شناسهٔ خبر: 72330 - سرویس فرهنگ
نسخه قابل چاپ منبع: تسنیم

حاج اصغر زنجانی:حسین(ع) تفسیر حدیث قدسی «من عرفنی، عشقنی» است/کربلا حادثه باشد، مقام تسلیم معنا ندارد

زنجانی حاج اصغر زنجانی این‌طور شروع می‌کند: همه عزتم، حسین جان(ع)؛ در پای سفره‌ی تو محترم شدم... از اساتیدش فقط «امام حسین(ع)» را یادش می‌آید درست مثل حاج فیروز زیرک‌کار که فقط «آقا» به یادش مانده است.

به گزارش نماینده به نقل از تسنیم، چشم دلش از همه ما روشن‌تر است. این را از گفتگو و پاسخ‌های کوتاه اما دقیقش می‌توان دریافت. همه سؤال‌ها یک پاسخ دارد و به یک چیز ختم می‌شود فقط خود سیدالشهدا(ع). می‌گوید: «همه عزتم، حسین جان، پای سفره تو محترم شدم». سال‌هاست که ترجیح داده تا چشمان تن فروبسته بمانند و برای شفای خود از اهل بیت (ع) تقاضایی ندارد. از 3 سالگی چشمانش را از دست داده است. پیرغلام و ذاکر نابینای حضرت حسین(ع) است. یک بار از یک خواب گفته بود که به او گفته بودند شفای چشمانت را می‌خواهی یا ذاکری اهل بیت(ع) را. سال‌ها می‌گذرد و او هنوز ذاکر نابینای حضرت حسین(ع) است. او می‌داند که بهترین مسیر برای قرب باری تعالی همین چشم دلش است که از همه ما روشن‌تر است.از اساتیدش فقط «امام حسین(ع)» را یادش می‌آید درست مثل حاج فیروز زیرک‌کار که فقط «آقا» به یادش مانده است.

هر چه تلاش می‌کنم از فرزند شهیدش بپرسم نمی‌گوید. شنیده بودم که وقتی پیکر پسرش را به شهر آورده بودند، گفته پیکرش را روی بلندی گذاشته بودند و گفته بود «مردم پسر من در برابر جوان امام حسین(ع) هیچ ارزشی ندارد. من امروز می‌خواهم برای شما روضه علی اکبر(ع) بخوانم. می‌خواهم به شما نشان دهم امام حسین(ع) با چه حالی بالای سر پسرش رفت.» افتاده بود روی زانوهایش و ... مردمی که آن روایت تصویری را دیدند، از آن روز به بعد جوری دیگری پای روضه علی‌اکبر(ع) او گریه می‌کنند.

به اندازه قابل توجهی هم اهل سیاست است. با هیچ‌کس جز امام و آقا کاری ندارد. از ماجرای درگیری‌های سیاسی و شعرهای سیاسی و انقلابی‌اش در زمان شاه و ماجرا حکم تیر دادن ساواک برای خودش هم چیزی بیشتر از یک خط نمی‌گوید. می‌گوید: «زمان انقلاب یکی می‌گفت خدا به حق کمک کند. پرسیدم حق کی هست؟ گفتم می‌ترسی شاه پیروز شود فردا گفته باشی شاه حق نبوده برایت دردسر شود؟ بگو خدا خمینی را یاری کند.»همه جوره از خودش عبور می‌کند و مدام تذکر می‌دهد که برگردیم به خود امام حسین(ع). از خاطراتش با امام در نجف و کربلا و ایران می‌گوید. از روضه‌خوانی کنار مرحوم کوثری، روضه‌خوان محبوب امام. از علاقه امام به آموختن زبان ترکی می‌گوید و اینکه امام می‌گفته باید زبان ترکی یاد بگیرم تا بتوان روضه‌های ترکی را درک کنم. می‌گوید امام می‌گفت همه چیز ترکی یک طرف روضه و گریه برای امام‌حسین‌(ع)اش یک طرف.

