شناسهٔ خبر: 66134 - سرویس سیاست
منبع: فارس

مهرعلیزاده در برنامه شناسنامه:

سال ۷۶ مردم شناخت دقیقی روی خاتمی نداشتند

مهرعلیزاده/1 رئیس سازمان تربیت بدنی دولت اصلاحات گفت: سال 76 مردم شناخت عمیق و دقیقی روی آقای خاتمی نداشتند،حتی خود آقای خاتمی هم شب آخری که فردایش رأی‌گیری بود با یک تعبیر خیلی خودمانی گفتند اگر فکر می‌کنید که من رأی می‌آورم اشتباه می‌کنید.

به گزارش نماینده، این قسمت از برنامه شناسنامه، شناسنامه سیاست‌ورزی را ورق زد که ۵۸ ساله، اهل مراغه و اوایل دهه ۶۰ نیز از دانشجویان فعال دانشگاه تبریز بوده است. از جهاد سازندگی تا انرژی اتمی تا صنعت و همچنین تا استانداری یک استان مهم و ریاست ورزش کشور در کارنامه‌ وی ثبت شده است.

متن زیر شرح گفتگوی محمدحسین رنجبران، مجری و سردبیر برنامه شناسنامه با محسن مهرعلیزاده است.

مجری: ممنونم که وقت دادید.

مهرعلیزاده: من هم خدمت شما و مردم عزیز سلام عرض می‌کنم و امیدوارم که در رابطه با هر سؤالی که دارید در خدمت باشم.

مجری: آقای دکتر تازه‌ترین اخباری که از شما رصد می‌کردیم درباره وزارت ورزش بود. که حرف و حدیث بود که به شما پیشنهاد دادند و جز کاندیدا بودید. البته اشخاص دیگری معرفی شدند. همه ماجرا در حد حرف و حدیث و شایعه بود یا با شما صحبت جدی هم شده بود؟

مهرعلیزاده: صحبت جدی خیر، اما عده‌ای که افرادی را کاندیدا می‌کردند در لیست کاندیدا در مقاطع مختلف اسم بنده هم بود اما درباره این‌که صحبت جدی باشد نخیر.

مجری: پس صحبت جدی نبوده است؟

مهرعلیزاده: نخیر

مجری: یک حرف‌های ضعیف‌تری برای شهرداری تهران هم، زده ‌می‌شد و هم می‌شود. چه قدر این حرف‌ها جدی بوده است؟ و اصلا هم‌فکرها و هم‌جناح‌های شما در شورای شهر چنین صحبت‌هایی کرده بودند؟

مهرعلیزاده: بله صحبت کرده بودند. می‌شود را بنده نمی‌دانم. شما می‌فرمایید. اما بله صحبت‌هایی شده بود و مشخصا روی برنامه‌ها و چگونگی کار هم صحبت شده بود.

مجری: برنامه هم از شما گرفتند؟

مهرعلیزاده: بله، برنامه هم گرفتند و صحبتی هم شد اما منتهی بعدا دو نفر بودند در حقیقت دوتا محسن‌ها بودند که بعدا یکی از محسن‌ها انتخاب شد.

مجری: آقای محسن هاشمی. دوست دارید اگر پیشنهادی به شما دادند جز دولت یازدهم باشید؟ آیا می‌پذیرید؟

مهرعلیزاده: بحث دوست داشتن نیست. کار کردن تا زمانی که سنمان اجازه ‌می‌دهد و تا زمانی که توان لازم و انرژی لازم را داریم وظیفه‌مان است. من هیچ وقت و در هیچ کاری نه نگفته‌ام و با جدیت هم کار می‌کنم.

مجری: مثلا اگر دولت یازدهم پیشنهاد کاری به شما بدهد باید در سطح خاصی باشد که بپذیرید؟

مهرعلیزاده: نه، البته درنظر باید داشت که در مقایسه با وقتی که خودم می‌توانم پرکنم آن کار باید ارزش بیشتری داشته باشد. به هرحال بعد از سی واندی تجربه کار باید نوع کاری باشد که آدم بتواند احساس کند کاملا ارضا کننده است و می‌تواند در حین آن کار خدمتی را انجام دهد وگرنه خدا را شکر وقتم به اندازه کافی بسیار پر است و به هر حال بنده هم مقایسه می‌کنم.

مجری: الان با کدام یک از این دولتمردان رابطه‌ خیلی نزدیکی دارید؟

مهرعلیزاده: ما تقریبا با همه آن‌ها همکار و همراه و دوست بوده و ارتباط داشته و داریم. من تعریف خیلی نزدیک را نمی‌دانم.

مجری: با کدامشان بیشتر دوست هستید؟

مهرعلیزاده: فکر می‌کنم که به هرکدامشان زنگ بزنم و احوالپرسی بکنم امکان احوالپرسی و رفاقت و دوستی هست.

مجری: مشاوره هم تا حالا از شما گرفته‌اند؟

مهرعلیزاده: به شکل رسمی خیر، اما به صورت دوستانه وقتی تماسی داریم و یا در محافلی همدیگر را می‌بینیم بالاخره صحبتی می‌کنیم و مصلحت و مشورتی می‌کنند.

مجری: شما برای انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ هم بحثتان مطرح بود. اتفاقا خواندم که خیلی هم این موضوع داغ شد و حتی جز سه گزینه اصلی اصلاح‌طلبان بودید. یک نیمچه ستاد و حرکت مقدماتی هم انجام دادید و بعد منصرف شدید. چه کسانی برای ورودتان تشویقتان کردند و چه کسانی منصرفتان نمودند.

مهرعلیزاده: قطعا شما به یک نقطه‌ای می‌رسید که ان‌شالله کاندید رئیس جمهوری شوید و آن موقع متوجه می‌شوید که...

مجری: خدانکند.

مهرعلیزاده: آن زمان متوجه خواهید شد که خیلی مهم نیست چه کسی تشویقتان کرده است، مهم این است که با توجه به این که من سابقه کاندیداتوری در سال۸۴داشتم و نسبت به ریز رأی آن زمان احساس کردم که مردم استقبال خوبی داشتند، مخصوصا در سه استان با فاصله بسیار زیادی از نفر دوم من نفر اول این ۳ استان بودم و در تهران نیز در برخی مناطق رأی خیلی خوبی داشتم بنابراین به نظرم رسید که اگر فرصت خدمت فراهم شود این توانایی را خواهم داشت که این خدمت را انجام بدهم و با دوستان هم مشورت کردیم و بیشتر هم به جای این‌که با افرادی که حزبی، خطی و گروهی هستند مشورت کنیم بیشتر در جنبه‌های عملیاتی، اجرایی، کاری و مصلحت حول نظام و مصلحت خود بنده مشورت کردیم. در مجموع در جناح اصلاح طلب‌ها در رابطه با بحث‌هایی که در رابطه با حمایت از کاندیداها می‌شد نهایتا همان طور که شما فرمودید آن زمان سه نفر در پایان مطرح شدند که یکی از آن سه نفر هم من بودم.

مجری: بعد چه کسی با شما صحبت کرد که به نفع آقای عارف کنار بروید؟

مهرعلیزاده: هیچ کس با من این صحبت مشخص را نکرد من خودم تصمیم گرفتم. به روزهای آخر که رسید و دو سه روز مانده بود به اخرین مهلت ثبت‌نام در آن روزها به لحاظ آن روشی که برای انتخاب کاندیدای نهایی پیش گرفته شده بود و عملا آن روش نیز به نقطه مشخصی نرسید به این نتیجه رسیدند که هر کس براساس آن‌چه که خودش فکر می‌کند تصمیم بگیرد و برود ثبت نام کند. تقریبا می‌توانم بگویم که نظر این بود که آن سه نفر که مطرح بودند ثبت نام کنند اما من به این خاطر که تجربه سال ۸۴ را داشتم و می‌دانستم که ثبت‌نام سه نفر هم‌فکر احتمالا به تضعیف هر سه می‌انجامد و در پایان نیز بعد از صرف کردن هزینه و وقت بایستی یک نفر کنار می‌رفت برای همین فکر کردم که بهتر است بنده کناره‌گیری کنم و مطرح نباشم.

