شناسهٔ خبر: 127683 - سرویس جامعه
نسخه قابل چاپ منبع: هفته نامه نماینده

در خانه عصبانی نمی‌شوم، همیشه حق را به همسرم می‌دهم

محمدمهدی زاهدی431

«نماینده» / گپ‌وگفت با چهره‌ای که همیشه در قاب شهرت، دست نیافتنی به نظر می‌رسد، اینکه چگونه زندگی می‌کند و بی‌هیچ تکلّفی از دغدغه‌های ساده و روزمرۀ زندگی شخصی‌اش بگوید، بی‌شک خواندنش نه تنها خالی از لطف نیست بلکه جذاب به نظر می‌رسد.

این هفته سراغ «محمدمهدی زاهدی» رفتیم، کسی که در دولت نهم وزیر علوم بوده است و در کارنامۀ کاری‌اش مسئولیت سفارت ایران در مالزی نیز به چشم می‌خورد. همچنین نمایندۀ مجالس نهم و دهم مجلس شورای اسلامی است و جزو نمایندگان نام آشنای بهارستان به حساب می‌آید.

*کمی از فضای خانوادگی و زندگی‌تان برایمان بگویید.

ما در خانواده دو برادر و سه خواهر هستیم. در یک خانوادۀ مستضعف مذهبی بزرگ شدم. پدرم ارتشی و بسیار مذهبی بود و خانوادۀ مادرم همه روحانی‌زاده بودند. بنده به عنوان یک بچه شهرستانی و در یک خانواده‌ای از نظر مالی ضعیف توانستم رشد کنم. همیشه دوران دانشگاه شاگرد اول بودم. توانستم خیلی سریع مراتب علمی را طی کنم و در کمترین زمان استاد همان دانشگاه شوم.

*چطور با همسرتان آشنا شدید و به چه وسیله‌ای ازدواجتان صورت گرفت؟

اوایل انقلاب در محافل انقلابی با هم آشنا شدیم و به خواستگاری ایشان رفتم. عروسی‌مان بسیار ساده و در خانه برگزار شد.

*در آن زمان شما چند سال داشتید و همسرتان چند ساله بودند؟

ما هم سن بودیم و هر دو ۲۶ سال داشتیم.

*مهریۀ همسرتان چقدر بود؟

مهریۀ ایشان، مهریۀ حضرت زهرا(سلام‌الله) یعنی همان مهر السنه بود.

*اوایل ازدواج و زندگی مشترک وضع زندگی‌تان به چه شکل بود؟

من و ایشان هر دو معلم بودیم و تازه استخدام آموزش و پرورش شده بودیم. تنها درآمدمان نیز حقوق معلمی بود. خانه نداشتیم و با سختی توانستیم خانه‌ای اجاره کنیم.

*همسرتان اوایل زندگی انتظار وضع مالی خوب و خانه از شما نداشتند؟

همسرم چندان در قید و بند مادیات نبوده و نیست. ما همیشه سعی کرده‌ایم که زندگی به معنای واقع کلمۀ معلمی داشته باشیم و خیلی به دنبال تجملات نبوده‌ایم و همیشه هم دستمان به سوی خدا دراز بوده است تا به سوی خلق خدا. سعی کرده‌ایم از نظر مادی به کم قانع باشیم.

*شما چند فرزند دارید؟ به چه کاری مشغول هستند؟

سه فرزند دارم. پسر بزرگم دکترای مهندسی کامپیوتر دارد و عضو هیئت علمی دانشگاه است. دخترم نیز دانشجوی دکترای مهندسی مخابرات است.

* فرزندانتان ازدواج کرده‌اند؟ مراسم عروسی آنها چگونه برگزار شد؟

پسر اولم و دخترم ازدواج کرده‌اند. مراسم آنها هم ساده و معمولی برگزار شد. یک سالن کوچکی گرفتیم و در حد قوم خویش و دوستان بسیار نزدیک دعوت شدند و جشن گرفتیم.

*فرزندانتان زود ازدواج کردند؟

تقریباً مثل من و خانمم در همان سن‌ها متأهل شدند.

