شناسهٔ خبر: 142847 - سرویس مجلس
منبع: ماهنامه نماینده

پاسخ به ۳ سوال کلیدی درباره عملکرد خانه ملت در زمان دفاع مقدس

چرا مجلس به وزیر دفاع در مقطع جنگ رأی اعتماد نداد؟

مجلس اول

ماهنامه «نماینده» / زمانی مجالس اول تا سوم شورای اسلامی تشکیل شد، که کشور در دوران دفاع از خاک میهن مقابل رژیم بعث عراق به سر می‌برد. در دوران هشت سال دفاع مقدس، مجلس شورای اسلامی دچار فرازوفرودهای زیادی بود که اتفاقاً باید در مقاطع حساس و تاریخی دست به انتخاب و تصمیم‌گیری می‌زد. برای آشنایی بیشتر با چند موضوعی که آن زمان حاشیه‌هایی را در مجلس ایجاد کرده بود، سراغ «محمدعلی صمدی» نویسنده و پژهشگر حوزۀ دفاع مقدس رفتیم تا با مرور بخشی از اتفاق‌های آن زمان، عملکرد مجلس در زمان جنگ تحمیلی را برای ما بازگو کند.

*به‌عنوان اولین سؤال کمی دربارة علت و نحوة شکل‌گیری مجمع عقلا در مجلس دوم شورای اسلامی، توضیح دهید.

درست زمانی که حضرت امام(ره) جملة معروف «جنگ در رأس امور است» را بیان فرمودند و همة تصمیم‌های کشور باید منجر به نتیجه‌گیری نظامی از جنگ می‌شد و البته از نظر نظامی کشور نسبتاً دستِ بالا را داشت و می‌توانستیم نتایج خوبی را به‌دست آوریم، آقای روحانی به همراه چند نفر دیگر یک جمعِ محفلی تشکیل دادند به این منظور که جنگ را به یک انتهایی برسانند و منظور آنها به‌هیچ‌وجه انتهای نظامی نبود، چون کسی نمی‌تواند بدون درنظر گرفتن سپاه یا حتی ارتش برای اتمام جنگ حرفی بزند یا تصمیمی بگیرد. این کلیت برداشت این جماعت بود. همین افرادی که امروز خودشان را به اسم دوم خردادی و اصلاح‌طلب می‌دانند، جریتن مقابلشان هم دقیقاً جناح چپ مجلس، سپاه و نیروی‌های حزب‌اللهی بود. چون فقط همین ۳ طیف بودند که جنگ را پشتیبانی می‌کردند. تودة مردم هم آن زمان جزو جبهة حزب‌الله محسوب می‌شدند. خبر این محفل هم به کسی نمی‌رسید و به صورت مخفیانه خودشان جلسات برگزار می‌کردند. تا اینکه یکی از آقایان خبر تشکیل این گروه را به طریقی به آقای «محسن رضایی» رسانده بود که یک جمع سیاسی یک گوشه‌ای جمع شدند و می‌خواهند جنگ را خاتمه دهند. چیزی که موجب ناراحتی آقای رضایی می‌شود این است که اگر می‌خواهید جنگ را خاتمه دهید ما در صحنه مشغول جنگیدن هستیم چرا ما از موضوع و جریانی خبر نداریم و چرا در این زمینه با ما صحبتی نشده است؟ ایشان با ناراحتی خدمت حضرت امام(ره) گله می‌کنند که در این باره حضرت امام(ره) یک واکنش سخت و شدید از خود نشان می‌دهند.

این آقایانی که امروز افتخار می‌کنند جزو مجمع عقلا هستند باید برخورد امام(ره) را هم مدنظر قرار دهند که امام دُم این مجمع را چید. توسط حاج احمد آقا پیامی فرستادند با این مضمون که «اگر این بساط را جمع نکنید، برخوردی خواهم کرد که فراموش نکنید.» اگر دقت کنیم پر واضح است که حتی امام(ره) آنها را که تماماً جزو رجال بودند؛ دعوت نمی‌کنند که توضیحی بشنوند (این مواردی که عنوان می‌کنم همه در اسناد و کتاب‌های سپاه موجود است. موضوع مخفی و محرمانه‌ای نیست) از آقای روحانی نقل است که می‌گویند: «دیگر کسی در جلسات مجمع عقلا حضور نیافت» و بعد متوجه می‌شوند که نه کسی به مجمع می‌آید و نه کسی گردن می‌گیرد عضو این مجمع بوده است. این مجمع عقلا بعد از برخورد امام(ره) ساکت شدند تا خرداد ۶۷ که آقای هاشمی رفسنجانی گه‌گاهی تحرکاتی می‌کردند. البته این نکته را هم اضافه کنم که هنوز هم کسانی که عضو مجمع بودند جز آقای روحانی، چیزی را گردن نمی‌گیرند.

