شناسهٔ خبر: 142614 - سرویس سیاست
نسخه قابل چاپ منبع: مهر

۹ دی ناامنی را به امنیت تبدیل کرد/ راز «گناه نابخشودنی» آن ۳ نفر

پرویز سروری/* دبیرکل جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی گفت: ۹ دی توسط مردمی که با هم اختلاف سلیقه هم داشتند به وجود آمد و ناامنی را به امنیت تبدیل کرد.

به گزارش «نماینده»، اندک فهم سیاسی از عملکرد و گفتار برخی جریانات سیاسی و نیز نگاهی گذرا به کارنامه چهره های نزدیک به جریانی که در سال ۸۸ علم ضدیت با جمهوریت نظام را برداشتند، به خوبی نشان می دهد فتنه گران همچنان بر سر موضع غلط خود ایستاده و حامیان آنها نیز هر از چندگاهی به بهانه های مختلف در پی زنده نگه داشتن فتنه گری خود و تولد دوباره آن هستند.

فتنه علیه رای ملت، شروع ماجراجویی معاندان انقلاب اسلامی بود. به بهانه تقلب، هجمه ای گسترده علیه یک حضور همگانی را رقم زدند و چون خود را در گردابی بی پایان دیدند آنقدر دست و پا زدند که سرنوشتشان با جریان های ضد اسلام و ضد دین پیوند خورد. گذر زمان در هفته ها و ماههای بعد از انتخابات خرداد ۱۳۸۸، بیش از قبل نشان داد که این جماعت نه به دنبال بازخوانی آرا، نه به دنبال اجرای قانون و نه به دنبال احقاق حق مردم بودند بلکه از زمان پیروزی انقلاب اسلامی سالهای سال خواب آشوب و فتنه گری در ایران را در سر پرورانده بودند. خوابی که اگرچه برای چهره جمهوری اسلامی ایران در داخل و خارج هزینه های گزافی به دنبال داشت اما با حضور آگاهانه مردم در ۹ دی آن سال به کابوسی همیشگی برای دشمنان تبدیل شد.

در آستانه سالروز حماسه ۹ دی با پرویز سروری دبیر کل جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی، نماینده سابق مجلس شورای اسلامی و عضو سابق شورای اسلامی شهر تهران که در جریان فتنه ۸۸ برای بازگرداند فتنه گران از مسیر نادرستی که در پیش گرفته بودند بارها با آنها ملاقات کرد، به گفتگو نشسته ایم تا با مروری تاریخی بار دیگری خیانتی را که به بهانه تقلب علیه ملت و کشور روا داشتند، بازخوانی کنیم.

در ادامه مشروح این گفتگو از نظرتان می گذرد.

مقام معظم رهبری بعد از اتفاقات سال ۸۸ بارها در سخنرانی های متعدد فرمودند که در حوادث پس از انتخابات، کشور را به لبه پرتگاه بردند. ۹ دی اما روزی بود که کشور از قرار گرفتن در لبه پرتگاه نجات پیدا کرد. بفرمایید شرایط سال ۸۸ در کشور چگونه بود که کشور به تعبیر رهبری لبه پرتگاه قرار گرفت؟

شرایط انتخابات در سال ۸۸ و فتنه فراگیری که در کشور به وجود آمد، شرایط سختی بود. از این منظر که یک فرصت طلایی و تاریخی را به یک تهدید سنگین ساختارشکنانه و براندازانه تبدیل کردند. بالاخره هر انقلابی با هر سالی که از عمرش می گذرد، ریزش هایی دارد که گاهی این ریزش ها بر رویش ها غلبه می کند. می توان گفت از عطش، شور و حمایت های گسترده ای که آن انقلاب در زمان به وجود آمدن داشته، فاصله می گیرد. اما این یک رویداد استثنایی و کم نظیر بود که یک انقلاب بعد از ۳۰ سال با یک رکورد حداکثری در انتخابات ۸۸ مواجه شد. یک رکورد بی نظیر که مردم مشارکت ۴۰ میلیونی را رقم زدند. این مشارکت بالای رقم های استاندارد بود که می توانست به عنوان یک آورده بزرگ برای انقلاب اسلامی مطرح شود.

کشور ما رسیده بود به یک مرحله از بالندگی و استفاده از چنین موقعیتی برای عبور از گلوگاه های سختی که با آن مواجه بودیم. جامعه جهانی بعد از این رکورد جهانی نسبت به انقلاب اسلامی عقبگرد جدی داشت. حتی آمریکائی ها در ابتدای امر پیام مثبت صادرکردند و پیام مشارکت مردم را دریافت کردند.

