شناسهٔ خبر: 92659 - سرویس سیاست
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه کیهان

یادداشت روز کیهان:

همه دلواپس دولت شده‌اند

محمد ایمانی43

نماینده/محمد ایمانی: ۱- میان نامه ۲۲ اسفند شهید بهشتی و ۲۵ بهمن آقای هاشمی به امام در سال ۱۳۵۹ کمتر از یک ماه فاصله است. در نامه هاشمی «سلام» از صدر و «احترام» از مضمون جا افتاده است تا آنجا که حضرت روح‌الله(ره) را متهم به بی‌خط بودن، آسایش طلبی، تحت تأثیر تبلیغات قرار گرفتن و قاطعیت نداشتن می‌کند! و نظرات امام از جمله درباره «مخالفت با ورود افراد متظاهر به فسق و تارک الصلوهًْ در کارهای مهم را «نظرات نسبتاً سخت مکتبی» که «با تعدیل‌هایی اجرا می‌کردیم» می‌خواند. اما نامه آیت‌الله بهشتی که آن نیز از سر دلواپسی است، مالامال از ادب و احترام و حوصله است. این نامه پس از ۳۵ سال همچنان تازه است. شهید بهشتی از دو جریان عمده در کشور سخن می‌گوید؛ دو جریانی که پس از ۳۵ سال همچنان وجود دارد اما گویا برخی از همراهان جریان حزب‌اللهی و انقلابی آن روز اکنون در طیف مقابل ایستاده‌اند.
۲- بهشتی خطاب به «استاد و رهبر بزرگوار» می‌نویسد: «السلام علیکم و رحمهًْ‌الله و برکاته. سنگینی وظیفه، ‌فرزندتان را بر آن داشت که این نامه را به حضورتان بنویسد و حقایقی را به عرضتان برساند. دوگانگی موجود میان مدیران کشور بیش از آن که جنبه شخصی داشته باشد، به اختلاف دو بینش مربوط می‌شود. یک بینش معتقد و ملتزم به فقاهت و اجتهاد، اجتهادی که در عین زنده و پویا بودن باید سخت ملتزم به وحی و تعبد در برابر کتاب و سنت باشد؛ بینش دیگر در پی اندیشه‌ها و برداشت‌های بینابین، که نه به کلی از وحی بریده است و نه آن چنان که باید و شاید در برابر آن متعبد و پایبند، و گفته‌ها و نوشته‌ها و کرده‌ها بر این موضع بینابین گواه است. بینش اول در برابر بیگانگان و هجوم تبلیغاتی و سیاسی و اقتصادی و نظامی آنها سخت به توکل بر خدا و اعتماد به نفس و تکیه بر توان امت اسلامی و پرهیز از گرفتار شدن در دام داوری‌ها یا دلسوزی بیگانگان معتقد و ملتزم؛ بینش دیگر هر چند دلش همین را می‌خواهد و زبانش همین را می‌گوید و قلمش همین را می‌نویسد اما چون همه مختصات لازم برای پیمودن این راه دشوار را ندارد، در عمل لرزان و لغزان. بینش اول به نظام و شیوه‌ای برای زندگی امت ما معتقد است که در عین گشودن راه به سوی همه نوع پیشرفت‌ها و ترقی، مانع حل شدن مسلمان‌ها در دستاوردهای شرق یا غرب باشد و آنان را به فرهنگ و نظام ارزش اصیل و مستقل اسلام استوار دارد؛ بینش دیگر با حفظ نام اسلام و بخشی از ارزش‌های آن، جامعه را به راهی می‌کشاند که خود به خود درها را به روی ارزش‌های بیگانه از اسلام و بلکه ضد اسلام می‌گشاید. بینش اول روی شرایطی در گزینش مسئولان تکیه می‌کند که جامعه را به سوی امامت متقین و گسترش این امامت بر همه سطوح راه می‌برد بینش دیگر، بیشتر روی شرایطی تکیه می‌کند که خود به خود راه را برای نفوذ بی‌مبالات‌ها یا کم مبالات‌ها در همه سطوح مدیریت امت اسلامی و حاکم شدن آنها بر سرنوشت انقلاب هموار می‌سازد...».
