شناسهٔ خبر: 106325 - سرویس سیاست
نسخه قابل چاپ

تحلیلی بر حمایت دوباره مطهری از فتنه‎گران

علی مطهری/2 دوگانگی مواضع آقای مطهری در مواردی نظیر مواجهه با نابسامانی‌های این دولت در قیاس با کاستی‎های دولت قبل، یا تبعیت و تأیید محض آقای هاشمی، یا افراط در جانب‌داری از فتنه‎گران و تلاش ناموجه در نادیده‎گرفتن واقعیت‎های فتنه و ... بیش از آن بوده است که بتوان وجهی از صداقت و دغدغه برای این مواضع ایشان قائل شد.

«نماینده»/سیده آزاده امامی: آدم خواب را می‎توان بیدار کرد، ولی با کسی که خودش را به خواب زده هیچ معامله‎ای نمی‎توان کرد! این حکایت آقازاده بزرگ‎زاده‎ای است که پدر بزرگوارش شهید راه حق و حقیقت شد، اما خود دیریست چشم بر حقیقت پوشیده و وقایع را جور دیگری تفسیر می‎کند آن‎سان که اتفاقاً خوشایند آنانی است که آن شهید بزرگوار رسالت خویش را در مبارزه با آنان تعریف کرده بود.

علی‎رغم انکار و تجاهل بعضی‎ها، تشت رسوایی فتنه‎گران در همان روزهای فتنه از بام افتاد و راه را بر هر انکار و تکذیبی مسدود داشت؛ آنگاه که حیوانی به نام نتانیاهو به حمایت از فتنه‎گران قد علم کرد و تزیپی لیونی هم‎جنس‎باز نماد سبز بر دست بست و هیلاری کلینتون بی هیچ تعارف و رودربایستی صریحاً سخن از حمایت از فتنه‎گران گفت. همه چیز روشن بود و جایی برای هیچ تصور دیگری باقی نبود، با این‌حال نظام ۸ ماه تمام با سعه‌صدری بی‎مانند به فتنه‌گران فرصت داد تا با مرزبندی روشن نسبت به دشمنانِ دندان تیز کرده، امید آنان را ناامید ساخته و راه را بر هرگونه شبهه و تصور وجود ارتباط پیدا و پنهان بین آن‌ها و خود مسدود نمایند. راه ساده‎ای پیش پای فتنه‎گران بود برای اثبات این‎که سر و سرّی با دشمنان قدیمی انقلاب ندارند، کافی بود قاطعانه از حمایت آن‎ها ابراز انزجار کنند. ‎آنان اما نه‌تنها حتی یک‌بار لب به رد این حمایت‌ها نگشودند، که بی هیچ پرده‎پوشی تحقق مطالبات نامشروع خویش را به بیدادگاه طاغوت برده و از شیطان برای پیروزی در آن ماجرا استمداد طلبیدند و مهر تأییدی بر مدعای صهیونیست‌ها زدند که به راستی سرمایه آن‌ها در مقابله با نظام اسلامی به حساب می‌آیند! سرمایه‌هایی که ارادت خود را با شعار «نه غزه، نه لبنان» به اثبات رساندند.

این ۸ ماه هم‎چنین اتمام حجتی بود بر آنان که هم‌چنان ساده‌اندیشانه می‌پنداشتند فتنه‌گران را با بیگانگان و دشمنان نشان‌دار انقلاب صنمی نیست، چه این‎که چه زحمتی داشت یک موضع‌گیری و مرزبندی صریح تا با ابراز انزجار ننگ خیانت را از پیشانی خود پاک کنند، اما فتنه‎گران چنین که نکردند هیچ، به همراهی با دشمن مباهات نیز کردند!