پس این مشارکت حداکثری مقدمه ای شد تا کشور را به آشوب و اغتشاش بکشانند؟ یعنی از قبل برنامه ای وجود نداشت؟

سیستم های سلطه چندوجهی هستند و برای هر شرایطی برنامه ای دارند؛ اینطور نیست که تمام تخم مرغ هایشان را در یک سبد بگذارند. قطعاً برنامه داشتند و تردیدی در این مسئله نداریم. همانطور که امروز اظهارات مختلف یک به یک بروز می کند. سابقه کار در نظام سلطه این است که هر وقت شرایط، شرایط دیگری می شود، تلاش می کنند خود را با آن شرایط تطبیق داده و کمترین هزینه را پرداخت کنند تا بتوانند به فوریت از تهدید برای خود فرصت ایجاد کنند.

ما قبل از انتخابات یک نوع رفتار دوگانه از آنها شاهد بودیم. وزیر خارجه وقت کشورمان بعد از مدتها که به خاطر مسئله هسته ای با مقامات کشورمان دیدار نکرده بودند، مورد استقبال و میزبانی کاخ الیزه قرار گرفت و با وزیر خارجه ما در سطح رئیس جمهور برخورد کردند. این نشان می داد برآورد آنها این است که احتمال چنین رخدادی را می دادند و زمینه ها را برای بروز چنین اغتشاشاتی فراهم کرده بودند تا اگر فضا به این سمت رفت بتوانند با شرایط هماهنگ شده و تمام داشته هایشان پنبه نشود.

بعد از اینکه انتخابات پرشور ۸۸ برگزار شد، در ابتدای امر از اتحادیه اروپا و مقامات آمریکائی به خاطر حضور حداکثری مردم شاهد دریافت پیام های مثبت بودیم اما بعد از فرآیندهایی که طی شد و این فرآیند تبدیل به یک روند فرسایشی در انقلاب شد، دولت های اروپایی و آمریکایی را امیدوار کرد به اینکه می توانند پروژه اصلی خود را در کشور اجرایی کنند.

به همین دلیل ما شاهد رفتار دوگانه از سوی بیگانگان بودیم، یعنی از قبل از انتخابات تا اعلام خبر حضور پرشور مردم در انتخابات یک نوع رفتار از سوی اروپا و آمریکا را شاهد بودیم و بعد از انتخابات که متاسفانه همانهایی که وظیفه داشتند آرامش را در کشور برای نظام اسلامی تئوریزه کنند فضا را به سمتی بردند که از آن پس شاهد رفتار دیگری از سوی آمریکا و اروپا شدیم.

اینها رفتار ساختارشکنانه ای را پیش گرفتند تا مقدمه ای شد تا کشورهای بیگانه پروژه اصلی خود را در دستور کار قرار داده و پیام ها و رفتارهای متفاوتی را از سوی آنها دریافت کردیم.

شرایط کشور، شرایط ویژه ای بود. تحریم های سختی بر کشور حاکم شده بود و در چنین شرایطی شاهد بودیم رفتاری برای اولین بار در کشور رقم می خورد چرا که همیشه اپوزوسیون تلاش می کرد که اگر ارتباطی با قدرت های خارجی دارد، آن را پنهان نگهدارد و از آن سو کشورهای مخالف جمهوری اسلامی ایران نیز تلاش می کردند حمایت های خود را به صورت شفاف و صریح بروز ندهند. اما بعد از انتخابات ۸۸ این اتفاقات رخ داد که اپوزوسیون به علاوه جریاناتی که خود را از نظام می دانستند اما در این ماجرا دچار اشتباه محاسباتی شده اند دست در دست اپوزوسیون خارجی و قدرت های بیگانه داده اند. در واقع یک طیف متضادی را در سبد معارضین نظام در آن دوران داشتیم. از منافقین تا سلطنت طلب ها، صهیونیست ها، آمریکائی ها، سفارتهای خارجی و برخی جریانات افراطی اصلاح طلب. حتی آرام آرام دیدیم برخی جریانات خوش خیم اصلاح طلب نیز به آنها گرایش پیدا کردند چون امیدوار شدند به اینکه قرار است در کشور اتفاقاتی رخ دهد.

در حقیقت تمام ظرفیت های داخلی و خارجی بسیج شد تا نظام با یک واگرایی جدی مواجه شود و یک رفتار ساختارشکنانه به نتیجه برسد. فکر می کنم تئوری که دشمن داشت تا بتواند در داخل کشور برای اولین بار مردم را در مقابل مردم قرار داده و تزاحم داخلی به وجود بیاورد، و در نهایت یک جریان داخلی به وجود آورده و از این آشفتگی تئوری ناامن سازی منطقه را از کانون امنیت ساز یعنی ایران شروع کند، به همین دلیل وقتی در ایران شکست خوردند به سراغ نوک پیکان مقاومت یعنی سوریه رفتند و دیدید که چه اتفاقاتی در آنجا رقم زدند.

۹ دی از این رو شکوهمند است که تحلیل رهبر معظم انقلاب تجلی پیدا کرد. آقا می فرمودند حتی درباره نیروهای انقلابی یک اشتباهی صورت گرفته است. همه کسانی که اعتراض دارند را نباید ضد انقلاب و به عنوان افراد ساختارشکن خواند. برخی واقعاً احساس می کنند اتفاقی افتاده است. باید آنها را اغنا کرد و صف ضد انقلاب را از صف معترضین جدا کنیم.

