شناسهٔ خبر: 91794 - سرویس مجلس
نسخه قابل چاپ

حرف درِگوشی نداريم!

رسایی 43 بدتر از استنکاف دولت يازدهم نسبت به اجراي دستور و مطالبه رهبر معظم انقلاب، توجيهاتي است که برخي چهره هاي سياسي و رسانه اي - که خود بايد مطالبه گر اجراي اين فرمان رهبري باشند – به زبان مي آورند. ادعاي اينکه سکوت رهبر انقلاب در طول مدتي که دولت از انتشار جزئيات توافقات اخير براي مردم و نخبگان خودداري کرده، به معني آن است که ديگر وظيفه اي در پيگيري موضوع نداريم، مانند تحليل اصحابي است که در کنار رسول خدا بودند و منتظر بودند تا پيامبر آنچه را که علني به زبان آورده، يا مجددا به زبان بياورد و يا با ايما و اشاره آن را مطالبه کند!؟

نماینده/حمید رسایی: او را به عنوان کاتب وحي مي شناختند؛ تا اين اندازه خود را به رسول خدا نزديک کرده بود در حالي که در دل، اعتقادي به پيامبر نداشت. ادعا مي کرد که برخي آيات قرآن را بر خلاف آنچه پيامبر خدا بر زبان آورده، نگاشته است. اما محمد(ص) مي فرمود: «هو الواحد»؛ يعني چه تغيير بدهد يا ندهد؛ آن طور که من املاء مي کنم، نوشته مي شود و جبرئيل به اصلاح آن مي پردازد. علاوه بر اين، کاتبان ديگري بودند که با نگارش آنها اين تحريفات، آشکار و اصلاح مي شد. آيه ۹۳ سوره انعام درباره اين شخصيت نازل شد و خداوند وعده عذاب او را به خاطر دروغ هايي که به رسول خدا مي بست، داده است.

علامه مجلسي(ره) درباره اين کتابت قرآن به دست این شخصيت در بحارالانوار نوشته: چون در ميان کفار و مشرکين اين توهم پديد آمده بود که پيامبر، آيات قرآني را از پيش خود مي سازد، رسول خدا(ص) معاويه و اين فرد را که از منافقين بودند، براي کتابت وحي انتخاب کرد تا حقيقت امر بر آنها و ديگران آشکار گردد که اين آيات از جانب خداوند است و داراي سبک و اسلوب معين و ويژه اي است.

او هرگز موفق به انجام آنچه ادعا مي کرد (تحریف قرآن) نشد براي همين به سبّ النبي و ارتداد روي آورد. رسول خدا علنا او و چند فرد ديگر را مهدور الدم اعلام کرد و درباره او فرمود: هر کس وي را يافت حتي اگر به خانه خدا پناه برده بود و بر پرده کعبه آويزان باشد، بکشد. برای همین هم او فراري شد و به کفار مکه پناه برد تا روزي که رسول خدا مکه را فتح کرد.

وي که برادر رضاعي خليفه سوم بود، نتوانست به زندگي پنهاني ادامه دهد، نزد برادر رفت و کمک خواست. عثمان که به او پناه داده بود، روزي دستش را گرفت و به مجلسي که پيامبر در جمع اصحاب نشسته بودند، وارد شد و برايش از آن حضرت امان خواست. در تمام کتب تاريخي آمده که رسول خدا به مدت طولاني سکوت کرد و پاسخ درخواست عثمان را نداد تا اينکه عثمان اين سکوت را علامت رضايت تلقي کرد و برادر مرتدش را از مجلس خارج و اعلام کرد که رسول خدا او را بخشيده است!

پيامبر از اصحابي که کنار ايشان نظاره گر اين واقعه بودند، پرسيد: چرا حکم را اجرا نکرديد؟ گفتند يا رسول الله منتظر فرمان شما بوديم! پيامبر فرمود: من که پيش از اين به شکل علني حکم او را داده بودم، سکوت کردم تا بلکه يکي از شما فرصت بیابد و حکم را درباره اش اجرا کند. گفتند: اي رسول خدا اگر اشاره مي کرديد، کار را تمام مي کرديم و پيامبر فرمود: شايسته نيست که پيامبر به گوشه چشم، براي اجراي حکمي ايما و اشاره کند.

