شناسهٔ خبر: 133103 - سرویس جامعه
منبع: هفته نامه نماینده

با همسرم شرط کردیم امانت دار دوران اسارت باشیم

اوحدی

هفته نامه «نماینده» / گپ‌وگفت دربارۀ دغدغه‌های ساده و روزمرۀ زندگی شخصی‌ چهره‌ای که همیشه در قاب شهرت، دست‌نیافتنی به‌نظر می‌رسد، بی‌شک جذاب به‌نظر می‌رسد. در کافه گپ این هفته سراغ «سعید اوحدی» رئیس سابق سازمان حج و زیارت رفتیم و صحبت از ریزه‌کاری‌های زندگی او، گپ‌وگفتی خواندنی را رقم زد.
*شما چند خواهر و برادر دارید و در چه خانواده‌ای بزرگ شده‌اید؟
متولد اسفند ماه سال ۱۳۳۵ در شهرستان بروجرد هستم. ۳ برادر و ۱ خواهر بودیم و من فرزند دوم خانواده هستم. همچنین در یک خانوادۀ مذهبی پرورش پیدا کردم. خانوادۀ من هم از طرف مادر و هم از طرف پدر هر دو خانوادۀ روحانی بودند. پدرِ مادر من روحانی بودند و شجره نامۀ ایشان به نوادگان ملااسدالله مجتهد بروجردی می‌رسد. مادرم خانه‌دار و پدرم در آموزش‌وپرورش بودند که به‌دلیل ادامه تحصیل پدرم از سال ۴۲ به تهران آمدیم.
*دوران مدرسه و دبیرستان برای شما چطور گذشت؟
پایان دبیرستان را در مدرسۀ هشترودی درس خواندم که در حال حاضر ستاد اقامه نماز است. دبیرستان هشترودی جدا از اینکه دانش‌آموزان خوب و نخبه در آن درس می‌خواندند ولی به‌دلیل نزدیکی به دانشگاه تهران یک فضای سیاسی هم در آن حاکم شده بود. آن سال‌ها «مهدی رجب‌بیگی» یکی از نخبگان بود که به دست گروهک منافقین شهید شد و در کتابی به نام خاطرات مهدی رجب‌بیگی من خاطرات او را نوشته‌ام.
*بعد از دبیرستان چطور؟
بعد از دبیرستان در آزمون دانشجویان خارج از کشور شرکت کردم و سال ۵۴ برای ادامه تحصیل به آمریکا رفتم. آن سالها اوج فعالیت‌های سیاسی حضرت امام(ره) بود که از نجف مسیر انقلاب را هدایت می‌کردند و خارج از کشور هم دسترسی به این اطلاعات راحت‌تر بود. نوارهای صوتی حضرت امام(ره) راحت‌تر به دست ما می‌رسید و انجمن اسلامی فعالیت قابل توجهی داشت تا سال ۵۷ من خارج از کشور بودم و امام از پاریس به ایران آمدند و ما دانشجویان خارج از کشور که اغلب هم به دلیل فعالیت‌های سیاسی شرایط بازگشت به ایران را نداشتیم منتظر همچنین لحظه‌ای بودیم که انقلاب به پیروزی رسید و بزرگترین آرمان‌ها تحقق پیدا کرد. امام به ایران آمدند آن هم با نام حکومت جمهوری اسلامی. حدوداً ۱۰ روز از انقلاب گذشته بود که به همراه دانشجویان خارج از کشور به ایران آمدیم و این در واقع جزو اولین پروازها بعد از انقلاب بود و وقتی به فرودگاه مهرآباد وارد شدیم با اینکه تنها چند روز از انقلاب گذشته بود، تغییر سبک زندگی مردم و تأثیرگذار بودن انقلاب مشهود و قابل درک بود. ساعت ۶ صبح بود که سرود الله الله آقای رویگری از رادیو در فرودگاه پخش شد و بدون اغراق همۀ ۱۲۰ نفری که به ایران برگشته بودیم روی زمین نشستیم و با این سرود اشک می‌ریختیم.
*چه سالی به اسارت درآمدید؟
بعد از ورود به ایران از آمریکا به صورت متناوب در جنگ بودم تا اینکه سال ۶۱ به اسارات درآمدم.
*به‌عنوان فردی که توانسته دهۀ ۵۰ را خوب درک کند، تفاوت سبک زندگی قبل و بعد از پیروزی انقلاب را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