۹ دی روزی بود که معترضین در کنار نیروهای انقلاب قرار گرفته و وحدت و انسجام ملی را به نمایش گذاشتند. کسانی که تا چندی قبل در تظاهرات شرکت کرده و علیه انتخابات شعار دادند، آمدند و کنار مردم مدافع نتیجه انتخابات قرار گرفتند.

اگر در این اتفاق ناگوار رهبر انقلاب اجازه می دادند که این مسئله دامنه اش به دودستگی بین مردم تبدیل شود، شرایط غیرقابل جبران می شد.

یعنی چه اگر رهبری اجازه می دادند که دودستگی بین مردم ایجاد شود؟

یعنی اگر از سوی رهبری این پیام به جامعه داده می شد که باید با همه معترضین به یک شکل و اندازه برخورد شود، یک جنگ داخلی شکل می گرفت اما رهبر انقلاب دائم فرمودند اینها مردم ما هستند. اینها پاره تن ملت ما هستند. اعتراض دارند که باید به اعتراض آنها جواب داد و آنها را اغنا کرد. نمی توان به طور خشن و دفعی با آنها برخورد کرد.

در ماجرای کهریزک رهبری فرمودند نیروی انتظامی برای من محترم است و می دانم که آنها کار بزرگی انجام می دهند چون امنیت را در کشور برقرار می کنند اما در ماجرای کهریزک کسانی که خاطی بودند نباید مبرا باشند؛ به همین خاطر ایشان کمیته بررسی ماجرای کهریزک را تشکیل دادند و احکام متعددی برای خاطیان از جمله اعدام و زندان های طویل المدت صادر شد. تقریباً برای تمام مامورین در ماجرای کهریزک حکم صادر شد. شما در کدام نظام می توانید چنین نوع برخوردی را شاهد باشید. در آمریکا جلوی دوربین ها کتک می زنند، می کشند و مردم را مورد ازار قرار می دهند اما سرانجام پلیس تبرئه می شود. با این استدلال که اقتدار پلیس نباید شکسته شود. اما در انتخابات ۸۸ ما دیدیم که نظام جمهوری اسلامی ایران به نوع دیگری رفتار و عمل می کند.

رهبری انقلاب از ابتدا تاکید داشتند که نباید رفتارهای تند با مردم صورت گیرد. باید اعتراض مردم هرچند که نابجا باشد، با منطق و اغناسازی مواجه باشد.

رهبری مدام به ما تذکر می دادند که صف معترضین را از کسانی که مسلحانه بین مردم معارض هستند جدا کنید. به نظرم شاه بیت ۹ دی این بود که تحلیل رهبری سرانجام به نتیجه رسید و موجب شد یک انسجام ملی صورت گیرد.

من در مجلس رئیس کمیته بررسی حوادث ۸۸ بودم، از این حیث جلساتی را با آقایان موسوی، کروبی و خاتمی و هاشمی و برخی مراجع تقلید داشتم. نکات جالبی در این جلسات و نشست ها وجود داشت که نشان می داد یک اتفاق خطرناکی در کشور در حال شکل گیری بود که با مدیریت هوشمندانه رهبری و بصیرت مردم این موضوع مدیریت شد تا در نهایت ۹ دی به وجود آمد که تبدیل نشد به تظاهرات مدافعان انتخابات بلکه تظاهراتی شکل گرفت برای دفاع از انقلاب. کسانی که معترض هم بودند در ۹ دی نشان دادند که با اصل انقلاب مشکلی ندارند.

۹ دی نشان داد یک کشور در این سطح سنگین درگیری داشته و می تواند موضوع را با کمترین خسارات به ویژه خسارات ویژه جمع کرده و وحدت و انسجام ملی را به نمایش بگذارد.

به مسئله کهریزک اشاره کردید و اینکه در ماجرای کهریزک احکام سنگینی از جمله حبس های طولانی مدت و حتی اعدام صادر شد. فکر می کنید این مواجهه نظام توانست اعتماد مردم را جلب کند؟

من فکر می کنم یکی از عناصر مهم و مفید برای مردم همین ماجرا بود. مردم متوجه شدند که برخورد با یک فرد مسئول در نیروی انتظامی صورت گرفته، همین نیروی انتظامی مسئول برقراری امنیت در کشور است. این مهم بود که مردم احساس کردند نظام به دنبال رفتار یک سویه نیست، بلکه به دنبال آن است که مردم بر مسیر قانونی حرکت کنند. اگر هم مقاومتی در این موضوع صورت گرفت، به این خاطر بود که یک بمب ناامنی در کشور را در جریانات سیاسی نهادینه نکنیم تا در هر انتخاباتی هر کس به نتیجه انتخابات معترض بود، طرفداران خود را به خیابان بکشد، اگر اینگونه می شد، در هر انتخاباتی باید شاهد اغتشاشات و اردوکشی خیابانی می شدیم.

