شناسهٔ خبر: 146221 - سرویس فرهنگ
منبع: فارس

روح فروشگاهی در کالبد نمایشگاه کتاب

نمایشگاه کتاب.jpg نمایشگاه کتاب تهران مانند جنینی نارس به واقعیت‏های تلخ و گزنده‌ی نشر و کتاب‌خوانی متصل شده و تعریف هویتی شفاف برای این جنین بدون رشته‌ای که او را به پشت پرده‌ی نشر و کتاب‌خوانی وصل می‏کند، ممکن نیست.

«نماینده» / بسیاری از تحلیل‌هایی که درباره‌ی نمایشگاه کتاب تهران صورت می‌گیرد و در مقدمه چینی و نتیجه‌گیری سر از بی‌راهه در می‌آورد، از یک غلفت بزرگ رنج می‌برند و در نظر نمی‌گیرند که نمی‌توان هویتی مستقل از واقعیت‌های نشر کشور و وضعیت کتاب و کتاب‌خوانی برای نمایشگاه کتاب تهران تعریف کرد.
 
نمایشگاه کتاب تهران مانند جنینی نارس به واقعیت‌های تلخ و گزنده‌ی نشر و کتاب‌خوانی متصل شده و تعریف هویتی شفاف برای این جنین بدون رشته‌ای که او را به پشت پرده‌ی نشر و کتاب‌خوانی وصل می‌کند، ممکن نیست.
 
نمایشگاه کتاب تهران را نمی‌توان جزیره‌ای دور افتاده از چالش‌های عرصه‌ی کتاب دانست، وقتی حتی ناشران معتبر ما در طول سال خروش چندان مناسبی ندارند نباید به آن‌ها حق داد به نمایشگاه کتاب تهران به چشم یک فروشگاه بزرگ نگاه کنند و در صدد رفع و جبران بخشی از کمبودهای مالی‌شان باشند؟
 
اما از طرف دیگر آیا این خواست، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را هر سال به عقب نشینی بیش‌تر و بازگذاشتن دست کاسب‌کارانی که با نقاب و لباس یک انتشارات درنمایشگاه حاضر می‌شوند و فله‌ای کتاب می‌فروشند، وادار نمی‌کند؟ کتاب‌هایی که هیچ ارزش علمی، دینی، ادبی و هنری ندارند. با این وضعیت اگر کسی می‌خواهد کمی غبار روزمرگی و آمارسازی‌ها را بتکاند و برای به سامان کردن نمایشگاه کتاب تهران آستین‌ها را بالا بزند و جراحی بزرگی در این حوزه صورت دهد به ظاهر چاره‌ای ندارد جز آن که اول از همه دنبال اصلاح پشت صحنه‌ی این نمایشگاه که همان واقعیت‌های تلخ نشر و کتاب‌خوانی است، باشد.
 
نمایشگاه کتاب تهران گرفتار عملکردسازی و جداول اعداد
 
امروز، بیماری فراگیر آمارسازی و اتکای بیش از حد به پارامترهای کمی و اشتیاق وافر میدان به عملکردسازی در قالب جداولی با اعداد درشت‌تر دامن نمایشگاه کتاب تهران را نیز گرفته است. اگر نمایشگاه کتاب تهران را بزرگ‌ترین رخداد فرهنگی کشور در حوزه‌ی کتاب بدانیم که به ظاهر هم این‌گونه است طبیعتاً متن و حاشیه‌های این نمایشگاه باید در خدمت تأثیرگذاری بر میزان مطالعه و بهبود وضعیت کتاب‌خوانی باشد.
 
آیا تاکنون ارزیابی‌هایی در این خصوص صورت گرفته، یا نه همه‌ی حواس‌ها معطوف به تعداد بازدیدکنندگان و آمار غرفه‌های شرکت کننده بوده است؟
 
آیا مسؤولان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از تجارت، چالش‌ها و انتقادهای دور پیشین نمایشگاه برای اصلاح رویه‌ها در دور بعدی نمایشگاه استفاده می‌کنند یا این که مدیر بعدی مثل بسیاری از مدیران سایر بخش‌ها ترجیح می‌دهد دوباره چرخ را اختراع کند؟
 
آیا آسیب شناسی نمایشگاه‌های کتاب در دستور کار مسؤولان و مدیران فرهنگی از جمله وزارت ارشاد قرار دارد؟ اگر این‌گونه است چرا بازتابی از نتایج این آسیب شناسی‌ها حداقل در رسانه‌ها دیده نمی‌شود.
 