مجری: اشاره کردید به سال ۸۴، که شما یکی از شش نامزدی بودید که برای انتخابات وارد شدید از خودتان نقل شده است که رئیس جمهور وقت خیلی شما را برای ورود به عرصه انتخابات ۸۴ تشویق می‌کرد. چرا این قدر اصرار بود؟ آیا قرار بود که در عرصه انتخابات کار خاصی یا نقش خاصی را انجام دهید؟

مهرعلیزاده: من در خاطرم نیست که کلمه خیلی را به کار برده باشم ولی در مصاحبه‌های مختلف پرسیدند که رئیس جمهور با این اقدام شما موافق بودند یا مخالف؟ گفتم بله، ایشان موافق بودند و تشویق هم می‌کردند. طبیعتا رئیس جمهور وقت از این که یک معاونش ادامه دهنده راهش باشد استقبال می‌کردند و از طرفی روی بنده و عملکردم در استان خراسان یا در معاونت بنده با خودشان در ورزش مقایسه می‌کردند و به طور قطع حداقل رد نمی‌کردند و تشویق هم می‌کردند اما این به معنای داشتن گرایش از سوی ایشان در مقایسه با سایر کاندیدها نبود بلکه نشان دادن اقبال و علاقه‌شان به این کار و یا لااقل رد نکردن این اقدام توسط ایشان بود. من از جانب ایشان نمی‌توانم بگویم ولی فکر می‌کنم با توجه به این‌که ۸ سال جناب آقای خاتمی کار و فعالیت کرده بودند و در دوران اصلاحات ایشان و همراهانشان زحمات بسیار زیادی در دولت کشیده بودند طبعا نسبت به فردی که درک لازم را از خط مشی ایشان و از خط مشی کلی دو دوره دولت داشته باشد اقبال نشان می‌دادند. از طرفی یکی از نقیصه‌هایی که در آن دو دوره و دوره‌های قبل و بعد هم وجود داشته بحث معیشت و اقتصاد مردم و پرداختن به رفاه مردم و اشتغال جوانان بوده است شاید احساس می‌کرد که به شکل عملیاتی و اجرایی این کارها را بلد هستم به ویژه این که هم در بحث اقتصادی تجربیاتی دارم و هم تا اندازه‌ای سواد دانشگاهی‌اش را کسب کرده‌ام شاید به همین دلایل بود که فکر می‌کرد که ادامه دهنده آن راه و تکمیل‌کننده این قضیه بنده می‌توانم باشم و به همین خاطر ایشان مشوق بنده بودند.

مجری: آیا شما فکر می‌کردید که بتوانید با رقبای باسابقه‌ای مثل آقای هاشمی رفسنجانی رقابت بکنید؟ با چه تحلیلی به عرصه انتخابات آمدید که شکستشان بدهید؟

مهرعلیزاده: بله، فکر می‌کردم که می‌توانیم رقابت کنیم کما این که شما سابقه را دیدید. در آن موقع تحلیلی بود که با توجه به فضایی که ایجاد شده و در جامعه در خصوص آقای هاشمی رفسنجانی موجود بود و قبلش نیز در مجلس انتخاباتی که بود و سابقه انتخاباتی که بود به نظر می‌رسید که اولا اگر یک فرد جوان و در حقیقت فرد نسل دومی از بعد انقلاب بیاید مردم استقبال بیشتری می‌کنند و دوما به نظر می‌رسید که اگر یک فرد تحصیل‌کرده دانشگاهی جایگزین شود به احتمال زیاد مردم گرایش بیشتری به کل انتخابات خواهند داشت و به آن کاندیدا هم روی خواهند آورد و حتی واقعا تحلیل شخصی من این بود که اگر کسی در این مشخصات نه با هر لولی و سطحی اما اگر با این مشخصات مطرح شود به احتمال زیاد خواهد توانست رأی بیشتری را از آقای هاشمی بیاورد و به این ترتیب خوب دیدیم هم که نتیجه در مرحله دوم آن انتخابات این‌گونه شد که آقای احمدی‌نژاد که در مقایسه با آقای هاشمی رفسنجانی در آن زمان بسیار بسیار ناشناخته بود رأی آورد. و به این ترتیب نه بنده که افراد دیگری هم که مطرح بودند مثلا آقای معین که شما مثال زدید یا آن زمان آقای قالیباف هم بود و آقای ولایتی هم که کنار کشید و آقای محسن رضایی هم که بودند که کنار کشیدند همه به این امید آمده بودند.

مجری: آقای لاریجانی هم بود.

مهرعلیزاده: بله آقای لاریجانی هم بودند که همه به این امید آمده بودند و از لحاظ اشتهاری همه تقریبا در یک سطح بودند با کمی درصد بیشتر و کمتر. آقای معین سابقه دو سه دوره وزارت را داشتند، آقای قالیباف سابقه نیروی انتظامی را داشتند و قبلش هم که در سپاه بودند.

مجری: یکی از اتفاقاتی که در سال ۸۴ افتاد و من فکر می‌کنم که آخرین‌های از این دست اتفاقات بود این بود که سال ۸۴ صلاحیت شما و آقای معین رد شد و بعد حضرت آقا حکم حکومتی دادند. اصلا پیگیر بودید که چرا مرحله اول صلاحیتتان رد شد؟

مهرعلیزاده: اصلا

مجری: پیگیری نکردید.

مهرعلیزاده: اصلا

مجری: بعد هم به خودتان اعلام نکردند؟

مهرعلیزاده: اصلا. من نه نامه‌ای نوشتم و نه اعتراضی کردم و همان شب ساعت۷، ۸ شب بود که اعلام کردند ما آن شب به عنوان این که آخرین شام را داریم (واقعا در ستاد استاندارد غدایمان نان و پنیر بود که می‌خوردیم) یکی از آقایان بانی شد و غذا نیز آوردند و تا ساعت ۱۱، ۱۲ هم خوردیم و بعد هم بسیار راحت آن شب خوابیدیم و بعد از دو روز دیدیم که نه، متوجه نامه جناب آقای حداد عادل به آقا که خدمت آقا رسیده بود و همچنین دستور آقا شدیم و بعد هم دوباره چراغ‌ها را روشن کردیم و مشغول فعالیت شدیم.

مجری: آقای حداد عادل به عنوان رئیس مجلس برای شما و آقای معین خدمت آقا نامه نوشتند. چه حسی داشتید وقتی که حکم حکومتی آقا را شنیدید؟

مهرعلیزاده: من از این که احقاق حق شده است بسیار خوشحال بودم یعنی در حقیقت من از آن رد صلاحیت راضی نبودم و هرگز خوشحال نبودم زیرا به هیچ وجه این را در حق خودم کار روایی نمی‌دانستم و کار ناروایی از نظر من بود ولی تابع قانون بودم و گفتم به هر دلیلی که این کار را انجام داده‌اند ما یکی از سربازان این کشور هستیم و می‌گویند در این جا نباشید خب ماهم نخواهیم بود.

من با آن نظر موافق نبودم اما از آن تمکین کردم بعد که دیدم بدون این‌که ما صدایمان دربیاید و اعتراضی کنیم یکی وجود دارد که از حق ما دفاع کرده است و این حق را باردیگر برای ما زنده کرد بسیار خوشحال شدیم و کار را شروع کردیم.

مجری: بعد از آن حضرت آقا را ندیدید که صحبتی در‌این‌باره با ایشان کنید؟

مهرعلیزاده: بله. من معمولا برای نماز و مناسب‌های مختلف خدمت ایشان می‌رسم و آن زمان هم خدمتشان که رسیدم از ایشان تشکر کردم و گفتم شما محبت کردید و بدون این که ما مطرح کنیم و بگوییم و بدون هیچ اعلام موضوعی شما آن‌چه که را که ما حق خود می‌دانستیم احقاق حق نمودید.

مجری: آقای دکتر چه طور شد که اصلاح‌طلبان در انتخابات ۸۴با چند نامزد شرکت کردند؟ آیا با همان تحلیل شما که شاید به افراد قدیمی دیگر خیلی اقبالی نباشد جلو آمدند و شانسشان را امتحان کردند؟ شما خودتان را بیشتر از چه طیف اصلاح‌طلبان می‌دانید؟

مهرعلیزاده: من به شکل مستقل وارد شده بودم. نه از حزبی و نه از گروهی بلکه به عنوان فردی به نام محسن مهرعلیزاده و با فرض این‌که از بیست و چهارسالگی در لول مدیریتی نسبتا بالا بودم وارد انتخابات شدم. مثلا در سال ۵۹، بیست و چهار ساله بودم که فرمانده سپاه ناحیه شدم در حقیقت به اصطلاح عامیانه می‌توان گفت که تمام کوچه پس کوچه‌های نظام را می‌شناختیم چون در ساعتش و در سیاست و ابعاد مختلفش بودیم و از طرفی هم تا سطح معاونت رئیس جمهور، عضو هیئت دولت و استاندار استان (آن هم استانی که ده درصد جمعیت کشور و بیست درصد خاک کشور را دارد و تمام مسائل و مشکلاتی که در یک استان می‌تواند وجود داشته باشد در آنجا فراوان بود) قرار گرفته بودم. بنابراین با این تجربیات و با توجه به اعتقادی که به مش کلی دولت اصلاحات داشتم فکر می‌کردم با استفاده از تجربیات و سابقه خودم می‌توانم با تکمیل کردن حلقه مفقوده فعالیت‌های اقتصادی و عمرانی و ایجاد اشتغال این قسمت را نیز تکمیل کنم لذا مصمم شدم که در انتخابات حضور پیدا کنم. بنابراین جلو آمدم و یک گروه هم آقای معین و گروه مشارکت مطرح کرده بودند، آقای کروبی هم خودشان به عنوان فردی که حس می‌کردند این قابلیت را دارند آمده بودند. از گروه‌های مختلف بودند. من فکر می‌کنم که می‌گویید چه طور شد چند تا؟ به این خاطر بود که هر کسی در آن زمان فقط فکر خودش را کرد. بنده کسی بودم که معاون رئیس جمهوری دولت اصلاحات بودم اما به عنوان محسن مهرعلیزاده و با تفکری که عرض کردم و به عنوان این که یک فرزند امامی و یک خط امامی هستم وارد صحنه شدم. آقای کروبی و آقای معین نیز با دیدگاه‌های مربوط به خود وارد عرصه شدند. آقای هاشمی هم که بالاخره وصف خودشان را داشتند. شاید به این دلیل بود که آن سال این موضوع در یک جای واحد مثلا جبهه اصلاحات و به نام فرد بزرگی از اصلاحات هدایت و مدیریت نشد.