ببینید ما در انتخابات شورای شهر ۹۶ معترض بودیم. هنوز هم معترضیم و معتقدیم حتماً تقلب شده است، ولی از مسیر قانونی اعتراض خود را پیگیری کردیم. یا در انتخابات اول آقای روحانی واقعاً زمینه یک واگرایی ملی وجود داشت اما وقتی به فرآیندهای قانونی تمکین شود، حتی اگر این فرآیندهای قانونی هم درست انجام نشود، همه چیز قانونی پیش می رود. وقتی الگور با بوش به رقابت انتخاباتی می پردازد و با اختلاف کم اعتراض به نتیجه انتخابات به دادگاه فرستاده می شود، تصمیم می گیرند بوش با وجود اینکه آراء الگور بالاتر بود، برنده انتخابات رئیس جمهور شود. الگور پیام داده و تبریک می گوید آن وقت ما که مسلمان هستیم چرا باید اینگونه رفتارها را از خود نشان دهیم؟ اینگونه باشد سنگ روی سنگ نمی ماند.

یا در چارچوب نظام انتخابات برگزار کردیم که باید فرآیندهای نظارتی و کنترلی آن را تمکین کنیم یا اینکه قبول نداریم پس در این صورت نباید در انتخابات شرکت کنیم. این شدنی نیست که از طریق فرآیندهای قانونی وارد انتخابات شویم اما شمارش و نتیجه آراء را از سوی مراکز قانونی نپذیریم. حتی از ناظرین در انتخابات که مسئول برگزاری هستند هم قبول نکرده و فرآیند خیابانی را برای اعتراضات خود پیش بگیریم.

مقاومت در برابر توقعات غیرقانونی برخی در سال ۸۸ و برخورد عادلانه باعث شد که مردم به این جمع بندی برسند که روند اغتشاشات در سال ۸۸ به ضرر کشور و مردم است و باید با یک حرکت مردمی این وضعیت جمع شود. شاید می توانستیم با قدرت سلاح، پلیس و سپاه مسئله را جمع کنیم اما نمی توانستیم پاسخگوی دل مردم باشیم. این خود مردم بودند که در ۹ دی وارد شده و امنیت را به وجود آوردند. این از نکات برجسته ۹ دی است که باید به آن توجه شود.

۹ دی توسط مردمی که با هم اختلاف سلیقه هم داشتند به وجود آمد. ۹ دی توسط احزاب و گروه ها و جریانات سیاسی مختلف در کشور به وجود آمد و با یک فرآیند مردمی ناامنی به امنیت تبدیل شد.

انتخابات یک رقابت سیاسی است؛ ما قبل از سال ۸۸ هم رقابت انتخاباتی داشتیم و پس از آن هم چندین انتخابات برگزار کردیم. چرا رقابت انتخاباتی سال ۸۸ را از حالت رقابت خارج کردند؟ آیا قصدشان تسویه حساب شخصی بود؟ یا کسانی که دامن به این اغتشاشات زده اند به دنبال تسویه حساب با نظام بودند؟

در انتخابات یک رکورد سه گانه زدیم. انتخابات همیشه سه ویژگی دارد. رقابت، شفافیت و مشارکت که ما در سال ۸۸ در هر ۳ شاخصه رکورد زدیم. هم مشارکت در بالاترین سطح بود هم رقابت و هم شفافیت. انتخابات را برگزار کردیم و شاخصه های آن را در بالاترین سطح به نمایش درآوردیم. این دستاورد بزرگی برای نظام بود که متاسفانه دیده نشد. به نظر من نوعی غرور و تکبر به وجود آمد که افراد احساس می کردند نسبت به رقبای خود بالاتر هستند و این تکبر و غرور باعث شد توهمی برای برخی کاندیداها به وجود آمده و خود را پیروز انتخابات بدانند.

نکته دیگری که امروز آرام آرام و با اعتراف خود افراد روشن می شود، دادن اطلاعات غلط به یک کاندیدا بود که او را مجاب می کرد پیروز انتخابات است و نکته دیگر اینکه متاسفانه یک نگاه جامع در کل کشور وجود نداشت. کاندید یک نقطه را می دید و چون در آن نقطه صاحب برتری شده بود، این پیروزی را به کل کشور تعمیم داده بود. مشاوران کاندیدا باید به آنها می گفتند که فضای تهران با نقاط دیگر کشور متفاوت است.

امروز مشاورین آقای موسوی در حضور خود وی اعتراف می کنند و می گویند ما می دانستیم که تهران با روستاها و شهرستان ها متفاوت است، اما آن زمان این اطلاعات را به او نمی دادند و می گفتند شما جلوتر هستید. همین باعث شد که توهمی در موسوی به وجود آید.

