شناسهٔ خبر: 120983 - سرویس سیاست
نسخه قابل چاپ منبع: هفته‌نامه مثلث

بررسی رفتارهای احتمالی چهره‌های شاخص سیاست ایران در انتخابات مجلس دهم

انتخابات "انتخابات دهم بازیگرانی سیاس و باهوش دارد که سعی کردیم ذیل مدل گزینش عقلانی رفتارهای آنان را باتوجه به فکت‌ها تحلیل و حتی پیش‌بینی کنیم".

«نماینده» - بازی انتخابات مجلس دهم آغاز شده است. با بازیگرانی که از انتخابات ٩٢ تجربه‌ها آموخته‌اند، طعم شکست و پیروزی چشیده‌اند؛ از خلاء گفتمان و کمبود سیاست‌ورزی تا پیروزی گفتمان و بازی خوب سیاسی. در این دو سال توافقی میان ایران و ۱+۵ شکل گرفته که از سویی اصلاح‌طلبان و میانه‌روها را گاهی به دفاع و گاهی به حمله می‌کشاند و از سوی دیگر برخی اصولگرایان را به حمایت از دولت و برخی را به نقد توافق رسانده است. انتخابات اسفند ٩٤ آرایش جدید نیروهای سیاسی را که در اوایل دهه ٩٠ برهم خورده بود بازسازی می‌کند. از همین جهت انتخابات بسیار مهمی‌ است.

آزمونی است برای اصلاح‌‌طلبان تا پس از یک دوره تحریم انتخابات مجلس به‌عنوان پای رقابت و پس از کنار کشیدن عارف به نفع روحانی از هویت خود دفاع کنند. امتحانی است برای اصولگرایان که کثرت را به وحدت تبدیل کنند و در مقابل رقیب یگانه شوند و زمانی است برای میانه‌روها که بازی سیاسی خویش را پیش ببرند؛ در میانه دو جناح اصلی سیاست ایران.

با این مقدمه بازیگران اصلی انتخابات هفتم اسفند را باتوجه به امکانات و محدودیت‌ها در این بازی سیاسی تحلیل می‌کنیم که عبارتند از: علی لاریجانی، ‌ غلامعلی حدادعادل، راست سنتی و جبهه پایداری در یک سو و اکبر هاشمی‌رفسنجانی، ‌ حسن روحانی، محمدرضا عارف و کارگزاران سازندگی در سوی دیگر.

علی لاریجانی؛ بازی با دو‌کارت

لاریجانی مقابل دو انتخاب قرار دارد‌؛ ائتلاف با دولت حسن روحانی و بیرون دادن فهرست میانه‌روها یا ائتلاف با اصولگرایان. انتخاب اول، او را از دایره اصولگرایی تا حدود زیادی خارج می‌کند و انتخاب دوم مرزبندی‌های دو ساله او با جبهه پایداری بر سر حمایت از توافق هسته‌ای را بر باد می‌دهد. چنین دوگانه‌ای لاریجانی را در شرایط سختی قرار می‌دهد. تا اینجای کار او از سویی دست دوستی به سوی پیشنهاد غلامعلی حدادعادل دراز کرده تا شرایط را برای بازی «هم این، هم آن» آماده کند و هم توسط اعضای رهروان دست رد به این پیشنهاد می‌زند. فعلا او از نظر استراتژیک خوب بازی کرده. هم اتهام اصولگرا نبودن را از خود دور کرده و هم بازی با کارت دولت را از دست نداده. حضور علی‌اکبر ولایتی، محمدرضا باهنر و اعضای موتلفه می‌تواند موضع لاریجانی را در ا‌ئتلاف با اصولگرایان تقویت کند و نقش او و یارانش را در فهرست اصولگرایان پررنگ. اما این یک روی سکه است. اطرافیان آقای رئیس متوجه هستند که کم‌رنگ شدن مرزهای رهروان با پایداری می‌تواند نقش آنان در تصویب برجام را کمرنگ کند و وجه اجتماعی لاریجانی را دچار خسارت نماید. با تحلیل  افرادی مانند کاظم جلالی و ابوترابی و بروجردی که معتقدند دولت به واسطه تصویب برجام سرمایه اجتماعی مناسبی به دست آورده و می‌توان این سرمایه را میان لاریجانی – روحانی تقسیم کرد‌، اکنون بازی لاریجانی فقط با کارت اصولگرایان از جانب یارانش قطعا اشتباه در استراتژی خوانده می‌شود. با این توضیح بازی مطلوب برای لاریجانی «هم این و هم آن» است. یعنی از سویی او در میان اصولگرایان بماند و با قدرت گرفتن، پایداری را در گوشه‌ای از این ائتلاف قرار دهد که در چنین حالتی او متهم به برهم زدن وحدت اصولگرایان نمی‌شود. اگر هم نتواند مواضع خود را در ائتلاف پیش ببرد هم که قطعا طرف مقابل از سوی یارانش متهم می‌شوند و راه برای خروج او از ائتلاف مهیا می‌گردد که این البته خواسته حداکثری لاریجانی نیست و بازی «هم این و هم آن» را برهم می‌زند. از سویی دیگر این فرصت برای او و روحانی وجود دارد که هر دو ائتلاف‌شان با اصولگرایان و اصلاح‌طلبان را حفظ کنند اما فهرستی مشترک از دو لیست منتشر شود که به نوعی ائتلاف نانوشته روحانی – لاریجانی را مکتوب کند.

