شناسهٔ خبر: 39476 - سرویس جامعه
نسخه قابل چاپ

«اعتدال گرایی»، یک شعار پوپولیستی است

محمد سلیمانی اگر کسی نخبه گرا بود دلالتی بر پوپولیست نبودن او نیست و اگر کسی بر خاک نشست، ممکن است عوام فریب نباشد. باید از ظاهر و شکل خارج شد و حقیقت و ماهیت را بررسی کرد.

پوپولیسمنماینده - محمد سلیمانی؛

۱- پوپولیسم از کلمه «Peuple» فرانسه آمده است. در روزگار ما که نسل جوان غالباً با زبان انگلیسی آشنایند شاید تعبیر پیپیلسم به گوش آشناتر بیاید که از همان کلمه انگلیسی مشتق شده. در فرانسه ترجمه کلمه مردم پوپل است و در انگلیسی «people» پیپل. پیپلیسم، اصالت مردم است یعنی هرچه مردم بگویند، یعنی دنبال مرم رفتن، به دنبال رضایت عامه رفتن. این واژه را به عامه گرایی و بعضاً عوام فریبی نیز ترجمه کرده اند. یعنی فرد پیپیلسم به دنبال کاری است که مردم از آن کار خوششان می آید و منطبق بر رأی و نظر مردم است.

 

۲- پوپولیسم را اطوار و شیوه های گوناگونی است. گاه پوپولیسم در قالب تشابه با فقرا و بر خاک نشستن و نان و پنیر خوردن و دست کارگران را بوسیدن است که مردم بگویند فلانی از خود ماست و همچون ما زندگی می کند و گاه در لباس نخبه گرایی سر برمی آورد. رئیس دولت، خود را نخبه و اهل مجالست با اساتید و دانشگاهیان جلوه می دهد. چند زبان خارجی می داند. لباس های فاخر می پوشد و ریش های خود را رنگ می زند و پیپ می کشد و کلمات آلمانی و انگلیسی می گوید تا مردم بگویند عجب رئیس جمهور «باکلاسی» است.

گاه عوام فریبی در کسوت سلطنت و شکوه پادشاهی ظاهر می گردد. پادشاه با ایجاد دستگاه عریض و طویل و خدم و حشم و تاج و تخت مرصع چنان می کند که عوام از داشتن چنین پادشاه پر هیبت و ثروتی احساس غرور و خشنودی کنند و بگویند چه پادشاه پر ثروت و مکنتی که مایه مباهات ماست در مقابل دیگر بلاد! و همزمان فقر و فلاکت خویش از یاد می برد و از آن در می گذرد برای حفظ آبرو در مقابل دیگر ملل.

غرض آنکه از صورت باید گذشت و اگر کسی نخبه گرا بود دلالتی بر پوپولیست نبودن او نیست و اگر کسی بر خاک نشست، ممکن است عوام فریب نباشد. باید از ظاهر و شکل خارج شد و حقیقت و ماهیت را بررسی کرد. در حقیقت غالباً نخبه گرایی روی دیگر پوپولیسم و و نشست و برخاست با روشنفکران، برای کسب اعتبار نزد عوام یکی از طرق جلوه آن است.

 

۳- اعتدال را در فرهنگ نامه ها به معنای «میانه حال شدن در کمیت و کیفیت، برابر بودن هر چیزی، یکسانی و ...» گرفته اند. همانی که در انگلیسی از آن تعبیر به Moderation می کنند.

اما حقیقت اعتدال گرایی چیزی جز پیروی از آرا و امیال مردمان نیست. اگر خواسته های آنان را بدون سنجیدن نیازهای حقیقی شان دنبال کنی و آرزوهای آنان را بی توجه به احتیاجاتشان در پیش گیری، مصالح و مفاسد حقیقی را کنار بگذاری و جز به تقاضای آنان نیاندیشی، راه اعتدال و میانه را برگزیده ای و الا یا تند و افراطی خطاب خواهی شد و یا محافظه کار و ناتوان! اگر نیازهای حقیقی افراد چیزی باشد و خواسته های اعلامی آنان چیزی دیگر، اعتدال ایجاب می کند خواسته های اعلامی را برای عدم مخالفت آن جماعت دنبال کنی.

