به گزارش «نماینده» احسان علیخانی در بیست و نهمین ماه عسل امسال با توجه بر اهمیت استفاده از فرصتهایی که در اختیار داریم بر این نکته بسیار مهم تأکید کرد که شاید کمتر از سی ساعت دیگر این سفره برچیده و این مهمانی تمام شود. وی افزود: به طور کلی همه ما یک عادت قدیمی داریم و آن هم اینکه فراموش میکنیم که در لحظه و ثانیه زندگی کنیم. آن قدر فکرمان به گذشته است و یا نگران آیندهایم، که قدر حال را نمیدانیم و در آن زندگی نمیکنیم و نفس نمیکشیم. و معمولا آدمهایی که خیلی افسوس گذشته را میخورند و یا خیلی نگران آیندهاند، چون حال را از دست میدهند معمولا بازندهاند. اینکه از تجربیات گذشته درس بگیریم و به فکر احوالات آینده باشیم درخشان و خیلی خوب است، اما اندازهای دارد. کمی هم حال را دریابیم، آن را نفس بکشیم و زندگی کنیم. چیزی نمانده، شاید کمتر از سی ساعت تا پایان ماه مبارک رمضان در سال ۱۳۹۴ باقی مانده باشد. اگر هر صفایی میخواهیم بکنیم، هر زلفی گره بزنیم، هر اتفاقی، هر تلنگری، هر نقطه سرخطی، هر آغاز طوفانی، هر عهدی، هر نذری، دیگر زمان نداریم و تمام میشود و باز مجبوریم با آن خاطره بازی کنیم. پس قبل از این که خاطرهها را بسازیم که خیلی هم جذاب و عزیز است، در این لحظهها و ثانیهها زندگی کنیم و قدرش را بدانیم.
لحظهای درخشان که در قاب ماه عسل ثبت شد
علیخانی ضمن تشکر ویژه از تمام افرادی که در طرح محسنین شرکت کردند به مرور اتفاقات متفاوت ماه عسل روز گذشته پرداخت. وی گفت: در روز گذشته اتفاق عجیبی در برنامه ما افتاد و احساسات خیلی متناقض بود. حداقل من به معنای واقعی کلمه این حجم حیرت و تعجب را تصور نمیکردم. از یک طرف شادی و سرور و ابتهاج عجیب و غریب در پدربزرگ و مادربزرگ محمدطاها، احساس شادمانی آقای طالع که کارشناس این حوزهاند و و از سویی گریههای کودک که به منزله این بود که برای اولین بار صدایی را میشنید. دقیقا شبیه لحظه تولد یک نوزاد در آفرینش. بعد از پخش آیتم پشت صحنه علیخانی با تأکید بر این نکته که این لحظه قطعا جزء لحظههای درخشان و به یاد ماندنی قاب ماه عسل خواهد شد و برای تبار ماه عسلیها لحظه بکر و متفاوتی بود، به دلیل درخواست مخاطبان اعلام کرد این لحظه درخشان در سایتهای مختلفی نظیر آپارات قابل مشاهده است که اتفاقا مورد اقبال عمومی نیز قرار گرفته است. وی همچنین درخواست کرد تا همه مخاطبین ماه عسل با توجه به رضایتشان از عملکرد ده ساله ماه عسل در نظرسنجی شرکت کنند.
خانوادهای با هفت دختر
خانواده قاسمی از سفید شهر کاشان به ماه عسل آمده بودند. آقای قاسمی که تنها ۵۰ سال دارد و امورات زندگیاش را از طریق کار بر روی ماشینش میگذراند پدر هفت دختر است. خانم و آقای قاسمی از داشتن هفت دختر راضی بودند. آقای قاسمی گفت: اگر بگویم پسر دوست ندارم که دروغ گفتهام، اما سرم در مقابل خداوند بالا بود که به مصلحت او راضی بودم و با تولد هر دخترم دنیایی از نعمت به زندگی ما سرازیر شد. زخم زبان از اطرافیان و آشنایان زیاد شنیدیم، ولی اهمیتی به حرف مردم نمیدادم.
