شناسهٔ خبر: 132135 - سرویس فرهنگ
نسخه قابل چاپ منبع: تسنیم

هیچ‌ جای جهان رئیس‌جمهور پیشنهاد منشور شهروندی نمی‌دهد

روحانی رفتارهایی متضاد با تولید فکر در جامعه گسترده می‌شود و دانشگاه‌ها و مراکز تولید فکر نیز تحت‌الشعاع این جریان تفکرگریز پایه‌های علمی خود را به نازلترین سطح رساندند تا بر همین موضوع مبنایی باشد برای گفت‌وگو با موضوع رواج علم و رشته‌های علمی در جامعه.

«نماینده» / لزوم پرداخت به مأخذشناسی و تولید علم در دانشگاه‌ها با توجه به شرایط علمی دانشگاهی به شدت احساس می‌شود و لازم است مبانی تولید علم و ضروریات رشته‌های پایه در دانشگاه با نگاهی متمرکز بر تغییرات جهان شکل بگیرد. یکی از رشته‌های علمی، مبنایی و فکری مهم در جهان آینده‌پژوهی است که می‌تواند راهگشای گسترش تفکری با همان عنوان آینده‌نگری باشد در همین راستا با دکتر محمود دلفانی، رییس آموزشکده عالی روش‌شناسی علوم‌انسانی در فرانسه Methodologica  Universitas و مدیر مسئول پژوهشنامه دانشگاهی آنالیتیکا ایرانیکا Analytica Iranica گفت‌وگو کردیم که می‌خوانید.

    آیا کشور به خروجی دانشگاه‌ها نیاز دارد

- نظر شما در رابطه با فضای آموزش عالی کشور چیست وچرا با وجود اینکه انجمن های علمی مختلف برای هر رشته در دانشگاه‌ها  راه‌اندازی شده نتیجه مطلوب در انتها حاصل نمی‌شود؟
در پاسخ به این پرسش چندین مسئله مطرح است، اگر سال گذشته این سوال را از من میپرسیدید میگفتم بحث روش و متدولوژی مطرح است، بحث روند دانش‌افزایی و تولید فکردر میان است [کنایه از این که نبود متد واقعی در دانشگاه خروجی نا برابر با امکانات را فراهم آورده است] اما امروز میگویم آیا واقعاً قصد داریم دانشگاه خروجی بدهد!؟ این سوال خیلی جدیتر است، آیا میخواهیم چیزی از داخل آن بیرون بیاید یا نمیخواهیم؟ آیا به آن چه که از این محیط خارج می‌شود اصولا نیازی داریم یا خیر؟ مجبوریم دانشگاه را به نوعی نگه داریم و این مساله، نه تنها پس از انقلاب مطرح بوده که پیش از آن نیز وجود داشته. این یک مساله تاریخی است. شما اگر در میان سفرنامه های عهد فتح علی شاه بگردید و به سفرنامه  فتحالدین گرمسیری برسید تاغالب رساله های سیاسی که چاپ شده است چه لائیک باشند چه مذهبی، امر واضح و نقطه مشترک که بارها تکرار شده این است که که ما احتیاج به فکر فرنگی نداریم، ما احتیاج به فرهنگ فرنگی نداریم، ما احتیاج به ماشین و توپ آنها داریم، احتیاج به تفنگشان داریم وگرنه خودمان بهترین هستیم، بهترین دانشمندان را داریم، بهترین فیلسوفان و منطقیون را داریم؛ امکان دارد احساس نیاز به تولید فکر برای مدتی در کار نباشد اما واقعاً باید در ظاهر دانشگاهها را نگه داشت. آیا واقعاً دانشگاه روی دست ما مانده؟ جواب این است که بله مانده. البته چند دانشگاه با نگاه تولید علم مثل دانشگاه شریف هست ولی به ویژه در  حوزه علوم انسانی کجا هستیم؟


    امکان راه اندازی رشته آینده پژوهی، بله یا خیر

بنده چندین روز پیش در دانشگاه امام صادق صحبت میکردم. در خلال بحث موضوع  رشته آینده‌پژوهی به میان آمد، آن جا گفتم ما الان نمی‌توانیم رشته آینده‌پژوهی در ایران داشته باشیم. این درست مثل واردات ماشین و میکروفون است، یعنی روند دانشی آن به جایی نرسیده که رشته آینده‌پژوهی تولید شود، البته این رشته مد شده برای زمانی که از فرد بپرسند چه کاره‌ای؟ قبلاً میگفت مهندس کامپیوترم، یک مدت که گذشت گفت مدیریت خواندم! الان میگوید مدیریت استراتژیک خواندم! یک مقدار آمدیم جلوتر خواهد گفت بنده آینده‌پژوه راهبردی هستم! ترکیب شیکی است، جز در مجلس خواستگاری و برای مقبولیت بیشتر اثری ندارد.