*یک موضوع که آن زمان مطرح بود تصویب اساسنامة سپاه در مجلس است. گویا عده‌ای در آن زمان با حضور نام سپاه پاسداران در قانونی اساسی زاویه داشتند. این ماجرا از چه قرار بود؟

اساسنامة سپاه به‌وسیلة شورای ۱۲ نفرة اولیه در سال ۵۸ تنظیم شد. منتها یک سری از مسائل در این اساسنامه بود مثل موضوع «شورای فرماندهی» و مسائلی که بعدها حذف شد که مشخص‌ترین آن مسائل همین شورایی بودن فرماندهی سپاه است. ظاهراً آن زمان قرار بود اتفاق‌هایی بیفتد که اساسنامه در مجلس دچار اصلاحات و نه تصویب شود. دقیقاً از سال ۵۸ تا تصویب اصلاحیة قانون اساسی یعنی سال ۶۸ و حتی چند سال بعد، طیفی به صورت جدّی مخالف حضور سپاه در قانون اساسی بودند. آنها در مجلس تلاش کردند سپاه را از قانون اساسی حذف و آن را ادغام کند. نام سپاه در قانون اساسی عنوان شده یعنی جایگاه قانون اساسی دارد و این هم از زیرکی‌های شهید بهشتی و طیف انقلابی بود که سپاه را وارد قانون اساسی کردند که کسی نتواند در حذف آن اقدام کند.

آقای هاشمی اعتقادی به تشکیل سپاه نداشت، نه از روی عناد بلکه معتقد بود سپاه یک نیروی انقلابی مثل کمیته است و نهادی موازی با ارتش به حساب می‌آید یعنی وظایف سپاه را می‌توان به ارتش محول کرد این هم به شالودة ذهنی ایشان برمی‌گشت. ایشان یک ذهن کلاسیک و کاملاً سنتی داشت. آن زمان در جناح راست شهید چمران هم خیلی موافق تشکیل سپاه نبود، ایشان به دلیل تجربة خاصی که از سوابق مبارزاتی خود داشتند زیر بار نیروهای غیر منظم نمی‌رفتند و به سپاه هم، عنوان نیروهای شبه‌نظامی نامنظم اطلاق می‌کردند و معتقد بودند بالاخره سپاه و ستاد جنگ‌های نامنظم باید روزی ادغام شوند، فرصت هم پیدا نکردند که ماهیت سپاه را بیشتر بشناسند چون سپاه به محض تشکیل درگیر جنگ شد. در کل منظور این است که آن زمان حتی تفکر چریکی شهید چمران هم نتوانست با وضعیت آن زمان سپاه، هماهنگ شود.

*در زمان دولت دوم مقام معظم رهبری، مجلس به وزیر دفاع پیشنهادی از سوی ایشان که سرهنگ سلیمی بود، رأی اعتماد نداد. گویا این موضوع بازتاب منفی در رسانه‌های بیگانه هم داشته است. چه موضوعی بر سر عدم رأی اعتماد مطرح بود؟

مقام معظم رهبری در زمان ریاست‌جمهوری در جبهه‌بندی‌های سیاسی رسماً نمایندة طیف راست محسوب می‌شدند و اکثریت مجلس در اختیار جناح چپ بود. جناح چپ همین آقایانی هستند که امروز هم خود را متعلق به جناح چپ می‌دانند که در رأس آنها «مهدی کروبی و علی اکبر محتشمی‌پور» بودند، ولی عملاً این صف‌بندی‌های سیاسی بهم خورده است. جناح چپ اساساً از سال ۶۲ به بعد خیلی آشکارا با جناح راست درگیر می‌شدند و بر سر خیلی از مسائل در مجلس، مانند انتخاب وزرا یا یک استاندار با هم درگیر می‌شدند. آن زمان یک بی‌اعتمادی زیادی نسبت به ارتش وجود داشت. رهبر معظم انقلاب نمایندة جناح راست بودند. سرهنگ «سلیمی» علی‌رغم اینکه افسر بسیار خوش نامی بود و در واقع از بنیان‌گذاران ارتش جمهوی اسلامی محسوب می‌شد و جزو ۳ نفر بدنة اول ارتش در بهمن ۵۷ بود، ولی چون ارتشی بود، نگرانی مجلس از این بابت بود که سیستم دفاعی کشور به سمت ارتش پهلو بدهد به همین دلیل آن زمان مجلس به سرهنگ سلیمی رأی اعتماد نداد.