انقلاب یک تحول بنیادین در نگاه و سبک زندگی مردم ایجاد کرد. به‌عنوان مثال قبل از انقلاب ملاک‌های ازدواج یک چیز بود و بعد از انقلاب تمام ملاک‌های ازدواج تغییر کرد. قبل از انقلاب نوع زندگی یک سبک زندگی مصرفی بود و بعد از انقلاب یک تحول عظیم اتفاق افتاد که این به برکت عظمت رهبری امام(ره) و خون شهدا بود. در جنگ هم ما یک نوع تغییر سبک زندگی و تحول داشتیم باز به‌عنوان مثال در دوران جنگ ازدواج‌ها به ساده‌ترین شکل ممکن اتفاق می‌افتاد و در واقع مردم آن زمان از هم سبقت می‌گرفتند که شبیه شهدا زندگی کنند.
*به نظر شما کدام وجه از انقلاب و جنگ می‌تواند برای نسل امروز الگوی زندگی باشد؟
با این وقایع یعنی پیروزی انقلاب و ۸ سال دفاع مقدس حجت برای نسل سوم ما تمام شده است شاید بعد از انقلاب پیدا کردن مصادیق زندگی به سبک اسلامی سخت‌تر بود با وجود اینکه زمان ما مطالعۀ کتب تاریخی و شیوه و سیرۀ پیغمبر و معصومین بود ولی مصادیق عینی پیدا نمی‌شد ولی امروز با خانوادۀ شهدایی زندگی می‌کنیم که هنوز سال‌های طولانی از شهادت عزیزان آنها نگذشته پس اینها می‌توانند برای ما الگو باشند.
*خودتان در چه سالی ازدواج کردید؟
سال ۶۹ بعد از اسارات ازدواج کردم و آن زمان هم برادر من و هم برادر همسرم شهید شده بودند و شرط گذاشتیم که زندگی تشکیل دهیم که هم امانت‌دار خون برادران شهید و هم امانت‌دار دوران اسارت باشیم.
*چطور با همسرتان آشنا شدید؟
ما آشنایی نزدیک خانوادگی داشتیم، بعد از اسارات مشورتی با سید آزادگان حاج آقا ابوترابی داشتم و ایشان گفتند که اگر تصمیم به ازدواج با این فرد را گرفتید من برای قرائت خطبۀ عقد شما می‌آیم و من اولین آزاده‌ای بودم که حاج آقا ابوترابی خطبۀ عقد برای ما قرائت کردند.
*مهریۀ همسرتان چقدر بود؟
چون تصمیم داشتیم که زندگی ما براساس ارزش‌های شهدا باشد لذا مهریۀ همسرم نیز قرآن و مهریۀ حضرت زهرا(س) است.
*چند فرزند دارید؟
۲ فرزند دارم. امیرمسعود دانشجوی دکترای برق هستند که جزو رتبه‌های اول دانشگاه بودند، فوق لیسانس هم در دانشگاه آمریکا گرفتند الان هم دانشجوی دکترا در کانادا و فرزند دومم هم علیرضا دانشجوی عمران دانشگاه تهران هستند.
*ازدواج هم کرده‌اند؟
امیر مسعود در شرف ازدواج است.
*برای ازدواج فرزندان هنوز بر همان اصول زمان خود پایبند هستید؟
به هر حال جوانان خود باید تصمیم بگیرند و من و همسرم این آزادی و اختیار عمل را به فرزندان داده‌ایم ولی با مشورت بچه‌ها شاخص‌ها را صریح با هم در میان گذاشته‌ایم و در چارچوب شاخص‌ها به توافق رسیده‌ایم.
*چقدر اهل عصبانی شدن هستید؟
به هر حال انسان به صورت ذاتی نسبت به اتفاق‌های اطراف خود واکنش نشان می‌دهد ولی من سعی می‌کنم این اتفاق‌ها را واقعیت و بخشی از زندگی بدانم حاج آقا ابوترابی همیشه می‌گفتند: «هر روزی را که شروع می‌کنید خود را برای مواجه با مشکلات آن روز آماده کنید.» پس با عصبانیت نتیجه‌ای نمی‌گیریم لذا بهترین ابزار صبر و سکوت و سعه صدر است.
*اختلاف‌نظرها بین خود و همسرتان را چطور حل می‌کنید؟
اختلاف‌نظر و اختلاف سلیقه هم جزو مسائل لاینفک زندگی است. کمتر خانواده‌ای را می‌توان پیدا کرد که به‌طور مطلق هیچ اختلاف سلیقه‌ای با هم نداشته باشند ولی تفاهم در زندگی مهم است. حضرت امام(ره) همیشه موقع قرائت عقد به همۀ زوج‌ها توصیه می‌کردند با هم بسازید و اگر به قداست و شاکلۀ اصلی زندگی اعتقاد داشته باشیم این فرمودۀ حضرت امام(ره) قابل تحقق است.