*نوه هم دارید؟ چقدر برای نوه‌هایتان وقت می‌گذارید؟

بله، از پسرم یک نوه دارم. من اصلاً وقت ندارم با نوه‌ام سرگرم شوم و بازی کنم. متأسفانه دائماً گرفتار جلسات هستم و وقت برای خانواده‌ام ندارم.

* خب همسرتان از این همه مشغلۀ شما گله نمی‌کند؟

نه همسرم از همان اوایل زندگی به این موضوع عادت کردند و بار سنگین زندگی به دوش همسرم است. خوشبختانه همسرم ارتباطات بسیار خوب و نزدیکی با بچه‌ها و عروس و داماد دارد و کم‌کاری من را هم جبران می‌کند.

*چقدر اهل خرید هدیه برای همسرتان هستید؟ فکر می‌کنید چه هدیه‌ای ایشان را خوشحال می‌کند؟

بیشترین چیزی که حقیقتاً ایشان را خوشحال می‌کند، دین و دیانت بچه‌هاست. فکر می‌کنم رفتن به سفرهای زیارتی هم موجب خوشحالی‌شان می‌شود. ایشان روحیۀ معنوی بالایی دارد.

*با توجه به مشغله‌هایی که دارید، در کارهای منزل به همسرتان کمک می‌کنید؟

معمولاً وقت نمی‌کنم اما اگر فرصتش باشد، حتماً کمک می‌کنم.

*اهل ورزش کردن هم هستید؟

نه متأسفانه به صورت مدوام ورزشی نمی‌کنم.

*اگر وقت خالی داشته باشید، دوست دارید چه کار کنید؟

من اصلاً وقت خالی ندارم. حتی روزهای پنج‌شنبه و جمعۀ من هم پر است چرا که دانشجوی فوق‌لیسانس و دکترا دارم و روزهای تعطیل عمده وقتم را با دانشجوها سپری می‌کنم.

*فرصت مطالعه هم دارید؟

بله اما بیشتر به مطالعه و پژوهش کارهای علمی می‌پردازم.

*هر دو نفر در اوج تفاهم هم که باشند، در زندگی مشترکشان اختلاف‌نظر و دعوا پیش می‌آید. شما عموماً چگونه این اختلافات را حل می‌کنید؟

خوشبختانه ما هرگز اختلاف و دعوای جدی که یادم باشد، نداشتیم. همسرم یک پارچه معنویت است و همین روحیۀ ایشان در زندگی ما بسیار تأثیر گذاشته است. ما نسبت به هم درک متقابل بسیار خوبی داریم و همین طور یاد گرفته‌ایم چگونه با هم تعامل کنیم و یار همدیگر باشیم. شاید این حرفم شعار تلقی شود اما حقیقت زندگی مشترک ما این است که سعی کرده‌ایم دو موجود در یک وجود باشیم و همین امر در تربیت بچه‌ها و زندگی خودمان بسیار تأثیرگذار بوده است.

*در خانه چقدر اهل عصبانیت هستید و اگر عصبانی شوید برای آرام کردن خودتان چه می‌کنید؟

من به هیچ عنوان در خانه عصبانی نمی‌شوم. همیشه هم حق را به خانمم می‌دهم. (خنده)

و اما سخن آخر؟

خداوند نعمت‌های روحی روانی به ما داده است که با هیچ نعمت مادی و مالی قابل مقایسه نیست. من در طول زندگی‌ام از نعمت‌های بسیاری برخوردار بودم. مانند همسر خوب، فرزندان صالح یا آبرویی که به من ارزانی شده است. اینها همه نعمت‌هایی است که با هیچ پولی به دست نمی‌آمد. مثلاً خوشبختانه بچه‌هایم از نظر تحصیلی و اعتقادی وضعیت خوبی دارند. با چه پولی می‌توان چنین نعمتی را به دست آورد؟ فکر می‌کنم مهمترین عامل تأثیرگذار در زندگی‌ام قدردانی‌ام از خداوند بابت تمام نعمت‌هایی است که به من هدیه داده است.

نظر شما