فرض کنید کشور ما که سرشار از منابع معدنی و زیر زمینی است، چنانچه مردمانش امروز بخواهند تمام سرمایه های زیر زمینی کشور خود را برای خوشی امروز خود استفاده کنند، اما صلاح آن مملکت در این باشد که بخشی از این منابع برای نسل های آینده آن باقی مانده و برای آیندگان ذخیره گردد و بخشی دیگر از درآمدهای ناشی از آن صرف امور زیربنایی گردد – چیزی که بسیاری ضرورت آن را درک نمی کنند و اهمیت آن را متوجه نمی شوند – راه اعتدال ایجاب می کند از انجام کارهای بلند مدت پرهیز نمایی و خوشی امروزِ خود را به تحمل سختی ها و دشواری های فردای دیگران ترجیح دهی.

 

۴- وظیفه دولت اجرای عدل است نه اعتدال، زیرا اعتدال فقط معنایش آن است که ببینیم دیگران چه می خواهند نه آنکه عدالت چه اقتضایی دارد. فرق اساسی عدل و اعتدال آن است که در عدل هرچیزی در جای خود قرار می گیرد پس نقصی ندارد؛ ولی در اعتدال و تعادل کارها با توجه به عرضه و تقاضا صورت می گیرد و برابر خواست مردم سخن گفته و اقدام می‌شود. اعتدال یعنی تقاضا و عرضه و ما موظفیم که عادلانه زندگی کنیم و در صدد این نباشیم که خود را با عرضه و تقاضا هماهنگ کنیم و لذا باید هر آن چه که مورد نیاز جامعه است را تدارک ببینیم. برای همین است که عدل از با فضیلتترین فضایل و اعتدال از پستترین رذایل است.

 

۵- یک پوپولیست و عوام فریب در عرصه فرهنگ داخلی، اهل تسامح و تساهل است. عوام به خصوص جوانان از نصیحت، موعظه، و مخصوصاً امر و نهی (بخوانید امر به معروف و نهی از منکر) فراری اند و دوست ندارند کسی به آنان بگوید چه بپوشند و چه نپوشند. عوام، آزادی های بیشتری را در عرصه استفاده از ماهواره و اینترنت و انتخاب نوع پوشش می پسندند و علی القاعده اگر کسی به نحوی این آزادی های بیشتر موجودات را محدود كند، منفور و اگر کسی عریان پوشی را در کوچه و خیابان ترویج کند، محبوب واقع خواهد شد. برعکس سخن گفتن از حفظ شئون سخت گیرانه شرعی در دانشگاه ها و لغو اردوهای تفریحی مختلط، اجرای طرح مبارزه با بدحجابی زنان و مردان و ارتقای امنیت اجتماعی، سانسور کتاب ها و عدم مجوز به فیلم های غیراسلامی و موسیقی های پاپ عامه پسند (دقت دارید که موسیقی مدرن نیز پاپ است، پوپولیسم است و مخالفت با موسیقی پاپ به صراحت مخالفت با پوپولیسم است)، عدم اجازه به چاپ رمان های بی محتوا و خلاصه مخالفت با تسامح و تساهل در عرصه فرهنگ عمومی به مذاق عوام خوش نمی آید.

 یک پوپولیست توجه خاصی به امر رسانه دارد. رسانه ها امروز از خود واقعیات مهم ترند. بسیاری جلسات و همایش ها و مصوبات و اقدامات و وعده و وعیدهای صد روزه انتخاباتی صورت می پذیرند تا رسانه ای شوند و الا خود به خود موضوعیت ندارد. پوپولیسم یک کار خود را، با ابزار رسانه، صدکار جلوه می دهد و کار انجام نشده را افتتاح شده می نمایاند. عوام فریب، چند خبرگزاری دارد. تعداد زیادی روزنامه دارد که زنجیروار مخالفان را نقد و به تحجر و افراطی گری و اخلال در کار و مانع تراشی و گزارش غلط و آمار دروغین متهم می کند و مدام از عوام فریب مذکور تعریف و تمجید كرده و او را با کلاس و نخبه معرفی می کنند و سیاست های او را به روز، مدرن، متمدن و در مخالفت با تحجر و جهود قلمداد می کند.