مجری: یعنی اگر می‌شد ممکن بود این اتفاق نمی‌افتاد؟

مهرعلیزاده: به احتمال زیاد.

مجری: تفاوت شما در برنامه‌های تبلیغاتی‌تان با نامزدهای دیگر چه بود؟

مهرعلیزاده: من روی مسائل اقتصادی و رفاهی مردم و معیشتی مردم و تکمیل اقدامات رویه دولت اصلاحات با جنبه‌های معیشتی مردم و رفاه و آسانی رفاه مردم تأکید داشتم.

مجری: یعنی در این ۸ سال و در رابطه با این شقی که تأکید داشتید یعنی معیشت مردم، کمی کوتاهی شده بود؟

مهرعلیزاده: در آن ۸ سال اتفاقات بسیار خوبی در زمینه اقتصاد افتاده بود. یادتان باشد خودکفایی گندم در آن سال‌ها صورت گرفت. یا درمورد نگه داشتن قیمت‌ها من بعضا مقایسه می‌کنم اصلا عجیب است. شما الان پرتقال و یا سیب را کیلویی ۴، ۵هزار تومان می‌خرید تعجب نمی‌کنید من یادم نمی‌رود که بارها و بارها آقای خاتمی تو جلسه به آقای شریعت‌مداری می‌گفتند آقای شریعت‌مداری این چه وضعش است باید پرتقال کیلویی ۳۵۰ تومان باشد؟ مردم ندارند که بخرند. ایشان هم دفاع می‌کرد می‌گفت آقا۳۵۰ تومان نیست حتما در مغازه‌ای بوده، پرتقال ۲۰۰، ۲۵۰ تومان است. در شب عید، پرتقال معمولا به اصطلاح جنس گل است. حالا ۲۰۰، ۳۰۰، ۵۰۰ تومان را در نظر بگیرید این قیمت کجا؟ و این که الان سیب زمینی را می‌خرید ۵ هزار تومان کجا! انگور در فصلش ۱۰ هزار تومان است.

در زمینه‌های اقتصادی انصافا کار شد اما به هر حال با وجود همه این‌ها آن چیزی که وجود داشت این بود که به لحاظ انباشته شدن یک سری از نیازهای مردم و به لحاظ این که ما در آن سال‌ها جوانان دهه ۶۰ را داشتیم که آن سال‌ها از دانشگاه فارغ‌التحصیل شده بودند و همگی جویای کار بودند یک برنامه‌ریزی و نگاه ویژه و یک الویت‌دهی به این کار نیاز بود.

مجری: صحبت‌هایتان را در دو سه جا در تبلیغات انتخاباتی دیدم برایم خیلی جالب بود، بعضی‌هایشان را می‌خوانم که بیشتر توضیح دهید. در تبلیغاتتان در ۱۲ خرداد ۸۴ یک جمله‌ای گفتید با این محتوا که: به خدا نخواهم گذاشت آن‌هایی که دامنشان به آقازاده بودن و آقازاده پروری و سوءاستفاده از بیت‌المال، لذت و شهوات و تفریحات سوئیسی و تجارت‌خانه‌ای آن طرف آب آلوده است خودشان و خانواده‌شان یک بار دیگر بر سرنوشت کشور حاکم شوند. تند گفتید.

مهرعلیزاده: من نخواهم گذاشت. اگر باز هم پیش بیاید بازهم نخواهم گذاشت.

مجری: منظورتان چه کسی بوده است؟

مهرعلیزاده: ببینید به جای این که بگوییم منظورمان که بوده است من از این طرف بگویم، من در خانواده‌ای معمولی متولد شدم الحمدالله این قدر هم خانواده‌مان ضعیف و ناتوان نبود که بگویم یک آدم دست بسته و خدایی ناکرده دچار بعضی از عقده‌ها بارآمده‌ام. نخیر خانواده بسیار خوب و متوسطی داشتم و پدرم نیز بازاری و تاجر بود و در حد معمولی نیز زندگی خیلی خوبی داشتیم ولی فقط روی اعتقادات خودم و روی باورهای دینی‌ خودمان با این خانواده که خانواده‌ای مذهبی و چهارچوب دار بودیم و روی تحصیلات خودم و با کمک‌های خدا و پیگیری‌های خودم به این نقطه رسیدم که در آن لحظه که می‌فرمایید ۱۲ خرداد ۸۴ کاندیدای ریاست جمهوری شدم و فکر می‌کردم و الان هم فکر می‌کنم اگر ما امکان رانت و سوءاستفاده و نه فقط امکان بلکه فرصت‌های این گونه و آدم‌های این‌گونه را از انقلاب دور کنیم انقلاب به اهدافی که حضرت امام و شهدا داشتند خواهند رسید اگر نه، هرچه هم بگوییم تعارف و رودربایستی می‌کنیم و کافی هم هست که یک نقطه و یا یک زاویه یک درجه‌ای در این مسیر انحراف بیفتد تا اخر باز خواهد ماند و همین طور خواهد رفت و کسی هم جلودارش نخواهد بود. من نمی‌خواهم بگویم الان وضعیت چیست ولی امروز صبح داشتم در همین رادیو گوش می‌کردم دیدم که زنگ زدند به جایی، به یکی از شرکت‌هایی که آگهی رسمی می‌دهند برای گرفتن وام. همین اخباری که هست پیک بامدادی ساعت ۸ زنگ زده بود به جایی که آقا شما وام می‌گیرید؟ جواب داد بله وام می‌گیریم. گفت با چه بانکی. گفت بانک‌های مختلف، شما بیایید. هزینه‌اش چه قدر می‌شود. این‌ها به چه معناست؟ این‌ها یعنی این که گروه‌هایی رفته‌اند در بانک‌هایی ارتباط‌های ناسالم گرفته‌اند که از آن‌جا وام بگیرند. غیر از این معنای دیگری دارد؟

مجری: که وام را بفروشند.

یعنی در حقیقت شما با یک ارتباط ناسالم با فردی که دستش پول است برای آن یک شرکت درست کرده‌اید تازه رویتان هم می‌شود برایش آگهی هم می‌دهید جواب تلفن هم می‌دهید. این خیلی بد است و یک فساد آشکار را دارید در روزنامه آگهی می‌کنید یا دیدید که می‌گویند دکتری تضمینی؟ از شما پول می‌گیرند برای نوشتن تز و دفاع و شما تنها باید پولی بدهید تا برای شما تز بنویسند، دفاع می‌کنند و مدرکتان را دستتان می‌دهند. این‌ها همگی فسادی بین و آشکار است. ما اصلا تصورش را هم می‌کردیم؟ من به عنوان بچه انقلاب دارم می‌گویم. من در سال ۵۷، ۵۸، قبل از آن در سال ۵۴، ۵۳ حتی از۴۸ حضرت امام را شناختم. که از سال ۴۸ مقلد ایشان شدم. که آن زمان سن تکلیف داشتم می‌شدم. ما با امام و افکار امام بزرگ شدیم. ما با ایده‌های امام بزرگ شدیم. ما پا کوبیدیم به خاطر جمهوری اسلامی که حضرت امام می‌گفتند. محکم، مشخص و همه چیز چهارچوب داشت. الان باید به نقطه‌ای برسیم که روی دیوار نوشته دکتری تضمینی با شماره تلفن و ...ما چه داریم می‌بینیم این همان انحرافات است.

مجری: از کجا شروع شد آقای دکتر؟ یعنی نقطه آغازش چه زمانی بود؟ از کجا شروع شد که ما الان به اینجا رسیدیم؟

مهرعلیزاده: یعنی زمان؟

مجری: بله زمان. چون از اول انقلاب که واقعا این‌گونه نبودیم ما که با ۵۰، ۶۰ مقام به گفتگو نشسته‌ایم همه می‌گویند که اوایل انقلاب و زمان جنگمان بی‌نظیر است و نمی‌توان مثال زد.