در این میان نام‌نویسی یاران لاریجانی از حوزه تهران همچون نعمتی، زمانی و افراشته زمینه را برای قرار گرفتن در فهرستی دیگر که اضافه بر بزرگان اصلاحات و اصولگرا یاران اختصاصی لاریجانی و روحانی را پوشش بدهد هم وجود دارد. چنین ا‌ئتلافی بازی لاریجانی با کارت اصولگرایی و میانه‌روی است. علی لاریجانی می‌خواهد ٤ سال  دیگر رئیس مجلس بماند. چه بهتر اگر بتواند هزینه کمتری برای ریاست‌اش بپردازد و نه از جرگه اصولگرایی خارج شود و نه از حمایت دولت بی‌نصیب بماند. بازیگر اصلی انتخابات مجلس، بازی پیچیده‌ای را طراحی کرده است؛ بازی با دو کارت.

غلامعلی حدادعادل، نزدیک کردن دو سر طیف

پروژه‌ای که دکترحدادعادل تاحدودی طراح و مجری آن است نزدیک کردن دو سرطیف یعنی طیف علی لاریجانی و طیف پایداری است. پروژه‌ای که انجامش نوعی شاهکار است؛ حدادعادل در میان اصولگرایان بیشتر از همه نزدیک به ایثارگران و رهپویان است. با این توضیح او در بازی انتخابات علاوه بر اینکه نماینده این دو طیف از نظر سیاسی است از نظر گفتمانی تلاش دارد که وجه مشترک طیف‌های مختلف را پیدا کند و به هم نزدیک نماید. این چنین است که او به یکی از بازیگران اصلی انتخابات آینده تبدیل شده است.

اما تلاش او برای وحدت را نباید با توقع وحدت حداکثری به چالش کشید. وحدت اصولگرایان باتوجه به حجم اختلاف میان دو طیف پایداری و رهروان می‌تواند با لحاظ محدودیت‌های دو طرف باشد. یعنی از سویی شاید زیرکانه باشد که او آمادگی بازی کردن لاریجانی با کارت دولت را داشته باشد که این خود می‌تواند شکافی را میان اصلاح‌طلبان و دولت فعال کند که اکنون فصل، فصل علی لاریجانی است. باید کمی با او مدارا کرد؛ آن چیزی که در روحیه و سلوک دکتر حداد دیده می‌شود؛ ‌ صبر و سعه‌صدر. هدف او ایجاد تعادل میان دو سر چپ و راست اصولگرایان است. تعادلی که از دلش نوعی تسامح و رواداری به بازی طرف‌های ائتلاف لازم است. حدادعادل می‌تواند چنین ظرفیتی را در ائتلاف ایجاد کند و اصولگرایان را، منعطف در مقابل بازی‌های مختلف نگاه دارد.

انتخابات مجلس زمینه چنین رواداری را مهیا می‌کند. رواداری که حتی می‌تواند چند فهرست با اسامی ‌مشترک را هم تبیین کند. توقع اصولگرایان از وحدت باید واقع‌بینانه باشد. شاید وحدت حداکثری بازتاب اختلاف‌های درون جناحی نباشد. وحدت حداقلی هم وحدت است. شاید هم فوایدی مثل شکاف در جناح مقابل داشته باشد‌ یا شاید اقبال بیشتری به اصولگرایان!