متاسفانه ما رقابت سیاسی را با سیاست زدگی قاطی کرده ایم. عوامل تعیین کننده یک بازی و رقابت سیاسی این است که هم برد قاعده و قانونی دارد و هم شکست.

وقتی در ژاپن حزب حاکم شکست خورد، رهبر حزب شکست خورده در برابر افکار عمومی حاضر شده و می گوید ما شکست خوردیم و من بد عمل کردم. آسیب شناسی می کنیم تا مشکلات برطرف شود. این یعنی یک رهبر حزب قاعده سیاسی را بلد است اما احزاب ما چون واقعا حزب نیستند و تنها بنگاه انتخاباتی هستند و فقط در فرآیند انتخابات بروز می کنند، فرایند از کف تا سقف آموزش های سیاسی را دریافت نمی کنند عادت کرده اند فقط به پیروزی فکر کنند ولی احزاب کارآمد، احزابی هستند که هم به پیروزی و هم به شکست فکر می کنند.

ما همیشه یک طرف بازی سیاسی را بازی می کنیم و نتیجه این می شود که وقتی شکست می خوریم تصور می کنیم دنیا تمام شده است.

اگر موسوی در سال ۸۸ نتیجه انتخابات را قبول کرده و در یک فرآیند منطقی حرکت می کرد، می توانست برای انتخابات بعدی موجی را که با خود همراه کرده بود، افزایش دهد و پیروز انتخابات بعدی باشد ضمن اینکه اینهمه هزینه برای کشور ایجاد نمی کرد.

اگر موسوی نتیجه انتخابات ۸۸ را قبول می کرد و به قانون تمکین می کرد، آیا ۴ سال بعد ریاست جمهوری او از سوی نظام پذیرفته می شد؟ این شبهه ای است که مطرح می کنند و می گویند از اساس موسوی پذیرفته نمی شد.

کسانی که چنین ادعایی مطرح می کنند هیچ بینه و استدلالی برای حرف خود ندارند، نظام مگر ریاست جمهوری آقای روحانی را نپذیرفت؟ اینها گرفتار توهمات سیاسی هستند، چون بلوغ یافته نیستند و حرف دلشان را به عنوان تحلیل منطقی بیان می کنند.

اولاً آقای موسوی در پیشینه اصلاح طلبی نبود، دوماً نخست وزیر دوران حیات مبارک حضرت امام (ره) بود، سوماً نخست وزیر دوران دفاع مقدس بود یعنی در انتخابات ۸۸ هم بسیاری از نیروهای اصولگرا موسوی را به عنوان یک چهره ارزشی تلقی می کردند. به همین خاطر آن زمان جریانی را در حمایت از موسوی به راه انداختند به نام حامیان اصولگرای موسوی. چون می دانستند آقای موسوی در بین اصولگرایان هم پایگاه دارد؛ این پایگاه را خاتمی نداشت.

اگر خاتمی پای کار می آمد یک دوقطبی سنگین سیاسی شکل می گرفت اما در مورد موسوی فضا متفاوت بود. چون بین نیروهای انقلابی هم پایگاه داشت. حتی اگر مثل آقای رئیسی می گفت که من به نتیجه انتخابات اعتراض دارم، تقلب شده اما به قانون تمکین می کنم و نتیجه را می پذیرم ۴ سال بعد رئیس جمهور می شد.

تا شب قبل از انتخابات، نظام با آقای موسوی مشکل نداشت. شاید نیروهای انقلابی وی را به عنوان گزینه اول خود نمی دانستند اما به هر حال او را در چارچوب نیروهای ارزشی می دانستند. فرآیند حوادث پس از انتخابات به گونه ای پیش رفت که آرام آرام نسبت به او موضع گیری شد. خود موسوی هم با مواضعی که اتخاذ کرد، چهره ای را که قبل از انتخابات داشت، دگرگون کرد.

از شامگاه انتخابات که موسوی اعلام کرد که من برنده انتخابات هستم و هرآنچه غیر از این باشد را نمی پذیرم فضا را علیه خودش تغییر داد. اگر یک حزب بالغ سیاسی وجود داشت و افراد از هیجانات جلوگیری می کردند تا منطق سیاسی حاکم شود، این هزینه های سنگین به کشور وارد نمی شد. این نابالغ بودن جریانات سیاسی در کشور ما را نشان می دهد. اینها یک شکلی از جریانات سیاسی دارند و به آموزه های سیاسی معتقد هستند نتیجه این می شود که خیلی زود همه چیز صفر  و صدی می شود. در حالی که در امور سیاسی باید صفر تا صد در نظر گرفته شود.