مهرعلیزاده: همه که باهم شروع نمی‌شود فرض کنید مثلا دکتری تضمینی از چهارسال پیش شروع می‍شود، گرفتن وام تضمینی از هر بانکی که دلتان می‌خواهد و آگهی‌اش در روزنامه از یک سال پیش شروع می‍شود. یک موضوع دیگر از ده سال پیش شروع می‌شود. آن موقع که من در سال ۸۴ قسم می‌خوردم که نمی‌گذارم که چنین اتفاقی بیفتد و با تمام وجودم بر روی حرفم می‌ایستم نظرم این بود که باید قوانین طوری باشد که فرصت‌ها و رانت‌ها را نداشته باشد، وقتی که بگذارید رانت در سیستم بماند به هر حال آن کسی که فرصت و رانت را می‌خواهد، طمع می‌کند و به هر شیوه‌ای که شده آن را می‌گیرد، دوم هم این که باید گونه‌ای باشد که وقتی عده‌ای به دنبال این مسائل هستند باید قاطعانه جلویشان را گرفت. باید در حقیقت از این تعارفات و رودربایستی‌ها بیرون بیاییم.

مجری: باز در ۱۵ خرداد همان سال در جمع مردم بیرجند گفتید. برایم خیلی جالب بود. شاید آن زمان که شما نامزد بودید ما خیلی دقت نمی‌کردیم.

مهرعلیزاده: چند سالتان بود آن موقع؟

مجری: من ۸۴ در ستاد انتخابات کشور بودم، خبرنگار بودم. الان من ۳۶ سال دارم آن زمان هم که تقریبا ۹ سال پیش بود/ گفتید که "چگونه است عده‌ای که ادعای پیشگامی در انقلاب را دارند و مدعی هستند اگر نباشند کائنات تعطیل می‌شود کار را به جایی رسانده‌اند که به خاطر حضور اختاپوسی آقازاده‌شان اقتصاد به خاک سیاه کشانده شود". خیلی تند است و به روی این آقازاده خیلی تأکید کردید. اطلاعاتی داشتید؟ اطلاعات موثقی داشتید یا کلی حرف می‌زدید؟

مهرعلیزاده: کسی که در آن لول کار می‌کند که قطعا بی اطلاع نخواهد بود، مخصوصا کسی که کد می‌شود و کد شده است الان بعد از گذشت ۹ سال با تاریخش دقیقا در مسجد بیرجند در ۱۵ خرداد و در فلان جا. قطعا کسی که در این زمینه‌ها صحبت می‌کند حتما یک پایه اطلاعاتی مشخصی خواهد داشت و با تکیه کردن به آن اطلاعات صحبت می‌کند. به ویژه این که من آدمی هستم که هم از بعد شرعی انصافا خیلی رعایت می‌کنم و اگر چیزی را کوچکترین تردید داشته باشم عنوان نمی‌کنم و هم از بعد آماری و این مسائل سعی می‌کنم به عنوان فرد تحصیل‌کرده و دانشگاهی(زیرا الان نیز در دانشگاه تدریس دارم) طوری حرف بزنم که فردا به عنوان آدمی که دارد حرف معنادار می‌زند دانشجو و دیگر افراد اعتماد کنند.

مجری: کد هم داشتید و واقعا هم اذیت می‌شدید.

مهرعلیزاده: نشان می‌داد که عصبانی هم بودم؟

مجری: راستش ما همیشه چهره‌ای با آرامش از شما سراغ داشتیم. همین الان هم که دارم با شما حرف میزنم نمی‌توان فکر کرد که آقای مهرعلیزاده طوری شود که به نقطه جوشی برسد و این‌گونه با حرارت حرف بزنید. در جمع مردم قزوین ۱۹خرداد گفتید که بهترین سیاست صداقت است اما برخی از آقایان به این موضوع توجه ندارند و می‌کوشند با سیاست تزویر، ارعاب و تطمیع فرصت را از سایرین بگیرند و پیروز میدان باشند. آیا این نشان می‌دهد که رویتان فشار بود که از عرصه انتخابات کنار بروید؟

مهرعلیزاده: نه، بروید کنار نه. اما از روز اول یک شیوه‌هایی در برخی از رقیبان بود که مثلا فرض کنید با هیچ انگاری یا با کوچک‌انگاری رقیب سعی می‌کردند رقیب را طوری که بر فرض این‌ها که هستند معرفی کنند.

من اصلا با این شیوه‌ها موافق نبودم اتفاقا برعکس. من تصورم این است که کم کم که داریم پا به سن می‌گذاریم و حداقل این که دیگر جوان نیستیم کسی که بر فرض مثال در رشته خودم کسی که آمده در ۱۴، ۱۵ کیلومتری آن زمان ایران خودرویی را ایجاد کرده و در بیابان آن زمان ۴ سوله‌ای را ایجاد کرده است و خط مونتاژی گذاشته است و پیکان تولید کرده است، دیگر بعد از بیست سال می‌آید آن مهندس جوانی را که کنار آن کار کرده است هدایت می کند هر چند که این بیست سال کار کرده و تجربه بیشتری هم دارد اما این مهندس به روزتر و جوان‌تر است و با زبان روز آشناست. آن فرد باید به این جوان بگوید شما برو و من هدایتت می‌کنم.

مجری: با انگیزه‌تر هم هست.

مهرعلیزاده: دقیقا، من نمی دانم این چه چیزی است که بچسبیم تا از دستمان در نرود واقعیت این است که باید همه بفهمیم در چه شرایط و سن و سالی هستیم و چه می گوییم. من الان نوه ی کوچکی دارم که چهار ساله است و در استفاده از اینترنت و دانلود صد مرتبه از من بهتر است. حتی از سه سالگی در دانلود بازی ها وارد بود و من باید این را بپذیرم.

مجری: اما در آن روز چنین روحیه ای بود که برخی نمی خواستند این را بپذیرند؟

مهرعلیزاده: به نظر این گونه بود و الان هم ممکن است باشد.

مجری: درباره ی آقازادگی گفتید که قطعا کدهایی داشته اید. جدای از این کدها و آن اطلاعات که قطعا داشتید این روحیه که بخواهید بایستید و بخواهید درباره ی این رانت ها تذکر بدهید آیا از همان روحیه ی جهادی تان نشأت گرفته است؟ چون از همان ابتدای هسته ی اولیه ی جهاد سازندگی در آن حضور داشتید؟

مهر علیزاده: بله دقیقا!

مجری: از آن روحیه هم نشأت گرفته؟

مهرعلیزاده: من فکر می کنم که چه جهادی بودنم وچه سپاهی بودنم همه به این برمی گردد که ما خودمان را بچه مسلمان و اگر لایق باشیم پیرو امام و فرزند امام می دانستیم. من سال ۴۸ که در کلاس هشتم بودم مجموعه ای ایجاد شده بود که جزء آن مجموعه شدم. موسس نبودم اما جزیی از آن بودم و در آن فعالیت های فرهنگی و مذهبی داشتیم.

مجری: کلاس های قرآن و نهج البلاغه؟

مهرعلیزاده: بله کلاس های قرآن و نهج البلاغه. حتی هیأت سینه زنی و هیأت حسینیه جوانان مراغه را داشتیم. مراسم برگزار می کردیم و نمایش اجرا می کردیم و قرآن می خواندیم و در ۱۳-۱۴ سالگی نیز با اطلاعیه های امام و خود ایشان آشنا شدیم و کتابی داشتند به نام حکومت اسلامی که بعدها ولایت فقیه شد که کاغذ کاهی داشت با این کتاب نیز آشنا شدیم و در سه چهار سال بعد نیز به دانشگاه رفتیم.

ما با این روحیه ها بزرگ شدیم و امیدواریم که حفظ هم بشود و خدا نکند اگر یک ذره از این روحیه در ما گرایش چپ و راست داشته باشد و فاصله بگیریم.

مجری: آن جلسه قرآن ونهج البلاغه که به آن اشاره کردید هدف اصلی نبوده و در پوشش آن فعالیت سیاسی می کردید. درست است؟

مهرعلیزاده: در پوشش آن فعالیت سیاسی می کردیم البته هدف اصلی خود قرآن و نهج البلاغه بود اما آن زمان تمام فعالیت دینی و مذهبی دو شاخه داشت که یا برای انجمن حجتیه بود که همان هدف های انجمن های حجتیه را داشتند و یک شاخه هم ما بودیم که تحت عنوان هیأت و حسینیه جوانان مراغه و در دانشگاه نیز فعالیت های خودمان را داشتیم که در کنار این کارها من یک پایم دانشگاه بود یک پایم مراغه و شهرهای دیگر و همچنین کلاس های قرآن در مدارس.

مجری: ۵۳ تا ۶۲ لیسانس و فوق لیسانس را در دانشگاه تبریز بودید یعنی اوج انقلاب در یکی از نقاط اوج مکان های انقلابی بودید.