    علت فقدان آینده پژوهی حرفه‌ای

یک دلیل ساده بگویم پایه‌ی آینده‌پژوهی راهبردی تاریخ و مکاتب تاریخی‌است، کشوری که هنوز بعد از ۷ هزار سال، که خود تاریخ مفصلی به حساب می‌آید هنوز هیچ مکتب تاریخی ندارد، اگر خیلی خوشبین باشیم باید بگوییم بهترین پژوهشهایی که تولید می‌شوند مطابق با اصول و روشهای مکتب مِتودیک فرانسه اواخر قرن ۱۹ است، و این یعنی فقدان مکتب تاریخی. مکتب نظریه پردازی علوم انسانی هم وجود ندارد. نظریه‌پردازی مگر قرار است از دانشگاه بیاید؟ مگر چند درصد از نظریه‌پردازان دنیا دانشگاهی بودند؟ چند درصد از فیلسوفان دنیا دانشگاهی بودند؟

به نظر شما چراوضعیت در این حوزه به اینگونه است؟
درجواب باید بگویم؛ دانشگاه جایی است که شما می‌آیید نظریه‌تان را مطرح میکنید، تدریسش می‌کنید درباره آن صحبت می‌کنید، دانشگاه کارخانه نیست، افرادی می‌آیند درباره نظریه‌شان صحبت می‌کنند، اساتید و دانشجویان هم نقدش می‌کنند هگل هم می‌آمد درسهایش را در دانشگاه میگفت. ما به اصطلاح نعل را وارونه می زنیم.

    تب مدارج علمی در اوهام

دانشگاه هم درس میدهد، چه درس می‌دهد؟ همه چیز جزوه محور می‌شود، همه چیزی ISI محور می‌شود بعد هم یک زمانی ما میخ برمیداریم به تابوت خودمان میکوبیم، مدام میگوییم ما میخواهیم از زیر سلطه غرب بیرون بیاییم. تمام حیثیت علمی ما شده چیزی که نامش را گذاشتیم ISI در صورتی که همین ISI در فرانسه هیچ ارزشی ندارد. ، شما بگویید من ۱۰ مقاله ISI نوشتم ارزشی برایش قائل نیستند. ۹۰ درصد اساتید برجسته که با من در فرانسه همراه بودند اصولا ISI را نمی شناسند. حالا اینجا در کشور خودمان ISI را می‌فروشند. چیزی که مهم است مقاله است، این تراز است. و سنجش آن چیزی است که شما نوشتید، این موضوع مانند  ایزو نیست که ما یک لِیبل به آن بدهیم. این یعنی آب در آسیاب دشمن ریختن، یعنی چیزی که خارجی است را داخلی کردن. ISI مگرچیست؟ ISI مگر به شما متد یاد میدهد؟ شما خودتان سعی میکنید مانند آنها فکر کنید، مانند آنها بنویسید نه این که روش آن ها را بگیرید که این نهایت خطا است. من فکر میکنم بیشتر درباره چیزهایی که وجود دارد صحبت بکنیم، دانشگاههای ایران پوک شده است.
من سال ۱۳۶۷ وارد دانشگاه تهران شدم، خیلی از اساتید اصلاً جزوه نمیگفتند و بسیاریشان هم میگفتند اصلا حق جزوه نوشتن ندارید، برای درس جغرافیای تاریخی منبع امتحان یک کتاب قطور بود، اما امروز جغرافیای تاریخی ما چگونه است؟ یک جزوه کوچک می‌دهند! مهم این است باید جزوه‌ها با همفکری دانشجویان نوشته شوداما متاسفانه جز تکرار چیزی در بین نیست. گاهی به اساتید میگویم خسته نمی‌شوید چند سال است دارید یک چیز را تکرار میکنید!؟ من خودم را می گذارم جای دانشجوی لیسانس و فوق لیسانس ادبیات، چه باید بکنم؟ نظریه‌پردازی؟ پژوهش عمیق؟ یعنی آیا واقعاً این کار من در جامعه بازخورد دارد؟ چه چیزی از این کار من درمی‌آید؟ یکسری نیازها، کدام مرکز پژوهشی میتواند آنان را به عنوان متخصص استخدام کند؟ اصلا خروجی کتاب شده آن را چند نفر می‌خوانند؟ چه کسی چاپش میکند؟