از کیفیت روضه و شعر و مستمع که از او می‌پرسیم از یک اعتقاد در درونش می‌گوید. معتقد است آن روضه‌ای که مستمع‌اش امام زمان(عج) باشد، قیامت می‌کند. این را که می‌گوید ذوق درون چهره‌اش می‌دود. ذوقی که شاید از برق چشمانی که نداشته مشخص نباشد اما از تبسم گوشه لبش درک‌شدنی است. شاید روضه‌هایش را که با تاب خوردن بدنش یاری می‌کند، مستمعی این‌چنین گوش می‌کند. درون تفسیر او از عاشورا و امام گوشه‌های عرفانی و شناختی که ریشه در دلی سوخته دارد، موج می‌زند. داغ حضرت حسین(ع) او را جور دیگری کرده است: «بشره فی وجه و حزنه فی قلبه». مشروح گفت‌وگوی خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم با «حاج اصغر زنجانی» را در ادامه می‌خوانید:

برای قدم گذاشتن در مسیر نوکری ابتدا باید سیدا‌لشهداء(ع) بطلبند

 ابتدا بگویم که از تشریف فرمایی شما ممنونیم. توفیق شد به مناسبت ماه محرم از محضر شما استفاده کنیم به هرحال می‌گویند شما جور دیگری تبرک شده دست اهل بیت(ع) هستید. برای شروع بحث دوست داریم از زبان خودتان معرفی داشته باشیم از کی وارد این عرصه شدید و روزی شما شد که در این درگاه نوکری کنید؟

"السلام علیک یا ثار الله و بن ثاره"

حاج اصغر زنجانی: «یادم نمی‌رود که همه عزتم تویی در پای سفره‌ی تو، حسین(ع) محترم شدم/ لطفی که کرده‌ای پدر و مادرم نکرد، ای مهربانتر از پدر و مادرم حسین»

بنده اسمم اصغر، علی اصغر، کوچک علی، متولد 1324 هستم و تقریبا 8-9 سالگی آقا خواست وارد این عرصه شدم. البته همانطور که امام جواد(ع) فرمودند اول باید توفیق باشد و ائمه بطلبند و گرنه صدا و... در درجات بعدی است. اول سیدا لشهداء باید خودشان بخواهند و گرنه ما لایق نبودیم و نخواهیم بود. ما خودمان را انداختیم به این دستگاه، بهانه کردیم. «ما را در این خانه گدایی است بهانه/ من عاشق عباسم نه عاشق دینار.»

هر وقت به دستگاه سیدالشهداء(ع) آمدید راست بیایید، در باز است

از اول با نام حضرت صدیقه(س) مداحی و نوکری سیدالشهداء را شروع کردیم آن موقع فاطمیه‌ها خیلی باشکوه تر برگزار می‌شد با نام حضرت شروع کردیم و هستیم تا «یار که را خواهد و میلش به که باشد».

سیدالشهداء خیلی آقاست. اما هر وقت خواستید بیایید راست بیایید در باز است."هر دری بسته شود جز در پرفیض حسین این در خانه عشق است. به شرطی که راست بیاییم آقا در را باز می کند. یک ساعت مانده بود کار حر تمام شود اما بازگشت و آقا پذیرفت. گرچه تو جرم عظیم آورده ای غم مخور رو برکریم آورده ای / تو از اول حر ما بودی بیا راه گم کردی کجا بودی بیا/ پس هر موقع بیایم در باز است اما راست بیاییم.

* مقداری درباره اولین هیئت‌هایی که در آنجا مداحی را شروع کردید، بفرمائید. مقداری هم از بزرگان و اساتیدی که در آن زمان داشتید صحبت کنید و اگر اسمی از آنها به یاد دارید بیان کنید.

حاج اصغر زنجانی: نزدیک 60 سال است در این درگاه نوکری می‌کنیم و یک چیزهایی هم می‌خوانیم وخودمان را به این دستگاه انداخته‌ایم. از شهر زنجان آغاز کردم. ابتدا هیئت عباسی، هیئت حضرت رقیه(س) و از همه مهم‌تر هیئت حسینی بود. خدا حاج محمدتقی شریعتی را رحمت کند خیلی با ایشان حال می‌کردیم واقعا حیف شد که ایشان را از دست دادیم، مخصوصا نزدیکی محرم خیلی با ایشان عشق بازی کردیم. آن موقع با ماشین‌های باری با ایشان مشهد رفتیم، تقریبا 6 روز طول می‌کشید، ولی عشق وقتی باشد همه چیز حل می‌شود.