پس به اعتقاد شما نبود بلوغ سیاسی در امثال آقای موسوی، فضای کشور را به سمت فتنه ۸۸ برد؟

مشاوران وی فضا را اینگونه فراهم کردند و او را وارد فضای توهم کردند. این توهم که من پیروز انتخابات هستم متأسفانه توسط جریاناتی که نمی خواستند شکست را بپذیرند با محوریت موسوی، فرآیند خود را پیش بردند. من در جلسه ای که قبل از نمازجمعه مقام معظم رهبری، با آقای خاتمی داشتم و اسناد آن هم هست، از وی شنیدم که گفت من به آقای موسوی زنگ زدم و گفتم من با این مرد (رهبری) ۸ سال کار کردم، روحیات او را می شناسم. یک نامه خطاب به رهبری بنویسید آقای کروبی هم آن را امضاء کند. به دست رهبری برسانید و بگویید که ما به نتیجه انتخابات اعتراض داریم. من به شما قول می دهم که رهبری کمیته ای تشکیل خواهد داد که در این کمیته افراد با نظرات مختلف سیاسی حضور خواهند داشت تا به اعتراض شما رسیدگی کنند؛ هر نتیجه ای که از این کمیته بیرون بیاید، مورد تأیید خواهد بود.

آقای خاتمی گفت که من به موسوی گفته ام که اگر تا روز جمعه این کار را کردی که هیچ، اگرنه آقا نماز جمعه را بخوانند دیگر کار از کار می گذرد.

ما خودمان که با آقای موسوی هم جلساتی داشته ایم تا او را متقاعد کنیم دست از لشگرکشی بردارد از وی شنیدیم که می گفت اگر همه کسانی که از ما حمایت می کنند بگویند تقلب نشده، من موسوی می گویم تقلب شده است و سر حرفم هستم. می گفتیم ما نماینده مجلس هستیم می توانیم تمام مستندات شما را بگیریم و قسم بخوریم اگر اثبات شود تقلبی صورت گرفته پشت سر شما باشیم، فقط شما مستندات را به ما بده اما آقای موسوی حتی یک سند به ما ارائه نداد. آقای کروبی هم به ما سندی نداد.

داستان آقای کروبی که البته متفاوت است چون با داستان های کهریزک هم قاطی شد. ما حتی با خانواده های افرادی که حتی از بازداشت آزاد شده بودند هم صحبت کردیم و مستندات آن را برای آقای کروبی بردیم و گفتیم قبول دارید که این کار صورت نگرفته است، این مستندات ماست می گفت نه، هنوز دو سه مورد دیگر باقی مانده است. می گفتیم همین مقدار شکایت و اعتراضی که به نتیجه رسیده و مستندات آن را برای شما آورده ایم اعلام کن، مصاحبه ای با یکی از رسانه ها انجام بده و این را بگو تا ما گزارشات بعدی را پیگیری کنیم  اما قبول نمی کرد. این معلوم بود که قصد دیگری وجود داشت. نمی خواستند حقیقت آشکار شود.

متأسفانه به دلیل عدم بلوغ سیاسی در کشور اقدامی شد که فرصت طلایی برای دشمنان ایجاد شد تا یک تهدید بزرگ و خسارت بار برای کشور رقم بخورد. اما ۹ دی این ویژگی را داشت  که دوباره ملت را کنار هم قرار داد.

پس خصوصیات شخصیتی موسوی هم در اتفاقات پیش آمده در سال ۸۸ هم نقش داشت؟

در یکی از جلساتی که با آقای ناطق نوری در انتخابات ۸۸ داشتیم، آقای ناطق گفت من روز شنبه بعد از انتخابات، ساعت ۸ صبح به موسوی زنگ زدم و گفتم شما می دانید که من به شما رأی دادم و برای شما تبلیغ کردم، من وزیر کشور و رئیس شورای امنیت کشور بودم پس امنیت را به خوبی می فهمم. به شما می گویم اقدام شما از ساعت ۸ دیشب تا به امروز بوی خون می دهد. این رفتارها مردم را به جان هم می اندازد و خونریزی خواهد شد، این کار را نکنید اگر هم اعتراضی دارید از مراجع قانونی پیگیری کنید. من یک ساعت با موسوی صحبت کردم و توصیه کردم اما نپذیرفت.

چقدر به اینها گفتیم که در یکی از رسانه ها، مصاحبه کنید و مردم را به آرامش دعوت کنید اما نپذیرفتند. به آقای خاتمی هم گفتیم اما نپذیرفت چون نگران از دست دادن طرفداران خود بودند. خود خاتمی می گفت من دراین کشور انتخابات برگزار کرده ام امکان ندارد در فرآیند انتخاباتی ما تقلب شود، تخلفات ممکن است اما تقلب شدنی نیست. رهبری هم از آقای خاتمی چنین انتظاری داشت که وقتی در این کشور رئیس جمهور بوده است و می داند، باید علنی اعلام کند که تقلب شدنی نیست نه اینکه در جلسات محفلی بگوید.

اینها کاری کردند که اعتماد مردم لطمه خورد. انتقاد جدی که به آقای خاتمی وجود دارد این است که نقشی که می توانست در جلوگیری از خونریزی، ناامنی و اتلاف سرمایه های ملی داشته باشد را به کار نگرفت، این یک گناه نابخشودنی است. البته آقای خاتمی همچنان در جلسات محفلی می گوید که تقلب نشده اما حاضر نیست مصاحبه کرده و یا در یک جلسه علنی، این موضوع را مطرح کند.