مهرعلیزاده: دقیقا!

مجری: دانشگاه تبریز یکی از دانشگاه های پر شور و حرارت دانشگاه های زمان انقلاب بود.

مهرعلیزاده: به ویژه دانشکده فنی.

مجری: شما هم دانشکده فنی بودید؟

مهرعلیزاده: بله!

مجری: از هم دوره ای هایتان در آن زمان که نام آشنا باشند چه کسانی بودند؟

مهرعلیزاده: خیلی ها را شما می شناسید.

مجری: چه کسانی؟

مهرعلیزاده: ما یک گروه بسیار بسیار فعال وجدی داشتیم که اگر من بخواهم بشمرم و شما بشناسید می توانم ۴۰ نفر را نام ببرم. یکی شهید باکری بود. میریوسفی عطا بود که استاندار آذربایجان غربی بود که ایشان نیز در مأموریت مرحوم و شهید شد. سردار حسینعلی علایی بود. فرد دیگر سید علی مقدم بود.

مجری: آقای مقدم بیت؟

مهرعلیزاده: آقای علی قیامتیون بود (صنایع نظامی) آقای غلامعلی کیانی(صنایع نظامی) شخص دیگر آقای رحیم صفوی بود. آقای احمد خرم و علی صوفی نیز بودند.

مجری: علی صوفی که استاندار بودند؟

مهرعلیزاده: بله!

مجری: چه جماعت قوی!

مهرعلیزاده: واقعا یک جماعت قوی بودند که بسیاری از آن‌ها شهید شدند. آقای رحمان دادمان بود.

مجری: خدا رحمت شان کند.

مهرعلیزاده: حسین رحیمی که رئیس سازمان سنجش بودند. احسان مفیدی که استاندار خراسان بود و احمد تراب زاده از دیگر افراد این گروه بودند.

مجری: دستگیر هم شدید؟

مهرعلیزاده: بله دو- سه بار دستگیر شدیم چون کارمان صبح تا شب برنامه ریزی تظاهرات بود.

مجری: آیا محسن مهرعلیزاده رنگ و بوی جبهه را هم درک کرده است؟

مهرعلیزاده: بله من دو سال جبهه بودم.

مجری: خاطره یا نکته ای از این دو سال دارید؟

مهرعلیزاده: خاطرات که زیاد است. اما تلخ ترین خاطره ام این است که یکی از دوستان ما که از بچه های دانشگاه صنعتی شریف هم بود. او دستیار بسیار خوبی برای من بود. فردی بسیار پر محتوا با طمأنینه و با آرامش بود که خیلی به من کمک می کرد من فرمانده سپاه بودم و ایشان فرمانده بخش روابط عمومی ما بود. آن زمان فرمانده سپاه به این ترتیب بود. فرمانده سپاه، فرمانده عملیات، فرمانده اطلاعات-تحقیقات، فرمانده امور اداری، فرمانده روابط عمومی و تبلیغات. ایشان جلوی چشم من تیر مستقیم خورد در سر پل ذهاب ما در پایگاه زرده و در فاصله ای از پادگان ابوذر بودیم و جایی هم بودیم که باید از آن حراست می کردیم فاصله ی کمی شاید ۲۰۰-۳۰۰ متر با دشمن داشتیم. تیر مستقیم وقتی که این دوست مان از سنگر بیرون می رفت یکی از این بعثی ها به او تیر مستقیم زد و از پشتش خون فواره زد. هنوز هم من صحنه ای شبیه به آن می بینم مانند صحنه هایی که نشان می دهد بچه ها موجی می شوند با دیدن چنین صحنه هایی شبیه به آن صحنه حالم بد می شود. مثلا فواره را اصلا نمی توانم ببینم.

مجری: کم کم از جبهه ها دل کندید و به سراغ سمت های مختلف صنایع، وزارتخانه و جاهای دیگر رفتید. یا اینکه به جبهه ها می رفتید و می آمدید؟

مهرعلیزاده: می رفتم و می آمدم اما در حقیقت قبل از آن فقط و فقط در سپاه بود و کارم جبهه و جنگ بود. سال ۱۳۶۰ یکی از دوستانم به تهران آمد و گفت بچه هایی هستند که به جبهه بروند و آن‌جا را اداره کنند ولی تو مهندس مکانیک هستی و الان در خط جاده ی مخصوص کرج کارخانجات متعددی وجود دارند مانند ایران خودرو، سایپا، کارخانه‌ای که الان شهاب خودرو شده است و خاور که ایران خودرو شده در تمامی این‌ها مدیرانی گذاشته بودند اما بعضا وضع شان به هم ریخته بود و بعضی از گروه های کمونیست به چپ معروف بودند در آن‌ها رخنه کرده بودند از گروه رنجبرها گرفته تا گروه چریک فدایی اکثریت، اقلیت و توده ای از تیپ های این گونه و تولید را فشل می کردند و سیستم را به می ریختند. مثلا در همان شرکت سایپا که من به عنوان عضو هیأت مدیره و مدیر کارخانه رفتم در بخش فنی ش ۲۰-۳۰ اتاق داشت که اتاق های طراحی بود اما آن جا هر کدام از این اتاق ها، اتاق یکی از این فعالین سیاسی بود و صبح تا شب کارشان اطلاعیه صادر کردن و خط جاده کرج را به تعطیلی کشاندن بود. بچه ها گفتند که ما می خواهیم چند نفر به این صنعت بروند و وضع را درست بکنند، سایپای آن زمان سه هزار نفر پرسنل داشت. ایران خودرو نیز تقریبا چهار هزار نفر پرسنل داشت. وضعیت آن زمان هر روز اعتصاب و به هم ریختگی بود در صورتی که زمان، زمان اقتصاد جنگ بود.

ما را تشویق کردند که به آن‌جا بیایید و ما هم جدا شدیم و به صنعت رفتیم منتها با وجود این حداقل چهار-پنج سال، فعالیت‌مان بسیج کردن امکانات تولیدی این شرکت ها در جهت رفع نیاز جبهه و جنگ بود. تولید خمپاره های ۶۰، ماشین آلات سنگینی که مخصوص راه رفتن در هور است، تولید شنی زرهی، تجهیزات زیاد و ... از جمله ی این موارد بودند.

مجری: شما سال ۷۲ بعد از ۱۴ سال مسئولیت اصلی را برای برنامه‌ریزی آغاز دوباره نیروگاه هسته‌ای بوشهر برعهده داشتید چه طور اصلا این کار در دستور کار مسئولان قرار گرفت و آیا می‌توان گفت که این نقطه آغاز فعالیت‌های هسته‌ای مان بود؟

مهرعلیزاده: بله از بعد اجرایی آره. قبل از آن به هر حال نظام دلش می‌خواست که فعالیت را شروع کند ولی بسیار بسیار درگیر فعالیت‌های اجرایی جنگ بود، آن سال‌ها یعنی بعد از سال ۶۸ که جنگ تمام شد بعدش به این فکر افتادند که این کار انجام شود منتهی رفت و آمدهای در حد دیپلمات، که یادم هم می‌آید آن زمان آقای حسن روحانی هم دبیر شورای عالی امنیت ملی بودند و اتفاقا آن زمان ایشان هم خودشان پیگیری می‌کردند بود آن موقع در همین رفت و آمدها و دیپلمات‌ها می‌خواستند آلمانی‌ها را راضی کنند تا نیروگاه اتمی بوشهر را که از فردای انقلاب رها کرده بودند و رفته بودند بیایند و دوباره بسازند. آن زمان یادم است که نزدیک به ۵/۶ اگر اشتباه نکنم ۵/۶ میلیارد مارک (که یک زمانی و قبل از یورو پول آلمان بود) پول داده بودند و قرارداد نیز برای قبل از انقلاب و زمان شاه بود که بعد از انقلاب یعنی فردای انقلاب رها کرده بودند و رفته بودند و حتی در چند مقطع که امکان ایجاد شده بود که این‌ها استیم ژنراتورها و آن به اصطلاح ری‌اکتور کره را تحویل بدهند تحویل نداده بودند و نشده بود و بعدا هم گفته بودند که تحریم است و آمریکا اجازه نمی‌دهد.

من آن زمان به عنوان معاون نیروگاه‌ها در سازمان انرژی اتمی ایران وارد شدم.

و به لحاظ این که چندین سال، ۶ سال معاون وزیر صنایع سنگین بودم صنعت سنگین داخل را به خوبی می‌شناختم و آشنایی با این کار داشتم آن زمان گفتند که شما بیا و این کار را انجام بده. حتی با تکیه به توان داخلی خواستیم این کار انجام شود. ما آمدیم برنامه‌ریزی کردیم و دیدیم که طرف آلمانی زیر بار نمی‌رود. یکی زیمنس بود که باید این کار را انجام می‌داد، اما آن ها زیر بار نمی‌رفتند و انجام نمی‌دادند. اخطار دادیم و صحبت کردیم و دیدیم که باز می‌روند تو فضای پچ t> پچ و آرام حرف بزن و آمریکا می‌فهمد.