قبل انقلاب حکم تیر برایم بریده‌ بودند

*کی آمدید تهران و از کدام هیئت در تهران شروع کردید؟

حاج اصغر زنجانی: من قبل از انقلاب تهران بودم و بچه هایم کوچک بودند. مدتی تهران بودم اما بعد از آن فرستادند سیرجان کرمان و مدتی آنجا بودم. اواخر عمر مرحوم امینی خیلی تهران می‌آمدم آن موقع جامعه مداحان در مسجد حاج ابوالفتح میدان قیام بود، ما آنجا می‌خواندیم، آن موقع آیت الله مکارم می‌آمدند درس نهج البلاغه می‌گفتند و ما می‌خواندیم. بعد جنگ شد.

*حاج آقا یک جا گفته بودید حکم تیر برایتان صادر کرده‌ بودند. قضیه حکم تیر چه بود؟

حاج اصغر زنجانی: یک آقایی به نام تیمسار کهالی بود که حکم تیر برای من بریده بود. ما حرف می زدیم و انقلابی می‌خواندیم،  سه سالی هم در ترکیه زندانی بودم. به نظرم صحبت امام حسین(ع) از همه قشنگ‌تر است از امام حسین(ع) صحبت کنیم. آن موقع در مداحی شعرهای انقلابی می‌خواندیم. این شعر را می‌خواندیم:" اعلامیه از قتلگه کرب و بلا داد/ با زینب و سجاد سوی شام فرستاد/ این جمله ز خون بود در آن نشریه مستور / باید بشر از قید اسارت شود آزاد"

در هیئت شعر سیاسی می‌خواندیم و ترسی هم نداشتیم

* یعنی شما در هیئت سیاسی می‌خواندید؟

حاج اصغر زنجانی:بله که می‌خواندیم و حرف می‌زدیم. ترسی نداشتیم. یک روز از یک نفر نوار ما را گرفته بودند و 9 ماه زندان برایش داده بودند.

* هیئتی‌ها و مداحان دیگر هم در این فضای سیاسی با شما همراهی می‌کردند؟

حاج اصغر زنجانی:بله یک عده همراهی می‌کردند به ویژه جوانان حمایت می‌کردند. پایگاه ما در زنجان مسجد ولیعصر(عج) بود، دانشجوها می‌آمدند و شروع کردیم و تبدیل به پایگاه شد.

آنهایی که می‌گویند هیئت را سیاسی نکنید از مرگ می‌ترسند

* اما امروز برخی می‌گویند هیئت را سیاسی نکنید؟

حاج اصغر زنجانی: آنها یک عده هستند سن شان بالا رفته از مرگ می‌ترسند. زمان انقلاب یکی می‌گفت خدا به حق کمک کند. پرسیدم حق کی هست؟ گفتم می‌ترسی شاه پیروز شود فردا گفته باشی شاه حق نبوده برایت دردسر شود؟ بگو خدا خمینی را یاری کند.

آرزوی امام در یادگیری آذری برای گریه به امام حسین(ع)/ برای امام روضه مهم‌تر از هر چیزی بود

* حاج آقا شما با امام هم ملاقات داشتید؟

حاج اصغر زنجانی: بله، در نجف و تهران و قم با حضرت امام ملاقات داشتم. یک خاطره هم دارم اینکه یک بار خدمت امام بودیم، آمدند گفتند یکی از مسئولان رده بالا می‌خواهد شما را ملاقات کند آقا فرمودند:" فعلا نیاید داریم روضه گوش می‌کنیم". یکی هم این بود که امام اصرار کردند ما ترکی روضه بخوانیم و ما خواندیم خیلی گریه کردند و فرمودند "ترکی را من باید یاد بگیرم همه چیزش یک طرف، گریه کردن برای امام حسین(ع) یک طرف". یک بار هم نجف بودم که 6 ماهی در نجف ماندم، امام هر شب ساعت 11 حرم می‌آمدند و آرام گوشه‌ای می‌نشستند و می‌رفتند. ظهرها هم مسجد بروجردی پیش ایشان می‌رفتیم. برای امام روضه مهم‌تر از هر چیزی بود.

* یک حاج آقای کوثری بودند که برای امام(ره) روضه می‌خواندند. سبک روضه خوانی خاصی داشتند و امام روضه‌های ایشان را دوست داشتند؟ شما شناختی از آقای کوثری داشتید؟

حاج اصغر زنجانی: بله می‌شناختم، در قم باهم در دهه اول می‌خواندیم. سوز روضه ایشان خاص بود و امام به ایشان خیلی علاقه داشتند.