۳- ۳۵ سال بعد از این نامه، همچنان می‌توان ۲ جریان را رصد کرد. دو جریانی که رهبر معظم انقلاب اول فروردین امسال در حرم مطهر رضوی، به شکلی دیگر مورد اشاره قرار دادند. «در نگاه کلان به اقتصاد کشور و رونق و پیشرفت اقتصادی دو جور نگاه وجود دارد. یک نگاه می‌گوید که ما پیشرفت اقتصاد را باید از ظرفیت‌های درون کشور و درون مردم تأمین کنیم. ظرفیت‌های بسیار زیادی در کشور وجود دارد که از این ظرفیت‌ها استفاده نشده است یا درست استفاده نشده است؛ از این ظرفیت‌ها استفاده کنیم؛ یعنی اقتصاد درون‌زا... نگاه دوم به اقتصاد کشور، نگاه به پیشرفت اقتصاد با استفاده از کمک بیرون مرزهاست. می‌گوید سیاست خارجی‌مان را تغییر دهیم تا اقتصاد ما درست بشود، با فلان مستکبر کنار بیاییم تا اقتصاد رونق پیدا کند، تحمیل قدرت‌های مستکبر را در بخش‌های گوناگون و مسائل گوناگون بپذیریم تا اقتصادمان رونق پیدا کند. امروز شرایط کشور به ما نشان داده که این نگاه دوم، یک نگاه کاملاً غلط و عقیم و بی‌فایده است. همین تحریم‌هایی که امروز علیه ملت ایران اعمال می‌شود دلیل محکم و متقنی است برغلط بودن این نگاه؛ یعنی وقتی شما به امید قدرت‌های خارجی نشستید تا آنها بیایند اقتصاد شما را رونق بدهند و یا زیربار آنها رفتن، اقتصاد را رونق بدهند، آنها به حد کم قانع نیستند. وقتی شما نگاه می‌کنید به بیرون، مواجه می‌شوید با یک مسئله‌ای مثل کاهش قیمت نفت... امروز خارجی‌ها و رؤسای قدرت‌های مستکبر می‌خواهند همین نگاه دوم را در مردم ما تقویت کنند».
۴- خیلی تفاوت دارد که مسئولان ناظر به عرصه، ماهیت جنگ‌طلب و متعدّی و متخاصم آمریکا و دیگر مستکبران عالم را ببینند یا درست در بحبوحه فزونی خصومت‌ها و تهدیدها و گستاخی‌ها، خیال‌ کنند شرایط موجود شرایط صلح و مسالمت و مدارا و آشتی‌کنان با دشمن است. ۳۵ سال پیش آن رجل سیاسی به قدری دلواپس بازیگری مهره‌های دشمن بود که حتی سلام و احترام را در نامه به امام جا انداخت اما  امروز چه!؟ آیا آن دلواپسی درست جای خود را به دل آرامی و راحت‌باشی و بالش نرم زیر افکارعمومی گذاشتن نداده است؟ بدترین وضعیت در هنگامه کمین و دست درازی خصم آن است که به جای آرایش رزم، احساس بزم و آسوده خیالی و خواب را پیدا کنید یا به دیگران القا نمایید. «انّ أخا الحرب الأرق و من نام لم ینم عنه. مرد جنگی بیدار است و هر کس به خواب رفت، دشمن او نمی‌خوابد». (نامه ۶۲ نهج‌البلاغه به مالک اشتر). مؤدب پنداشتن امثال دولتمردان جنایتکار آمریکا و بی‌هیچ ضمانتی به آنها اعتماد کردن - در حالی که به صراحت می‌گویند ایران متهم است و باید تضمین‌ها و امتیازهای سخت بدهد و آنگاه مطالبات باید به حوزه‌های غیرهسته‌ای تسرّی پیدا کند- نشانه روشنی از غفلت و سُر خوردن در تله دشمن است. چالش و مذاکرات هسته‌ای در این میان، تنها بخش کوچکی از جنگ بزرگ است. به تعبیر رهبر انقلاب «امروز خوشبختانه کشور درگیر جنگ نظامی نیست اما درگیر جنگ سیاسی است، درگیر جنگ اقتصادی است، درگیر جنگ امنیتی است و بالاتر از همه درگیر جنگ فرهنگی است؛ یعنی این را اگر کسی نداند، آن وقت خواب خواهد ماند. همین‌قدر که ندانید دشمن درصدد حمله است و این حمله از کجاست و چگونه است، باید مطمئن باشید که شکست می‌خورید... اینکه ما می‌گوییم جنگ فرهنگی، جنگ اقتصادی هیچ منافاتی ندارد با اینکه احساس آرامش هم در کشور بشود. ما طرفدار احساس امنیتیم ... این منافات ندارد. با آن حرفی که گفتیم دشمن دارد به شکل ویژه با ما مبارزه می‌کند... منتها حالا بعضی‌ها نمی‌خواهند این را بفهمند، نمی‌خواهند باور کنند چون اگر چنانچه باور کنند تکلیف به گردنشان می‌گذارد؛ بعضی‌ها هم کشش آن را ندارند».
