شناسهٔ خبر: 129007 - سرویس جامعه
نسخه قابل چاپ منبع: هفته نامه نماینده

«اصغر آبخضر» در قابی متفاوت؛

عصبانی بشوم، آرامش همسرم فوری تسکنیم می دهد

آب خضر در کافه گپ این هفته سراغ «اصغر آبخضر» رفتیم و صحبت از ریزه‌کاری‌های زندگی قائم مقام سابق شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی که به تازگی از سمت خود استعفا داده، گپ‌وگفتی خواندنی را رقم زد.

نماینده / در کافه گپ این هفته سراغ «اصغر آبخضر» رفتیم و صحبت از ریزه‌کاری‌های زندگی قائم مقام سابق شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی که به تازگی از سمت خود استعفا داده، گپ‌وگفتی خواندنی را رقم زد.

*شما چند خواهر و برادر دارید و در چه خانواده‌ای بزرگ شده‌اید؟

دارای 5 خواهر و 3 برادر هستم و در یک خانوادة متدین بزرگ شده‌ایم.

*چطور با همسرتان آشنا شدید و به چه وسیله‌ای ازدواجتان صورت گرفت؟

در اولین سال انقلاب مادر گفت ازدواج کن، دست او را بوسیدم و گفتم اگر شما صلاح می‌دانید من موافق هستم. ایشان با خواهر بزرگم صحبت کرد، خواهر بزرگم با اینکه مرا بزرگ کرده بود و کاملاً با روحیة مذهبی و انقلابی من آشنایی داشت ولی در یک مذاکره خواهر و برادری شرایطم را به ایشان گفتم و ایشان هم در همسایگی خودمان دختری را با ویژگی‌های موردنظر من انتخاب و معرفی نمود، البته من خیلی تعجب کردم که چرا این دخترخانم در همسایگی خودمان را ندیده بودم. به‌هرحال باب گفت‌وگو و خواستگاری کاملاً به شکل سنتی و با حضور خانواده‌ها و بزرگترها انجام شد که از این بابت خداوند سبحان را بسیار سپاسگزارم.

*مراسم عروسی‌تان به چه شکل برگزار شد؟

طبق توافق خانواده تقریباً مراسم ازدواج به‌سادگی و در حد متعارف با حضور تعدادی از بستگان در خانواده انجام شد. بنده 25 سال داشتم و همسرم 16 سال.

*مهریة همسرتان چقدر بود؟

مهریه 250 هزار تومان و در صورت شرایط ما یک سفر سوریه و حج واجب که الحمدالله انجام پذیرفت.

*اوایل ازدواج و زندگی مشترک وضع زندگی تان به چه شکل بود؟

در دوران انقلاب بیشتر وقتم را در مسجد برای فعالیت‌های فرهنگی صرف می‌کردم. مدتی بعد شوهر خواهرم که پارچه‌فروش بود و فرد بسیار متدین و باخدایی بود تصادف کرد و به رحمت خدا رفت. خواهرم مانده بود با چهار فرزند دختر کوچک که بزرگ‌ترین آنها 7 سال داشت  و کلی بدهی شوهر مرحومش چه کند که سرپرستی مالی 4 دختر و خواهرم را و بدهی‌های شوهرش را به‌عهده گرفتم.

خدا هم ناظر بر نیت من بود به کارم برکت داد و خرج زندگی اولیه‌ام از کنار همین مغازه تأمین شد. تا سال 58 شهید شهسواری که از شهدای حزب جمهوری اسلامی است، رئیس آموزش‌وپرورش ناحیة 13 تهران از طریق یکی از دوستانم پیغام داد که بیا امورتربیتی آموزش‌وپرورش. ابتدا مخالفت کردم ولی بعد پذیرفتم و از همان زمان مسیر زندگی‌ و علاقه‌مندیم به فعالیت‌های فرهنگی و آموزش شکل گرفت و خدا را از این بابت بسیار سپاسگزارم.