این خیانت البته امر دفعی و غیرمنتظره‎ای نبود در نظر آنان که از مدت‎ها پیش رفت‌وآمدهای مشکوک و پیغام و پسغام‎های دشمن و سرخط‎های آشکار امپراتوری رسانه‎ای او را رصد می‎کردند، چونان که از روزها قبل از انتخابات نسبت به آن هشدار داده بودند. در این میان بودند اما افرادی که یا آن‎قدر بی‎بصیرت و کوته‎بین بودند و گستره میدان دیدشان از نوک بینی‌شان فراتر نمی‎رفت که باید ۶ سال بر ایشان می‎گذشت تا مقامات آمریکایی با افشای اسناد معتبر خود بی‌پرده بر ارتباط با فتنه‎گران و حمایت از آن‎ها صحه بگذارند تا این جماعت ساده‎لوح به خود بیایند و تازه حساب کار دستشان بیاید که آن‎همه هشدار که ۶ سال پیش ارتباط میان فتنه‎گران و دشمنان نظام را فریاد می‎کرد بی‌حساب و کتاب نبوده و این حضرات خواب تشریف داشته‎اند که صدای این دهل ۶ سال دیرتر به ایشان رسیده است! یا خود را به خواب زده بودند و بر واقعیت‎های فتنه چشم پوشیدند و حتی درصدد تطهیر فتنه‎گران و جعل متهمانی جدید برای واقعه برآمدند! تا آنجا که حتی پس از فروافتادن این آخرین پرده‎های باقیمانده بر اقدام خائنانه فتنه‎گران هنوز هم مذبوحانه بر مواضع متعصبانه خویش پای می‎فشارند و ناشیانه در انکار حقیقت تقلا می‎کنند!

استاد فلسفه دانشگاه تهران گوئی التفات نداشته‎اند نامه‎ای که حدادعادل در نطقش از آن سخن گفته – و پیش‎تر مقامات آمریکایی آن را افشا کرده بودند- در «پاسخ» به یک نامه نگاشته شده است، ازاین‌رو اولاً وقتی «پاسخ»ی داده می‎شود که پیش از آن «پیام» و مضمونی در میان بوده باشد. ثانیاً «کسی پاسخ می‎دهد» که «پیامی دریافت کرده باشد» و نمی‎توان تصور کرد فردی خارج از این ماجرا «تصادفاً» نامه‎ای به فرستنده آن پیام نوشته و اتفاقاً «پاسخ» آن شخص سوم درخور «پیام» و خواسته شخص اول بوده است! ثالثاً مفاد پاسخ بایستی با مضمون پیام «تناسب» داشته باشد و کسی که پیامی را فرستاده آن‎قدر برخوردار از عقل بوده که به سنخیت پاسخی که دریافت کرده با پیامی که فرستاده توجه داشته باشد. رابعاً کسی که برای فرد دیگری چنین پیامی داشته و «راه» و «واسطه» انتقال آن پیام را یافته است، همو خیلی خوب می‎دانسته به چه طریق پاسخ این پیام را نیز از «مخاطب» خاص آن «دریافت کند» و آن‎گونه که برخی پنداشته‎اند فرستنده پیام آن‎قدر سفیه و نادان نبوده که این پاسخ را ولو بی اسم و امضاء- که اتفاقاً بی اسم و امضاء بودن آن اقتضای چنین عمل خیانت‎آمیزی است برای اجتناب از افشای آن و رفتن آبروی خیانت‌کاران و ثبت در تاریخ- از «هر کسی» دریافت کند و کودکانه بر پاسخ فردی که اساساً مخاطب او نبوده دل ببندد و محاسبه‎ای انجام دهد! ضمن آن‎که فردی که در این میان نقش «واسطه» را داشته است نیز حتماً آن اندازه شعور داشته که پاسخ پیامی را که آورده از کسی «غیر از» مخاطب اصلی آن مطالبه نکند! (که عنایت به چنین مواردی ضرورت بازی در چنان زمینی است و ‎حیرت‎آور اندیشه آنانی است که حتی از درک این بدهیات هم عاجزند!) و خامساً وقتی تصریح شده این پیام از سوی مقام عالی وزارت خارجه آمریکا بوده، عقل اقتضاء می‎کند چنین پیامی در چنین سطحی برای کسانی ارسال شده باشد که جایگاهی در رهبری و هدایت جریان فتنه داشته‎اند و نه عناصر دست چندمی که در این ماجرا اساساً به حساب نمی‎‌آمده‎اند! با این حساب اتفاقاً دریافت‎کنندگان آن پیام و فرستندگان این پاسخ همان‎هایی هستند که مردم بابصیرت ما به درستی می‎پندارند و در این تشخیص راه به خطا نبرده‎اند.

گذشته از همه این‎ها حدادعادل عبارت «فعالان فتنه» را برای نویسندگان نامه بکار برده بود و نه «سران فتنه»! البته با این‎که افکار و اعمال مصادیق این دو مفهوم به لحاظ فکر و اندیشه با هم در تضاد نیستند، بااین‌حال استدلال آقای مطهری کاملاً بیانگر شتاب‌زدگی ایشان در قضاوت و عدم تأمل در اصل نطق حدادعادل می‎باشد.