او کسي نبود جز «عبدالله بن سعد ابي سرح» که بعد از ارتحال رسول خدا وقتي عثمان به خلافت رسيد، به استانداري مصر گماشته شد...

بيان اين قطعه از تاريخ، به هيچ وجه براي مشابهت سازي با فرد خاصي در مقطع فعلي نيست اما به دنبال يادآوري يک سيره رفتاري از رسول خدا با  اصحابي است که در کنار ايشان، خود را مطيع حضرت رسول مي پنداشتند. امثال عبدالله بن سعدها قطعا در بين ما نيستند اما باید این وقایع را يادآوري کرد تا اشتباهاتي که برخي اصحاب در برابر مطالبات و فرامين صريح پيامبر خدا (ص) مرتکب شدند را تکرار نکنيم.

 حرف درِگوشي نداريم!

بارها در برابر مواضع صريح، شفاف و روشن امام خامنه اي، عده اي – از روي دلسوزي و گاه از سر عناد - عَلَم تفسير به رأي و تحليل هاي من درآوردي را بلند کرده اند و همين «ترديد» سبب شده که مطالبه اي مهم که به شکل عمومي مطرح شده، برزمين مانده يا با تفسيرهاي نابجا منحرف شود. اين روش نادرست برخي تحليل گران دلسوز(!) در مواجهه با مطالبات علني رهبر معظم انقلاب، سبب شده تا در مواقعي ايشان نسبت به آن واکنش اعتراضي نشان دهند.

از جمله يک بار وقتي عده اي تلاش مي کردند تا جامعه دانشجويي را نسبت به پيگيري مطالبات رهبري انقلاب بي تفاوت کنند، در جمع دانشجويان فرمودند: «من آنچه که در سخنراني ها بيان مي کنم، لبّ نظراتم است. اساسي ترين نظراتم همان هايي است که شما در سخنراني ها از من مي شنويد. هيچ نظري درباره مسائل جاري کشور و مسائل اسلام و مسلمين و مسائل اجتماعي وجود ندارد که من آن را «درِگوشي» به کسي بگويم و نشود آن را در علن گفت. نظرات من، نظراتي شفّاف و روشن است که در خطبه نماز جمعه و در سخنراني با گروه هاي مختلف، شما اينها را مي شنويد.» (۲۲ ارديبهشت ۷۷)

و بار ديگر به شکل صريح تري در اين باره فرمودند: «مطلب کليدي که لازم است اول عرض کنم - که يکي از عزيزان، اينجا مطرح کردند - راجع به گزاره هائي است که درباره ارتباط رهبري و مردم در اينجا و آنجا گفته مي شود. اين چيزي که در جلسه (توسط یکی از دانشجویان) گفته شد، ملاک نيست؛ يا تأويل يا توجيه يا تفسيرهاي مِن عندي؛ هيچ کدامِ اينها درست نيست. من حرفم هماني است که دارم مي گويم. آنچه را که بر طبق مصلحت کشور و مصلحت نظام نبايد گفت، نمي گوئيم؛ نه اينکه خلافِ آن را بگوئيم، بعد بخواهيم در يک جلسه خصوصي، مثلاً فرض کنيد آن خلاف گفته را تصحيح کنيم؛ نخير، اينجور نيست. بله، بسياري از مسائل هست که گفتنِ آن بر مسئولان کشور حرام است؛ نبايد بگويند. ما اگر همه آن چيزهائي را که مي دانيم، بگوئيم، فقط شما که نمي شنويد، آنهائي که دشمن شما هستند، آنها هم مي شنوند. قطعاً اين چيزي که (از زبان يکي از دانشجويان) در جلسه گفته شد، نيست؛ و بلاشک نبايد برخي از مطالب را گفت. اما آنچه را که نبايد گفت را نبايد گفت؛ نه اينکه بايد خلاف آن را گفت و در اذهان شوب ايجاد کرد؛ شائبهاي به وجود آورد. قبلاً اين روشن باشد، معلوم باشد؛ حرف ما هماني است که از ما مي شنويد؛ چه در نماز جمعه، چه در ديدارهاي عمومي، چه در ديدارهاي دانشجوئي و ديدارهاي گوناگونِ اختصاصىِ ديگر.» (۱۷ مهر ۸۶)