اگر امام عصر(عج) مستمع روضه‌های ما باشد، آن روضه قیامت می‌کند

* این که مستمع یک مداح چه کسی باشد خیلی مهم است. مستمع صاحب سخن را بر سر ذوق آورد.

حاج اصغر زنجانی: بله، حالا اگر امام عصر(عج) مستمع ما باشد آن روضه قیامت می‌کند. البته این را هم داریم که برخی از مستمع صاحب سخن را بیچاره هم می‌کنند. اما خدا توفیق دهد آدم به آنجا برسد که مستمع روضه‌اش امام زمان(عج) باشد.

* حاج آقا ماجرای از دست دادن بینایی‌تان چیست به یاد دارید که در اثر چه اتفاقی بیناییتان را از دست دادید؟ 

حاج اصغر زنجانی:یادم نمی آید مادرم تعریف می‌کند که به دنیا آمدی و بعداً این اتفاق افتاد.

از اساتیدم فقط امام حسین(ع) یادم می‌آید

* حاج آقا شعر را پیش چه کسی شروع کردید؟ استاد دیدید یا دلی بود؟

حاج اصغر زنجانی: هر دوتا بود هم استاد داشتیم هم دلی بود. از اساتید فقط امام حسین(ع) یادم است و امام بزرگترین استادم بود. اگر انسان استاد هم داشته باشد اما سیدالشهدا(ع) باید مدد کند و البته به هر کسی به اندازه توان آن شخص کمک می‌کند.

* اشاره کردید امام فرمودند ترکی یاد بگیرم چون سبک روضه و هیئت آذری‌ها سنتی و مال صدسال قبل است. چرا این احساس وجود دارد که سوز روضه‌های ترکی بیشتر است؟

حاج اصغر زنجانی: امام راحل گفتند و یاد هم گرفتند و می‌گفتند می‌خواهم برای سیدالشهداء(ع) گریه کنم. سوز روضه‌های ترکی بیشتر است و این هم از دل بر می‌خیزد. البته همه برای امام حسین(ع) به زبان خودشان روضه می‌خوانند و اشک می‌ریزند.

به ملاقات و دیدار حاج فیروز رفتم، خدا همه مریض‌های ما را شفا دهد

* حاج آقا یکی از مسائلی که در ارتباط با شما مطرح می‌شود محفوظات شما به عربی، فارسی و ترکی است. شما بیشتر از اشعار چه شعرایی استفاده می‌کنید؟

حاج اصغر زنجانی: من اشعار خیلی از شعرا را خواندم و کم شاعری است که من شعرش را نخوانده‌ باشم از متقدمین و متاخرین استفاده کردم. عربی را هم چون در کربلا و سوریه و لبنان زیاد ماندم یاد گرفتم.  اما جا دارد از شعرای آذری همچون حسینی و ذهنی و سهیلی، شاکر، شباهنگ و استاد غمخوار،کلامی و... یادی بکنیم. چندی پیش هم به ملاقات و دیدار حاج فیروز رفتم. خدا همه مریض‌ها را شفا بدهد.

حاجی تقی شریعت می گفت تا قیامت باید برای  سیدالشهداء بخوانیم و گریه کنیم

* حاج آقا شنیده ایم با مرحوم شریعت خیلی رفاقت داشتید؟ از ایشان برایمان بگویید.

حاج اصغر زنجانی: بله ایشان دوست جانی من بودند و دوستشان داشتم.کربلا، زنجان، تهران، خیلی جاها با ایشان خواندم. گفته بود تا زنجانی نیاید جنازه من را برندارید، من هم به تشییع جنازه اش رسیدم. ما 55 سال با هم بودیم او را خوب یافتم. از اول شاید خیلی هیئتی‌ها تغییر کنند اما او اولش گفت و آخرش هم گفت "حسین والسلام". گاهی وقت‌ها مثلا می‌خواستم چیز دیگر بخوانم، می‌گفت "چرا از آقا سید الشهداء نمی‌خوانی تا قیامت باید از آقا بخوانیم". او کم حرف می‌زد و خوب شعر می‌خواند و خوب نوکری بود. «این نوکری من به تو ننگ است حرف نیست، اما که نام نامی تو افتخارماست».