 کسی که عوام گراست از هرگونه اقدام اقتصادی که موجب نارضایتی مردم را فراهم آورد ولو آنکه همه کارشناسان به لزوم آن رأی دهند سرباز می زند اما کسی که پوپولیست نیست اگر عمل جراحی را برای دستگاه اقتصادي جامعه لازم بداند بدون ترس از رأی نیاوردن و شکوه بیمار، آه را به جان می خرد اما مشکل را از اساس حل می کند.

کسی که عوام گراست، قدرت دیپلماسی نظام را در عکس یادگاری انداختن با اروپایی ها و غربی ها دانسته و سفرهای به اروپا و آمریکایش را نشانه دیپلماسی فعال می داند. کسی که عوام گراست ارتباط با کشورهای آفریقایی و آمریکای لاتین را نشانه ضعف قلمداد می کند و روابط مستمر و فعال با بعضی کشورهای منطقه همچون افغانستان و عراق و سوریه را «بی کلاسی» تلقی می کند! کسی که عوام گراست مناقشه هسته ای را با چانه زنی با طرف غربی قابل حل می داند و تحریم ها را حاصل سوء تفاهم شورای امنیت و بی تدبیری طرف ایرانی می داند.

 

و در یک کلام کسی که عوام گراست سخنان عوام پسند می زند نه خدا پسند ...

برچسب‌ها:

نظرات مخاطبان 0 8

  • ۱۳۹۲-۰۵-۲۶ ۰۰:۳۲علی 8 5

    احسنت ...
    "کسی که عوام گراست ارتباط با کشورهای آفریقایی و آمریکای لاتین را نشانه ضعف قلمداد می کند و روابط مستمر و فعال با بعضی کشورهای منطقه همچون افغانستان و عراق و سوریه را «بی کلاسی» تلقی می کند! کسی که عوام گراست مناقشه هسته ای را با چانه زنی با طرف غربی قابل حل می داند و تحریم ها را حاصل سوء تفاهم شورای امنیت و بی تدبیری طرف ایرانی می داند."
                                
  • ۱۳۹۲-۰۵-۲۸ ۱۰:۱۱صبا 3 9

    پس در این صورت احمدی نژاد و همفکرانش چی بودند؟
                                
  • ۱۳۹۲-۰۵-۲۸ ۱۱:۱۵ 10 1

    آفرين 
    تحليل جالبي بود.
    
    البته با اين وزرايي كه انتخاب كرده اند شايد چيزي فراتر از اين هم جزو اهدافشان باشد. 
                                
  • ۱۳۹۲-۰۵-۲۸ ۱۵:۵۵محسن 2 4

    آن چیزی را که نویسندهٔ محترم به اعتدال ترجمه کرده‌اند، فرنگی‌ها mediocre می‌گویند نه moderate. اولی بار منفی دارد و دومی مثبت. اعتدالی که روحانی از آن سخن می‌گوید به معنای عدم افراط و تفریط است. حدود افراط و تفریط را هم دین و عقل برای انسان مشخص می‌کند. به نظر می‌رسد این آسمان ریسمان بافتن‌ها و تطبیق‌های عوامانه صرفا برای نشان دادن تمایز اعتدال و عدالت است. پس بهتر است برای آسودگی خیال، اعتدال را به همان معنای عدالت در نظر بگیرید، که از تعریف رئیس جمهور در جلسهٔ تنفیذ هم بر می‌آمد.
                                
  • ۱۳۹۲-۰۵-۲۸ ۱۷:۰۲ 2 8

    آفرین
    نوشته جالبی بود
    البته یک سوال پخش سیب زمینی و مصوبه های کیلومتری در سفرهای استانی رو هم میشه نامگذاری بفرمایید، استاد.
                                
