شناسهٔ خبر: 172556 - سرویس سیاست
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه جوان

افغانستان دومینوی جنگ داخلی و دخالت خارجی

عبدالله گنجی بدون تردید طالبان به روش جنگ امکان تصرف نظامی افغانستان را نداشت. روزی که امریکا به افغانستان آمد هنوز بخشی از افغانستان دست طالبان نبود (پنجشیر و شمال)، اما اکنون که رفت همه آن - عمدتاً بدون خونریزی – به دست طالبان افتاده است

«نماینده»/ عبدالله گنجی: بدون تردید طالبان به روش جنگ امکان تصرف نظامی افغانستان را نداشت. روزی که امریکا به افغانستان آمد هنوز بخشی از افغانستان دست طالبان نبود (پنجشیر و شمال)، اما اکنون که رفت همه آن - عمدتاً بدون خونریزی – به دست طالبان افتاده است. افغانستان ۳۰۰ سال محل منازعه قدرت‌های بزرگ بوده است، چه آنکه بخواهند این ملت را در راستای منافع خود به خدمت بگیرند و چه بخواهند از این سرزمین اهداف دیگری را دنبال کنند. افغانستان همانند یک روسری پهن شده است که هر یک از چهار گوشه آن به کسی مرتبط می‌شود و امریکا و غرب دوست دارند وسط این روسری پهن بنشینند تا بتوانند در یک گوشه ایران، در گوشه دیگر روسیه، در گوشه سوم چین و نهایتاً هند را کنترل کنند، در زمان جنگ سرد به علت مستضعف بودن مردم افغانستان گرایش‌های چپ، آنجا لانه کرد. عمال شوروی بسیار تلاش کردند التقاطی از اسلام و کمونیست را ترویج دهند و امثال ببرک کارمل و نجیب‌الله این مأموریت را بر عهده داشتند. با انقلاب اسلامی گروه‌های جهادی افغانستان متولد شدند و با الهام‌بخشی از انقلاب اسلامی هویت و جسارت پیدا کردند و ارتش سرخ را به بیچارگی کشیدند. دومینو از آنجا آغاز شد که نزاع غرب‌گراها و شرق‌گراها منجر به ورود نظامی شوروی به خاک افغانستان شد، اما با اخراج شوروی فاز دیگری باز شد. گروه‌های چندگانه جهادی خصوصاً حزب اسلامی گلبدین حکمتیار و جمعیت اسلامی برهان‌الدین ربانی و احمدشاه مسعود پس از تسلط بر افغانستان به روی هم تیغ کشیدند. حکمتیار توپخانه را در سر آسیاب کابل مستقر کرده بود و شهر را می‌کوبید و به رغم اخذ پست نخست‌وزیری باز نتوانست با وزیر دفاع کنار بیاید. جنگ‌های داخلی بین این گروه‌ها به علاوه جنایت‌های حزب اتحاد اسلامی رسول صیاف در منطقه شیعه‌نشین غرب کابل (که صبغت‌الله مجددی برای این جنایت علیه شیعیان برای خود طلب مرگ کرد) باعث شد گروه‌های شیعی در این میان گرفتار شوند و گروه‌های جهادی سنی نیز در آرایش جنگی دوگانه خودنمایی کنند. جنگِ بی‌حاصلِ گروه‌های پیروز – بر شوروی – باعث شد غرب و سیستم اطلاعاتی ارتش پاکستان به دنبال راه چاره‌ای برای خلاصی از وضع موجود بگردند و در عین حال امریکا بتواند برای کنترل ایران، چین و روسیه در این منطقه حضور یابد. ورود خزنده طلاب اهل سنت از پیشاور به قندهار در سال ۱۳۷۳ نهایتاً منجر به تصرف قندهار و حرکت به سمت کابل شد و با خیانت به حزب وحدت اسلامی از غرب کابل وارد شهر شدند و سپس اسوه جهاد و شهادت عبدالعلی مزاری را اسیر کردند و در میانه راه به شهادت رساندند. پیوند