*حاج تقی شریعت چرا اینقدر پیش شما عزیز است؟

حاج اصغر زنجانی: چون امام حسین(ع) را خیلی دوست داشت. من از او غیبت نشنیدم و ندیدم نمازش را به تاخیر بیاندازد، کم حرف می‌زد و آهی می‌کشید و می‌گفت "حسین(ع)"، او شخصی متهجد و متعبد بود.

* اشعار کدام شعرا را بیشتر می‌پسندید و بیشتر مراوده داشتید؟

حاج اصغر زنجانی: با اکثر شعرا مراوده داشتیم از شعرای آذری از اشعار مرحوم آقای منزوی اردبیلی خیلی می‌خواندم. اشعار عجیبی دارد من خیلی با اشعارش حال می‌کردم. می‌گوید:

آنکه شور افکنده با شور حسینی بر جهان
از ازل خو کرده با صد محنت و غم زینب است

آنکه نامش زِینِ اَب خوانده رسول کردگار
چون نگویم من صفای اسم اعظم زینب است

آنکه بر خوانَد حدیث اُمّ اَیمَن بر امام
من به جرأت گویم آن زن هم حسین هم زینب است

آنکه کاخ ظلم و استبداد را با یک خطاب
کند و افکند از پی و بن، ریخت بر هم زینب است

دامن شیر خدا بین، شیر زن می پرورد
در شهامت برتر از سارا و مریم، زینب است

آنکه اندر مجلس گردنکشان قد کرد عَلم
چون حسین بر دشمنان یکدم نشد خم زینب است

با برادر درد دل می کرد این سان تا سحر:
آنکه ریزد از فراقت اشک ماتم زینب است

وصف زینب را ز من مشنو بیا در کربلا
خود ببین چون حامی ناموس عالم زینب است

ملجأ اهل حرم تا ظهر اگر عباس بود
شب نگهبان در کنار نهر علقم زینب است

پرچمت گر سرنگون شد من نگه میدارمش
غم مخور بعد از تو پشتیبان پرچم زینب است.

منزوی هرگز مزن بیهوده لافِ عاشقی
این حسین تنها یک عاشق دارد آن هم زینب است.

در تبریز هم با مرحوم حسینی، انور، یحیوی و آقای مضطر هم مراوده داشتم.

عهد کرده ام اشعارم را بعد از مرگم بخوانند

* خودتان هم شعر می‌گویید؟ یکی از شعرهایتان را برای ما بخوانید؟

حاج اصغر زنجانی: بله اما کم هر از گاهی. عهد کرده‌ام نخوانم از شعرهایم و تا حالا نخوانده‌ام. عهد کرده‌ام بعد از مرگم بخوانند.

* با مرحوم کافی هم مراوده داشتید؟ از کی آشنا شدید و چه مدت با هم بودید؟

حاج اصغر زنجانی: 4-5سال مکه باهم بودیم، جمکران و مهدیه تهران که نیمه رمضان سه شب جشن می‌گرفت آن سه شب را مرحوم کافی از ما دعوت می کرد، بخوانم. آن موقع حاج محسن طاهری جوان بود او هم می‌خواند. شهرستان‌ها هم که آقای کافی می‌رفت من همراهش بودم و می‌خواندم. مرحوم کافی در هشتگرد یک خانه فساد را خریده بود و غذاخوری کرده بود در شهرهای دیگر هم از این کارها کرده بود.

* حاج آقا شما در انتخاب شعری که می‌خوانید به چه چیزی نگاه می‌کنید ؟

هم معرفت داشته باشد و مستمع را به معرفت برساند و هم مال زمان باشد. شعر شعرای جوان و معاصر را هم می‌خوانم. خانواده شعرها را برای من می‌خوانند و من حفظ می‌کنم.