روزی که میخواستند دخترم را بخرند
آقای قاسمی از سختترین روز زندگیاش گفت. روزی که غریبهای در خانه را کوبید و از آنها دختر هفتمشان را طلب کرد. خانمی که تصور میکرد چون آنها هفت دختر دارند میتواند یکی از آنها را بخرد. وی گفت: آن روز سختترین روز زندگیام بود و خیلی به من برخورد. من برای دختر هفتمم هم گوسفند قربانی کرده بودم. و شنیدن این حرف برایم دردآور بود. اما من امروز به تمام دخترانم افتخار میکنم چون همه آنها موفقند. هفت داماد دارم که از همهشان راضی هستم. از طریق رانندگی و مسافرکشی هر هفت دخترم را بزرگ کردم و آنها را به خانه بخت فرستادم.
صمیمیت خواهرانه
دختران قاسمی از دوران کودکیشان گفتند و از روزهایی که وظایف در خانه بین آنها تقسیم شده بود. یک دختر مسئول خرید نان بود و یکی مسئول شستن ظرف و یکی مسئول جارو کردن بود. اما الان بیشترین مسئولیت خانواده بر گردن دختر بزرگتر است که همراه آنها زندگی میکنند. دخترها از روابط خوب بین همسرانشان که مایه تعجب دیگران بود تعریف کردند و از قهرهای کوتاه خواهرانهای که بیش از چند دقیقه طول نمیکشد.
خانوادهای کاملا مردانه
خانواده حسینی از تاکستان قزوین مهمان علیخانی شدند. آقای حسینی پدربزرگی ۷۰ ساله است که دارای ۸ فرزند پسر و یک دختر میباشد. پدر هشت برادر کشاورز است و از کارش راضی است. مادر آنها گفت: دلش میخواست دختر داشته باشد. اولین فرزندش هم دختر بوده که در نوزادی فوت میکند و بعد صاحب هفت پسر، یک دختر و دوباره یک پسر میشود. او پسرهایش را دوست دارد و از آنها راضی است اما دوست داشت سه دختر داشته باشد. با این حال معتقد است پسر آخرش بسیار دلسوز و مهربان است. تنها دختر خانواده به خاطر بهرهمندی از تمام محبت و حمایت برادرانش خوشحال است. همه پسرها به پدر در کار کشاورزی کمک میکنند، با این حال هرکدام در کاری متفاوت با دیگری اشتغال دارند. پسر بزرگتر خانواده روحانی است، پسر دوم که در کارها خیلی به مادرش کمک میکرده خطاط و پسر سوم و هفتم خانواده حسینی راننده تاکسی هستند. پسر چهارم در تاکستان خدمات چاپ بنر دارد. پسر پنجم میوه فروش، و پسر آخر دانشجو است.
حمایت برادرانه
در ادامه برنامه برخی از دیگر اعضای هر دو خانواده حسینی و قاسمی به جمع مهمانان ماه عسل پیوستند. عروس بزرگ خانواده حسینی و دو داماد از جمع دامادهای خانواده قاسمی. خانم حسینی گفت: به تمام عروسهایش علاقه دارد، اما عروس بزرگترش را همانند دخترش میداند، زیرا زمانی وارد این خانواده شده که دختری نداشتند و برای او جای دخترش را پر کرده و همچنین برای فرزندانش زحمت زیادی کشیده است. یکی از پسران در پاسخ به سؤال علیخانی در خصوص وجود دعوا، بحث، اختلاف و مشاجره بین برادران گفت: هیچ وقت با هم مشکلی نداشتیم، همیشه قبل از انجام هر کاری با یکدیگر مشورت میکنیم و با کمک و همفکری هم آن کار را انجام میدهیم. حتی من با کمک و حمایت برادرانم از فرزندم که ۱۲ سال است به علت ضربه مغزی در خانه بستری است پرستاری و مراقبت میکنم. هیچ گاه دعوای جدی با هم نداشتیم، اگر هم گاهی بحث و مشاجره لفظی پیش بیاید با کمک و راهنمایی پدر و برادر بزرگترمان آن را برطرف میکنیم. یکی دیگر از برادران گفت: ما در هر زمینهای مثل خرید خانه، ماشین و ... از هم حمایت میکنیم. همه اعضای این خانواده در کنار یک دیگر زندگی میکنند و تنها دو برادر به طور مستقل و در محلی جدا ساکن هستند. با این حال مادر هرگز در زندگی عروسهایش دخالت نکرده است. چرا که معتقد است عروسهایش به مانند دخترش هستند و آنها را دوست دارد.