قرار بود نمایشگاه باشد
 
اگرچه در تمامی دوره‌های برگزاری نمایشگاه کتاب تهران از عنوان «نمایشگاه» و نه «فروشگاه» یا «هایپرمارکت» و «سوپر مارکت» استفاده شده اما به اذعان بسیاری از کارشناسان و اهالی کتاب کارکرد نمایشگاهی این رخداد فرهنگی با چارچوب‌های تعریف شده برای یک نمایشگاه کتاب فاصله‌ی زیادی دارد. برنامه‌های نمایشگاه کتاب تهران در تمامی دوره‌های برگزاری آن به گونه‌ای طراحی و ارایه شده که در عمل وجه‌ی فروشگاهی آن را برجسته، کرده است.
 
گو این که در سال‌های گذشته تلاش شد با برگزاری نشست‌های پراکنده‌ای در حوزه‌ی کتاب و دعوت از اهالی قلم و فعالان نشر این گونه وانمود شود که «ما در حال برگزاری نمایشگاه هستیم» مثال دیگر اختصاص غرفه‌هایی به کتاب‌های خارجی و نه حضور واقعی ناشران خارجی است، تا صرفاً عنوان بین‌المللی بر پیشانی نمایشگاه کتاب تهران بنشیند اما با این همه چه کسی که نداند وزن، اعتبار و اقبال به این برنامه‌ها در برابر آن وجه‌ی فروشگاهی چه‌قدر کم مایه و کم اثر بوده است البته متولیان برگزاری نمایشگاه هم هیچ ابایی ندارند از این که اعلام کنند چه اشکالی دارد نمایشگاه کتاب تهران، فروشگاه هم باشد و درست‌تر این است که بگویند بد نیست فروشگاه کتاب تهران کمی هم حالت نمایشگاهی داشته باشد.
 
نمایشگاه ۲۴ ساله شد اما از بلوغ، خبری نیست
 
هم‌چنان که گفته شد، نمایشگاه کتاب تهران به تنهایی وزن تمامی نابسامانی‌های عرصه‌ی کتاب را به دوش می‌کشد پس بی‌انصافی است که شلاق نقد را صرفاً بر گرده‌ی نمایشگاه فرود بیاوریم. این که چرا نمایشگاه کتاب تهران امروز به سن ۲۴ سالگی‌اش رسیده اما از بلوغ خبری نیست را نه صرفاً در نمایشگاه بلکه در پشت صحنه‌ی آن باید جست‌وجو کرد البته پشت صحنه‌ی نمایشگاه کتاب تهران تقریباً مانند تمامی پشت صحنه‌ها چندان زیبا، منظم و بر اساس قاعده نیست.
 
مجال گفت‌وگو بماند برای نمایشگاه کتاب فرانکفورت
 
چندی پیش با یکی از ناشران ایرانی صحبت می‌کردم، این ناشر در خلال صحبت‌هایمان به موضوعی اشاره کرد که هم وجه‌ی کمیک داشت و هم به شدت تراژدیک، درست مثل نمایشگاه کتاب که کالبد آن نمایشگاهی است اما روح فروشگاهی در آن جریان دارد.
 
این ناشر می‌گفت باور می‌کنید ما ناشران ایرانی از بس در نمایشگاه کتاب تهران سرمان به فروش کتاب گرم است، فرصتی برای نشست با هم و تبادل تجربیات نداریم، وقتی از او پرسیدم پس شما ناشران کجا هم‌دیگر را می‌بینید و یک دل سیر با هم حرف می‌زنید گفت: «نمایشگاه کتاب فرانکفورت و بولونیا»، آن‌جا تا دلتان بخواهد سرمان خلوت است. *