ماجرای شهادت جوان 14 ساله در جبهه و شعر حاج اصغر در وصف او

* حاج آقا سابقه حضور در جبهه هم دارید؟  از خاطراتتان در آن دوران برایمان بگویید؟

حاج اصغر زنجانی: بله اگر خدا قبول کند جبهه هم بودم. یک روز شلمچه با موتور یکی از دوستان می‌گشتیم یک جوان 14 ساله که آذری حرف می زد، از من پرسید فلانی راه کربلا کی باز می شود؟ گفتم من نمی‌دانم عزیزم. گفت چرا شماها می‌دانید. عالمی داشت برای خودش. گفت به مادرم قول دادم تا راه کربلا باز نشده برنمی گردم.حدود سه ربعی گشتیم هواپیماهای بعثی آمدند و بمباران عجیبی کردند و این بچه هم تکه تکه شد. این شعر را برایش گفتیم: «بیر بسیجی گوردوم اوندورد یاشندا، حسین حسین دئیر خاک ریز باشندا....» (یک بسیجی 14 ساله دیدم، سر خاک ریز داشت حسین حسین می‌گفت ...)

توصیه پیرغلام اهل بیت به جوانان: اگر به دستگاه امام حسین می آیید راست بیایید، آقا خیلی آقاست

* از امام حسین شفای چشمتان را نخواستید؟ اصلا چیزی از حضرت خواستید؟

آهی می‌کشد و می‌گوید: نه. یک توصیه‌ای به شما و همه جوانان بکنم. بیایید به این درگاه، هرچه هست پیش امام حسین(ع) است. «دل اینجا، دولت اینجا، مدعا اینجا، امید اینجا، کسی دیوانه باشد از سرکویت رود جایی دگر/ دل اینجا، دولت اینجا... اگر به دهر هر خبری هست زیر پرچم توست/ سزاست تمام بخوانم نماز در حرمت/ که اطراف حرمت ما را خانه پدری است.»

جوانان بیایند، اما راست بیایند. هرچه هست در جوانی است. سیدالشهدا(ع) هم دستشان را می‌گیرد، امیدشان اول خدا بعد معصومین و در راس آنها سیدالشهداء باشد که حضرت دست خیلی‌ها را گرفته است. حسینی بمانید و حسینی زندگی کنید و با حسین محشور و مشهور شوید.

وقتی داغ پسر امام حسین(ع) هست پسر من چیست؟

* یک سوالی راجع به آقا زاده شهیدتان داشتیم درباره ایشان صحبت کنید؟گویا وقتی پیکرش را آوردند برای غم او نخواندید و برای مردم روضه علی اکبر امام حسین(ع) خواندید.

حاج اصغر زنجانی: راجع به این موضوع نمی‌خواهم صحبت کنم. وقتی پسر امام حسین(ع) هست پسر من چیست؟من نگذاشتم پسرم مداح شود دیدم آن که من می‌خواهم نمیشود دوست نداشتم مداح بشود.

* حاج آقای گفت‌وگو با شما در پاسخ همه سوالات به خود حضرت اباعبدالله(ع) ختم می‌شود. برویم سراغ ارباب و راجع به خود امام حسین(ع) صحبت کنیم.

با نام سیدالشهداء عشق بازی می‌کنیم بالا باشیم، پایین باشیم/اباالفضل زیاد شکسته شد تا بالا رفت

حاج اصغر زنجانی: بله، مگر حرفی غیر از امام حسین(ع) هم داریم؟ همه مباحث سبک و شعر را اگر راست بیایم خود حضرت درست می‌کند. اصلا نام حضرت سیدالشهداء(ع) خودش سبک است، «حسین»، «حسین»، «حسین» «سو سوز» «تشنه» همه‌اش سبک است. خوش به  حال کسانی که ذره‌ای شناخت به حضرت دارند و جدا برای سیدالشهداء گام برمی دارند به قول نظامی «چون میسر نیست من را کام او/ عشق بازی می‌کنم با نام او». ما با نام سیدالشهداء عشق بازی می‌کنیم بالا باشیم پایین باشیم. حضرت حسین(ع) خیلی آقاست. اینجا هرکس شکسته‌تر است بالا می‌رود. این را هر کس فهمید ببینید که چه شد. حضرت ابالفضل(ع) بالا رفت؟ چون زیاد شکسته شد. خیلی بالا رفت این را باید خرد کنیم، کنکاش کنیم و برای خودمان حلش کنیم. بعد از حضرت سیدالشهداء(ع)، اباالفضل(ع) در ولایت ذوب شد و امروز همه دست به دامن او هستند، آخرش هم گفت برادر از من راضی شدی؟ آقا توانستم نوکری‌ام را خوب انجام دهم؟

