شناسهٔ خبر: 182089 - سرویس سیاست

مساله آقای رسایی نیست!

سید محمد علی صدری نیا آقای رسایی و دوستانشان به سردار تاختند و علیه‌اش مطالبی منتشر کردند. جماعتی که در خفا و یا بصورت علنی می‌گفتند او فقط فرمانده منطقه است و بصیرت لازم را برای سخن گفتن درباره سیاست داخلی ندارد! همانها که وقتی او را می‌دیدند که بخاطر جایگاه ملی‌اش با چهره‌های مختلفِ جریانهای سیاسی چگونه رفتار می‌کند و در عین حفظ مواضع اساسی و انقلابی، اما تاثیرگذاری در جلسات خصوصی را به پنجه کشی در فضای رسانه‌ای ترجیح می‌دهد.

به گزارش «نماینده»، سید محمد علی صدری نیا کارگردان و مستندساز در کانال تلگرامی خود در فضای مجازی گفت : بگذارید درباره ادعاهای آقای رسایی ابتدا قصه‌ای را بگویم و بعد بروم سر اصل مطلب. البته قبل از آن، ذکر این نکته هم ضروری است که در توییت قبلی این حقیر، یکی از نکات با برداشت اشتباه همراه شده بود که پس از تذکر دوستان و خطا دانستن برداشت اولیه‌ام پس از مدت کمی آن را حذف کردم.اما اصل آن حرف و انتقادم به ایشان پابرجا و صحیح است.


اما قصه چیست؟

قصه مربوط است به زمانی که حسن روحانی در یکی از معدود واکنشهای درستش، موضع محکمی علیه امریکا گرفته بود؛ سردار دلها بلافاصله نامه‌ای به او نوشت و از این موضع او تقدیر کرد و حتی نوشت من دست شما را می‌بوسم. این کنشگری بزرگمردی بود که در پی "اصلاح" مواضع غلط جریانهای سیاسی بود و از آبرویش می‌گذشت تا حتی معدود مواضع حق آنها را هم تقویت و تشویق کند؛ اما آقای رسایی و دوستانشان به سردار تاختند و علیه‌اش مطالبی منتشر کردند. جماعتی که در خفا و یا بصورت علنی می‌گفتند او فقط فرمانده منطقه است و بصیرت لازم را برای سخن گفتن درباره سیاست داخلی ندارد! همانها که وقتی او را می‌دیدند که بخاطر جایگاه ملی‌اش با چهره‌های مختلفِ جریانهای سیاسی چگونه رفتار می‌کند و در عین حفظ مواضع اساسی و انقلابی، اما تاثیرگذاری در جلسات خصوصی را به پنجه کشی در فضای رسانه‌ای ترجیح می‌دهد، به او برچسب آدمِ فلانی بودن می‌چسباندند... همانهایی که وقتی جملات او را شنیدند که می‌گفت "این با حجاب است آن یکی بی حجاب، این اصلاح طلب است و آن اصولگرا... پس چه کسی را می‌خواهید حفظ کنید؟" چه نقدها که به او نکردند...همانها که پس از شهادتش مسجد به مسجد راه افتادند برای تبیین اندیشه‌هایش و عکس یادگاری گرفتن با پیکر او...


بله این قصه از به افق فلسطین شروع نشده، این قصه سر دراز دارد...قصه بر سر دو نگاه است؛ یک نگاه که معتقد است این مملکت فقط برای حزب اللهی‌هاست! آن هم به تفسیرِ ناقص و محدود و معیوبِ خودشان از حزب اللهی بودن! و نگاه دیگر که معتقد است این کشور برای همه مردم ایران است و نباید با برچسبهای مختلف افراد جامعه را راند و دایره را کوچک و کوچکتر کرد!
راستش برای من آقای رسایی -با حفظ احترام برای ایشان- آنقدرها مهم نیستند که نیاز به این همه قلم فرسایی داشته باشند؛ متاسفانه عملکرد ایشان از خودشان چهره‌ای ساخته که نه می‌تواند مراجع ذی‌صلاح را قانع کند که صلاحیت حضور در انتخابات را دارد، و نه حتی در انتخابات قبلی توانست حلقه جبهه پایداری را قانع کند که لااقل در لیست آنان جای بگیرد! حالا اینکه ایشان از برنامه‌ای انتقاد کند، یا به کسی بی سواد و بی اخلاق بگوید، حتما باعث افتخار و قابل درج در رزومه آن برنامه و آن فرد است! با فردی که از منظر اخلاقی مجبور می‌شود درباره مهمانان آتی یک برنامه دروغ بگوید، و از منظر دانش رسانه‌ای ماحصل فعالیتش هفته‌نامه‌ای است که حتی در بین حلقه دوستان سیاسی‌اش هم جدی گرفته نمی‌شود، نمی‌توان درباره این سخن گفت که به لحاظ رسانه‌ای و سیاسی چقدر مهم است که بتوانیم ضدیت با اسرائیل را تبدیل به نقطه مشترک و وحدت بخش کنیم... نمی‌شود برایش توضیح داد که ولو اینکه با بعضی‌ها در سایر موضوعات نگاهی متفاوت داشته باشیم، اما وقتی پای آرمانی بزرگتر در میان است، می‌شود بزرگتر فکر کرد... برای ارائه درک صحیح به کسی که بخاطر اختلاف نظر درباره یکی دو مهمان، برنامه‌ای را به افق انگلیس و آمریکا می‌خواند، چرا باید تلاش کرد؟! دقت کنید به افق انگلیس و آمریکا!!! پس مهم برای من آن فرد نیست؛ مهم تقابل این دو دیدگاه است! و ریشه همه این عصبانیتها و بی اخلاقی‌ها در همین نگاه خالص سازی است که دایره کشور را در حد حزب‌اللهی‌ها محدود می‌کند؛ دایره حزب‌اللهی‌ها را در حد تعریف ناقص خود کوچک می‌کند؛ و نهایتا خودشان را مرکز عالم تعریف می‌کنند و حتی حزب‌اللهی بودن و نبودن دیگران را بر اساس نزدیکی آنها به اندیشه‌های مشعشع خودشان می‌سنجند!روبروی این دیدگاه حتما باید با قوت ایستاد و هزینه بی‌اخلاقی‌ها و هتاکی‌های آنان را هم داد!

منبع:کانال تلگرامی سید محمد صدری نیا