و اما سومین بار در دوره همین دولت بود که وقتی امام خامنه ای در برابر این پرسش قرار گرفتند که مواضع سیاسى افراد دانشجو یا تشکل هاى دانشجویى چگونه باید منطبق با نظرات رهبرى باشد؟ فرمودند:

«به‌‌ نظر من این سئوال خیلى سئوال موجهى نیست؛ این‌‌جور نیست که همه‌‌ مواضعى که آحاد مردم - از جمله دانشجویان که جزو قشرهاى پیشرو هستند - اتخاذ می کنند، بایستى الگو گرفته و برگردان نظراتى باشد که رهبرى ابراز می کند؛ نه، شما به‌‌ عنوان یک انسان مسلمان، مؤمن، صاحب فکر، باید نگاه کنید، تکلیفتان را احساس کنید،  تحلیلداشته باشید نسبت به اشخاص، نسبت به جریان ها، نسبت به سیاست ها، نسبت به دولت ها، موضع داشته باشید، نظر داشته باشید. این‌‌جور نیست که شما باید منتظر بمانید، ببینید که رهبرى درباره‌‌ فلان شخص، یا فلان حرکت، یا فلان عمل، یا فلان سیاست چه موضعى اتخاذ می کند که بر اساس آن، شما هم موضع‌‌گیرى کنید؛ نه، اینکه کارها را قفل خواهد کرد. رهبرى وظایفى دارد، آن وظایف را اگر خداى متعال به او کمک کند و توفیق بدهد، عمل خواهد کرد؛ شما هم وظایفى دارید؛ به صحنه نگاه کنید، تصمیم‌‌گیرى کنید؛ منتها معیار، تقوا باشد.»(۱ مرداد ۹۳)

اکنون ما هستيم و يک موضع علني از طرف رهبر انقلاب در ديدار تاريخي با مداحان اهل بيت مبني بر اينکه «من به خود مسئولين هم اين را گفته ام - همين چند روز - مسئولين بايد بيايند مردم را و به خصوص نخبگان را از جزئيّات و واقعيّات مطّلع کنند؛ ما چيز محرمانه نداريم، چيز مخفي نداريم. اين مصداق همدلي با مردم است.»  هم چنين مواجهيم با يک شايعه که رهبر انقلاب در يک ديدار خصوصي، وقتي در برابر اصرار آقاي روحاني قرار گرفتند، از اين مطالبه خود منصرف شدند! دولت محترم هم که به تناقض گویی روی آورده است، از تلاش برای آماده سازی فکت شیت و ارائه جزئیات تا آماده شدن و ارائه آن تا اینکه اصلا توافقی نشده تا فکت شیت ارائه شود و نهایتا تا آنچه آقای روحانی گفت که اصلا ما فکت شیت را قبل از آمریکایی ها منتشر کرده ایم!

وظيفه چيست؟

با اين همه قريب يک ماه است که از مطالبه علني امام خامنه اي در خصوص اين موضوع مهم مي گذرد. سئوال اين است ما به عنوان يک نماينده، يک روزنامه نگار، يک دانشجو و به عنوان يک چهره مشهور سياسي و به عنوان ياران رهبري، چه وظيفه اي در برابر اين مطالبه برزمين مانده رهبر انقلاب و دو ادعايي که پيش روي ماست، داريم؟ مطالبه علني رهبري را پيگيري کنيم تا تحقق يابد يا به اين شايعات که با ادبيات مختلف بيان مي شود، توجه کنيم؟

در همان جلسه دانشجويي رهبر انقلاب مي فرمايند: «جوان بايد مطالبه کند، بايد احساس کند که اين مطالبه سودمند است، ثمربخش است؛ و تشويق بشود بر اين مطالبه و بايد احساس کند که او فقط مسئوليتش طرح سؤال و پرتاب کردن يک شعار نيست، که بگويد خوب، ما کار خودمان را کرديم؛ نه، پيگيري کردن، مطالعه کردن، درباره مسئله انديشيدن، آن را پخته کردن، راهِ کارِ اجرائي را براي آن جستجو کردن، براي طرحش با مراکز دستاندرکار و مجري تلاش کردن و فعاليت کردن و بالاخره خود وارد ميدان کار شدن، اينها جزء وظايف و تکاليف جوان ماست که اين را هم بايستي جوان ما درک کند؛ در کنار آن مطالبه و طلبگاري و مدعا داشتن که عرض کرديم.» (۱۷ مهر ۸۶)

مانند اصحاب پيامبر نباشيم!