محفل گرم خانوادگی در ماه عسل
ماه عسل بیست و نهم در یک محفل گرم و صمیمی خانوادگی رقم خورد. حضور دو خانواده در صحنه ماه عسل با شرایطی کاملا متفاوت و با دیدگاه و سبک زندگی مشابه تصویر دیگری را در این قاب ثبت کرد. خانوادهای پرجمعیت که همه فرزندانش دختر بودند و پدر خانواده با امید به خدا توانسته تمام مخارج زندگی را تأمین کند و خانوادهای صادق و صمیمی که با وجود علاقه فراوان به دختر اما هشت فرزند پسر دارند. مادری که تمام عشقش را نثار عروسهایش میکند. حمایت و محبتی که در روابط این خواهران و برادران موج میزند حکایت از سبک زندگی اصیل ایرانی اسلامی داشت و به یاد میآورد روابطی را که شاید این روزها خیلی کمرنگ شده، اما خوشبختانه هنوز از بین نرفته است. ماه عسل توانست روایتی صادقانه داشته باشد از زندگیهای ساده و سخاوتمندانهای که هنوز در گوشه و کنار این آب و خاک به چشم میخورد و توانست ثابت کند که خوشبختی در داشتن فرزند دختر یا پسر نیست، در تمکن و ثروتمندی نیست، خوشبختی در جایی دور آن سوی آبها و در رؤیا و خیال و افسانهها پنهان نشده که به جستجویش برویم، خوشبختی را گاهی میتوان در قلبهایی که در یک خانواده گرم و صمیمی برای هم میتپند جستجو و احساس کرد.
پروندهای که با همت ماه عسل و حمایت مردم بسته شد
پروندهکودکان نیازمند بعد از مدتها با همت ماه عسل و حمایت مردم طی ۵ روز بسته شد. پاسخ مثبت مردم به دعوت ماه عسل برای حمایت از کودکان نیازمند اتفاق درخشان دیگری بود که بر لوح افتخارات ماه عسل برای همیشه تثبیت شد. احسان علیخانی به هنگام خروج از قاب ماه عسل در پایان بیست و نهمین قرار، اعلام کرد: به همت و لطف شما و قلب نازنینتان طرح محسنین در این لحظه به پایان رسید و ۲۷۰ هزار نفر اعلام کردند که مثل شیر پشت این بچهها هستند که مشکل دارند و ناتوانند. خدا را صد هزار مرتبه شکر، ان شاءالله خدا برکت و رحمت را در زندگیتان سرازیر کند. وی خطاب به جناب آقای مهندس فتاح گفت: میخواهیم فردا و پس فردا این امانت را به شما بدهیم. به این قاب تشریف بیاورید و با مردم صحبت کنید. مردمی که بر خلاف تصور خیلیها به این صحنه آمدند و ظرف ۴ تا ۵ روز قد علم کردند تا پدر و مادر معنوی این بچهها بشوند. ما منتظریم، این امانت دست ما هست و منتظریم. کمتر از ۲۴ ساعت شاید تا آخرین لحظه افطار باقی است. یک ذره این ثانیهها را نفس بکشیم و در لحظه زندگی کنیم، قبل از این که تبدیل به خاطره بشود و بخواهیم یک سال از این خاطره بگوییم. دعا کنید که دعا کردن در این لحظات خیلی مهم است. چون هم شب جمعه است و هم نفسهای واپسین ماه مبارک رمضان. مخصوصا شما بزرگترهای این سرزمین که نفس حقی دارید برای همه کسانی که مشکل و گرفتاری دارند و برای ما هم دعا کنید. ماهتون عسل