شناسهٔ خبر: 121887 - سرویس سایر حوزه‌ها
منبع: هفته نامه نماینده

بخاطر شرایط جانبازی‌ام، مخالف ازدواج با همسرم بودم

مجتبی شاکری43 نکته‌ای که مقام معظم رهبری به فرزندانشان فرمودند که اگر مهریه‌هایتان بالای ۱۴ سکه باشد من خطبه نمی‌خوانم، الگویی شد که هر سه عروسم مهریه‌شان ۱۴ سکه باشد.

به گزارش «نماینده» در کافه گپ این هفته سراغ «مجتبی شاکری» رفتیم و صحبت از ریزه کاری‌های زندگیِ عضو شورای مرکزی جمعیت ایثارگران و رییس کمیته فرهنگی شورای شهر تهران، گپ و گفتی صمیمی را رقم زد...

*چطور وسیله ازدواجتان فراهم شد؟

مجروحیت من قبل از ازدواج رخ داد. انفجار مین در دستم، باعث قطع هر دو دست و نابینایی هر دو چشمم  شد. بنابراین پیدا کردن شریک زندگی برای من، با دیگران کمی متفاوت بود.

* چه سالی مجروح شدید؟

سال ۵۹ و ۲۲سالم بود.

* چطور با همسرتان آشنا شدید؟

ایشان با من آشنا شدند،(با خنده) چون من نابینا بودم. حدود یکسال برای درمان چشم، گوش، فک و دندان‌هایم در آلمان بودم. وقتی به ایران آمدم یکی از دوستانم گفت خبر خوشی برایت دارم. چون به مطالعه علاقه داشتم فکر کردم کتاب جدیدی منتشر شده است. دوستم گفت یکی از دوستان همسرش قصد ازدواج با یک جانباز را دارد. همسرم آن زمان در سرپل ذهاب امدادگر بود و از نزدیک با سختی‌های زندگی مجروحان آشنایی داشت. گفتم قصد ازدواج ندارم چون تازه درمانم تمام شده و باید مدتی بگذرد. دوستم گفت شما باهم صحبت کنید اگر حرفی خلاف منطق بود نپذیرید. با گفتگویی که با همسرم داشتم متوجه شدم خانواده‌شان با این ازدواج موافق نیستند. آن زمان هنوز تعداد وضعیت مجروحان سخت کم بود و تجربه چنین ازدواجی در بین جانبازان وجود نداشت. از یکسو من و از سوی دیگر خانواده همسرم موافق این ازدواج نبودیم، اما درنهایت ۱۹ بهمن سال ۶۰ خدمت حضرت امام رسیدیم . مقام معظم رهبری، حاج سید احمدآقا و آقای هاشمی هم حضور داشتند. امام خمینی وکیل همسرم و یکی از افراد بیت هم وکیل من شدند. امام خطبه عقد ما را خواندند. بعد هم عکسی از آن مراسم که حضرت امام آن را امضا کرده بودند برایم فرستادند.

*خانواده شما چه نظری داشتند؟

اینکه دختری پیدا شده که با وجود همه موقعیت‌هایی که برای ازدواجش فراهم بود، پا پیش گذاشته تا با کسی که مشکلات جسمی زیاد دارد ازدواج کند و در مقابل مخالفت‌های دیگران هم مقاومت کرده است، برایشان بسیار ارزشمند بود. حضرت امام هم در پیامشان برای روز زن در سال ۶۱ – جلد شانزدهم صحیفه نور- از این ازدواج صحبت کردند و به جایگاه رفیع همسرم در این انتخاب توجه داشتند.

*خانواده همسرتان بالاخره چطور راضی به این ازدواج شدند؟

می‌گفتند چرا دختران ائمه(س) با جانباز ازدواج نکردند. البته آن‌ها اطلاعات کافی نداشتند، چون ممکن است ازدواج با جانباز در آن زمان در تاریخ ثبت نشده باشد. یا مثلا می‌گفتند شما احساسی تصمیم گرفتی و بعد پشیمان می‌شوی. سال‌های زیادی باید سختی را تحمل کنی و دوام نمی‌آوری، این جانباز را هم دچار مشکل می‌کنی. در نهایت دستخط و امضا از همسرم گرفته بودند که اگر رفتی و پشیمان شدی حق بازگشت نداری و چیزی هم به عنوان جهیزیه نخواهیم داد.

*خانواده همسرتان در مراسم ازدواجتان حضور داشتند؟

 بله. آن‌ها تجربه مصاحبت با یک جانباز را نداشتند و از دور قضاوت می‌کردند. بعدها که رفت‌و‌آمد بیشتر شد و فاصله ها کمتر، دیگر این‌گونه نبود. زمانی‌که برای خطبه عقد خدمت حضرت امام رسیدیم پدر همسرم خیلی به وجد آمدند. در حال حاضر روابط بسیار خوبی با خانواده همسرم داریم. در بسیاری از امور من طرف مشورت‌شان هستم.