    دانشگاه به دنبال جامعه؟

جامعه دارد برخلاف دانشگاه پیش می‌رود یعنی دانشگاه دنبال جامعه است، همه داریم دنبال جامعه میدویم. هیچ کس نمی‌خواهد متفاوت فکر کند، تفکر متفاوت سخت است، برای چه حالا دور هم هستیم!؟ دانشگاه به دنبال دانشجو است نه دانشجو در پی دانشگاه و این یک واقعیت است ما نمیخواهیم فکر تولید کنیم به خاطر اینکه نیازی وجود ندارد.
 

این بدین معناست که تولید علم در کشورمان اتفاق نمی افتد؟
اتفاقاتی می‌افتد ولی واقعا مانند شهاب آسمانی است که یکدفعه می‌آید و می‌رود، کسانی که کارهای خوب علمی انجام می دهند وجود دارند اما در یک پروسه نیست، به همین خاطر می‌آیند، می‌درخشند و کمی هم روشنایی تولید می‌کنند و بعد میروند و ما دوباره در تاریکی می‌مانیم. ستاره‌های تولید علم  دنباله‌دار  نیست، یک شهابی است که می آید و می رود. همه آن هم فقط دولت نیست. آخر ما همه چیز را دولتی میکنیم؛ هر اتفاقی میافتد میاندازیم گردن جمهوری اسلامی، بالاخره جامعه هم نقش دارد، همه چیز دولتی شده است، میخواهندفرهنگ را  دولت بسازد، کرسی نظریه‌پردازی را باید دولت بسازد. دولت منشور شهروندی میدهد یعنی چه!؟ یک مجموعه روشنفکران باید پیشنهاد بدهند در هیچ جای جهان رئیس‌جمهور پیشنهاد منشور شهروندی نمی‌دهد. اصلا کار رئیس‌جمهور این است!؟

    فقدان نظریه شهروندی

پشت منشور نظریه است، منشور چکیده یک نظریه است، آیا ما اصلاً نظریه شهروندی داریم؟ نمیدانم شاید داریم، آیا در مورد این نظریه در دانشگاه‌ها بحث کردیم؟ در حوزه‌ها در مورد آن بحث کردیم؟ آمدیم چند مکتب و چند فکر را به جان هم انداختیم و از آن یک چیزی درآوردیم و بعد گفتیم حاصلش این است آقای رئیس‌جمهور؛ حالا شما این را اعلام بکنید! هر چیزی یک آدابی دارد، هر چیزی خاستگاهی دارد، روشنفکر بد نیست واژه بسیار خوبی است، روشناندیش، روشنفکر، کسی که کروات میزند که روشنفکر نیست، بخشی از این کارها را باید خود روشنفکران انجام بدهند، من کاری به دانشگاهیان ندارم، امیدی هم به آنها ندارم.

    تولید فکر خصوصی

باید تولید فکر خارج از دانشگاه باشد، خارج از دولت باشد، مجموعه‌های خصوصی باید حمایت بکنند، خیلی از خبرگزاریهای دنیا کتابهای خوب چاپ می کنند. اگر حقیقتا هدفی پشت این مسایل  بود، یک ایده‌هایی پشت آن بود باید یک انتشارات قوی و بینالمللیِ محکم هم در کار می بود. یک خبرگزاری خوش فکر و با پشتوانه نباید فقط با خبر کار کند. ۲۰ جای دیگر اگر مانند اینجا [خبرگزاری تسنیم] خوب کار بکنند؛ صداهایشان شنیده می‌شود و قیمت پیدا می‌کنند.

نظر شما