جبهه پایداری؛ جمع شدن ناب‌گرایی

 با مصلحت‌گرایی؟

چالش اصلی جبهه پایداری در این انتخابات انتخاب میان ناب‌گرایی و مصلحت‌گرایی است  که‌ ترجمه‌اش شرکت مستقل از اصولگرایان یا ائتلاف با اصولگرایان  می‌شود. جبهه پایداری در دو انتخابات مجلس نهم و ریاست‌جمهوری یازدهم از سوی برخی طیف‌های اصولگرایان متهم به حرکت مستقل از سایر اصولگرایان شد. شاید به همین منظور باشد که در این انتخابات سعی کرده بازیگر  کم‌حرف و مطیع جریان ‌نمود کند و تلاش خود را بر اضافه کردن آیت‌الله مصباح‌یزدی به دو ضلع جامعتین معطوف نماید. تا قبل از ورود علی لاریجانی و علی اکبر ولایتی به ائتلاف اصولگرایان کار برای پایداری راحت‌تر بود، چرا‌که ائتلاف با تحولخواهان و موتلفه کمتر برای آنها درد‌سر گفتمانی در سطح بدنه حامیان ایجاد می‌کرد. اما نشستن با این دو فرد بی‌تردید، پایداری را با چالش در سطح بدنه و حتی در سطح نخبگی مواجه می‌کند.

اینگونه است که دوگانه ناب‌گرایی و مصلحت‌گرایی که یکی از فهرست‌ مستقل و دیگری از ائتلاف می‌‌گوید پایداری را مانند علی لاریجانی در دوگانه‌ای پراضطراب قرار داده. به هر ترتیب به نظر نمی‌رسد پایداری که جز‌ئی از مثلث اولیه ائتلاف بوده میل به خروج داشته باشد اما ممکن است قدرتمند شدن طیف اصولگرایان محافظه‌کار (جبهه پیروان – موتلفه – رهروان – ولایتی) عرصه را بر این جبهه تنگ کند که در این صورت شاید فهرستی با مشترکات فراوان و برخی افتراقات از سوی پایداری منتشر شود. قرینه فهرستی که ممکن است ذیل ائتلاف نانوشته روحانی – لاریجانی یا حتی به صورت مستقل از سوی رهروان منتشر شود. با تعریفی که از وحدت اصولگرایان در این انتخابات گفته شد، شاید چنین اتفاقی ذیل وحدت حداقلی تفسیر شود که گرچه مطلوب نیست اما حاکی از واقعیت‌های جریان اصولگرایی است. بین ناب‌گرایی و مصلحت‌گرایی مانند فاصله میان صفر و یک انتخاب‌های دیگری هم وجود دارد. جبهه پایداری اکنون مشغول بالانس کردن میان آرمان‌ها و واقعیت‌هاست.

چیزی که در سیاست فراوان یافت می‌شود؛ بهترین تصمیم ممکن نه مطلوب. شاید ائتلاف با اصولگرایان شانس پیروزی را برای پایداری بیشتر کند.

راست سنتی؛ چشمی ‌به لاریجانی

 و چشمی ‌به حداد

اگر جبهه پیروان و موتلفه را مهمترین نمایندگان راست سنتی بدانیم، بی‌تردید شاخص‌ترین چهره راست سنتی اکنون محمدرضا باهنر است  که بی‌تردید بازیگری باهوش و زیرک در سیاست ایران است. راست سنتی با چالش مهمی ‌در روزهای اخیر مواجه شد؛ نشست ٤ نفره با میان‌داری علی‌اکبر ناطق‌نوری که تلاش می‌کرد به احیای راست سنتی دهه ٧٠ ایران بپردازد؛ تلاشی که جز سه جلسه حاصلی نداشت. نشستی که ساختارهای سیاست ایران به آن مجال نمی‌دهد و رای به خاتمه‌اش صادر می‌کند. گذشتن چنین ابر سیاهی از بالای سر
 راست سنتی جان تازه‌ای به آنها داد؛ آنان که در چند ماه گذشته پای ثابت ائتلاف بودند و امروز بیشتر از همیشه راضی به نظر می‌رسند. چرا‌که با خبر اضافه شدن علی لاریجانی و علی‌‌اکبر لایتی فرصتی برای هم‌افزایی می‌یابند. نکته‌ راست سنتی امروز، رواداری در مقابل پایداری و هم‌نشینی با تحولخواهان است. چرا که افرادی چون نبی حبیبی، کاظم انبارلویی و حمیدرضا‌ ترقی بیشتر از هر زمان به اصولگرایان چپ‌گرا نزدیک شد‌ه‌اند و این محمدرضا باهنر است که بر غلظت راست‌گرایی آنان می‌افزاید و میان محافظه‌کاران و رهروان بالانس می‌کند.