بعد از مطالبه رهبر انقلاب در خصوص ارائه جزئيات توافق اخير به مردم و نخبگان، توقعي که از جناب آقاي روحاني - به عنوان مسئولي که همواره بر اجراي مطالبات رهبري تأکيد مي کند - مي رفت اين بود که بلافاصله در برابر ادعاي آمريکايي ها در خصوص جزئياتي که از توافق لوزان منتشر کرده اند، تيم مذاکره کننده ايشان هم جزئيات و نظرات صريح خود را اعلام مي کرد اما علي رغم گذشت اين مدت طولاني، دولت محترم نه تنها اين مطالبه رهبر معظم انقلاب را اجرايي نکرد که بعد از مدتي تناقض گويي به انکار اصل مطالبه رو آورده و در حال حاضر هم انتشار جزئيات توافقات اخير براي اطلاع مردم را بر خلاف مصلحت مردم مي داند!

اما بدتر از استنکاف دولت يازدهم نسبت به اجراي دستور و مطالبه رهبر معظم انقلاب، توجيهاتي است که برخي چهره هاي سياسي و رسانه اي - که خود بايد مطالبه گر اجراي اين فرمان رهبري باشند – به زبان مي آورند. ادعاي اينکه سکوت رهبر انقلاب در طول مدتي که دولت از انتشار جزئيات توافقات اخير براي مردم و نخبگان خودداري کرده، به معني آن است که ديگر وظيفه اي در پيگيري موضوع نداريم، مانند تحليل اصحابي است که در کنار رسول خدا بودند و منتظر بودند تا پيامبر آنچه را که علني به زبان آورده، يا مجددا به زبان بياورد و يا با ايما و اشاره آن را مطالبه کند!؟

سئوالاتي که همچنان بي پاسخ مانده

اکنون چند سئوال از تيم مذاکره کننده، نخبگان تحليل گر و رسانه ها که چند روز قبل بیان شد را مجددا مطرح می کنم:

 آيا رهبر انقلاب نمي توانستند اين مطالبه غيرعلني خود را علني نکنند و مثل بسياري از موضوعات ديگر همچنان غيرعلني آن را پيگيري نمايند؟ پس حتماً در علني کردن اين مطالبه غيرعلني حکمتي نهفته بوده که مهمترين آن، دفاع از حقوق ملت و کمک به تيم مذاکره کننده در برابر فشارهاي غير منطقي گرگ صفتاني است که پشت ميز مذاکره نشسته اند و ادعاهايي مي کنند که تيم مذاکره کننده ما آن را غير واقعي مي داند. پس چرا رسماً نظر تيم ايراني منتشر نمي شود؟

 چرا تيم مذاکره کننده به تناقض گويي در اين باره رو آورده است و در نهايت به انکار اصل مطالبه رهبر انقلاب اقدام مي کند؟ دليل اين کار چيست، با اين که همه ما از زبان اعضاي اين تيم، بارها و بارها تبعيت از ولايت فقيه را شنيده ايم و معتقديم که آنها به اين ادعا پايبندند ولي چرا الان به ادعاي خود عمل نمي کنند؛ اين جاي سئوال دارد.

 نکته مهم اين است که اين مطالبه غيرعلني، توسط شخص رهبر معظم انقلاب علني شده است و هيچ خبر رسمي و غير رسمي «تاييد شده» مبني بر تغيير نظر ايشان از اين مطالبه مهم به گوش نمي رسد؛ آيا با وجود نص سخنان و مطالبه رهبري انقلاب، وظيفه نخبگان سياسي، روي آوردن به تفسيرهاي شخصي است؟ آيا بايد در برابر يک مطالبه و نظر علني، به اخبار «درِگوشي» اعتماد کنيم؟ با اينکه رهبر معظم انقلاب بارها فرموده اند، آنچه لازم باشد را علني مي گويند و در برابر مطالبات علني خود، مطالبه «درِگوشي» ندارند.