القاعده و طالبان از یک‌سو و خشونت طالبان علیه نمادهای زندگی مدرن و عدم فهم از روابط و حقوق بین‌الملل و بهانه ۱۱ سپتامبر مجدداً قدرت‌های بزرگ را متوجه افغانستان کرد. ایران نیز که زجر و آوارگی مردم افغانستان خصوصاً قتل‌عام شیعیان در بامیان و غزنی را دیده بود بدش نمی‌آمد که این جریان از قدرت دور شود و بالاخره با محوریت عملیات احمدشاه مسعود و همکاری لجستیکی و اطلاعاتی ایران و امریکا طالبان سقوط کرد، اما امریکا مانند همیشه علاقه‌مند بود به تنهایی سر سفره بنشیند و اینچنین درصدد دولت‌سازی در افغانستان برآمد. اصلاحات امریکایی در افغانستان بعد از ۲۰ سال با کشته شدن هزاران امریکایی و ده‌ها هزار افغان تمام شد و نه تنها دولت‌سازی و ملت‌سازی (ترکیب قومی) اتفاق نیفتاد که مردم افغانستان دموکراسی امریکایی را پس زدند و با دوری حداکثری از صندوق رأی، بین دوگانه دولت امریکایی و طالبان گرفتار آمدند. شاید هرج و مرج ایجاد شده با دموکراسی امریکایی همانند دوران ۱۵ ساله پس از مشروطیت در ایران بود و مردم حتی حاضر بودند دیکتاتوری بیاید و اقتدار امنیتی، سیاسی و اقتصادی را به کشور بازگرداند و اینچنین دولت‌سازی و دموکراسی امریکایی فروپاشید و ارتش بزرگ افغانستان اراده دست بردن به سلاح امریکایی را نداشت. ارتش یا بدون خونریزی تسلیم یا به تاجیکستان و ایران پناهنده می‌شدند. اکنون نمی‌توان طالبان را پیروز اعلام کرد. امریکا هم از طالبان شکست نخورد بلکه از بکر بودن فرهنگ ذلت‌ناپذیری ملت افغانستان شکست خورد. نه امریکا توانست افغانستان را مکدونالیسم کند و نه شوروی توانست آن را کمونیست نماید. در ۲۵۰ سال اخیر افغانستان گورستان سربازان انگلیس، شوروی و امریکا بوده و عجیب است درسی گرفته نمی‌شود. اکنون به ظاهر، طالبان در ماه عسل است و همه چیز آرام است. بدون تردید دولت‌سازی مستقل طالبان اوضاع را پیچیده خواهد کرد و با عدم به‌روزرسانی فقه، وهن اسلام را به نمایش خواهند گذاشت. بنابراین راه‌حل امروز و آینده افغانستان نه دولت غربگرا، نه حاکمیت یکپارچه طالبان و نه یک جنگ داخلی مجدد است. راه حل مسئله افغانستان باید از مسیر ترکیب فکری – قومی بگذرد. جریانات اسلام‌گرای نئواخوانی (طالبان)، تکنوکرات‌ها و اقوام متنوع باید با هم دیده شوند. وجه پیونددهنده و مشترک ملت افغانستان – همانند ایران – اسلام است. این وجه می‌تواند استقلال و وحدت ملی افغانستان در عین دور کردن قدرت‌های بزرگ را تضمین کند. اگر طالبان بر مطلق‌گرایی سیاسی اصرار کند دومینوی دیگری از دره پنجشیر شروع خواهد شد و دوباره قدرت‌های بزرگ به دنبال بهانه برای جایابی می‌گردند.
اگر امریکا مجدداً سلاح در اختیار پنجشیریان قرار دهد -به علاوه اینکه سلاح‌های ارتش افغانستان هم دست طالبان است- به این معناست که امریکا دنبال شعله‌ور کردن جنگ داخلی در افغانستان برای بازگشت دوباره ناتو و نهایتاً پیگیری یک دولت نوظهور دیگر است. نخبگان افغانستان از این دومینوی تلخ باید جلوگیری کنند، آسایش حق طبیعی ملت خسته افغانستان است.

نظر شما