بازی راست سنتی در انتخابات مجلس به پیچیدگی لاریجانی و پایداری نیست چرا که اساسا مرزبندی آنچنانی با طیف‌های اصولگرایی از جانب آنان وجود ندارد و زمینه را برای ائتلاف فراهم می‌کند. با این حال راست سنتی و محمدرضا باهنر از یک سو یاور حدادعادل برای ائتلاف خواهند بود و از سوی دیگر سعی می‌کنند علقه‌های قدیمی ‌نسبت به لاریجانی را در صورتی که احساس کنند نزدیکی به او وجه اجتماعی ایجاد می‌کند، حفظ نمایند. راست سنتی شاید به عمد خود را در میانه لاریجانی و حدادعادل قرار دهد که هم نفع سرمایه اجتماعی لاریجانی را ببرد و هم عامل وحدت اصولگرایان باشد. با این تحلیل‌ می‌توان تصور کرد که راست سنتی در لیست احتمالی لاریجانی – روحانی بی‌بهره هم نباشد. هرچند راست سنتی‌ ترجیح می‌دهد تا برقدرتش در فهرست اصولگرایان بیفزاید تا اینکه جدا از اصولگرایان بازی کند.   راست سنتی بیشتر با یک کارت تاکنون بازی کرده که این شاید از محافظه‌کاری آنان باشد. محمدرضا باهنر ترکیب محافظه‌کاری و  واقع‌گرایی را به خوبی بازی می‌کند.

هاشمی‌رفسنجانی‌؛ لاریجانی و عارف: برد‌–‌برد

 برای هاشمی‌رفسنجانی انتخابات هفتم اسفند نه فقط مجلس که بیشتر معطوف به مجلس خبرگان است. او به مباحث خبرگان همت گماشته و علاوه بر سخن از نظارت گفتن، پای کمیته انتخاب را پیش کشید. چنین پروژه‌ای با نامزد شدن سیدحسن آقاخمینی، آیت‌الله امجد و آیت‌الله موسوی بجنوردی و دیگرانی از این جنس که چندان در موضع اپوزیسیون قرار ندارند تلاشی است برای کشاندن مسائل خبرگان از سطح نخبگی به سطح اجتماعی و سیاسی. در چنین شرایطی او انتخابات مجلس را هم بازی می‌کند. برای او در انتخابات آینده قطب مخالف نه اصولگرایان راست‌گرا که اصولگرایان ناب‌گرا و تحولخواه است و این تفاوت بزرگی با اصلاح‌طلبان است که قصد خانه‌تکانی دارند در آستانه بهار. چنین است که علی لاریجانی و محمدرضا باهنر و علاءالدین بروجردی و کاظم جلالی و عباسعلی منصوری‌‌آرانی و این چنینانی برای آیت‌الله نقش قطب مقابل ندارند. این اما تمام ماجرا نیست. در سوی مقابل هم محمد خاتمی توقع دارد آنچنان که به دست‌خطی محمدرضا عارف را به انصراف واداشت، هاشمی هم همت گمارد و عارف را به صدر مجلس دهم بنشاند.

و این چنین است که هاشمی در دوگانه عارف – لاریجانی گرفتار آمده. او اما تئوریسین وحدت میانه‌روهاست و شاید مهمتر از ریاست عارف و لاریجانی به‌دنبال گردآوردن میانه‌روها در صحن پارلمان است.

پس چرا نباید او را حامی ‌نشست چهار نفره دانست که از سوی همنشین این روزهایش ناطق‌نوری هدایت می‌شد ‌یا شاید طراحش.