*شما چند فرزند دارید و هر کدام به چه کاری مشغول هستند؟

3 فرزند داشتم، 2 دختر و 1 پسر. فرزند اولم مرحوم مهدیه خانم بر اثر بیماری در سن 21 سالگی به رحمت خدا رفت و هم‌اکنون یک فرزند دختر با یک نوة بسیار خوب و شیرین از ایشان دارم و یک فرزند پسر که هنوز ازدواج نکرده است، تا ان‌شاءالله خداوند هم برای ایشان قسمت کند یک عروسی ولایتی و انقلابی.

*عروسی فرزندان به چه شکل برگزار شد؟

شکر خدا دامادم از یک خانوادة مذهبی و متدین و دورادور از خانوادة ایشان شناختی داشتم. در زمان خواستگاری از ایشان پرسیدم نماز می‌خوانی؟ حلال و حرام خدا را مراعات می‌کنی؟‌ گفت: بله. دیدم جوان شایسته و اهل کار و خدمت است. نسبت به مسائل شرعی و دینی هم خیالم راحت شد. از خانوادة ایشان به‌ویژه پدر و مادرش هم اطمینان داشتم. با خیال راحت رضایت دادم و الحمدالله از ایشان راضی هستم. مراسم ازدواج ایشان هم در حد متعارف برگزار شد.

*چقدر اهل خرید هدیه برای همسرتان هستید و فکر می‌کنید چه هدیه‌ای ایشان را خیلی خوشحال می‌کند؟

هر مسافرتی که می‌روم اول برای ایشان هدیه می‌خرم. اگر دیگران هم به بنده کادو و هدیه‌ای بدهند، ‌تقدیم ایشان می‌کنم. در طول زندگی 37 ساله‌ام همسرم نقش اصلی را در خانواده و تربیت فرزندان داشته‌اند تا بنده با خیال راحت با دشمن بعثی بجنگم و واقعاً مدیون ایشان هستم در هر شرایط.

*با توجه به مشغله‌هایی که دارید، در کارهای منزل به همسرتان کمک می‌کنید؟

بله، گاهی ظرف می‌شویم و تقریباً اکثر خریدهای خارج از منزل با بنده یا به‌اتفاق هم است.

*اگر وقت خالی داشته باشید عموماً به چه کاری مشغول می‌شوید؟

مطالعه، ورزش، مسجد و بیشتر در کنار خانواده و میهمانی.

*آخرین کتابی که خواندید، چه کتابی بوده است؟

کتاب گردان عاشقان که خاطرات دوستانم در عملیات بیت‌المقدس به شهادت رسیدند، بود. تقریباً هر وقت دل‌تنگ می‌شوم یاد دوستان شهیدم می‌کنم و با خواندن این کتاب آرام می‌گیرم. قبل از آن‌هم کتاب «دختر شینا» برای بار دوم خواندم.

*در خانه چقدر عصبانی می‌شوید و عموماً چه واکنشی نشان می‌دهید؟

بله، بعضی وقت‌ها عصبانی می‌شوم و آرامش همسرم، خیلی فوری تسکینم می‌دهد.

*چقدر فیلم یا سریال می‌بینید؟

تقریباً سریال‌های ایرانی را نگاه می‌کنم، اگر فیلم خوبی هم باشد نگاه می‌کنم. البته فوتبال نگاه کردن را ترجیح می‌دهم به فیلم.

*همسرتان هیچ وقت از اینکه شما زیاد کار می‌کنید و ممکن است به خانواده کمتر برسید گله‌ای کرده‌اند؟

بله ـ بارها گفته‌اند که با این شرایط جسمی به‌ویژه بعد از عمل جراحی قلب، استراحت بیشتر داشته باشید.

*هر دو نفر در اوج تفاهم هم که باشند، در زندگی مشترکشان اختلاف‌نظر و دعوا پیش می‌آید. شما عموماً چگونه این اختلافات را حل می‌کنید؟

تلخ و شیرینی در ذات زندگی انسان‌هاست. بله در زندگی مشترک ما هم گاهی نسبت به مسائل نظر متفاوت وجود دارد و گفت‌وگو می‌کنیم، ولی به‌راحتی و باحوصله اگر مشکلی باشد، رفع می‌شود. البته اکثراً همسرم مراعات مرا می‌کند و نهایتاً باز از خداوند سپاسگزار هستم که چنین همسر و فرزندانی به بنده داده که محل آرامش و آبروی اجتماعی و دینی برای بنده هستند.

نظر شما