سیا را در این میان میدیدند، قادر به افشای قضیه نبودند. لذا، پلیس بیدرنگ آن مامورین نفوذی و بازجوی شخصی بلندون را به بازپرسی میگیرد. اما ران اسپیر -سخنگوی وقت پلیس لس آنجلس- پس از مدتی با تکذیب وجود مدرک در اداره پلیس، شهادت گوردون را تکذیب میکند.
گزارش الکسی جونز از نقش سازمان سیا در کنترل قاچاق کوکائین و ریکی راس
اما "هارلان براون" وکیل "دانیل گارنر" (Daniel Garner) -قائم مقام پلیس لس آنجلس- در گفتگو با گری وب اذعان کرد که وقتی نیروهای پلیس در حال درگیری با بلندون و نیروهایش بودند، در آن میان فردی ناشناس دستگیر میشود که خود را سریعا مامور نفوذی سازمان سیا معرفی میکند. پس از بحث و کشمکش، نهایتا مامورین موافقت میکنند که برای بررسی حقیقت گفته وی، با سازمان تماس گرفته شود. هویت وی از سوی سازمان تایید میشود. نکته اینکه قبل از تلاش وی برای معدوم کردن اسناد مربوط به همکاری سازمان با قاچاقچیان کوکائین، پلیس به آنها دست مییابد و آنها را به اداره انتقال میدهد. اما به ۴۸ ساعت نمیرسد که مامورین سیا وارد اداره شده و تمامی اسناد را با خود میبرند. مامورین اداره که حدس این حرکت را زده بودند، ۱۰ صفحه از اسناد را پیش از این عمل، کپیبرداری کرده بودند.
براون، این اسناد را در جریان دادگاه سال ۱۹۹۰ رو میکند تا بدینوسیله پای نفوذ دولت فدرال را از پرونده ببرد؛ غافل از اینکه با دم شیر بازی میکند. نتیجه اینکه، وی به شدت از سوی قاضی و حکومت به عدم انتشار اسناد و عمومی کردن آن تهدید شد. چندی بعد نیز به گارنر اتهام فساد بستند و از خدمت خلعاش کردند.
نفر سوم از دو سمت: رهبر سیاسی نیروهای کنترا و عامل سیا "آدولفو کالرو" / نفر اول از سمت راست: قاچاقچی معروف "نوروین منزس" در یک جلسه در سانفرانسیسکو در سال ۱۹۸۴
یکی از مامورین اداره پلیس که بسیار از افشای ناماش در هراس بود، به شرط عدم افشای آن در گفتگو با گری وب آن مامور سازمان سیا که در میانه درگیری بود را "رونالد لیستر" (Ronald Lister) خواند که پیش از آن مدتی به عنوان کارآگاه پلیس با حلقه مواد مخدر بلندون همکاری میکرد. پس از قضیه شهادت سال ۱۹۸۶ علیه وی، منزلاش مورد کاوش پلیس قرار گرفت و مدارکی دال بر همکاری وی با بلندون از طریق شراکت در یک شرکتی امنیتی و قاچاق پول حاصل از فروش کوکائین به میامی پیدا شد. طبق اعترافات یکی از کارمندان سابق آن، شکرت مذکور در اوایل دهه ۱۹۸۰ در پایگاه هوایی مربوط به ارتش السالوادور فعالیت داشت. اما سازمان سیا، برای اینکه شور قضیه بیش از این در نیاید، لیستر را فدا کرد و او در سال ۱۹۹۱ به جرم قاچاق مواد به حبس محکوم شد.
گری وب و آخرین سخناناش در مقابل دوربین
اما بازتاب گزارش اتحاد سیاه چندان بر زندگی وب تاثیر گذاشت که علاوه بر اجبار به ترک شغل، در آستانه از دست دادن خانواده قرار گرفت. سازمان سیا، ۸ سال تمام او را تحت قویترین فشارها قرار داد و دست آخر اعلام شد که وب تحت فشارهای کاری و خانوادگی اقدام به خودکشی کرد. اما سوال اینست که با توجه به جسد وب که نشاندهنده شلیک دو گلوله به مغز وی است، چگونه میشود شخصی که خودکشی کرده پس از شلیک مستقیم اول به مغز، مهلت شلیک دوم پیدا کند؟ وب به خوبی میدانست که چاپ گزارش "اتحاد سیاه" زندگی وی را سیاه خواهد کرد. اما شرافت و شجاعت وی اجازه نداد که از افشای یکی از بزرگترین خیانتهای انسانی قرن چشم بپوشد.
مرگ شرافتمندانه