  • ۱۳۹۲-۰۵-۳۱ ۰۶:۳۵مسعود به محسن 1 1

    شما هم بدانید که یک آخوند قطعا ادبیات عرب خوانده و معنای تفاوت لغوی عدل و اعتدال را خوب می داند. اگر آقای روحانی خودش صلاح می دانست از لغت اعتدال استفاده نمی کرد و بر عدالت تاکید می کرد. کلمه ای که حجایی در گفته های ایشان ندارد.
    این حرفها آسمان و ریسمان نیست. استدلال است که شما پاسخی برایش ندارید. عدل دستور خدا است. قرآن فراوان دستور به عدل دارد نظیر اعدل یا اعدلوا و... اما هرگز دستوری بر اعتدال در قرآن نمی بینید. مثلا هرگز اسم از "اعتدل یا اعتدلوا و... " در قرآن نمی یابید. در احادیث هم همینطور. 
    
    اگر اعتدال ارزشی داشت قاضی موظف به اعتدال بود نه به عدل! در حالی که عدل به معنای استادن بر حق و کوتاه نیامدن از آن است ولو همه دنیا بگویند. نه عدل کار امام علی علیه السلام است. اما اعتدال یعنی ریش سفیدی. یعنی کار عبدالله بن زبیر. یعنی یمی به نعل و یکی به میخ.. یعنی هم خدا هم خرما..
    تعبیر امت "وسط" بین ما بین افراط و تفریط از حکم حق و عدل است و نه اعتدال.
    
                                
  • ۱۳۹۲-۰۵-۳۱ ۰۶:۳۹مسعود 0 3

    واقعا آفرین دارد..
    مخصوصا اینجا که می گوید:" وظیفه دولت اجرای عدل است نه اعتدال"
    
    اما یک سوال: آقای سلیمانی عزیز! شما که لالایی می دانید چرا خودتان خوابتان نمی برد؟ آیا رفتاری همقطاران شما با احمدی نژاد داشتند بر اساس عدل بود یا بر اساس همجهت شدن با جو روز و اعتدال؟
    آیا عدل این بود که شما و گروهی که به آن وابسته هستید یک نفر را به این آسانی ماسون و جادو گر و رمال و بزرگترین خطر برای اسلام و.. بخوانید؟
    یا اینکه جو روز اقتضا می کرد برای پذیرفته شدن در دایره اصولگرایی هر چه بیشتر احمدی نژاد را لجنمال کنید؟
    بخدا قسم اگر رهبری گفته بود بروید و با این جریان انحرافی مبارزه کنید کار بیشتری از روسای جبهه پایداری بر نمی آمد!!!
                                
  • ۱۳۹۲-۰۶-۰۱ ۱۱:۲۷محسن 0 2

    @مسعود
    لزومی ندارد در قرآن اعتدلوا داشته باشیم تا آن‌را ارزش بدانیم. در ادبیات فارسی امروزی، که فکر می‌کنم شما هم به همان زبان سخن بگویید، اعتدال یک ارزش مثبت است به همان معنی عدم افراط و تفریط. چیزی دربارهٔ حق‌کشی یا یکی به نعل و یکی به میخ در این مفهوم نخوابیده. اینکه شما اعتدال را به معنی لفظی متداول در ادبیات عرب ترجمه کنید، در بافت معنایی امروز ایران، حاصلی نخواهد داشت.
    ضمناً نظیر این ایدهٔ شما را - که هرکس کوتاه آمد و تندروی نکرد ضد عدالت و حق عمل کرده - را شیعیان مخلصی نظیر حجر بن عدی هم پس از صلح امام حسن و معاویه دربارهٔ امام حسن داشتند... می‌رفتند خدمت امام حسن می‌گفتند «شما ما را از عدل به جور آوردی»، بعد می‌رفتند و از امام حسین طلب رهبری و مقابله با معاویه می‌کردند.
    عدالت در لفظ چیز خوبی است، اما در عمل دشوارترین کارها و بلکه ناممکن است. طلب عدالت هم چیز خوبی است، اما اینکه تصور کنیم اگر دولتی از عدالت حرفی به میان نیاورد کار بدی کرده، حرف نامربوطی است. لفظ شریف عدالت در دولت پیشین چنان دستمالی و مبتذل شد که شاید لااقل یک نسل لازم داشته باشد تا دوباره در عرصهٔ سیاست ما به به مفهوم آرمانی خود بازگردد.
                                

نظر شما