شناسهٔ خبر: 41321 - سرویس سایر حوزه‌ها

با آقای رئیس جمهور از کودکی تا انقلاب (۱۳)

برخورد عجیب پدر حمید روحانی با حسن روحانی

حسن روحانی 2 براي‌ من‌ كه‌ به‌ مرحوم‌ آقاي‌ زيارتي‌ علاقه‌مند بودم‌ و چند بار پاي‌ منبر ايشان‌ رفته‌ و مي‌دانستم‌ عالم‌ مهذب‌ و با اخلاصي‌ است‌، آن‌ برخورد گران‌ آمد و اثر بدی در روحيه‌ی من‌ گذاشت‌.

حسن روحانی پایگاه اطلاع رسانی «نماینده» در راستای وظیفه اطلاع رسانی خود و به منظور شناخت کامل تر رئیس جمهور اسلامی ایران به تناوب، گوشه هایی از زندگی نامه دکتر حسن روحانی را منتشر می نماید. منبع این مطالب «جلد اول کتاب خاطرات دکتر حسن روحانی (۱۳۴۱-۱۳۵۷)» می باشد که در سال ۱۳۸۸ توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است.

 

 

 

در قسمت سیزدهم از این مجموعه، حسن روحانی ماجرای مراجعه به مرحوم زیارتی برای درس خواندن و امتناع ایشان از قبول وی را می گوید. مرحوم زیارتی پدر سید حمید روحانی تاریخ نگار معاصر است:

 

 

در سنگسر سمنان‌ (مهدي ‌شهر فعلي‌) عالمي‌ بود به‌ نام‌ آقاي‌ زيارتي‌؛ پدر آقاي‌ سيد حميد زيارتي‌ (معروف‌ به‌ سيد حميد روحاني‌). مرحوم‌ آقاي‌ زيارتي‌ عالم‌ بسيار وارسته‌اي‌ بود و ويژگي‌هاي‌ خاص‌ خودش‌ را داشت‌. ايشان‌ در بخش‌ سنگسر سمنان‌ ساكن‌ بود و من‌ چند بار وي‌ را از نزديك‌ ديده‌ بودم‌. آقاي‌ زيارتي‌ منبر مي‌رفت‌ و به‌ زبان‌ سنگسري‌ صحبت‌ مي‌كرد.

 

ايشان‌ در سخنراني‌ سبك‌ خاصي‌ داشت‌. مثلاً در آغاز منبر مي‌گفت‌: يك‌ حمد و قل‌ هوالله براي‌ پيغمبر(ص‌) بخوانيد. همه‌ مردم‌ شروع‌ مي‌كردند به‌ خواندن‌ حمد و سوره‌. بعد مي‌گفت‌: يك‌ حمد و قل‌ هوالله براي‌ حضرت‌ علي‌(ع‌). بعد، يك‌ حمد و قل‌ هوالله براي‌ فاطمه‌ زهرا(س‌) و همين‌ طور براي‌ همه‌ي‌ ائمه‌(ع‌) كه‌ حدود يك‌ ربع‌ ساعت‌ طول‌ مي‌كشيد تا مردم‌ حمد و قل‌ هوالله ها را بخوانند. بعد براي‌ علما و اموات‌ و ... هم‌ يك‌ حمد و قل‌ هوالله مي‌خواندند، سپس‌ شروع‌ به‌ بحث‌ مي‌كرد.

 

وي‌ مردي‌ مهذب‌، متقي‌، معتقد و بسيار با اخلاص‌ بود. از سليقه‌ي‌ خاص‌ خود برخوردار بود و مريدهاي‌ بسيار سفت‌ و سختي‌ هم‌ داشت‌.

 

یکی از دوستان به‌ من‌ گفت‌: خوب‌ است‌ شما روزهاي‌ پنج‌شنبه‌ و جمعه‌، خدمت‌ آقاي‌ زيارتي‌ درس‌ بخوانيد. من‌ هم‌ استقبال‌ كردم‌، چون‌ پنج‌شنبه‌ و جمعه‌ حوزه‌ها تعطيل‌ بود. بنابراين‌ يك‌ روز پنج‌شنبه‌، خدمت‌ آقاي‌ زيارتي‌ رسيديم‌. پس‌ از احوالپرسي‌، مرحوم‌ آقاي‌ خوشبخت‌ وضع‌ درسي‌ من‌ را توضيح‌ داد و گفت‌ كه‌ ايشان‌ در حوزه‌ي‌ علميه‌ي‌ سمنان‌ تحصيل‌ مي‌كند و مي‌خواهد دو روز آخر هفته‌ خدمت‌ شما درس‌ بخواند. من‌ هم‌ در ادامه‌ي‌ سخنان‌ آقاي‌ خوشبخت‌، حرف‌هايي‌ زدم‌ و براي‌ استفاده‌ از محضر ايشان‌ اظهار علاقه‌ كردم‌.