آن جلسه به فرجام نرسید اما طرح هاشمی برای
 گرد آوردن میانه‌روها همچنان ادامه دارد. هاشمی در انتخابات مجلس به‌عنوان بازیگری اصلی از سویی به‌دنبال جبران لطف عارف به میانه‌روهاست و نمی‌تواند بی‌تفاوت به ائتلاف اصلاح‌طلبان باشد چرا که چشم اصلاح‌طلبان بیش از آنکه به چشم حسن روحانی باشد به چشم هاشمی‌رفسنجانی است. فارغ از این بده‌بستان سیاسی اما هدف اصلی ‌هاشمی، تحولخواهان و ناب‌گرایان یا به تعبیری مخالفان دولت روحانی در مجلس هستند نه ریاست عارف و لاریجانی که ریاست هر یک برای حاج آقا، برد – برد است. چنین است که او حمایت از راست‌گرایان هر دو جناح را مدنظر خواهد داشت و حتی ممکن است به فهرست مشترک احتمالی لاریجانی – روحانی ‌بی‌میل هم نباشد؛ آنچه ‌مرز او را با اصلاح‌طلبان می‌سازد. شاید چنین فهرستی علاوه بر شکاف دولت – اصلاح‌طلبان شکاف هاشمی – اصلاح‌طلبان را هم ایجاد کند. شاید.

حسن روحانی، ‌ نگران ٩٦

حسن روحانی مانند هاشمی‌رفسنجانی به اصولگرایان می‌نگرد و تحولخواهان و ناب‌گرایان را رقیب اصلی دولتش می‌داند اما نوع نگاهش به اصلاح‌طلبان متفاوت از هاشمی است. او اصلاح‌طلبان و به‌خصوص محمدرضا عارف را نه فقط موتلفش که گاهی در آنها سیمای رقیب ٩٦ را می‌بیند‌ و حتی اگر رقیب نداند، آنان را ساکت ٩٦ تصور می‌‌کند که اگر عارف به صدر مجلس بیاید خود روحیه دو‌چندان به اصلاح‌طلبان می‌‌دهد تا حد نامزد شدن عارف در ٩٦ و در غیر این صورت ممکن است راه این دو از هم جدا شود و در ٩٦، اصلاح‌طلبان مقابل رقبای اصولگرا چندان حمایتی از روحانی ننمایند. اینگونه است که روحانی بازی سختی در انتخابات هفتم اسفند دارد. او از سویی نه می‌خواهد ائتلاف ٩٦ با اصلاح‌طلبان را ناکار کند، نه می‌خواهد به اصلاح‌طلبان جان آنچنانی دهد و نه می‌خواهد پرچم اعتدال را زیر پرچم اصلاحات قرا دهد. از همین رو شاید دستی نیمه به سوی اصلاح‌طلبان دراز کند و دستی به سوی علی لاریجانی. دستی نه آنچنان آشکار که اصلاح‌طلبان را عصبانی کند. روحانی به آسانی نمی‌تواند با دو کارت اصلاح‌طلبان و اصولگرایان راست‌گرایی چون رهروان بازی کند و به‌شدت گرفتار ساختاری است که از سال ٩٢ بر سیاست ایران سایه انداخته.

در میان نزدیکان او که عمدتا در حزب اعتدال و توسعه جمع  هست هم دو گرایش وجود دار د؛ یکی امثال ترکان که دعوت‌کننده به ائتلاف با اصلاح‌طلبان‌اند و یکی امثال نوبخت که راه محافظه‌کاری پیشه می‌کنند و از اصلاح‌طلبان فاصله می‌گیرند. شاهدش هم روایت سخنگوی حزب که چگونه اعضای شورای مرکزی مانع پیوستن اعتدال و توسعه به شورای عالی اصلاح‌طلبان شدند و البته گلایه‌های عارف از کنار کشیدن حزب نزدیک به روحانی. روحانی در انتخابات پیش رو به نظر محافظه‌کارانه عمل خواهد کرد و فاصله‌ای معتدل با صحنه اصلی انتخابات می‌‌گیرد تا در نهایت بازی افزودن به میانه‌روها در مجلس توسط هاشمی در مرکز، لاریجانی در راست و کارگزاران در چپ پیش برو د؛ معقولانه است.