*ظاهراً خانواده همسرتان پیشنهاد مهریه یک میلیون تومانی داده بودند که با مخالفت همسرتان مواجه شدند. بالاخره مهریه ایشان چقدر شد؟

این مباحث داخل خانواده ایشان بود و همسر من هم گفته بود هیچ مهریه‌ای لازم نیست. درنهایت فکر می‌کنم یک سکه بهار آزادی، حج و قرآن مجید به عنوان مهریه تعیین شد.

*همسرتان چند ساله بودند؟

ایشان دو سال از من کوچکتر هستند.

*وضعیت مالی شما چطور بود؟

تنها منبع درآمد من همان حدود دوهزار تا دوهزار و پانصد تومان مستمری‌ای بود که از بنیاد شهید می‌گرفتم. ابتدای زندگی در طبقه سوم منزل برادرم در یک اتاق ۱۵ متری زندگی می‌کردیم. قسمتی از راهرو که حدود ۲×۲ بود هم آشپزخانه ما بود. کل فضای زندگی ما ۱۵ متر بود.

*چند فرزند دارید؟

۳پسر، ۳ عروس و ۳ نوه دارم. پسرهایم  صدرا، امین ا... و ثارا... نام دارند. عروس بزرگم دانشجوی ارشد فلسفه، عروس دومم طلبه حوزه و عروس کوچکم دانشجوی ارشد فقه هستند.

*با شما زندگی می‌کنند؟

بله. منزلی که بنیاد شهید به من دادند خیلی قدیمی بود. با سختی‌های زیاد آن خانه را تجدید بنا کردیم. زیر زمین خانه ما حسینه شده است. طبقه اول منزل به نام همسرم و طبقه دوم به نام من است. طبقه سوم و چهارم که ۲ واحدی است به نام بچه ها و دراختیار خودشان است. همه در کنار هم زندگی می‌کنیم. روزی نیست که همدیگر را نبینیم.

*مهریه عروس خانم‌هایتان چقدر است؟

 نکته‌ای که مقام معظم رهبری به فرزندانشان فرمودند که اگر مهریه‌هایتان بالای ۱۴ سکه باشد من خطبه نمی‌خوانم، الگویی شد که هر سه عروسم مهریه‌شان ۱۴ سکه باشد.

*اهل خریدن هدیه برای همسرتان هستید؟

 بله. در مناسبت‌های مختلف یا به صورت فردی و یا با مشورت پسرها و عروس‌ها، هدیه می‌گیرم.

*بهترین هدیه‌ای که به همسرتان دادید و ایشان به شما دادند چه بوده است؟

بهترین هدیه برای من خواندن هفت حمد است. برای همسرم سفر کربلا و مشهد و حج عمره بهترین هدیه بوده است.

* بین شما  و همسرتان هم اختلافی که باعث دلخوریتان بشود پیش آمده است؟

هیچ دو انسانی نیستند که در همه مسائل هم‌نظر و هم‌سلیقه باشند. به همین دلیل همه ما حول محور خدا، ائمه و سیره آن‌ها جمع شده‌ایم تا به هم نزدیک شویم. تأکید مقام معظم رهبری بر ساده زیستی و رعایت حال یکدیگر هم در نزدیک شدن ما به هم کمک می‌کند. حضرت امام بعد از قرائت خطبه عقدمان فرمودند:«با هم دوست باشید، باهم بسازید و اختلاف نداشته باشید». در بطن اصطلاحاتی که امام فرمودند معانی بزرگی نهفته است. مقام رفاقت رفیع است و رفیق اعلی خدا است. دو نفر که با هم دوست هستند نه می‌رنجانند و نه رنجیده می‌شوند. حتی ممکن است انسان در برابر دوستش از خیلی حقوقش هم بگذرد. چون می‌خواهد طرف مقابلش را راضی کند. بنابراین اگر هم اختلافی وجود داشته باشد گسترش پیدا نمی‌کند. نمی‌خواهم بگویم اختلافی نبوده است. ولی اختلافاتمان هم با هم‌دلی و همزبانی برطرف شده است.

*اگر نکته خاصی هست بفرمایید.

با یکی از جانبازان، محضر علامه حسن زاده آملی رفته بودیم. از ایشان خواستم ذکری بگویند تا از آن استفاده کنیم. با همان لحن خودشان فرمودند:«آقا جان، شما در قنوتتان "رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً وَفِی الآخِرَةِ حَسَنَةً" می‌گویید، حسنه همین همسر خوبی است که خدا به شما داده است». در مورد مقام همسران جانبازان هم در جای دیگری فرمودند: «من نمی‌توانم از مقام شما بگویم ولی همین قدر می‌توانم بگویم که چله نشینی‌های عرفا، در مقابل مقام شما ناچیز است».