اولین جمله امام عصر(عج) در زمان ظهور، روضه برای اباعبدالله (ع) است

* تاریخ اسلام همه جوره مدیون امام حسین(ع) است و رمز ماندگاری و بقاء اسلام است. تفسیرتان از حرکت حضرت چیست و شهادت حضرت چه رمزی دارد که بنیان ادامه دین به حرکت ایشان برمی‌گردد؟

حاج اصغر زنجانی: عنایت کنید حضرت چه دعای عرفه‌ای خوانده است از آن دعا فهمیده می‌شود که سیدالشهدا(ع) چه می‌خواهد، همه هستی‌اش را هیچ می‌داند و فقط الله را همه چیزش می‌داند. در روایت داریم حضرت هنگام خروج از مکه نگاهی به کعبه کرد و عرض کرد خدایا من از حرمت سیر نشدم اما به احترام حرمت خارج شدم. صدا آمد یا حسین! تو که احترام حرم امن الهی را حفظ کردی تا قیامت احترام حرمت بالاست و بالاترین است و امروز می‌بینیم احترام حرم و تربتش بالاست و در تربت سیدالشهداء شفاست. همه چیزش را در راه خدا داد، فقط آخرین جمله‌اش این بود «الهی رضا برضائک». حضرت رقیه(س) خیلی قیمت داشت اما او را با تازیانه زدند. حکومت‌ها و دولت‌ها آمدند و رفتند اما اسم امام حسین(ع) ماند و تمامی ائمه از ذریه ایشان هستند. امام زمان(عج) پسر حضرت عسکری هستند اما در روایت داریم وقتی تشریف می‌آورند اولین جمله‌شان با روضه برای سیدا‌لشهداء(ع) است. می‌فرمایند:«ای اهل عالم جدم حسین را تشنه و عطشان و عریان شهید کردند و از قفا سرش را بریدند...». تمامی انبیاء الهی قبل از واقعه کربلا برای امام حسین(ع) گریستند و درباره این حادثه خبر را داده بودند.«این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست/ این چه شمعی است که جان‌ها همه پروانه اوست...»

تمام اعضا و جوارحی که امام حسین(ع) در دعای عرفه با آنها به وحدانیت خدا شهادت داد در کربلا مجروح شدند/حسین(ع) تفسیر حدیث قدسی «من عرفنی، عشقنی» است

* فرازهایی که در دعای حضرت در روز عرفه می‌بینیم با اعضای بدنشان به وحدانیت خدا شهادت می‌دهند. حتی با جزئی‌ترین اعضا و جوارح خودشان  شهادت می‌دهند. این چه جور توحیدی است که همه چیزش برای خدا می‌رود و خدا خریدار می‌شود؟ حدیثی قدسی هم در این خصوص داریم که خداوند می‌فرماید:«من طلبنی وجدنی و من وجدنی عرفنی و من عرفنی احبنی و من احبنی عشقنی و من عشقنی عشقه و من عشقه قتله و من قتله فعلی دیته و من علی دیته فانا دیته».

حاج اصغر زنجانی: بله، تمام اعضا و جوارحی که حضرت در دعای عرفه با آنها شهادت دادند « تکه تکه» می‌شوند.به این خاطر امام حسین(ع) فرق دارد. اینجاست که عظمت حضرت فهمیده می‌شود چرا هیچ کس و هیچ عاملی نتوانست ایشان را از مسیر خود باز دارد با این که پیشنهاد‌های زیادی شد و این جاست که می‌فرماید:««وإنّی ما خرجت أشراً ولا بطراً ولا ظالماً ولا مفسداً وإنّما خرجت أرید الإصلاح فی أمّة جدّی ...» پس حضرت تفسیر کامل این حدیث قدسی است. همه چیزیش خریدنی و تجلی خدا می‌شود.

یکی از اسماء و کلماتی که به حضرت آدم آموخته شد نام مبارک امام حسین(ع) بود

* اگر از این دریچه توحید بنگریم این مسائل قابل هضم و درک‌تر می‌شود و این است که حضرت زینب(س) می‌فرماید"ما رایت الا جمیلا" یعنی بالاترین مصائب را می‌بینند اما می‌گویند "رضا بقضائک".