۵- برخی اجزای مهم دولت، امروز به نحوی رفتار می‌کنند یا سخن می‌گویند که نگرانی بزرگ شهید بهشتی درباره دینداری بینابینی، لرزانی و لغزندگی، بی‌ثباتی در برابر فشار بیگانگان، گشودن راه ارزش‌های ضداسلامی و هموار کردن راه نفوذ عناصر بی‌مبالات را تداعی می‌کند. مشی بخش‌هایی از برخی وزارت خانه‌های فرهنگی و سیاسی و اقتصادی، حاکی از بی‌مبالاتی در برابر شبیخون دشمن با بی‌تدبیری و رهاشدگی مسئولیت‌هاست.   در این میان می‌توان پرسید اگر قرار باشد مذاکرات هسته‌ای- آن هم غالبا با آمریکا- را از سبد وزارت خارجه برداریم، چه چیز  دیگری در این سبد برای ارزیابی باقی می‌ماند؟ یا اگر همین موضوع را از سبد دولت و سیاستگذاری آن بگیریم، آیا چیز دیگری به عنوان کارنامه و وجهه همت دولت محترم - جز یکی دو مورد در حوزه مثلا سلامت و بهداشت- باقی خواهد ماند؟ امروز تنها منتقدان نیستند که نسبت به این بی‌برنامگی کاریکاتوری نگرانند بلکه احساس و ابراز دلواپسی در میان حامیان دولت نیز رو به گسترش است. اکنون کمتر کسی توافق ژنو را «فتح‌الفتوح بزرگ»   و بیانیه لوزان را «پیروزی مشعشع تاریخی» می‌خواند. اکنون از سیروس ناصری عضو تیم اسبق مذاکرات گرفته تا مسعود نیلی دبیر ستاد اقتصادی دولت و بیژن زنگنه وزیرنفت و غلامحسین کرباسچی دبیرکل کارگزاران و طیفی از  اقتصاددانان و روزنامه‌های اصلاح‌طلب، نسبت به مسائلی نظیر سوءاستفاده‌های آمریکا از توافق مبهم و پر ایراد ژنو، عملی نشدن برخی تعهدات در زمینه لغو تحریم‌ها، ایجاد توقعات بی‌جا نسبت به مذاکرات، و از دست رفتن بسیاری از فرصت‌های ۲ ساله دولت به امید توافق ابراز نگرانی می‌کنند.
آقای زنگنه بود که گفت «بند مربوط به وصول درآمد نفتی و بیمه نفت‌کش‌ها عملیاتی نشد» و آقای کرباسچی بود که در مصاحبه با روزنامه شرق گفت «در شرایط تحریم نباید این‌گونه باشد که مسئولیت‌ها را از دوش خودمان برداریم و تا بگویند چرا فلان کار را نکردید، بگوییم تحریم هستیم! این تجربه در دنیا وجود دارد. کشورهایی که در بدترین شرایط رکود و اقتصاد ضعیف و تنگناهای مختلف مثلا بعد از جنگ جهانی دوم قرار داشته‌اند، راه‌‌حل‌هایی پیدا کرده‌اند... مثلا اگر عملکرد وزارت راه را بخواهیم بررسی کنیم، بعضی از بخش‌ها را نباید به تحریم گره زد... دلمان باید برای اداره کشور شور بزند. نمی‌شود فلان وزیر یا مسئول فلان بخش باشیم اما استدلال ما این باشد که اگر بودجه دادند کار می‌کنیم و اگر ندادند کار نمی‌کنیم! من البته وزارت راه را مثال زدم اما بقیه وزارتخانه‌ها هم همین‌گونه است... بالاخره بعد از ۶۰ سالگی سن بازنشستگی مدیران است... اینکه یک تعدادی آدم خسته و سالخورده بنشینیم و بلند شویم که نمی‌شود! اصلا فرض کنید مناقشه هسته‌ای هم حل شد. بعد از آن چه؟ این بی‌تحرکی‌ها آدم‌ را برای دولت نگران می‌کند. چشم بر هم گذاشتیم نصف مهلت این دولت گذشت. وزرا و شخص رئیس‌جمهور باید فکر کنند... بالاخره هر وزیر و مدیری باید فکر کند اگر او نبود چه اتفاقی می‌افتاد، نباید که بی‌خاصیت باشد»!؟ بر همین سیاق رسانه‌های اصلاح‌طلب به تواتر از قول اقتصاددانان حامی دولت (نظیر آقایان مومنی و راغفر و مظاهری و دیگران) نوشتند «روحانی با وجود خطا‌های بزرگ به تذکرات دلسوزان توجه نمی‌کند» (جمهوری‌اسلامی)، «در ارکستر دولت، هر کس ساز خود را می‌زند» (تعادل)، «هیجان خام فروشی مدیران نفتی نگران‌کننده است» و «بیشتر مشکل اقتصادی داخلی است اما دولت اراده جدی ندارد» (خبر آن‌لاین)، «هزینه اقتصادی بی‌برنامگی دولت، هنگفت و نگران کننده است» (شرق)، «فعالیت تجاری برخی مدیران دولتی، تهدید سلامت نظام اقتصادی است» (آرمان) و «چرا دولت از ابتدا تا به امروز همه مشکلات را به تحریم گره زده است؟ گویا قرار نیست در دولت کسی برای اقتصاد کاری بکند در حالی که برخی مشکلات ناشی از سوءمدیریت است» (شرق).
آیا به جای زمزمه جا به جایی وزرا- که در جای خود امر لازمی است- نباید فکری به حال راهبرد کلان دولت در نسبت با ملت و نظام و دوستان و دشمنان آن کرد!؟

نظر شما