محمدرضا عارف؛ در سودای ریاست

محمدرضا عارف به دو دلیل بازیگر اصلی انتخابات از جانب اصلاح‌طلبان است؛ یکی فداکاری او در انتخابات ریاست‌جمهوری و دیگری سوختن بخش زیادی از مهره‌های اصلاح‌طلبان از سال ٨٨ به بعد. عارف مجال یگانه‌ای پیدا کرده که به بازسازی اصلاح‌طلبان بپردازد. گرچه در ظاهر این وحدت از جانب چپ‌ها، نمی‌توان حالت پدرخواندگی حزب اتحاد ملت و کارگزاران و
 تک مضراب‌های صادق خرازی و ندا را ندید و نمی‌شود به راحتی از بازی مجمع روحانیون گذشت. عارف کم گرفتاری ندارد. سیادت او توسط کارگزاران مورد چالش قرار می‌گیرد. او با چالش رد‌صلاحیت‌های احتمالی دست ‌به گریبان است. هنوز با طرفداران دولت سر یک میز ننشسته ‌و چیزهایی در همین حدود.

برای عارف اما انتخابات ٩٤، بسیار حیثیتی است. او ابتدا به‌دنبال مجلس با اکثریت اصلاح‌طلب است که سپس بتواند خود را به صندلی اصلی پارلمان برساند و رئیس شود. تفاوت عارف با سایر بازیگران بازی نکردن با دو کارت است. چرا که او فقط با کارت اصلاح‌طلبی بازی خواهد کرد و نیاز آنچنانی نمی‌بیند که با دولت هم‌داستان شود هرچند راه ائتلاف او با اصحاب دولت چندان هم بعید و دور نیست.   هفتم اسفند سرنوشت سیاسی‌ عارف را تاحدودی مشخص می‌کند هرچند ممکن است برای اصلاح‌طلبان نوعی پوست‌اندازی باشد‌؛ که اگر پیروز شوند بازگشتی بزرگ به صحنه دارند و اگر شکست بخورند مجبورند به نسل دوم خود رجوع کنند و فعلا به حمایت محافظه‌کارانه از روحانی بسنده.

کارگزاران؛ در میانه راست و چپ

در کارگزاران به وضوح دو گرایش دیده می‌شود؛ یکی امثال غلامحسین کرباسچی، محمدعطریانفر و محمد قوچانی که با گرایشی محافظه‌کارانه به‌دنبال ریاست علی لاریجانی در مجلس بعد هستند و ابایی از بیانش ندارند و دیگری حسین مرعشی و فائزه هاشمی که طرفدار ائتلاف سفت و سخت با اصلاح‌طلبان‌اند و مقابل عارف مرز چندانی ندارند. صدای گرایش اول بلندتر است و واضح‌تر. آنان مخالف ریاست محمدرضا عارف برمجلس‌اند و به‌دنبال مدل مجلس پنجم. یک اصولگرای میانه‌رو را برای ریاست‌ ترجیح می‌دهند که علی لاریجانی است. آنان از سویی خواست حسن روحانی در انتخابات مجلس را دنبال می‌کنند که ائتلاف با اصولگرایان میانه‌رو است و از ‌سوی دیگر به‌دنبال هژمونی در جریان اصلاحات هستند. ریاست عارف خدشه‌ای بزرگ بر این هژمونی است. پس این چنین است که آن‌گونه که در خبرها آمده هاشمی آنان را گردآورده و توصیه کرده که دل‌ها را مقابل عارف ‌نرمتر کنند و مقابلش تمکین کنند. کارگزاران اما در این انتخابات با دو کارت بازی می‌‌کند؛ اصلاحات و رهروان. در کنار اعتدال و توسعه و‌ هاشمی. هرچند مانند ‌هاشمی‌، روادارانه به عارف نمی‌نگرند و همچون یک رقیب در جبهه به او نگاه می‌کنند. آنان دل در گرو  حسن روحانی، علی‌اکبر ناطق نوری، علی لاریجانی و البته هاشمی رفسنجانی دارند. سعی می‌کنند مرزها را حتی شده کمرنگ با اصلاحات حفظ کنند و راه لیبرال‌_‌دموکراسی بپیمایند نه سوسیال_ دموکراسی. چنین است داستان کارگزاران.

انتخابات دهم بازیگرانی سیاس و باهوش دارد که سعی کردیم ذیل مدل گزینش عقلانی رفتارهای آنان را باتوجه به فکت‌ها تحلیل و حتی پیش‌بینی کنیم.

بازی‌های انتخابات ٧ اسفند می‌تواند برای علاقه‌مندان به علوم سیاسی، آموزنده و جذاب باشد به‌خصوص که با وجه عینی سیاست یعنی قدرت به صورت مستقیم مواجهیم.

نظر شما