حاج اصغر زنجانی: باید با این دید نگریست که با آن دید همه چیز زیباست حتی بالاترین و بزرگترین مصائب. وگرنه حضرت و یارانش هم می‌دانستند که 72 تن در برابر سپاه چند هزار نفره کشته خواهند شد. اما دید و نگاهشان همان حدیث قدسی بود و از آن دید همه چیز زیبا می‌شود. آیا آنجا همه صدای قرآن سر مطهر را شنیدند؟ نه خیلی کم، لذا با آن دید باید نگریست تا این صدا را شنید.

* شاید شما بیشتر از هرکسی به این مساله فکر کردید که از حضرت آدم تا حضرت صاحب هر آن که از جانب خداوند می‌آمده، قصه حضرت یونس، یعقوب، آدم، نوح و... برای همه آنها روضه حضرت حسین(ع) خوانده شده است. شما به این قضیه فکر کرده‌اید چه حکمت و سری است؟

حاج اصغر زنجانی: آنجا که فرمود:«فَتَلَقَّی ءَادَمُ مِن رَّبِّهِ کلِمَتٍ فَتَاب عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّاب الرَّحِیمُ‏» منظور از کلمات یکی هم حسین(ع) است. آدم شروع کرد به گریه کردن. «اسلام بنا بر لک لبیک حسین است/ ما نیز بنا شد که مسلمان تو باشیم/ گویی که ابالفضل دعا گوی لب ماست. هرجا که به یاد لبِ عطشان تو باشیم.../دامن مکش از دست گداهای گرفتار/ بگذار کمی دست به دامان تو باشیم/ خیرالعمل این است که ارباب تو باشی/ ما هم یکی از مُزد بگیران تو باشیم/ ما یاد گرفتیم که در روضه گودال/ آشفته تر از زلف پریشان تو باشیم.»السلام علیک یا ابا عبدالله.

* در آنجایی که راجع به حضرت زینب(س) صحبت کردیم که فرمودند "ما رایت الا جمیلا" یک جای دیگر نوجوان 13 ساله‌ای به نام حضرت قاسم نیز به بیان دیگر همین را می‌گوید، وقتی امام از او می‌پرسند مرگ در مذاق تو چگونه است؟ می‌گوید" احلی من العسل". این هم تفسیر عجیبی دارد.

کربلا حادثه نیست

حاج اصغر زنجانی: در نظر ما ایشان 13 ساله است اما فرق می‌کند از لحاظ فهم. حضرت قاسم(ع) به جایی رسیده که واقعا و از ته دل می‌گوید "احلی من العسل" و در آخر هم، مزه همین عسل را چشید و هیچ کس مثل حضرت قاسم(ع) نشد.

* حاج آقا در جریان واقعه کربلا و عاشورا با این که حضرت اطلاع دارند که کشته می‌شوند اما با شناخت و معرفت علی اصغرشان را هم می‌آورند و قربانی می‌شود و آن هم آگاهانه است. بعضی‌ها این را تفسیر به حادثه می‌کنند؟

حاج اصغر زنجانی: نه، نه اگر حادثه باشد لذت ندارد. اگر این‌ها حادثه باشد، مقام تسلیم معنا ندارد. حضرت می فرمایند من می‌دانم و می‌بینم گرگان عراق من را تکه تکه می‌کنند. کربلا حادثه نیست.

* پس شهادت عبدالله بن حسن هم حادثه نیست؟

نه ابدا، همه این‌ها از روی معرفت و حکمت است. از امام صادق(ع) درباره کربلا پرسیدند، فرمودند: همه اینها در صحیفه مادرم نوشته شده است.

* حاج آقا برخی از مداحان وقتی می‌خواهندروضه نوامیس آل الله بخوانند از حضرت صاحب(عج) اجازه می‌گیرند. از علما و بزرگان کسب اجازه می‌کنند و عذرخواه می‌شوند. حال برخی اعتقادی برخی زبانی‌اش را کاری نداریم. چرا روضه نوامیس اهل بیت(ع) سخت‌تر است؟

حاج اصغر زنجانی: متاسفانه برخی نمی‌دانند و از این جایگاه والا خبر ندارند. هرجایی و هرکسی نباید روضه باز و نوامیس اهل بیت(ع) را بخواند. خدا به همه ما معرفت عطا کند.

 

نظر شما