بنابراین پرواضح است آسمان ریسمان به هم بافتن‎های این آقازاده فلسفه‎خوانده برای تطهیر فتنه‎گران تا چه حد مخدوش و بی‎اعتبار و بسا مضحک و تأسف‎آور است، آنگاه که به خیال خویش می‎خواهد با توسل به مغالطه «مسموم کردن چاه» راه استدلال طرف مقابل را مسدود کند!

ضمن آن‎که مصداق «خبر فاسق» دانستن اعتراف صریح آمریکائی‎ها مبنی بر ارتباط با فتنه‎گران درست به این می‎ماند که اعتراف مشابه آن‎ها را در دست داشتن در کودتای ۲۸ مرداد مصداق «خبر فاسق» به حساب بیاوریم و برای اثبات صحت‌وسقم آن در جستجوی ادله برآییم! پس نه‎تنها این نیست، اتفاقاً واقعه ارتباط فتنه‎گران با دشمنان مسلمّ اسلام و انقلاب مصداق این آیه شریفه است که «وَلَن تَرضی عَنكَ اليَهودُ وَلاالنَّصارى حَتّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم قُل إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الهُدى وَلَئِنِ اتَّبَعتَ أَهواءَهُم بَعدَ الَّذي جاءَكَ مِنَ العِلمِ ما لَكَ مِنَ اللَّهِ مِن وَلِيٍّ وَلا نَصيرٍ»، که در این فقره حتی کار از «رضایت» هم گذشته و به «حمایت» رسیده است!

گذشته از این آقای مطهری در شرایطی اظهارات حدادعادل را مستحق «پیگرد قانونی» می‎داند، که ۶ سال است بر اتهامات واهی و اثبات‎نشده فتنه‎گران و حامیان آن‎ها علیه نظام مظلوم اسلامی چشم بسته و دم برنمی‌آورد!

تنها به‌عنوان یک نمونه ۶ سال است آقای هاشمی در اظهاراتی عجیب و تأسف‎آور در آتش تشکیک در سلامت انتخابات دمیده و حتی آنجا که نتیجه مطابق میلش بوده (انتخابات ۹۲) با استعانت از «علم غیب» خویش نیت‎خوانی کرده و گفته است اینجا هم می‎خواستند در انتخابات دست ببرند اما نتوانستند! درواقع بی‌هیچ سند و مدرکی نهادهای قانونی نظام را به تلاش برای تغییر نتیجه انتخابات متهم کرده و آب در آسیاب دشمنان این انقلاب ریخته است! یا اینکه مدتی است ایشان به نقل خاطراتی مشکوک و معارض صریح سیره حضرت روح‎الله(ره) روی آورده است، و در آخرین فاز از مواضع جدیدش صریحاً حکم دستگاه قضا را علیه نورچشمی‎ زیر سؤال برده و آن‎ را «ظالمانه» دانسته است! به‎زعم آقای مطهری که داعیه اخلاق و عدالت دارد این اظهارات و مواضع آقای هاشمی مصداق آن مواردی نیست که ایشان مستحق «پیگرد قانونی» می‎داند!؟ یا قضیه چیز دیگری است و تنها هرگاه چیزی با منظومه تصورات و باورهای ایشان در تعارض است بایستی سراغی از حق و قانون گرفت!؟

متأسفانه دوگانگی مواضع آقای مطهری در مواردی نظیر مواجهه با نابسامانی‌های این دولت در قیاس با کاستی‎های دولت قبل، یا تبعیت و تأیید محض آقای هاشمی، یا افراط در جانب‌داری از فتنه‎گران و تلاش ناموجه در نادیده‎گرفتن واقعیت‎های فتنه و ... بیش از آن بوده است که بتوان وجهی از صداقت و دغدغه برای این مواضع ایشان قائل شد و چه بسا بایستی گفت ادعای اخلاق و عدالت جامه‎ای است که بیش‌ازاندازه بر تن ایشان ناراست است!

نظرات مخاطبان 0 1

  • ۱۳۹۴-۰۶-۰۱ ۱۳:۱۶حسن 0 1

    آقای مطهری سلام : همه ترا دیدند. لطفا از اریکه بی بصیرتی بیا پائین . دربان مجلس میخواهد درب مجلس را ببندد و جهت استراحت به خانه برود. همه متوجه شدند حضرتعالی تکلیفتان با خودتان هم مشخص نیست چه رسد به وقایع پیرامونی. در ضمن اگر خدای ناکرده دوم خردادیها به قدرت رسیدند پست تعمیر و نگهداری تابلوهای بین راهی ایران و غرب را به شما خواهند سپرد. 
                                

نظر شما