 

در اين‌ بين‌، چاي‌ آوردند. وقتي‌ چاي‌ را نوشيديم‌، آقاي‌ زيارتي‌ به‌ ما گفت‌: چرا بعد از خوردن‌ چاي‌ نگفتيد «سلام‌الله علي‌ الحسين‌»؟ من‌ گفتم‌: ما هيچ‌ وقت‌ بعد از چاي‌ اين‌ جمله‌ را نمي‌گوييم‌؛ زيرا مرسوم‌ است‌ بعد از خوردن‌ آب‌ اين‌ جمله‌ گفته‌ شود. ايشان‌ گفت‌: خير، هر نوشيدني‌ كه‌ مي‌خوريد، بايد بگوييد «سلام‌الله علي‌ الحسين‌».

 

 بعد به‌ من‌ گفت‌: الان‌ پيش‌ چه‌ كسي‌ و چه‌ درسي‌ مي‌خواني‌؟ گفتم‌: كتاب‌ صرف‌ مير را خدمت‌ آقاي‌ نجات‌ و كتاب‌ عوامل‌ في‌النحو را خدمت‌ آقاي‌ محقق‌ مي‌خوانم‌. گفت‌: محقِّق‌ يا محقَّق‌؟ گفتم‌ آقاي‌ محقِّق‌. گفت‌ چرا محقِّق‌؟ چرا محقَّق‌ نباشد؟ بعد شروع‌ كرد با من‌ بحث‌ كردن‌. بعد گفت‌: تو كه‌ صرف‌ مير مي‌خواني‌، اولِ صرف‌ مير آمده‌ كه‌ كلمه‌ يا اسم‌ است‌ يا فعل‌ و يا حرف‌ و در حاشيه‌ كتاب‌ صرف‌ مير نوشته‌ شده‌ است‌، اينكه‌ گفته‌اند در حرف‌ تصرف‌ نيست‌، اين‌ مصادره‌ به‌ مطلوب‌ است‌. مصادره‌ي‌ به‌ مطلوب‌ يعني‌ چه‌؟ براي‌ من‌ كه‌ فقط‌ چند ماه‌ بود درس‌ حوزوي‌ را شروع‌ كرده‌ بودم‌، اين‌گونه‌ سؤالات‌ سنگين‌ بود. چون‌ معني‌ مصادره‌ي‌ به‌ مطلوب‌ را نمي‌دانستم‌. گفتم‌: نمي‌دانم‌. گفت‌: پس‌ تو صرف‌ مير را درست‌ نخوانده‌اي‌. من‌ گفتم‌: من‌ آمده‌ام‌ پيش‌ شما كه‌ صرف‌ مير را درست‌ بخوانم‌. گفت‌: نه‌، شما چون‌ از اول‌ درست‌ درس‌ نخوانده‌اي‌، نمي‌تواني‌ شاگرد من‌ باشي‌. هر چه‌ اصرار كرديم‌، پاسخ‌ ايشان‌ منفي‌ بود. من‌ از شيوه‌ي‌ برخورد ايشان‌ در آن‌ جلسه‌ خيلي‌ ناراحت‌ شدم‌.

 

البته‌ بعد اشاره‌ مي‌كنم‌ كه‌ در دوران‌ انقلاب‌ چند بار با دوستان‌ خدمت‌ ايشان‌ رفتيم‌ و يك‌ بار هم‌ بحث‌هاي‌ پرحرارتي‌ با ايشان‌ داشتيم‌. اين‌ موضوع‌ مربوط‌ به‌ چند سال‌ قبل‌ از پيروزي‌ انقلاب‌ اسلامي‌ است‌ كه‌ به‌ موقع‌ به‌ آن‌ اشاره‌ خواهم‌ كرد.

 

 به‌ هرحال‌ براي‌ من‌ كه‌ به‌ مرحوم‌ آقاي‌ زيارتي‌ علاقه‌مند بودم‌ و چند بار پاي‌ منبر ايشان‌ رفته‌ و مي‌دانستم‌ عالم‌ مهذب‌ و با اخلاصي‌ است‌، آن‌ برخورد گران‌ آمد و اثر بدي‌ در روحيه‌ي‌ من‌ گذاشت‌. مدت‌ها اين‌ حادثه‌ ذهن‌ من‌ را مشغول‌ كرده‌ بود كه‌ چرا ايشان‌ اين‌گونه‌ واكنش‌ نشان‌ داد؟ مگر با طلبه‌اي‌ كه‌ سال‌هاي‌ آغاز طلبگي‌ اوست‌، اين‌ چنين‌ برخورد مي‌كنند؟ نحوه‌ي‌ سلوك‌ ايشان‌ براي‌ من‌ سنگين‌ و غيرقابل‌ تحمل‌ بود و همين‌ نحوه‌ي‌ برخورد باعث‌ شد كه‌ نتوانم‌ از محضر ايشان‌ استفاده‌ كنم‌.