شناسهٔ خبر: 132525 - سرویس سیاست
نسخه قابل چاپ منبع: مهر

سکولاریسم خواستار گسترش جریان تصوف در برابر فقاهت است

حدادعادل/2 غلامعلی حداد عادل گفت: سکولاریسم خواستار گسترش جریان تصوف، در برابر فقاهت است. سکولاریسم این جنبه از اسلام را بیشتر می پسندد و تلقی یکسانی از این جنبه عرفان با مسیحیت دارد.

به گزارش «نماینده»، جلسات آموزشی طرح ملی گفتمان نخبگان علوم انسانی، در دفتر تبلیغات اسلامی، نمایندگی تهران، با حضور اساتید و صاحب نظران علوم انسانی برگزار شد.

غلامعلی حداد عادل، رئیس شورای تحول و ارتقای علوم انسانی شورای عالی انقلاب فرهنگی در این جلسات به موضوع ارتباط سکولاریسم با سایر مکاتب و ایسم های مختلف پرداخت.

وی در ابتدا به رابطه سکولاریسم و پلورالیسم و در ادامه نیز به نقش سکولاریسم در معرفت دینی اشاره کرد. اومانیسم سومین موضوعی بود که مورد بحث قرار گرفت و در ادامه مباحث، رابطه لیبرالیسم، ناسیونالیسم، شریعت، تصوف وعرفان با سکولاریسم مورد اشاره و بررسی قرار گرفت.

در ادامه گزارش مشروح این جلسه می آید؛

سکولاریسم و پلورالیسم

در پلورالیسم هر کس دین خود را دارد. در اینجا دین صرفا موضوعی شخصی و اخلاقی است و در امور سیاسی وارد نمی شود. در نتیجه سکولاریسم و فدئیسم به پلورالیسم ختم می شود. برای نمونه شما در انگلیس مشاهده می کنید که ادارات و سازمانهای دولتی، در روز جمعه به مسلمانان اجازه می دهد که به نماز جمعه بروند واین عبادات هیچ ارتباطی به اجتماع ندارد.

سکولاریسم و معرفت دینی

ادعّایی که در این جا مطرح است این است که، در سکولاریسم گزاره های دینی واقع نما نیستند، بدین معنا که این گزاره ها خبر از امر واضح نمی دهند و همچون شعر هستند. موافقان سکولایسم صرفا می خواهند در درون انسان یک حال معنوی ایجاد کنند. آنها احکام دینی را ناظر به مصلحت نمی دانند در حالی که ما به وضوح این مصلحت سنجی را در قرآن کریم می بینیم تلک الامثال، نضربها للناس وما یعقلها الا العاملون.

حضرت امیر(ع) نیز در حکمت ۲۵۳ نهج البلاغه می فرمایند: خداوند ایمان را برای اینکه پاک کنده از شرک باشد، خلق کرد… قصاص واجب شده است تا از ریخته شدن خون ها جلوگیری کند، … اجرای حدود برای بزرگ کردن واجبات است. این، بیانگر عقلانی بودن دین است.

سکولاریسم و اومانیسم

سنگ بنای اومانیسم، با جمله مهم «من می اندیشم، پس هستم» دکارت، پایه گذاری شده است، چرا؟ زیرا دکارت در این جمله، از ذهن انسان به وجود رسید. در اینجا ذهن انسان دیگر، کاشف واقعیت نیست، بلکه شکل دهنده واقعیّت است. علت و معلول، جوهر و عرض و…. بیانگر حاکمیّت ذهن بر جهان است. سیر این حرکت، در زمان نیچه به تقابل انسان و خدا انجامید خدا مرده است. اگر قرار است انسان، آزاد باشد، پس خدا نباید وجود داشته باشد.

سکولاریسم و لیبرالیسم

در لیبرالیسم، آزادی مقدم است. در عرف، آزادی جای خدا را گرفته است و آزادی همه چیز را توجیه می کند. قداستی که ما به خدا می دهیم در عرف به آزادی داده می شود و آزادی را مطلق می انگارد.

فلسفه وضع قانون هم این است که آزادی مطلق، تنوّع در رفتار ایجاد می کند و رفتارهای مختلف ممکن است، با هم در تعارض باشند و آزادی را سلب کنند، لذا باید مقداری از آزادی گرفته شود و در مواردی، این آزادی، محدود شود. به عبارتی فلسفه وضع قانون، این است که بتواند آزادی حداکثری را ایجاد کند. سکولاریسم بستری از لیبرالیسم می خواهد. بعد از قرون وسطی، مرجعیت کلیسا، به پارلمان اعطا شد، حتی این مرجعیت، در معماری پارلمان نیز مشهور است.

سکولاریسم و ناسیونالیسم

سوسیالیسم عبارت است از اصالت دادن به ملیّت و عناصر ملّی مثل نژاد و تابع کردن همه چیز به این موارد. سکولاریسم دین را به عنوان آرمان مردم و جامعه برداشت و به جای آن، موارد دیگری را قرار دهد. یکی از این موارد ناسیونالیسم است. اگر دین را به عنوان یک امر سیاسی و اجتماعی بنگریم، می توانیم به امّت بپردازیم و دراین جاست که مرزها دیگر تاثیری ندارند، اما در ناسیونالیسم، ملّت، جایگزین امّت می شود. بعد از جنگ جهانی اوّل، ساختن حکومت سکولار در عالم اسلام، با تبلیغ نسخه ناسیونالیسم بود. علت شکست عثمانی، ناسیونالیسمی بود که در میان اعراب و ترکها رایج شده بود، در اینجا شعاع دین محدود به مرزها می شود. در این تفکر احکام صرفا در مرزهای جغرافیایی قابل اجراست و در این نگاه، حکم ارتداد امام خمینی(ره) برای سلمان رشدی، بی معنی است.