مجری: نتیجه نمی‌گرفتید.

مهرعلیزاده: بله، نتیجه نمی‌گرفتیم. رفتیم در جهت این که در داخل کار را خودمان شروع کنیم نه که داخل، زیرا مطمئنا از بعد داخل امکان‌پذیر نبود ولی خودمان را برای این کار تجهیز کردیم و یک شرکت بزرگ تحت عنوان ایرتوم درست کردم در کنار مشانیر و توانیر(در مورد مهندسی مشاور که برای تولید انتقال نیرو است)، ما درباره انرژی هسته‌ای شرکت مشاور نداشتیم به عنوان شرکت مشاور توانیر را درست کردیم و به عنوان شرکت مجری و به اصطلاح شرکت مین کنتراکتور، شرکت ساختمان گستر ایران را درست کردیم، و این دو شرکت را در جهت بعد اجرایی و یکی هم در جهت مهندسی فعال کردیم. و اولین کار این بود که با روس‌ها صحبت کردیم و چند صد نفر از کارشناسان آن‌ها را مستقر کردیم.

مجری: آن‌ها می‌آمدند؟

مهرعلیزاده: بله یک سال و دو سال بعد از فروپاشی بود و می‌امدند کار کنند. آن‌ها را به منطقه آوردیم و مطالعه کردند و گفتند ما می‌توانیم تبدیل کنیم. بعد از آن رفتیم سراغ کلین علیه شرکت آلمانی که این کار را انجام نمی‌داد و پول نمی‌داد. ویک پرونده آنجا باز کردیم.

مجری: به نتیجه رسید؟

مهرعلیزاده: پیگیری نکردم بعد از آن. تا آن موقع خوب پیش رفت وکیل گرفتیم و کلین کردیم. آن زمان در واقع در یک مرحله حکمیت بود منتهی از آن زمان به بعد بیشتر همت کردیم و امکانات داخلی هم بسیج کردیم شرکت موج‌سازی ایران، شرکت آذراب و شرکت‌های مهندسی بتن که صدام زده بود بالاخره این دو اصلی را خراب کرده بود آوردیم و درست کردیم و از این طرف از داخل کارهایی را که بلد بودیم شروع کردیم انجام دادیم تا کر اصلی را بریزیم و شرکت‌های اصلی را ایجاد کنیم. قرارداد هم با روس‌ها بستیم و دیگر کار شروع شد.

مجری: یک جایی از شما خواندم که گفته بودید مردم سال ۷۶ با شور به آقای خاتمی رأی داده بودند. شور بیش از حد که شما به آن اشاره می‌کردید ناشی از چه بود؟ در آن سال‌ها چه گذشته بود که مردم با یک شور خاصی آمدند به آقای خاتمی رأی بدهند؟

مهرعلیزاده: اگر در پس و پیش این جمله چیزی نگفته باشم که جمله را کامل کند ...

مجری: چرا گفته بودید سال ۷۶ با شور و سال ۸۰ با شعور رأی بیشتری به آقای خاتمی دادند و اگر ۹۲ هم می‌آمد مردم بیشتر از این به او رأی می‌دادند.

مهرعلیزاده: درست شد، می دانستم که جمله ناقص بوده است و اگر فقط این را گفته بودم ناقص بود. بله در سال ۷۶ مردم شناخت عمیق و دقیقی روی آقای خاتمی نداشتند آقای خاتمی قبلش یک دوره نماینده بودند و بعد وزیر ارشاد بودند و بعد هم رئیس کتابخانه ملی بودند. شناخت خیلی دقیقی مردم نداشتند حتی خود آقای خاتمی هم شب آخری که فردایش رأی‌گیری بود با یک تعبیر خیلی خودمانی گفتند اگر فکر می‌کنید که من رأی می‌آورم اشتباه می‌کنید.

و امیدی به رأی آوردن نداشت و خودش نیز بارها گفته است.

مجری: شما از اعضا ستادشان بودید؟

مهرعلیزاده: من کمک می‌کردم. ایشان همیشه می‌گفتند من نیامده‌ام برای رأی آوردن. من می‌خواهم به این واسطه راهی باز شود، یک حزبی، یک مجرایی برای گفتن حرف‌ها و دیدگاهمان باز شود. دیدگاه‌های خاصی که آقای خاتمی داشتند و دارند.

آن سال مردم واقعا در یک شوری از این جهت که خودشان دارند انتخاب می‌کنند و خودشان انتخاب‌گر هستند شرکت کردند و فضا هم خیلی فضای جالب و خاصی بود اما در دوره بعد مردم واقعا بر اساس شناختی که از شخصیت آقای خاتمی از برنامه‌هایش و از آدم‌هایش و تفکر و گرایشش پیدا کرده بودند به وی رأی دادند. در حقیقت دوره دومش آن شورهم بود ولی از این طرف شناخت و شعور کافی از شخصیت و افکار خاتمی نیز زیاد شد.

مجری:۷۶ استاندار خراسان شدید و بعد چه شد که در ۸۰ رئیس سازمان تربیت بدنی شدید؟ سابقه ورزشی که نداشتید. داشتید؟

مهرعلیزاده: نه. لزوما که...

مجری: نه لزوما نیست اما سابقه و فنی مهندسی داشتید سابقه صنایع داشتید.

مهرعلیزاده: اگر دقت کنید در یک تفاوت عمده و اساسی هم در متن حکم با احکام قبلی وجود داشت این بود که در حکم آمده بود که شما به ریاست تربیت بدنی منصوب می‌گردید و از شما توقع دارم که نسبت به تدوین طرح جامع ورزش و اجرایی کردن آن اقدام کنید. به عبارتی آقای خاتمی در آن زمان به این نتیجه رسیده بودند و خودشان هم به من این مطلب را گفتند که من در ورزش احساس کمبودی می‌کنم و آن این است که ورزش ما فاقد یک برنامه جامع و آینده‌نگری است و به همین دلیل است که علی رغم هزینه کردن و توجه همواره افت و خیز دارد، زیرا بر اساس برنامه منظمی که ده سال یا بیست ساله آینده‌اش دیده شود حرکت نمی‌کند. لذا ایشان به من محبت داشتند و گفتند که تو آدم برنامه‌ریزی هستی و اصولا کار بلند مدت انجام می‌دهی و برنامه ریزی می‌کنی و در خراسان نیز کارت این گونه بوده است و در گذشته نیز همین گونه بوده است بنابراین من از تو می‌خواهم که در ورزش مدیریت کنی تا ما در ورزش یک برنامه بلند مدت داشته باشیم تا این نگاه بلند مدت برای توسعه ورزش حاکم شود. این بود که ایشان از بنده خواستند و بنده هم تقبل کردم و در خدمتشان بودیم.

مجری: یک خاطره گفتید از قبل بازی حساس ایران و اردن که به عمان رفته بودید مقدماتی جام ۲۰۰۶ بود اگر اشتباه نکنم گفتید با پادشاه اردن دیدار داشتم که خیلی استرس داشت. قصه چه بود؟ خودش پیش کشید یا شما پیش کشیدید؟

مهرعلیزاده: از کجا شما خاطره را خواندید؟ بله. من که خودم خیلی استرس داشتم واقعا.

مجری: آن بازی اگر مساوی هم می‌شد ما شانس را از دست می‌دادیم.

مهرعلیزاده: بله. ما اینجا از اردن خورده بودیم و من از اینجا ۴۸ ساعت زودتر برای بودن در کنار بچه‌ها و روحیه دادن به آن‌ها رفته بودم. ما آن روز که عصر بازی بود برنامه ملاقات هم با شاه اردن و هم با ولیعهدشان و هم فکر می‌کنم با وزیر خارجه‌شان داشتیم. به اصطلاح ملاقات رسمی بود و به عنوان معاونت رئیس جمهور آقای خاتمی بود که سلام ایشان را برسانیم و تشریفات معمولی بود که عادی است.

مجری: حرف‌های دیپلماتیک؟

مهرعلیزاده: حرف‌های دیپلماتیک. ۲ دقیقه نگذشت که گفت خب امروز بازی داریم. گفتم بله ساعت چهار. گفت نظرتان چیست؟ گفتم امیدوارم بازی جوانمردانه‌ای باشد. گفت ولی ما برنده می‌شویم. گفتم ایشالله که برنده شوید. بالاخره هر کسی امیدوار است که برنده شود. ما هم امیدواریم. شاید ده دقیقه بعد ۱۵ دقیقه بعد همه اش ادامه می‌داد که ما برنده می‌شویم می‌گفتم بله و او بازهم ادامه می‌داد. می‌گفت ما در ایران شما را زدیم. نیم ساعت بعدش رفتیم کاخ کنار آن‌جا و با ولیعهد هم ملاقاتی داشتیم. جالب است او که دیگر اصلا مجال نداد که حرف‌های دیپلماتیک زده شود و کلامی منعقد شود و شروع کرد به گفتن این که ما بازی را می‌بریم. گفتم بله امیدواریم. بازهم تأکید کرد که ما بازی را خواهیم برد. وزیر خارجه‌شان هم همین طور.