خاتمی به اعتقاد من با در نظر گرفتن ملاحظات سیاسی وارد ماجراهای سال ۸۸ شده اما موسوی واقعا یک شخصیت اصلاح طلب نبود. روحیات متفاوتی از آقای خاتمی داشت. موسوی انتظار نداشت بعد از دوران نخست وزیری خود در انتخاباتی شرکت کند که کسی بتواند با او هم آوردی کند، این توقع در او وجود داشت که در هر انتخاباتی شرکت کند، به راحتی می تواند زمام کشور را به دست بگیرد. برایش غیرباور بود که در انتخاباتی شکست بخورد. خاتمی مطالبی را می دانست اما هرگز نگفت و با سیاست و ملاحظات سیاسی گام برداشت اما دچار توهمات و احساسات بود.

کروبی چطور؟

کروبی هم دچار توهم بود. البته کروبی اعتقاد نداشته رأی آورده ولی می گفت رأی من را نشمردند. به این فکر نمی کرد که انتخابات در سال ۸۸ کاملا دوقطبی شد. کسانی که کروبی را قبول داشتند چون می دانستند که او برنده انتخابات نیست به فرد نزدیکتر به کروبی که موسوی بود، رأی دادند.

کروبی نمی توانست این شکل گیری فضای دوقطبی را بپذیرد. تمام شخصیت های اصلاح طلب پای کار موسوی آمدند چون می دانستند کروبی رأی نمی آورد و به خاطر اینکه احمدی نژاد رای نیاورد به موسوی رای دادند و از او حمایت کردند. کروبی دچار اشتباه محاسباتی شد و به دلیل روحیات خاصی که داشت مورد سوءاستفاده قرار گرفت. شاید بتوان گفت صادق تر از همه بین خاتمی و موسوی، کروبی بود.

مشکل کروبی این بود که از رهبری فاصله گرفت والا نباید با شاخص هایی که داشت در این گرداب گرفتار می شد. الان هم برخی نزدیکان آنها هستند که مانع برگشت کروبی می شوند. بعضی از دوستان نزدیک آقای کروبی هستند که با ما هم دوست هستند. می گویند همین الان هم وقتی از آقای کروبی سوال می کنیم که اگر بخواهی کسی را پیشنهاد بدهی برای رهبری و ولایت فقیه، چه کسی را پیشنهاد می دهی؟ می گوید مقام معظم رهبری.

همین دوستان مشترک ما حتی به اسم می گویند که چه کسانی اجازه نمی دهند که کروبی به دامن نظام برگردد و البته اینها کسانی هستند که روی آقای کروبی نفوذ فراوانی هم دارند.

چرا نظام در نهایت بعد از اتفاقات سال ۸۸ تصمیم به حصر سران فتنه گرفت؟ اصلاح طلبان می گویند باید دادگاه موسوی و کروبی تشکیل شود و این را به عنوان برگه برنده خود مطرح می کنند که اتفاقا جریان انقلابی هم معتقد به برگزاری دادگاه است که اگر دادگاه برگزار شود شاید شرایط متفاوت تر از این باشد.

مهم در کشور، امنیت است، امنیت مهمترین حق مردم و مهمترین وظیفه مسئولین نظام است. در حادثه تلخ زمان امیرالمومنین(ع) اتفاقاتی می افتد و افرادی سردمدار این جریانات هستند که در جامعه شاخص هستند اما امیرالمومنین(ع) با آنها مدارا می کند چون امام حق عمومی را بر حق فردی ترجیح می دهد. می داند که این موضوعات می تواند با ناامنی در کشور دامن بزند و خسارات بالایی بر جامعه مردم وارد کند.

در کشور ما هم مشابه این اتفاق رخ داده است. ببینید هیچ نظامی به اندازه نظام ما صبر و تحمل ندارد. در سال ۸۸ در کشور اتفاقی را رقم زدند و در حالی که یک سال و نیم از آن گذشته بود هنوز افراد موثر در این اتفاقات تحریک اجتماعی می کردند. ناامنی را دامن می زدند. آن زمان من نماینده مجلس بودم  کسبه خیابان ولی عصر به مجلس می آمدند و واعتراض می کردند که تا کی این وضعیت اینگونه خواهد بود!؟ کار و کاسبی ما از بین رفته. هر روز در خیابانها درگیری است و مجبوریم در مغازه هایمان را ببندیم. شما مسئول امنیت جامعه هستید زندگی ما مختل شده، چک های ما برگشت خورد و کاسبی ما از بین رفته است. اتفاقا اینها کسانی بودند که در انتخابات هم به موسوی و کروبی رأی داده بودند.