ناسیونالیسم از اشتراک هر کشور با بقیه کشورها منع می کند و هر کشوری در خصوصیات خودش، صرفا حضور دارد – در این جاست که پیاده روی اربعین، می تواند چه تاثیر عمیقی بگذارد-

سکولاریسم وشریعت

شریعت بخشی از دین است که احکام را شامل می شود و به اصطلاح مواردی است که یک فقیه تعیین می کند. شریعت در سکولاریسم هیچ جایگاهی ندارد. نمونه بارز این امر، کانت است که هر چند معتقد به خداست، اما به هیچ وجه اهل کلیسا و رعایت آیین های دینی نبوده است. سخن معروف او این است «من می خواهم دانش را محدود کنم تا جا برای ایمان باز شود».

ما وقتی می گوییم ولایت فقیه، درست نقطه مقابل سکولاریسم است. در مسیحیت، اصولا ًشریعت ضعیف است. ما در قرآن کریم ۵۰۰ آیه داریم که به آیات الاحکام مشهورند، اما در انجیل، این وجود ندارد. در عالم اسلام، این امر بسیار قوی است. روشنفکران جدید می خواهند دین را از حوزه شریعت جدا کنند و به شدت از شریعت متنفرند.

سکولاریسم و عرفان و تصوف

عرفان و تصوف بخشی از عالم اسلام است. عرفان مربوط به تصفیّه نفس است و به روح می پردازد. تفاوت عرفان وتصوف دقیق نیست. تصوف بیشتر، به جنبه های تشکیلاتی عرفانی می پردازد. سکولاریسم این جنبه از اسلام را بیشتر می پسندد و تلقی یکسانی از این جنبه عرفان با مسیحیت دارند.

فایده ای که سکولاریست ها از مقوله می برند، این است که اولاً انگیزه مردم را برای دینداری، ارضاء کنند و در عین حال، بتوانند در حلقه های صوفیانه، به تصفیه نفس بپردازند. به همین دلیل ورود به عرفان و تصوف برای آنها خطرساز نیست. سکولاریسم خواستار گسترش این جریان، در برابر فقاهت است. با این وجود امام خمینی(ره) که خود بزرگترین عالم عرفان نظری است، نشان داد که نگاه اسلام و عرفانی، به معنای پرهیز از سیاست نیست.

در ایران، جامعه گرایش خاصی به گسترش خانقاه ها ندارند، اما در خارج از ایران، این جریانات به شدت در حال گسترش هستند. البته در جاهایی که نظام های صوفیانه زنده هستند، سدی در برابر وهابیت است. به دلیل اینکه در وهابیت، ولایت مبتذل می شود در حالی که در تصوف، ولایت جز اصول وپایه های این نظام است وشیخ بر سایرین ولایت دارد. نمونه آن را در کشور مصر می توان دید؛ در این کشور، هر چند در ظاهر سنی مذهبند اما بن مایه، تصوف است و مردم این علاقه را در ظاهر تسنّن، و در قالب تصوف نشان می دهند.

دلایل موافقان سکولاریسم

۱- اولین دلیل موافقان این است که احکام دین ثابت است و جهان، در حال تحول و این نمی شود. تکلیف جامعه را باید مشخص کرد. نکته اینجاست که اولاً با عنصر اجتهاد می شود تکلیف امور نوظهور را در جامعه مشخص کرد. اجتهاد عامل تحرک فقه اسلامی است. در ثانی، از طرفی احکام دین بر اساس فطرت آدمی از جانب خداست و فطرت انسان که تغییر نمی کند.

۲- دومین دلیل موافقان این است که حکومت دینی مانع آزادی است و آزادی را محدود می کند. مثلا می گویند چرا حجاب اجباری است؟ پوشش باید شخصی باشد. حال باید گفت که چرا همین روشنفکران در زمان رضاخان، مانع حجاب بودند؟ چرا از کشف حجاب رضاخان، ممانعت نمی کرند؟ چرا آن روز این ها را بیان نکردند؟ چرا در سویس اجازه نمی دهند که مساجد، مناره داشته باشند؟ اگر مخالفت حکومت دینی هستید، پس چرا از داعش حمایت می کنید؟

اگر حجاب تبلیغ اسلام است، آیا استفاده از گردنبند صلیب، ترویج مسیحیت نیست؟ ما البته در اداره کشور، باید دقت کنیم که در عین عمل به دین، نباید طوری رفتار کنیم که زندگی مردم، سخت شود و از این قبل، شعارهای سکولار به تفکر اسلامی وارد شود. تلاش بسیار گسترده ای برای ناکارآمد جلوه دادن حکومت دینی در جریان است، زیرا اگر حکومت دینی کارآمد باشد، بنیان سکولاریسم فرو می پاشد. ما باید بدون دور شدن از اسلام در عمل با مدارا با مردم رفتار کنیم. باید با بیان عقلانی از دین دفاع کنیم، واگر تبیین عقلانی از دین خارج شود، سکولاریسم رشد می کند.

نظر شما