بعد هم که برای رفتن به بازی عجله داشتیم و رفتیم ناهاری خوردیم و خدا را شکر که بردیم.

مجری: بعد از باخت دیگر آن‌ها را ندیدید؟

مهرعلیزاده: نه آن‌ها یک باکس شاهنشاهی داشتند که شاه اردن و ملکه‌شان در آن نشسته بودند و باکس دیگری هم بود به نام باکس وزرا که ما مهمان‌ها آن‌جا بودیم ما تا رسیدیم آن‌ها خالی کرده و رفته بودند. البته وزیر ورزششان بود. و یک تبریکی به ما گفت.

مجری: یک جا از شما خواندم که هرگاه انحصارطلبی و تندروی در جریان دوم خرداد سایه انداخت، اصلاح طلبان از آن ناحیه ضربه خوردند از مصداق‌هایش می‌توانید بگویید.

مهرعلیزاده: این در مواقع مختلف ممکن است اتفاق بیفتد و منحصر به اصلاح‌طلبان هم نیست و در هر جناحی تندرویی باعث شکست است و معمولا شعور و عقل و تدبیر و عقلانیت تعطیل می‌شود و در تعصبات و مسائل غیرعقلی می‌افتیم. مثلا آزادی بیان یکی از شعارهای ارزشمند دوران آقای خاتمی و نه تنها دوران آقای خاتمی بلکه شعار ارزشمند اسلام و انقلاب اسلامی است و در حقیقت گفتمان اسلامی است. اصلا کلمه آزادی بیان، فکر، اندیشه و آزادی‌های انسان‌ها در جامعه و اجتماع مسلما بد نیست اما وقتی که تعدادی افراد باشند که با منویات خود از این آزادی چه در بخش راست و چه در بخش چپ شروع کنند به این که طوری رفتار کنند که هیچ امنیتی را برای رقیب سیاسی خود نگذارند و در جامعه هیچ خط قرمزی را از لحاظ آرامش فکری مردم و گروه‌ها و اصلا حتی از لحاظ امنیتی کل کشور رعایت نکنند مسلما در چنین زمانی بدیهی خواهد بود که جبهه مقابل توپخانه‌اش را تند می‌کند و اینگونه می‌شود که در جامعه امنیت از بین می‌رود و کسی هم که می‌خواهد کار سیاسی انجام دهد احساس می‌کند که امنیت سیاسی ندارد و این گونه می‌شود که گاهی منفعل هم خواهد شد.

این مسائل در مقاطع مختلف پیش آمده و من بارها و بارها گفته‌ام که هیچ وقت و هیچ جامعه‌ای از تندروی و افراط سودی نبرده است، به ویژه این که جامعه ما جامعه اسلامی است و در اسلام علاوه بر این که به عقل توصیه شده است مسئله توحید و ولایت مباحثی است که ما را به سمت و سویی رهنمود می‌کند که باعث می‌شود تا در مقایسه با سایر ملل و اقوام از عقلانیت بیشتر بهره‌مند باشیم.

مجری: شما به نوعی یک شخصیت شناخته شده معتدل در طیف فکری‌تان، طیف اصلاح طلب هستید. اگر منصفانه بخواهید نگاه کنید و یک آسیب‌شناسی کرده باشید از این که کجا و چه زمانی تندروی‌ها پاشنه آشیل بوده است؟

مهرعلیزاده: انتخابات ۸۴. در آن زمان طیف‌هایی آمدند که با این کلمه می‌توانم بگویم که فردی مثل آقای هاشمی و یا شخصیتی مثل آقای کروبی را که شخصیت مطرحی بود به حساب نیاوردند و یا بنده را اصلا به حساب نیاوردند. اگر این تک محوری نبود و اگر فضایی منطقی ایجاد می‌شد و گرایشی بود تا در این فضا باهم صحبت کنیم شاید نتیجه چیز دیگری می‌شد.

و موضوع دیگر که می‌توانم در بحث تندروی‌ها اشاره کنم این بود که تعدد نشریات از جمله ره‌آورد و دست‌آورد دوم خرداد بود و هیچ کس ناراضی نبود اما برخی از نشریات تندروی‌هایی کردند که باعث شدند تا فضا برای بستن بسیار وسیع نشریات دیگر که آن‌ها لزوما این گونه نبودند ایجاد شود.

مجری: می‌توان فتنه ۸۸ را مصداق این تندروی‌ها دانست؟

مهرعلیزاده: نه. فتنه ۸۸ به نظر من حادثه تلخی بود، حادثه تلخی برای نظام و برای کسانی که ارزش‌های نظام را پاس می‌داشتند بود.

مجری: کسانی که قلبشان برای نظام می‌تپد؟

مهرعلیزاده: بله. برای آن‌هایی که از فردای انقلاب، نه از فردای انقلاب که از ۱۵ سال قبل از انقلاب و از همان سال‌های ۴۲ در کنار امام و در صحنه بودند این حادثه واقعا تلخ بود و همه را متأثر کرد. اما این که بالاخره در آن زمان چه کسی و چه میزان تندروی کرد و چه چیز باعث چه چیز دیگری شد و چه عاملی باعث تحریک یک انگیزه دیگر شد چیزی است که نباید الان بحثش را باز کرد زیرا هر وقت که بحثش باز شود ممکن است که باز هم تندروی‌هایی از یک جانب باعث شود که باردیگر به صورت خشک این آن را محکوم کند و آن این را.

به نظر من اصلا وقت این حرف ها نیست.

مجری: به عنوان یک شخصی که با تعداد زیادی از آدم‌های طیف فکری‌تان برخورد داشته اید طیف‌های مختلف اصلاح‌طلب را در سال ۸۸ چه طور دیدید؟ چه طور عملکردی داشتند و اگر بخواهیم آن‌ها را تقسیم‌بندی کنیم به چند دسته تقسیم می‌شوند؟ خودتان هم تجربه داشتید و جالب است که در صحبت‌هایتان هم اشاره کردید که من رد صلاحیت شدم در صورتی که آن را حق خودم می‌دانستم و به آن انتقاد هم داشتم اما رفتم گرفتم خوابیدم و گفتم از قانون تبعیت می‌کنم.

مهرعلیزاده: باور کنید راحت‌ترین خواب را هم داشتم.

مجری: واقعا چیز قشنگی است در انتخابات ۹۲ هم اتفاق افتاد و خیلی از آدم‌ها بودند که رد شدند و رفتند و تبعیت هم کردند. ۸۸ هم واقعا می‌شد این کار را کرد. خیلی هزینه بود.

مهرعلیزاده: باید سرفرصت و کارشناسی لحظه لحظه اتفاقات۸۸ را با دقت و کارشناسی کنار هم بگذارند و بگویند اگر فلان کس، فلان موضع را در فلان جا گرفت... ت. من نمی‌خواهم به این مسائل بپردازم زیرا حادثه تلخی برای نظام بود و آثارش را هنوز هم می‌بینیم.

بالاخره یک نفر سخنرانی کرد و یک اصطلاحی را به کار برد که آن اصطلاح همه را به هم ریخت و دوباره موجی را ایجاد کرد. شاید افرادی که آن موج را ایجاد کردند و فردی که به خاطر او این موج ایجاد می‌شد خیلی با این موج موافق نبودند و اصلا این موج غیرقابل کنترل در ازای اعتراض به حرفی بود که زده شد.

به نظر من همین‌طور که کلمه فتنه به کار برده می‌شود باید دانست که اصلا در فتنه حق و باطل از بین می‌رود.

مجری: همه چیز باهم مخلوط می‌شود

مهرعلیزاده: بله همه چیز باهم مخلوط می‌شود و خیلی‌ها نیز لطمه می‌خورند.

هم شخصیت‌ها لطمه می‌خورند و هم مردم. و از همه مهم‌تر و واجب‌تر و بالاتر از همه نظام لطمه می‌خورد.

مجری: به عنوان یک سرباز نظام در آن زمان واقعا دلتان شور می‌زد؟

مهرعلیزاده: واقعا این طور بود و الان هم ما ناراحت هستیم. زیرا این اتفاقات، به هر صورت، از هر نقطه و به هر دلیلی که شروع شد و آتش را ایجاد کرد و یا افرادی هم که در این اتفاق با دلسوزی کاری کرده باشند و یا از روی عناد اقداماتی انجام داده باشند و یا افرادی که در جهت منافع خود آمده باشند و یا حتی این که عده‌ای کاری کرده باشند و افراد دیگر را تحریک کرده باشند در هر صورت و به هر حال به نظر من آن اتفاق اصلا گوارا نبود.