نظام تصمیم گرفت فرایندی را پیش بگیرد که هم منجر به امنیت و هم منجر به پایداری این امنیت شود. شاید با یک برخورد تند نظامی و امنیتی می شد قضیه را جمع کرد اما آسیبی که در درازمدت به جامعه زده می شد قابل جبران نبود. ماجرای اغتشاشات را آنقدر کشدار کردند و جامعه را ملتهب نگه داشتند تا به ظاهر، به مسئله بیداری اسلامی پیوند بخورد. در آن زمان دوباره بیانیه دادند و سطح نظام را تا سطح کشورهایی که مظهر ظلم و استبداد بودند تنزل دادند.

به مردم توصیه کردند که فرایند ناامنی دوباره ادامه پیدا کند. در نهایت کار غیرقانونی صورت نگرفت و در فرایند کاملا قانونمند، شورای عالی امنیت ملی تشکیل جلسه داد و مصوب کرد. این مصوبه را خود شورای عالی امنیت ملی دوباره می تواند نقض کند. شورای عالی امنیت ملی هم فقط دولت یا دستگاههای نظامی و امنیتی نیستند بلکه طیف عظیمی از دستگاههای نظارتی، امنیتی و اجرایی هستند که تصمیم می گیرند که چگونه امنیت پایدار در کشور برقرار باشد.

به نظر من کسانی که حرف از محاکمه سران فتنه می زنند به محاکمه اعتقادی ندارند بلکه برای تحریک اجتماعی این را می گویند چون اگر شرایط به محاکمه منجر شود نتایج خوبی حاصل نخواهد شد. حتما تنش های داخلی را بدنبال خواهد داشت که هیچ سودی برای هیچ کس نخواهد داشت.

در حال حاضر اینهایی که به اصطلاح در حصر هستند از امکانات خوبی برخوردارند. مگر این حصر است!؟ در کجای دنیا داریم که اینگونه در حصر باشند؟ هر کجا که دلشان بخواهد سفر می کنند و با هر کسی که بخواهند ملاقات می کنند. نظام اسلامی تحمل بسیاری را به خرج داده و تلاش کرد اینها برگردند.

شرایط در حال حاضر آرام است و امنیت در کشور حاکم شده. نمی توان پذیرفت که دوباره به بهانه های مختلف اینها دست به تحریک مردم زده و معاندین نظام را دلخوش کنند. آنهایی که دنبال تنش و ناامنی در کشور هستند امروز این بازی ها را در می آورد. اینها اعتقادی به محاکمه ندارند. می خواهند از مسئله حصر استفاده ابزاری کنند. به همین خاطر هر از چندگاهی در جامعه تحرکاتی انجام داده تا مردم را تحریک کنند.

ادامه این روند به نظر شما به مصلحت است؟

در این باره شورای عالی امنیت ملی تصمیم می گیرد. اما مسئله این است که مشخص شود کسی که زمانی تنش آفرینی کرده و امروز در حصر است دوباره نخواهد تنش آفرینی کند. باید ابراز پشیمانی کند. این همه خسارت در کشور به بار آوردند، کسانی که محصور هستند خیلی موثر هستند در اینکه حصر از بین برود اما برخی جریانات سیاسی همسو با محصورین نمی خواهند حصر از بین برود چون از آن سود می برند. دیدگاه رسانه های اصلاح طلب دیدگاه برداشتن حصر نیست. رادیکاله کردن فضا آن هم هر زمان که شرایط به سمت انبساط و گشایش پیش می رود نشان نمی دهد که اینها می خواهند حصر برداشته شود. خودشان علاقه ای به رفع حصر ندارند.

جریانات اصلاح طلب امروز  می گویند آقای احمدی نژاد یک سر ماجراهای ۸۸ است و امروز هم مواضع تندی اتخاذ می کند. پس باید او هم حصر شود نظرتان در این باره چیست؟

مهم قانون و مجموعه ای است که تصمیمات قانونی در کشور اتخاذ می کنند. نمی توان بر اساس تشخیص یا تحلیل یک گروه یا یک جریان، کشور را اداره کرد.

به هر حال در حال حاضر با آقای احمدی نژاد بیشترین برخورد صورت گرفته است. رحیمی در زندان است، بقایی در حال محاکمه است، مشایی احضار شده و این نشان می دهد که برخورد صورت می گیرد اما این دور از انصاف است که گفته شود سهم احمدی نژاد در ماجراهای ۸۸ با موسوی و کروبی برابر است اگرچه به احمدی نژاد انتقادات بسیاری داریم. این منصفانه نیست که سهم دهی کرده و سهم احمدی نژاد را با آن دو نفر دیگر برابر کنیم. آقای احمدی نژاد در سال ۸۸ رأی آورد. این دو نفر رأی نیاورند و بازی را بر هم زدند. البته انتقاداتی وجود دارد. ما هم قبول داریم که نباید همایش میدان ولی عصر (عج) برگزار می شد اما در مجموع سهم احمدی نژاد با آن دو نفر دیگر برابر نیست. اینها جنگ خیابانی راه انداختند و نظام را متهم کردند.

نظر شما