 جمعي از نمايندگان مردم در مجلس شوراي اسلامي بر اساس وظايف قانوني خود به طرح سئوال از رئيس جمهور محترم اقدام کرده اند و تاکنون هيچ منعي از اين اقدام آنها صورت نگرفته است. ضرر انتشار جزئيات توافق هاي اخير براي مردم چيست که عده اي را «دلواپس» کرده است؟ مگر سئوال از رئيس جمهور يکي از اصول قانون اساسي نيست؟ مگر جز اين است که رئيس جمهور محترم با حضور در مجلس، دلايل خود را در استنکاف از عمل به دستور رهبري عنوان خواهد کرد؟ پس اين همه فضاسازي براي چيست؟

 اگر رئيس جمهور محترم، بعد از مطالبه علني رهبري، ملاقاتي با معظم له داشته اند و از ايشان براي عدم ارائه جزئيات به مردم و نخبگان اذن گرفته اند، علناً اعلام کنند، چرا نمي کنند؟ حداقل دفتر رئيس جمهور اين موضوع را اعلام کند؟ چرا هيچ مقام مسئولي اقدام به اين کار نمي کند، اما نيروهاي رده چندم يک دستگاه غير مرتبط، اين ادعا را مطرح مي کنند!؟ البته با انتشار صوت سخنان آقاي صالحي در مجلس مشخص شد که ادعاي سخنگوي سازمان انرژي اتمي هم از سر بي اطلاعي و خلاف واقع است.

پيش از اين وقتي در دولت دهم، رئيس دولت وقت، نسبت به يک مطالبه غيرعلني رهبري استنکاف مي کرد، همه او را استنطاق کرديم - که کار درستي هم بود - چرا که در تحقق مطالبات رهبري نبايد با کسي مماشات کرد. حتي برخي رسانه ها در آن مقطع، وقتي رئيس دولت در عزل معاون اول پرحاشيه خود تعلل ورزيد، «کنتور روز شمار مخالفت با امر رهبري» در رسانه خود قرار دادند، سئوال اين است که چرا الان پيگير اين مطالبه علني رهبر انقلاب نيستند و پيگيري آن را توجيه مي کنند؟ آقايان مدعي، سخن بر سر اين نيست که چرا ديروز آنگونه عمل کرديد، بلکه گلايه بر سر اين است که چرا امروز اينگونه عمل مي کنيد!

 مضافا اينکه موضوع تغيير معاون اول در دولت دهم، مطالبه اي غيرعلني بود که هرگز توسط رهبر انقلاب علني نشد بلکه يکي از نوّاب رئيس مجلس آن را علني کرد اما در موضوع پيش رو، اعلام عمومي جزئيات و انتشار فکت شيت ايراني در برابر فکت شيت آمريکايي، در ابتدا مطالبه اي غيرعلني بود که تيم مذاکره کننده، خود آن را بيان کرده و بعد توسط شخص رهبر معظم انقلاب علني شده است و ما ترديد نداريم که انتشار علني اين جزئيات به نفع تيم مذاکره کننده و در راستاي مصالح ملي است.

 ضمن تشکر از همه کساني که از اقدام طرح سئوال نمايندگان از آقاي روحاني حمايت کرده اند - بويژه رسانه هاي مکتوب و مجازي و تشکل هاي دانشجويي و ائمه جمعه - اعلام مي کنم که موضوع سئوال از رئيس جمهور در خصوص مطالبه علني امام خامنه اي مبني بر انتشار جزئيات توافقات هسته اي و فکت شيت به مردم و نخبگان، تا حصول نتيجه پيگيري خواهد شد، مگر تکليف چيز ديگري باشد. بنابراين استمرار سکوت عده اي و تفسيرهاي من درآوردي آنها معنايي ندارد!

منبع: پایگاه شخصی حجت الاسلام رسائی

نظر شما