شناسهٔ خبر: 155715 - سرویس سیاست
نسخه قابل چاپ منبع: صبح نو

قیام فطرت مدار

حجت‌الاسلام سید‌کاظم سیدباقری دیدگاهی که در آموزه‌های اسلامی و قرآن مجید، درباره انسان ارائه شده است، با هدف آفرینش او هماهنگی کامل دارد و سیاستمداران جامعه اسلامی، باید با مدیریت امور، شهروندان را در مسیر تکامل و سعادت راهبری کنند

«نماینده»/حجت السلام سید کاظم سید باقری*: دیدگاهی که در آموزه‌های اسلامی و قرآن مجید، درباره انسان ارائه شده است، با هدف آفرینش او هماهنگی کامل دارد و سیاستمداران جامعه اسلامی، باید با مدیریت امور، شهروندان را در مسیر تکامل و سعادت راهبری کنند. به تعبیر امام خمینی ؟رح؟«اساس عالم، بر تربیت انسان است، انسان عصاره همه موجودات است و انبیاء آمدند برای آنکه این عصاره بالقوه را بالفعل کنند و انسان یک موجودی الهی شود که این موجود الهی، تمام صفات حق‌تعالی در اوست و جلوه‌گاه نور مقدس حق تعالی است». از آنجا که انسان، موجودی بالطبع اجتماعی است، فراشدن از بالقوه و رسیدن به شأن بالفعل، به طور عمده در جامعه مطلوب سیاسی، تجلی می‌یابد.
چند اصل موضوع در مسائل مربوط به نفس در اخلاق و نظام‌های تربیتی وجود دارد؛ یکی از آن‌ها آن است که نفس، دارای کمال است، دوم آنکه تکامل نفس در پی اعمال اخلاقی و اختیاری حاصل می‌شود و سوم آنکه جهت‌گیری آن اعمال، باید به سوی هدف و غایت تکامل نفس باشد. 
مطابق نظریه اسلامی- قرآنی که نظریه فطرت است، انسانیت، طرح، الگو و برنامه‌ای دارد که انسان اولًا به حسب فطرت خودش به آن‌سو حرکت کرده و با یک نیروی درونیِ دینامیکی به آن‌سو تلاش می‌کند. پیامبران آمده‌اند و اسلام آمده برای اینکه مراقب باشد انسان از مسیر خارج نشود. در واقع تمام این دستورها مراقبت و کمک کردن به این است که این موجود همان مسیر فطری و طبیعی خودش را طی کند. 
حساسیت این مراقبت با ورود انسان به حکومت و جامعه سیاسی دوچندان می‌شود که عرصه لغزش‌ها و پیچیدگی‌های بسیار است.
امام خمینی ؟رح؟ بر این نکته اشاره می‌کند که جست‌وجوگری برای رسیدن به حقیقت زیبایی و نور کامل در فطرت انسان نهاده شده است و هماره و پایان‌ناپذیر در تکاپو برای رسیدن به آن است: «هیچ‌یک از این‌ها آنچه را دلباخته اویند و دنبال آن می‌روند و نقد عمر در راه آن صرف می‌کنند، محبوب آن‌ها نیست زیرا هریک از این امور، محدود و ناقص است و محبوب فطرت، مطلق و تام است و از این جهت است که آتش عشق آن‌ها با رسیدن به آنچه به آن متعلّق‌اند، فرو ننشیند. 
چنانچه اگر سلطنت، یک مملکت را به یکی دهند که عشق به سلطنت داشت و گمان می‌کرد به رسیدن به آن، مطلوب حاصل است و آرزویی دیگر در کار نیست، چون به آن محبوبِ خیالیِ مجازی رسید، سلطنت مملکت دیگر، طلب کند و چنگال عشقش به مطلوب دیگری بند شود و اگر آن مملکت را بگیرد، به ممالک دیگر طمع کند و اگر تمام بسیط ارض در تحت سلطنت و قدرت او آید و احتمال دهد که در کُرَوات دیگر، ممالکی هست از اینجا وسیع‌تر و بالاتر، آرزوی وصول به آن کند و اگر جمیع عالم مُلک را در تحت سیطره خود درآورد و از عالم ملکوت خبری بشنود ولو مؤمن به آن نباشد، آرزو کند که کاش این خبرها که می‌دهند و این سلطنت‌ها و قدرت‌ها که می‌گویند راست بود و من به آن‌ها می‌رسیدم!»
این نگره، مبنای حرکت و قیام امام خمینی ؟رح؟ بود، ایشان باور داشت که خداباوری به انسان می‌آموزد که فقط در برابر ذات اقدس حق باید تسلیم بود و از هیچ انسانی نباید اطاعت کند، مگر اینکه اطاعت او اطاعت خدا باشد. 
بر این اساس، هیچ انسانی هم حق ندارد انسان‌های دیگر را به تسلیم در برابر خود مجبور کند و ما از این اصل اعتقادی، اصل آزادی بشر را می‌آموزیم که هیچ فردی حق ندارد، انسانی یا جامعه و ملتی را از آزادی محروم کند، برای او قانون وضع کند، رفتار و روابط او را بنا به درک و شناخت خود که بسیار ناقص است یا بنا به خواسته‌ها و امیال خود، تنظیم کند. 
وی در ادامه بیان می‌کند که انحطاط و سقوط بشر به علت سلب آزادی او و تسلیم در برابر سایر انسان‌هاست؛ بنابراین انسان باید علیه این بندها و زنجیرهای اسارت و در برابر دیگرانی که به اسارت دعوت می‌کنند، قیام کرده و خود و جامعه خود را آزاد کند تا همگی تسلیم و بنده خدا باشند و از این جهت است که مقررات اجتماعی ما علیه قدرت‌های استبدادی و استعماری آغاز می‌شود و امام تلاش می‌کند تا با همین مبنای اثرگذار، جامعه‌ای توحیدی و فطرت‌مدار تأسیس کند و جامعه را به سوی عدالت،
 راهبری کند.

*عضو هیات‌علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی

برچسب‌ها:

نظر شما