مجری: چه طور شد که سال ۹۲ ابتدا سه نفر از افراد اصلی مطرح بودید. شما بودید، آقای عارف بود و آقای اسحاق جهانگیری بود. چه شد که شما و دوستان اصلاح‌طلبتان راضی شدید که آقای عارف به نفع آقای روحانی که در واقع به نوعی اصلاح طلب هم به حساب نمی‌آید و یک بستر اصول‌گرایی هم حتی دارد و با شعار اعتدال هم آمده بود کنار برود؟ چه طور به این جمع بندی رسیدید؟

مهرعلیزاده: تا آن‌جا که من اطلاع دارم یک گروهی آن زمان مأمور شدند که، هم از استقبال و اقبال مردم به کاندیداها که داشتند کار می‌کردند یک نظرسنجی داخلی کنند و هم نظرسنجی داخلی در گروه داشته باشند. قرار شد بعد از آن هم جمع بندی را به جمعی که آقای خاتمی اداره می‌کرد بدهند. ظاهرا آن جمع در نظرسنجی‌ها به این نتیجه رسیده بود که اگر از بین این دو نفر آقای عارف به نفع آقای روحانی کنار برود شانس موفقیت بالا خواهد رفت. آن جمع به این نتیجه رسیدند و این مطلب از سوی آقای خاتمی از آقای عارف خواسته شد.

مجری: یعنی به این نتیجه رسیدند که اگر آقای عارف بماند رأی لازم را ندارد؟

مهرعلیزاده: در مقایسه این دو گفتند شرایط ایشان بهتر است.

مجری: من یک سؤال از آقای هاشمی‌تبار کردم و آن سؤال این بود که جاذبه ورزشی برای سیاسیون چیست؟ گفت دو چیز. یکی شهرت و دیگری مسافرت خارج از کشور. شما هم همین تحلیل را دارید.

مهرعلیزاده: در مورد خودم می‌گویید؟

مجری: نه در کل آقایان سیاسی خیلی علاقه‌مند هستند رئیس فدراسیونی، عضو هیئت مدیره آبی یا قرمزی شوند

مهرعلیزاده: کلمه‌ای که درباره مسافرت خارج و مسئولین سیاسی زده می‌شود خیلی کارها را چیپ می‌کند.

بالاخره مسئولی با این لول و سطح مسئولیت به اندازه کافی امکانات دارد که ۴ روزی با زن و فرزندش به مسافرت خارج از کشور برود. از طرفی هر مسئولینی با این لول در حیطه کاری خودش حداقل ۴، ۵ بار فرصت سفر به خارج را دارد مثلا هرکسی که وزیری می‌شود بالاخره عضو چند مجمع بین‌المللی خواهد شد.

مجری: پس شما دلیل این رغبت را چه می‌دانید؟

مهرعلیزاده: شاید مشهور بودن یکی از دلایلش است اما من خوبش را می‌بینم و می‌گویم نافع بودن و این که دوست دارد بیاید، شاید بتواند کاری کند و کاری از دستش برآید.

مجری: شما الان فقط در فعالیت زورخانه‌ای هستید یا فعالیت دیگری هم دارید؟

مهرعلیزاده: من یکی دو فعالیت جنبی دیگر هم دارم. اولا این که در دانشگاه تدریس می‌کنم و از طرفی یک مجموعه‌ای است که من از بیست سال پیش به شکل افتخار برای خودم می‌دانم و امیدوارم که برای آخرتم باشد، این مجموعه‌ را بیست سال است که مدیریت می‌کنم، مجموعه‌ای است اقتصادی به نام مجموعه شاهد که متعلق به ۱۲۰هزار فرزند شاهد است که اخیرا هم همسران شهدا اضافه شدند و ۱۷۰ هزار نفر شدند و سهام‌داران و سهام‌دار به شکل خصوصی هستند. این مجموعه با یک سرمایه اهدایی ۱۰میلیونی امام(ره) در سال ۶۳ ایجاد شده است به این هدف که فرزندان شهدا که بزرگ می‌شوند بتوانند دانشگاه بروند و زندگی تشکیل دهند.

از سال ۷۳، یعنی از ۲۰ سال پیش مسئولیت این مجموعه با من است. رئیس هیئت مدیره، در مقاطعی رئیس هیئت امنا و سه سالی هم مدیر عاملش بوده‌ام.

مجری: اگر شما مدیر وزارت ورزش بودید برای قضییه کارلوس کی روش چه تصمیمی می‌گرفتید؟ بحث روز ورزشی‌ها این است. آیا تمدید می‌کرد یا نه؟

مهرعلیزاده: من اگر بودم اعلام می‌کردم که آقای فدراسیون فوتبال من هم به عنوان وزیر و هم به عنوان شهروند با انتخاب شما موافقم و انتخابتان را تبریک می‌گویم مشروط بر این‌که مبلغش را به ورزش تحمیل نکنید چرا که در ورزش به اندازه خیلی زیادی باید در جاهای دیگر و در رشته‌های دیگر برای مردم هزینه شود.

مخالفت نمی کردم و حتی موافقت و تشویق هم می‌کردم اما راهی باز می‌کردم که مبلغش به بودجه ورزش تحمیل نشود زیرا در جاهای دیگر واقعا ورزش مردم به این بودجه نیاز دارند، همین ورزش‌های همگانی که مردم از بعد سلامت به آن نیاز دارند.

یکی از همین روزها فردی چون می‌دانست من در ورزش سابقه‌ای دارم زنگ زده بود و می‌گفت من پیشنهادی دارم. گفتم چه پیشنهادی؟ گفت آقا تو رو خدا به این فدراسیون فوتبال بگویید که اعلام کند هرکس که مایل است کارلوس کی روش را نگه داریم مبلغ ده هزار تومان بدهد.

مجری: شما پیشنهاد دادید؟

مهرعلیزاده: نه آن فرد پیشنهاد می‌کرد که شما دستتان می‌رسد به این آقایان بگویید، مردم هم قطعا می‌آیند و کمک می‌کنند و ده برابر مبلغ کی روش هم جمع می‌شود. گفتم من می‌گویم. واقعا هم همین طور است این همه ما علاقه‌مند به فوتبال و علاقه مند به استقلال و پرسپولیس داریم. آیا مردم پول نمی‌دهند. پول را از مردم بگیرید و بگویید آقای وزیر به شما هم تحمیل نمی‌کنیم من رئیس فدراسیون هستم و ترتیب کار را می‌دهم و مردم هم که این را می‌خواهند.

منطق هم می‌گوید که این آدم می‌تواند موفق باشد. حالا این قدر پول می‌خواهد، نسبت به عرف بیشتر می‌خواهد کم کنید و اگر متعادل است بدهید برود.

مجری: یک جا گفته بودید که آقای کفاشیان یک ذخیره الهی برای ورزش است که آمده و مانده است و باید از آن لذت ببریم.

مهرعلیزاده: واقعا؟

مجری: بله

مهرعلیزاده: حتما شوخی کرده‌ام. آقای کفاشیان اهل شوخی است. اما من هیچ وقت درباره انسانی نمی‌گویم که ذخیره الهی است. کفاشیان آدمی است که به عنوان نفر دوم خیلی خیلی به درد می‌خورد و کمک می‌کند. من از ایشان به عنوان نفر دوم استفاده می‌کردم و انصافا نیز فردی بود که به ایشان می‌گفتی برو و این کار را برنامه‌ریزی کن و بیاور، ایشان می‌رفت و دقیق برنامه‌ریزی می‌کرد و کاملا پیگیری می‌کرد. ولی در این موقعیت قرار گرفته تجربه جدیدی را دارد انجام می‌دهد. اما با همین خنده‌رویی و خوشرویی و توان اجرایی که دارد تا حالا که خوب بوده است. بعضی می‌گویند شما پایش را به ورزش باز کرده‌اید می‌گویم ایشان پایش به ورزش باز بود. اعتقاد هم به او دارم چون بچه مسلمان است.

مجری: محبت کردید که به ما وقت دادید.

مهرعلیزاده: من از شما و شبکه سه تشکر می‌کنم که مبتکر چنین برنامه‌ای هستید. برنامه موفقی بوده و هست و امیدوارم از آن تاریخ شفاهی درآید. زیرکی شما باعث می‌شود تا مواضع افراد مشخص شود. ضمن این که خیلی از افراد که در کوران ناجوانمردانه و حملات در یک پوشش‌هایی از ذهن مردم قرار داده می‌شوند که حقشان از نظر شخصیت و موانع نیست، شما شفاف‌سازی می‌کنید. امیدوارم این اتحادی که امام(ره) دنبالش بودند و می‌فرمودند که راز موفقیت ما وحدت کلمه ماست ایجاد شود.

 

منبع: فارس